back to top
خانهنویسندگانتقاضای حلالیت محمد از امتش؟!

تقاضای حلالیت محمد از امتش؟!

 entezam nader 29112013 ۱۳۹۳/۱۰/۰۵- نادر انتظام: بنام خدای محمد؛ امروز مقاله ای در سایت وزین (کلمه )، نظرم را جلب کرد. ظاهراً نوشتار در سایت (کلمه)، بخشی از سخن جناب هاشمی رفسنجانی می بوده؟ که آنرا به چاپ رسانده بودند!! در فرمایشات جناب رفسنجانی آمده که  پیغمبر (ص) بسیار مواظب بودند، هیچ حقی از هیچ انسانی در قلمرو حکومتش ضایع نشود، مطالب زیادی در این ارتباط است که چند کتاب می شود، ولی اوج آن در آخرین حرکتی بود که در روزهای آخر عمرشان کردند. مثال خیلی خوبی از سیره پیامبر(ص) در برخورد با مردم است… … …
 
تصور کردم که از یک طرف، سخنان آخرین پیامبر رحمت که (سلام و رحمت خداوند بر او و  خاندان گرامیش باد) در یکی از روزهای پایانی عمر مبارکشان در مسجد برای مردم مدینه بیان فرمودند، به هر دلیلی، یا توسط جناب رفسنجانی بیان نشده بود، و یا تمامی سخنان گرامی ایشان به چاپ نرسیده بود؟؟!! بهتر است تا برای آن عده از هموطنان عزیزی که احیاناً، آن کلمات گهربار آخرین روز های حیات پیامبر رحمت را نشنیده اند، یک بار معروض دارم، تا از جهت شنیدن تمامی حقیقت و مقایسه با آنچه بنام محمد بر ما روا داشته می شود، خالی از فایده نباشد؟!
 
و  از طرف دیگر، چون در سی و چند سال گذشته از طرف سران این رژیم و بخصوص روحانیون وابسطه، بسیار از ذکر رفتار فوق تصور محمد عاشق به خدا، و خلق، سوء استفاده های اهانت آمیزی بعمل آمده؟! و عده ای از مردم جهان این همه ظلم و جنایتِ این از خدا بیخبران را به حسابِ پیامبر و دینش میگذارند؟؟!! با تشکر از بیانات نیمه تمام جناب آقای رفسنجانی، رخصتی طلب، و عرضی را معروض دارم. مطمئن هستم که جناب رفسنجانی گرامی با سعه صدری که دارند عرایضم را حمل بر جسارت نمی فرمایند؟ و اجازه می فرمایند تا همۀ فرمایشات آن پیامبر رحمت را برای آن عده که هنوز تمامی آن سخنان گوهربار را نشنیده اند، آنرا بازگو کنم.
 
جناب رفسنجانی چنین فرموده اند!! چکیده: “پیغمبر (ص) بسیار مواظب بودند، هیچ حقی از هیچ انسانی در قلمرو حکومتش ضایع نشود، مطالب زیادی در این ارتباط هست که چند کتاب می شود، ولی اوج آن در آخرین حرکتی بود که در روزهای آخر عمرشان کردند. مثال خیلی خوبی از سیرۀ پیامبر(ص) در برخورد با مردم است. …”
 
آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفتاری به بیان نکاتی از سیره حکومتی پیامبر(ص) در مقابل مردم پرداخته است که گزیدۀ آن به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وی بدین شرح است:
 
“قبل از پیامبر اکرم(ص)، قدرت ها بودند و بر اساس زور و با تبعیض و فساد و تحمیل خواسته های خودشان، مردم را مطیع خودشان کرده بودند. پیغمبر(ص) و اسلام بودند که این راه را بستند. سابقۀ نوع حکومتی که پیغمبر(ص) آورد، اصلاً وجود نداشت. معیارها برای پیامبر(ص) و کسانی که بعد از او بودند، روشن بود. سورۀ علق را بخوانید: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (١) خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (٢) اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ (٣) الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (۴) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (۵) کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ (۶) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ (٧) در همین ۲، ۳ سطر افق حکومت آینده پیغمبر(ص) روشن شد. انسانی که به این ها توجه کند و خدای خالق که اینقدر خالق و عالم است که از یک لخته خون بسته، انسانی را تولید می کند که این انسان عالم کبیر است و عالم صغیر در زمین شبیه همۀ جهان. این آفرینش خداست. رب کریمی که به انسان قدرت فهم و نوشتن را داد. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ـ در جزیره العرب ارزش قلم چیزی نبود که کسی توجه کند. شروع کار این است که یعنی ما، دنبال انسان های باسواد و تحصیل کرده و دانشمند هستیم. 
 
دنبالش هم البته یک اخطار بسیار مهم می کند که همین انسان ها اگر غرور آنها را بگیرد، اهل طغیان هستند. اخطار می دهد که شما در مقابل خودتان داوری دارید مثل خدا. إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ الرُّجْعَىٰ (٨). هم در زمین، و هم در آخرت. این داور با سنتی که دارد، در بین شما به داوری عادلانه می پردازد و در قیامت هیچ چیز را از قلم نمی اندازد. مبادا متکبر بشوید و بندگان خدا را ضعیف حساب بکنید. چون خدا داور است.
 
آیۀ آخر سورۀ توبه هم پیغمبر(ص) را معرفی می کند و می فرماید: لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ (١٢٨). یک فرستاده ای از سوی خدا آمد که از خودتان است، یعنی از جنس تودۀ خود مردم است. دو سه صفت پیغمبر (ص) را هم رویش خیلی تکیه می کند. در صفت اوّل آمده “عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ”، یعنی از خودتان است. صفت دوم هم اینکه اینقدر به شما مردم، مهربان است که هر چه که بر شما مشکل شود برای پیامبر(ص) هم مشکل و سخت است. یعنی پیامبر(ص) در غم و شادی مردم شریک است. “عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ”، دنبال منافع و سعادت شماست و “بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ”، با قلبی مملو از رافت و رحمت برای تمام مسلمانان. این پیامبر(ص) اسلام است”.
 
آهای مردم ایران، خواهش می کنم چند بار این فرمایشات را بخوانید، اگر کسی از آنچه از سوی این بزرگواران بر ملت ما روا داشته شده!!! اطلاع نداشته باشد؟! یا تصور می کند که ما ۷۵ میلیون انسان کور و کر و بیخردیم؟؟!! و یا ایشان در خارج از کشور نشسته اند و بخاطر ظلمی که بر ایشان نیز روا داشته اند؟؟!! چنین به صف حق گویان پیوسته و بیان حق میفرمایند؟؟!!  و اما؛ 
 
۱- محمد کیست ؟ ۲- آخرین حلالیت طلبی محمد چه بود ؟ و آموزۀ آن، برای هر انسانی کدام است؟ 
 
۱- الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ-  الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ (بقره، آیۀ ۱۴۶)- باز هم دست به دامان طالقانی می شوم! “ضمیر مفرد یعرفونه راجع به پیمبر، یا قبلۀ او، یا هر دو، از جهت ملازمت است: آنها که کتاب را دریافته و بدان رسیده- این پیمبر و احوال و اخلاق و آئین او- یا قبله و تحول و نشانه‏ هاى آن را آنچنان می ‏شناسند که منشاء و مولد و احوال و صفات و دوران زندگى پسران خود را می شناسند. رجوع از خطاب یعرفونک، به غایب یعرفونه- اِشْعار بلیغى به معرفت قبلى آنها دارد- از پیش- که بدنیا نیامده بود. این تشبیه بس رسایى است دربارۀ شناسایى صفات و مولد و منشاء و دعوت و قِبلۀ پیمبر اسلام- زیرا پدران به پسران مورد علاقۀ خود اینگونه نزدیک و شناسا هستند- ولى فرزندانِ پدران و همچنین برادران و دیگر خویشاوندان، یکدیگر را چنین نمی شناسند”. و در جای دیگر از چگونگی رفتار محمد می فرماید:
 
” وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ – با اینگونه شناسایى، گروهى به همان انگیزه‏ هاى خلقى، آن حق را همى می پوشانند- با علم به حق، یا کتمان با داشتن علم به آن- و گروه ‏هاى دیگر را در گمراهى می دارند. با اینگونه علم و کتمان، دیگر گفته‏ ها و استنادهاى اهل کتاب چه اعتبار و ارزشى دارد که مسلمانان بخواهند آئین و پیمبر و قبله‏ شان را این حق پوشان دین فروش، امضاء نمایند”. 
 
   من از شما که نام محمد را هزینه ظلم هایتان می کنید می پرسم، شما محمد را چقدر می شناسید؟ حداقل به اندازۀ شناخت فرزندانتان هم نه؟؟!! 
 
 محمد چقدر در بیان حق، لکنت زبان داشت؟؟ به عبارتی دیگر آیا او به هنگام بیان سخنِ حق، استخوان لای زخم می گذاشت؟؟ حرف هایش گمراه کننده بود؟؟!! برای فهم هر کلامی که از میان دو لب مبارکش بیان میشد، چنان با ایماء و اشاره حرف می زد؟؟!! که نیازمند به تفسیر داشت؟ و یا برای یک عرب بادیه نشین به همان اندازه قابل فهم بود که برای یک عالم؟ ببینید قرآن چگونه او را معرفی میفرماید:
 
چقدر زیبا می فرماید: «هیچگونه سختى و حرجى بر پیامبر در آنچه خدا براى او واجب کرده است، نیست» (الأحزاب آیۀ ٣٨: مَا کَانَ عَلَى النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ). آنجا که خداوند فرمانى به او می دهد، ملاحظه هیچ امرى در برابر آن جایز نیست و بدون هیچ چون و چرا باید به مرحله اجرا درآید. عجب !! به این محمد نگاه کنید، و  به سخنان نیمه تمام … … …!!!
 
 بیاد دارم در یکی از روزهای پس از انقلاب که حضرت امام بر آن شده بودند که به هر قیمتی رو در روی رأی ملت و  منتخب ملت بایستند!! در تلوزیون آزاد؟؟!! و ملی؟؟!! و مردمی؟؟!! نظام سخن می فرمودند. امام، بسیار  تلاش کردند تا آنچه در قلب نازنینشان می گذرد را بر سر زبان بیاورند، اما شرم حضور؟؟!! مبارکشان اجازه نمی داد تا یکجا بفرمایند که ملت ایران، من برای رأی شما در انتخاب آقای بنی صدر کوچکترین ارزشی قائل نیستم؟؟!! و بطور غیر معمولی برای چند دقیقه فرمایشاتشان را در دهان مبارکشان مزمزه می فرمودند. خداوند رحمت کند برادرم را آخر خونش به جوش آمد و: … ……….. حرفت را بزن! این همه استخوان لای این زخم نگذار!! نجاتمان بده. حرف آخر را بزن. و البته در آن روز فرمایشاتشان را نیمه تمام گذاشتند، اما به هر صورت امر به اجرا فرمودند. عجب سنگ کجی بو ؟! که همه پیروانشان نیز؟!!
 
 و مجدداً قرآن می فرماید: محمد [ص] پیامبر خداست و کسانى که با اویند، بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود می بینى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره‏ هایشان است، این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل، چون کشت ه‏اى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏ هاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد، خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده ‏اند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‏ است (سوره فتح آیه ۲۹).
 
جناب رفسنجانی گرامی، به آیه فوق نگاه کنید، خداوندِ وحی، به محمد می فرماید: بر آنها که (کفر می ورزند) روی حق را می پوشانند!!! سخت بگیر؟!!
 
 ای داد از این همه بیداد!! یعنی ۷۱ میلیون ایرانی (طبق آخرین آمار، شما فقط ۴ میلیون همراه دارید) همه کافر هستند؟؟؟!!! که شما بر آنها این همه سخت؟؟ که چه عرض کنم؟  بر آنها و خانواده شان آتش می بارید!!! جداً، شما بر این باورید که این همه انسان در بند؟ همگی کافرند؟ شاید تجاوز به ناموس یک انسان، از نظر شما کمی سخت گیری است؟! 
 
و اما آخرین سخنان محمد، بیاد دارم در یکی از ماه های قبل از انقلاب نواری از دکتر شریعتی (روانش قرین رحمت باد) در آمریکا به دستمان رسید. شریعتی می گفت این آخرین سخنانی است که پیامبر ایراد فرمودند:
 
وجود نازنین پیامبر را تب فرا گرفته بود، ایشان به اصحاب فرمودند، مرا به مسجد ببرید، یاران محمد، زیر بقل پیامبرشان را گرفتند و به مسجد بردند، پیامبر بر پله های پائینی مسجد نشستند، و آرام شروع به سخن فرمودند، از هر خاطره ای سخنی را یادآوری فرمودند، مردم با تمام وجود سخنان عزیزترین کس شان را با گوش جان، شنوا بودند، پیامبر رحمت در حالیکه با شدت تب می جنگید، در پایان چنین فرمود: مردم، من محمد پسر (عبد الله) هستم، از آن می ترسم که در درازای عمری را که در میان شما گذراندم، غیر عمد و از روی نا آگاهی کسی را از خودم رنجانده باشم؟؟!! در این آخرین لحظات عمرم از حضور شما تقاضا دارم، ۱- اگر می توانید مرا به بخشید، ۲-  و اگر خطای من در نظر شما قابل بخشش نیست، و مایل هستید که از من انتقام بگیرید، این من و  این شما، من ضمن پوزش خواهی از شما، آمادۀ پرداخت هر بهای متقابلی هستم!! 
 
آقای رفسنجانی، یک عرب پا پتی از میان جمعیت بلند شد و بسوی محمد رفت، و در برابر تن تب آلود پیامبر رحمت ایستاد، و گفت: محمد، در یکی از جنگ هایی که من به همراه تو در راه خدا شمشیر می زدم، تو در حالی که از کنار من می گذشتی با ته آرنج دستت؟ به پهلوی من کوبیدی؟! و چون از ما خواستی تا امروز حق را به حق دار بر گردانیم، من می خواهم … … …  . اعراب از شنیدن کلام  این هم ولایتی سخت به خشم آمدند! و می رفتند تا در یک خیرش برق آسا آن مرد گستاخ ؟؟ را … … …، که دیدند پیامبر پیراهن مبارکش را بالا زده و به آن مرد می فرماید،  این تن من و این تازیانۀ تو؟؟!! اعراب در پس این همه تواضع و عدالت خواهی پیامبر رحمت، سخت گریستند، و آن مرد در حالی که سخت می گریست، خم شد و بر پهلوی پیامبر رحمت بوسه زد و گفت ترا بخشیدم. 
 
جناب رفسنجانی، از شما و سران این رژیم پیرو محمد؟؟؟!!! سؤال می کنم، آیا ۱- شما ها به این ملت نفرمودید که ما می خواهیم عزت از دست رفتۀ ؟؟؟ شما را به شما بر گردانیم؟؟!! و این ملت با وفا هم، آگاهانه و یا نا آگاهانه، به قول شما اعتماد نکرد؟!!!!. این بی آبرویی امروز که شما بر این ملت روا داشته اید!! بر گرداندن عزت از دست رفتۀ ۲۵۰۰ ساله شان بود؟؟!!   
 
۲- شما را به شرافت همان محمد قسم می دهم، به این ملت بگویید که شما ها هرگز آگاهانه کوچکترین ظلمی، اذیتی، آزاری، شکنجه ای، بر این ملت روا نداشتید؟  و اگر حتی از روی ناآگاهی و غیر عمد در یک جایی از دستتان در رفت و با پاشنۀ کفشی بر فرق زنی کوبیدید؟؟؟!!! و او را کشتید، و یا در زندان به دختری ناآگاهانه و غیر عمد تجاوز کردید؟؟؟ و یا ناآگاهانه خون ناحقی را بر زمین ریختید!!!  یک بار، و فقط یک با ، مجدداً تکرار میکنم، یک بار، به بخشید، من چون سال های پایانی عمرم را می گذرانم، ممکن هست حافظه ام را از دست داده باشم، و بیاد نیاورم، بفرمائید آیا فقط یک بار، و یکی از سران این رژیم حتی نا آگاهانه از ظلمی که بر یک مادر داغدار روا گردیده؟؟!! فقط یک پوزش بسیار خشک و خالی خواسته باشید؟؟؟!!!!
 
جناب رفسنجانی ، اجازه فرمائید، به پیروی از صداقت، شجاعت، و تقوای محمد، از شما دعوت کنم که جناب عالی اولین کسی از سران این رژیم باشید که؛
 
برای نخستین بار در تاریخ کشور مان، در یک کنفرانس مطبوعاتی و رو در روی این ملت، می نشیند و  صادقانه و در نهایت شجاعت، میگوید من (یا ما) خطا کردم، و امروز از پیشگاه شما مردم شریف ایران عزیز (لطفاً بدون ذکر نام اسلام) پوزش می خواهم. شاید ملت بخشندۀ ایران شما را به بخشند و شاید شجاعت شما، راهگشای پوزش خواهی دیگر همکاران شما نیز بگردد؟؟!! چه یادبود خوبی خواهد بود؟! به امید چنین روزی و چنان شجاعت و تقوا و ایمانی.
 
۲۵ دسامبر ۲۰۱۴، آمریکا،
 
نادر انتظام
 
شما می توانید این مقاله و دیگر مقالات این قلم را در سایت سنگر آزادی انقلاب اسلامی، و سایت NADER ENTEZAM  .COM  مطالعه فرمائید. 
 
پیک naderentezam@gmail.com  آمادۀ فرمانبریست، با تمام باری که بر دوشش می گذارند، هنوز هم شادمانه، در خدمت شماست. من هر بار، از تصدیع اوقات شریف شما پوزش می خواهم. 
 
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید