نوشته: جان وایت
ترجمه: علی چنگیزی
فراتنس فانون در طول یک کنفرانس مطبوعاتی به سال ۱۹۵۹در نشست نویسندگان در تونس .گفت
«وقتی انسان را در تکنولوژی و سبک زندگی اروپایی جستجو میکنم، تنها انکار انسانیت و انبوهی از قتلها را میبینم».
حمله جنایتکارانه اسرائیل به مردم غزه – طی یک سال گذشته – با حمایت مادی، دیپلماتیک و سیاسی جمعی کشورهای غر بی – به مثابه مشاهده سگ هاری است که گوشت را از استخوان جدا می کند، بسیاری از خود می پرسند دنیایی که در حال حاضر در آن زندگی می کنیم آیاارزش زندگی کردن را دارد.پاسخ این است درچنین شرایطی خیر.
عملکرد وحشیانه و مستمر اسرائیل در کشتار جنونآمیز فلسطینیان با خشم و سرکشی بردگان روبرو شده است، بردگانی که جرأت خروج از مزرعه را دارند. و اینجاست که ما “جنایت” واقعی بر علیه فلسطینیان غزه را درک می کنیم – امتناع از ماندن در مکانی که توسط استعمارگر و ستمگر به آنها اعطا شده است. یعنی بطور استعاری، به زانو در آمده شکست خورده در ذهن، جسم و روح.
اهمیت واقعی۷ اکتبر ۲۰۲۳ در قیام آنها نهفته است. این امر به اسرائیلیها و حامیان غربی آنها ثابت کرد که علیرغم شرایط تحمیلی به عنوان مردمی که محصور شده اندو علیرغم بیتوجهی نژادپرستانه ، فلسطینیها سرپیچی می کنند. و آنچنان سطحی از برنامه ریزی و نبوغی از خود نشان دادند که هیچ ملت استثمارشده دیگری هرگز نتوانستند به آن دست یابند.
هیچ کس بهتر از مبارز و متفکر افسانهای ضد استعماری، فرانتس فانون، روانشناسی ستمدیدگان را درک یا بیان نکرده است: او زمانی نوشت:
خشونت، بومی را از عقده حقارت و یأس و بیعملی رها می کند. او را نترس می کند و عزت نفس را به اوباز می گرداند .
فانون در سال ۱۹۶۱ از این دنیا رفت، اما تحلیل او از استعمار غرب، وحشیگری آن و تأثیر غیرانسانی آن بر قربانیانش – جعل زنجیرههای روانی ستم و نفرت از خود که تنها از طریق یک «مبارزه قاطعانه » می تواند برعلیه ا ستعمار گر شکسته شودپس از شصت و اندی سال هنوز معتبر است .
فانون کتاب دوزخیان روی زمین را در بحبوحه مبارزه حماسی برای آزادی بین مردم الجزایر و اربابان استعماری فرانسوی که در آنزمان قدرت اول اروپایی بودند نوشت. فرانسه در برابر یک شورش ضد استعماری قرار گرفته بود که ضعیف بود اما از حمایت مردمی برخوردار بود.مبارزه و درگیری شدید و تلخ بود وهشت سال طولانی، بین سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۶۲ ادامه داشت.
در نهایت، تلاش مردم الجزایر برای رهایی ملی قوی تر از توانایی فرانسه برای حفظ مستعمره شمال آفریقا که از دهه ۱۸۳۰ در اختیار داشت، بود. در زمان پایان درگیری، که با اعلام رئیس جمهور فرانسه شارل دوگل مشخص شد که مردم الجزایر حق دارند آینده خود را تعیین کنند، ۱.۵ میلیون نفر کشته شدند که اکثریت قریب به اتفاق آنها الجزایری بودند.
حمله فلسطینیها در هفتم اکتبر کمتر به ۱۱ سپتامبر اسرائیل و بیشتر به حمله تت ویتنامیها شباهت داشت. این فریادی بود از بطن ستم ساختاری، تاکیدی دوباره بر عزت نفسی که فانون در خشونت مردم مستعمره و تحت ستم تشخیص داده بود. در مجموع، این خشم کشتار کسانی بود که از پذیرفتن وضعیت استعماری خودداری میکردند.
و فلسطینیهای غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ جرأت کردند. بگویند دیگر بس است.از آنجایی که موج خشونت تمام عیار و غیر عادلانه از جانب اسرائیل بر مردم فلسطین تحمیل شده ، همانند فرانسویها در الجزایر، آمریکاییها در ویتنام، و انگلیسیها در ایرلند، پروژه شهرکنشینیاستعماری صهیونیستی و ایده برتری طلبانه نیز شکست خورده است و تنها با خشونت و کشتار شدید می توان این شرائط نا پایدار را حفظ کرد. این یک حقیقت انکار ناپذیر است . صیهونیست هانمی توانند ۲.۲ میلیون نفر را به مدت ۱۷ سال در یک محدوده دیوار کشیده شده محصور نگه دارند و دسترسی مردم غزه به برق، آب آشامیدنی تمیز و همه نیازهای زندگی را کنترل کنند، در عین حال که آزادی حرکت، کرامت انسانی را از آنها سلب کنند. نه، صیهونیستها نمی توانند همه این کارها را انجام دهند و انتظار مقاومت بعدی را نداشته باشند. این شرایط تحمیلی هستند که به درک عملیات طوفان الاقصی یک سال پیش توسط فلسطینیان در غزه کمک می کند.. هیچ ظلم و عملی زشت هرگز باعث ایجاد زیبایی نشده است. تاریخ برای آنچه گذشت هیچ شکی باقی نخواهد گذارد، . بهانه این عملیات جسورانه فلسطینی ها، نقض مکرر مسجد الاقصی در اورشلیم – سومین مکان مقدس اسلام، در ماه رمضان سال ۲۰۲۳ بود. همچنین به دلیل امتناع بیامان از پذیرفتن عادی سازی وضعیت آنها به عنوان یک مستعمره و خلع ید شده بود. مردم سراسرگیتی وجهان عرب و اسلام غزه ویران شده امروز را می بینند، بیش از ۴۰۰۰۰ نفر تاکنون با عکس العمل انتقامجویانه اسرائیل کشته شده اند. با توجه به گستردگی رنجی که در پی آن بر مردم غزه تحمیل شده است، قابل درک است که، کسانی خواهند بود که منطق پشت ۷ اکتبر را زیر سوال ببرند. اما بین زمان قضاوت فوری تاریخ و گذر تاریخی تفاوت آشکاری وجود دارد. و با در نظر گرفتن مورد دوم هنوز خیلی زود است که بگوییم، آیا ارزشش را داشت یا نه. اما با اندیشیدن به این پرسش خاص در سطحی عمیق تر، و بررسی هنجارهای که استعمار گران بر استعمار شدگان تحمیل می کنند،سوال واقعی که یک سال بعد باید از خود بپرسیم این است: آنها چه انتخابی داشتند؟ انتخاب بین زانو زدن در مقابل متجاوز یا ایستاده مردن، آیا واقعاً هیچ انتخابی دیگری وجود دارد؟