این مختصر در پاسخ برخی پرسشها با نهایت اختصار هفته قبل به رشته تحریر درآمد و الآن با ویرایش و تکمیل منتشر میشود. سرعت حوادث روزمره بهحدی است که نمیدانم تا زمانی که خوانده میشود چه حوادث تازهای رخ داده است. کوشیدهام از سیاست روزمره فراتر رفته بهنکاتی نقب بزنم که بهسرنوشت امروز و فردای ایران بستگی دارد، و همه ما را بهتفکر وامیدارد. از نقد و نظر خوانندگان استفاده میکنم.
روزهای بسیار دشواری را میگذرانیم. شریرترین چهره بشریت را به وضوح در ضمن جنایات اسرائیل در نسلکشی و قتلعام افراد غیرمسلح در غزه و اخیرا در لبنان دیدیم و اشک ریختیم. ترور اسماعیل هنیه در تهران و ترور سید حسن نصرالله و بسیاری دیگر در بیروت توسط اسرائیل زنجیرهی ترورهای دولتی اسرائیل را طولانیتر کرد. صهیونیستها بیش از هفت دهه است با ترور نخبگان مبارز فلسطینی و لبنانی و کشتار جمعیِ کودکان، زنان، سالخوردگان، و مردان غیرمسلح فلسطینی و لبنانی بزرگترین مانع آرامش، صلح، و زندگی عادی مردم در منطقه بودهاند.
دولت اسرائیل توسط استعمارگر پیر بریتانیای کبیر تاسیس، و با حمایت بدون قید و شرط تسلیحاتی، اطلاعاتی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا به بزرگترین ارتش خاورمیانه تبدیل شده است. دولت اسرائیل بیش از هر کشوری قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد و احکام دادگاه بینالمللی لاهه را نقض کرده است. موساد سازمان جاسوسی اسرائیل تحقیقا تروریستیترین سازمان جاسوسی در جهان است. وقتی نخست وزیر اسرائیل دم از صلح میزند یا رئیس جمهور آمریکا از حقوق بشر داد سخن میدهد، معلوم نیست از کدام صلح و حقوق بشر دم میزنند!
تاریخ منازعات فلسطین از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) شروع نشده است. اگر مبارزان فلسطینی برای بیرون راندن متجاوزان به سرزمینشان و برای رسیدن بهحق تعیین سرنوشت اسلحه به دست گرفتهاند مطابق موازین حقوق بینالملل این «دفاع مشروع» است. مبارزی که برای رهایی و استقلال سرزمینش میجنگد، تروریست نیست، «رزمنده آزادیبخش» است. البته آنها هم شرعا و اخلاقا موظفند بهافراد غیرمسلح آسیب نزنند، و اگر رعایت نکرده باشند، قابل ملامت و مؤاخذهاند. اما کشتن بیش از پنجاه هزار انسان بیگناه در غزه در کمتر از یک سال به بهانه کشتن مبارزان حماس و جهاد اسلامی و کشتن بیش از دو هزار انسان بیگناه در کمتر از یک هفته در لبنان بهبهانه کشتن مبارزان حزبالله بدون هیچ تردیدی «نسلکشی» و «قتلعام» است که توسط دستراستی ترین دولت تاریخ اسرائیل با پشتیبانی بدون قید و شرط دولت آمریکا صورت گرفته است.
اگر کسی تردیدی در ماهیت «صلحستیز، اشغالگری، آپارتاید، نژادپرستی، استعماری و تروریستی» دولت اسرائیل دارد، او را به مطالعه یکی از کتب مستند این حوزه دعوت میکنم: رشید خالدی، صدسال جنگ با فلسطین: تاریخ استعمار شهرکنشینان [صهیونیست] و مقاومت [اهالی فلسطین] از ۱۹۱۷ تا ۲۰۱۷ [۱۳۹۶-۱۲۹۶]. پروفسور رشید خالدی استاد فلسطینی آمریکایی، صاحب کرسی ادوارد سعید در دانشگاه کلمبیاست و کتاب او توسط نیویورک تایمز به عنوان کتاب پرفروش سال شناخته شده است.
Rashid Khalidi, The Hundred Years’ war on Palestine: a history of Settler Colonialism and Resistance, 1917-2017, New York: Picador, 2021 (New York Times Bestseller)
کتاب مذکور توسط دو مترجم مستقلا در تهران در سال جاری (۱۴۰۳) به فارسی ترجمه شده است: مریم صالحی (انتشارات جهان کتاب) با عنوان «صد سال جنگ بر سر فلسطین: تاریخ استعمار شهرکنشینان و مقاومت (۱۹۱۷-۲۰۱۷)»، و اشکان بحرانی (نشر گام نو) با عنوان «جنگ صدساله با فلسطین: تایخچه استعمار شهرک نشین و مقاومت».
منطق عملی اسرائیل، آمریکا و برخی کشورهای اروپایی خصوصا انگلستان در این زمینه این است: «اسرائیل برای دفاع از خود به هر کاری حتی برخلاف کلیه کنوانسیونهای حقوق بینالملل، حقوق بشر، و حقوق بشردوستانه میتواند دست بزند و دست زده است. هرکسی به مبارزه با اسرائیل برخیزد تروریست است. تروریست هم مشمول حقوق بشر نیست، و مهدورالدم است. نه تنها خودش، یا حتی اعضای خانواده اش را کشت، بلکه خانه مسکونی و حتی محله و شهرش را هم میشود با خاک یکسان کرد.» نخستوزیر اسرائیل و دیگر صهیونیستها بارها مبارزانی را که با اسرائیل میجنگند بر «عمالقه» (Amalekites) تورات تطبیق کرده است (یوتیوب این اظهارات بهراحتی قابل دستیابی است) و تکلیف عمالقه هم چیزی جز «جواز نسلکشی و قتلعام حتی قتل نوزادان، کودکان، زنان، مردان و حیوانات» نیست. بنگرید بهسخنرانی خدای اخلاقی و قداست زندگی. گفتمان مسلط بر علیالاغلب رسانههای غربی هم جاانداختن منطق اسرائیل است، البته با تظاهر بهبیطرفی مزورانه برای افراد بیاطلاع.
سیاست خارجی آمریکا حداقل از اواسط قرن بیستم سیاستی استعماری و امپریالیستی بوده است. حمایت از مرتجعترین رژیمهای خاورمیانه (در انتهای جدول حقوق بشر و دموکراسی) و حمایت بیقید و شرط از اسرائیل از بدو تاسیس، همواره مورد انتقاد آزادی خواهان و عدالتطلبان جهان از جمله بومیان آمریکا، جنبش آزادیبخش سیاهان آمریکا، و بسیاری از روشنفکران این کشور بوده است. اما سرمایهداری آمریکا همچنان که به شکافهای طبقاتی جامعه خود بیتوجه است، در وتوی قطعنامههایی که علیه اسرائیل در شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شده گشادهدست بوده است. تردیدی نیست اگر حمایتهای بیدریغ دولت ایالات متحده آمریکا، مسیحیان صهیونیست (اونجلیکنها یا انجیلیها یا تبشیریها) و لابی متنفذ صهیونیستها در واشنگتن نبود اسرائیل هرگز نمیتوانست اینگونه در خاورمیانه قلدری کند و به عرب و عجم «زور عریان» بگوید.
واضح است که یهودیان فلسطینی همانند مسیحیان و مسلمانان این سرزمین از حقوق مساوی شهروندی برخوردارند و هرگونه یهودیستیزی در هر جای دنیا همانند اسلامهراسی محکوم است. اما نقد صهیونیسم و اسرائیل هرگز به معنای یهودیستیزی نیست. امروز یهودیان مترقی ضدصهیونیسم در صف مقدم مخالفت با وحشیگریها و تجاوزهای دولت اسرائیل به حقوق بشر و حقوق فلسطینیها هستند. در جنبش اخیر ضداسرائیلی در دانشگاههای آمریکا دانشجویان یهودی بسیار فعال بودند. مطالعه کتاب زیر برای آشنایی با مغالطات صهیونیستها مفید است: ده افسانه در مورد اسرائیل. (این کتاب با این مشخصات به فارسی ترجمه شده است: ایلان پاپه، ده غلط مشهور درباره اسرائیل، ترجمه وحید خضاب، تهران: کتابستان معرفت، ۱۴۰۳)
Ilan Pappe, TEN MYTHS ABOUT ISRAEL, New York: Verso, 2017
نقد اسرائیل و ابرقدرت حامیش به معنای نقدناپذیری و عدم خطای مبارزان فلسطینی و لبنانی نیست. هر انسانی خطاپذیر و قابل نقد است. مبارزه با جنایات اسرائیل نباید بر اشکالات این گروههای مبارز پرده بیفکند. اما این مبارزان در رهایی سرزمینشان از چنگال اشغالگران، در لزوم مبارزه با آپارتاید و استعمار و اشغالگری، در نبرد برای بهدست آوردن حق تعیین سرنوشت، و در حق برخورداری از یک زندگی عادلانه و آزادانه و مستقل هرگز اشتباه نکردهاند. این مبارزان در نبرد تروریسم دولتی در دفاع از خانوادهها و مردم بی دفاع غیرمسلح سرزمینشان در جنگی نابرابر از هر حیث شایسته تشویق آزادیخواهان و عدالتجویان جهان هستند.
مبارزان فلسطینی، لبنانی، یمنی و عراقی با صهیونیسم و جنایات اسرائیل از کمکهای مالی، مشورتی و احیانا تسلیحاتی اندکی از دولتهای مسلمان منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران و امیرنشین قطر برخوردار بودهاند. امپراطوری رسانهای غرب و دولتهای اسرائیل، آمریکا و بسیاری دولتهای اروپایی این مبارزان را «نیروهای نیابتی» جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده و این کمکها را دلیل اصلی برای تحریمهای کمرشکن ایران از یکسو، ترور نخبگان ایرانی از سوی دیگر، و اخیرا حمله به خاک ایران قلمداد کردهاند. اگر کمک به این مبارزان مردود است، کمک تسلیحاتی، اقتصادی و اطلاعاتی آمریکا و برخی دول اروپایی به اسرائیل بهطریق اوْلی مردود است. این یک بام و دو هوا (یا استانداردهای دوگانه) است که ما حق داریم به اسرائیل در ترور، نسلکشی، و قتلعام هزاران انسان بیگناه غیرمسلح کمک کنیم، اما کمک دیگر دول به نیروهای مبارز آزادیبخش طرف مقابل محکوم است! منطق پشتسر چنین داوری غیرمنصفانهای جز منطق «زور عریان و افسارگسیخته و ظلم» آشکار نیست. اگر کمکهای بیقید و شرط آمریکا و چند کشور اروپایی به اسرائیل، اسرائیل را «نیروی نیابتی» آمریکا در منطقه نمیکند، چرا کمک جمهوری اسلامی ایران به مبارزان فلسطینی، لبنانی، یمنی و عراقی آنها را «نیروی نیابتی» بکند؟ این بیاحترامی به کرامت، حق انتخاب و استقلال فلسطینیها، لبنانیها، یمنیها و عراقیهای مبارزی است که جانبر کف برای دفاع از سرزمین یا آرمانهای انسانیشان پیکار میکنند.
اکثر دولتهای خاورمیانه به شیوه «استبدادی و دیکتاتوری» اداره میشوند. برخی از این حکومتهای استبدادی از قدیم مخالف اسرائیل بودهاند همانند حافظ اسد و پسرش بشار اسد در سوریه، معمر قذافی در لیبی، و صدام حسین در عراق. برخی کشورهای عرب منطقه هم از ابتدا در اردوگاه انگلیس و آمریکا بودهاند از قبیل عربستان سعودی، اردن، مراکش، بحرین، و امارات. ستیز دولتهای دسته اول با صهیونیسم هرگز توجیهگر استبداد و دیکتاتوری رژیمهای آنها نیست. آنچنانکه پیشرفت علمی، آزادی بیان و دموکراسی در آمریکا و انگلستان هرگز توجیهگر سیاستهای سرکوبگرانه، استعماری و خلاف حقوق بشر آنها در خاورمیانه (و دیگر مناطق دنیا) نمیتواند باشد. سیاست و رویه نادرست هر کشوری را باید محکوم کرد و از سیاست و رویه درست هر کشوری باید حمایت کرد. برخوردهای فلهای بهلحاظ نظری و عملی مردود است.
جمهوری اسلامی ایران نیز از این دوگانگی مستثنی نیست. در نقد استبداد دینی (ولایت مطلقه فقیه)، ناکارآمدی ساختاری، فساد نهادینه، سرکوب آزادیهای مشروع و قانونی، تزئینی کردن اکثر قریب به اتفاق نهادهای انتخابی توسط نهادهای انتصابی، محروم کردن مردم خصوصا بانوان از امکان انتخاب سبک زندگی و یک زندگی کاملا عادی، و بالاخره نارضایتی اکثر قاطع شهروندان از این شیوه حکمرانی غیرقابل انکار است. بنگرید به مقاله اصلاحات ساختاری و نظام اصلاحناپذیر. از این سو جمهوری اسلامی با سبک خاصی از ابتدا به ستیز با آمریکا و اسرائیل برخاست. تصرف سفارت آمریکا و بهگروگان گرفتن کارمندان آن در سال ۱۳۵۸ نمونهای از سبک مواجهه سران جمهوری اسلامی با آمریکا بوده است.
جمهوری اسلامی ایران «حذف اسرائیل از صحنه روزگار و نقشه خاورمیانه» را شعار محوری خود کرده است و عملا با تاسیس حزبالله در لبنان و پشتیبانی همه جانبه از آن، و نیز پشتیبانی همه جانبه از حماس در فلسطین اشغالی و حوثیهای یمن و برخی گروههای عراقی از یک سو و جلوگیری از سقوط بشار اسد دیکتاتور سوریه به عنوان نخستین سنگر مقاومت علیه اسرائیل اقدام عملی کرده است. در حقیقت جمهوری اسلامی ایران به «رقابت با بریتانیای کبیر و ایالات متحده آمریکا» (در تاسیس اسرائیل و پشتیبانی همه جانبه از آن) در تیشه زدن بهریشه اسرائیل برخاسته است. با این اقدامات اسرائیل ایران را دشمن شماره یک خود میداند، و آمریکا هم ایران را مشمول سنگینترین تحریمها در طول تاریخ کرده است. برخی ندانمکاریها در تحریمهای مرتبط با انرژی هستهای از سوی سازمان ملل متحد را هم باید به این سیاهه افزود.
به نظر میرسد «ستیز ساختاری با اسرائیل» در ذهن سران جمهوری اسلامی بزرگترین مؤلفه مصالح و منافع ملی بوده است و بعد از پایان جنگ با صدام حسین مؤلفهای بزرگتر از آن را سراغ نتوان گرفت. این مؤلفه بهاحتمال قوی بزرگتر از تأمین کفاف و رفاه شهروندان ایرانی بوده است، یا حداقل بسیاری از شهروندان اینگونه میپندارند. ندانمکاریها، ناکارآمدیها، فسادهای نجومی و تحریمهای سنگین بر گرده طبقه متوسط و اقشار آسیب پذیر ایرانی بهشدت فشار میآورد و زمینه را برای پذیرش شعارهایی از قبیل «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و ناسیونالیسم افراطی فراهم میکند.
در تظاهرات ضد اسرائیلی خارج کشور در بسیاری نقاط دنیا (از جمله در آمریکا که شاهد مستقیمش بودهام) ایرانیان کمترین میزان مشارکت را در میان مسلمانان خارجنشین داشتهاند. در ایران هم فارغ از تبلیغات رسمی حکومتی، میزان همدردی مردمی با غزه و لبنان کمتر از دیگر کشورهای منطقه بوده است. این همه به دلیل زیادهروی جمهوری اسلامی یا استفاده ابزاری از حمایت از «محور مقاومت» برای سرپوش گذاشتن بر ضعفهای ساختاری و غیرقابل اغماض شیوه حکمرانیاش بوده است. در حقیقت جمهوری اسلامی نبرد با اسرائیل را خرج حکمرانی ناکارآمد خود میکند، و بسیاری از شهروندان ایرانی اینرا فهمیدهاند.
حمایت از مظلومیت فلسطین و مبارزه با صهیونیسم هرگز به معنای درستی سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی و شیوه مواجهه این نظام با شهروندانش نیست. این دو امر از هم مستقل و از یکدیگر جداست. میتوان مدافع مشروط سیاست نخست و منتقد ساختاری سیاست دوم بود. حمایت از آرمان فلسطین، محکومیت انبوه جنایات خلاف موازین حقوق بشر اسرائیل، و مبارزه با صهیونیسم سه سرفصل اکثر قریب بهاتفاق مطالبات آزادیخواهان جهان فارغ از دین، نژاد، ملیت و جنسیت است. همچنانکه نقد سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال شهروندانش خصوصا سرکوب آزادیهای مشروع و قانونی آنها نیز مورد اتفاق آزادیخواهان و عدالتطلبان بینالمللی است.
منشور سهوجهی حمایت از آرمان فلسطین، محکومیت انبوه جنایات خلاف موازین حقوق بشر اسرائیل، و مبارزه با صهیونیسم نیز درجاتی دارد. برخی تنها در دل به این منشور باور دارند. برخی علاوه بر دل، کلماتی همدلانه – با شدت و ضعف – بر زبان میرانند. اندکی «عملا» نیز قدمی در این راه برمیدارند. حامیان در عمل نیز چند دستهاند. بیشترینشان به لحاظ مالی کمک میکنند. بالاترین شیوه کمک عملی کمک مشورتی و تسلیحاتی است. بالاترین از این فرستادن نیروی نظامی است که از بحث ما خارج است. اگر حکومتی سطح اخیر (کمک مالی، مستشاری و تسلیحاتی) را برای کمک به مبارزان در میدان برگزیده باشد باید توجه داشته باشد که طرف مقابل هم ساکت نمینشیند. اسرائیل و آمریکا و دیگر حامیان اروپائیاش نشان دادهاند که برای پیشبرد اهداف خود در عمل بههیچیک از موازین حقوق بشر و حقوق بینالملل پایبند نبودهاند، و هزینه سنگینی را متوجه حکومتی که جرأت سرپیچی از «نظام سلطه» کرده باشد میکنند، از تحریمهای کمرشکن، ترور نخبگان، اخلال و ناآرامی گرفته، تا حمله نظامی.
چنین حکومتی قبل از در پیش گرفتن این کمک خارجی استراتژیک باید در داخل چند اقدام عملی جدی انجام داده باشد: برآورده کردن کفاف و رفاه شهروندان، تأمین رضایت شهروندان از حکمرانی کارآمد در عمل، بهرسمیت شناختن حق اعتراض و تظاهرات مسالمتآمیز آنان، آزادی بیان و انتقاد از حاکمیت که در آزادی مطبوعات تبلور پیدا میکند، قوه قضائیه واقعا مستقل از اراده برتر سیاسی، انتخابات آزاد و رقابتی، به رسمیتشناختن حق شهروندان خصوصا زنان در انتخاب سبک زندگی، جدایی نهاد دین از دولت، گردشی بودن قدرت سیاسی در کلیه سطوح، مراجعه بههمهپرسی عمومی در موارد کلان (از جمله شیوه مواجهه با معضل اسرائیل)، و تقدم مطلق منافع ملی در کلیه سیاستهای نظام.
حکومتی که اعتراضهای مسالمتآمیز مردمش را مکررا سرکوب کرده باشد، منتقدان مشفقش بیش از یک دهه همچنان در حصر غیرقانونی باشند، تعداد زیادی زندانی سیاسی داشته باشد، مطبوعات و احزاب سیاسی مستقلش آزاد نباشند، زنانش مجبور به پذیرش سبک زندگی و لباس مطابق نظر حاکمیت باشند، شیوه زمامداری آن مطابق آمار رسمی مورد ادبار اکثریت قاطع شهروندان باشد، اعضای پارلمانش نماینده واقعی شهروندان نباشند، کمکهای خارجی بلکه مطلق تصمیمات کلان آن بهتصویب نمایندگان واقعی شهروندان نرسیده باشد، و در یک کلمه بهشهروندان خود «ظلم» کرده باشد، اخلاقا نمیتواند مدافع مظلومان دیگر سرزمینها باشد، و برای رفع ظلم در سطح بینالمللی اقدام کند. چراغی که خانه رواست، مسجد حرام است.
از منظری دیگر، بحث نظری، اخلاقی، حقوقی و ایدئولوژیک «حق و باطل» را باید از بحث سیاسی و تصمیمگیری سیاست خارجی که «مقدورات عملی» در آنها حرف اول را میزند جدا کرد. مقدورات عملی جمهوری اسلامی در مقایسه با اسرائیل که مورد پشتیبانی نامحدود ایالات متحده آمریکاست، بسیار محدود است. فارغ از آرمانگرایی و رجزخوانی، ورود در چنین نبرد نابرابری علیرغم رشادت و خلوص و جان برکفی مبارزان فلسطین و لبنان (که رحمت خداوند بر همه آنان باد) به تجهیزات پیچیده تکنولوژیک و سلاحهای پیشرفتهتر خصوصا نیروی هوایی بهروز نیاز دارد. جمهوری اسلامی قبل از هر اقدامی باید به فکر دفاع از جان و امنیت شهروندانش باشد، آن هم در مقابل رژیمی که نشان داده است جان انسانهای دیگر برایش هیچ – بهمعنای واقعی هیچ – ارزشی ندارد. سیاستها و شعارها را باید متناسب با مقدورات تنظیم کرد. باید از آرمانگرایی ایدهالیستی به واقعبینی و محدودیت الزامی مقدورات تنزل کرد. شعارها و تبلیغات در سیاست خارجی و محور مقاومت باید متناسب با مقدورات عملی با اولویت قطعی کفاف و رفاه شهروندان ایرانی تنظیم شود.
آنها که در سیاست بهدنبال حجت شرعی هستند آیهی شریفه «خداوند هیچ کس را، جز به اندازه توانائیش، تکلیف نمیکند» (لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا، بقره ۲۸۶) باید سرلوحه اعمالشان باشد. سیاست عملی همه ائمه خصوصا رئیس مذهب امام جعفر صادق (ع) همین بوده است، کافی است به شیوه مواجهه ائمه (ع) با قیام زید بن علی (رضوان الله علیه) توجه شود. در مورد اشتباهات رایج در مورد سید الشهداء (ع) این مقاله را مطالعه کنید: امام حسین از منظری دیگر: قاعده یا استثنا؟ توجه کنید: ما در عمل مسئول امت اسلامی در تمام جهان نیستیم. با چنین هدفی به لحاظ مقدورات فاصله فراوان داریم. شما فعلا امنیت، کفاف و رفاه ملت ایران را فراهم بفرمائید، اگر موفق بودید، آن وقت سراغ امت اسلام بروید. یعنی به زبان روشن از عرش آرمانهای بلندپروازانه «امتگرایی» به فرش واقع گرایی «ملتسامانی» پائین بیایید. ما در مقابل ظلمها، تبعیضها، اشغالها، و قتلعامها – که قطعا همگی به لحاظ حقوقی، اخلاقی و شرعی محکوم است – در حد توان و مقدوراتمان مسئول هستیم، نه بیشتر.
اسرائیل میتواند همچنان سران مبارز فلسطینی یا لبنانی را ترور کند و بهنسلکشی و قتلعام مردم بیگناه و غیرمسلح ادامه دهد. آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی هم میتوانند با حمایت بیقید و شرط مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی از تجاوزهای اسرائیل، انسانیت را بهمسلخ ببرند و حقوق بشر را بیسیرت کنند. امپراطوری رسانهای غرب هم میتواند با قلب حقیقت جای ظالم و مظلوم، اشغالگر و اشغال شده، تروریست و تحت ترور را عوض کند. اما اطمینان داشته باشید، فلسطین قابل حذف از نقشه خاورمیانه نیست. مبارزه با اشغالگران فلسطین هم با ترور رهبران گروههای مبارز تعطیل نمیشود. حمایت ایرانیان از آرمان فلسطین و لبنان مستقل «در حد معقول و مقدور» در کنار همه آزادیخواهان و عدالتطلبان جهان ادامه خواهد یافت، انشاءالله.
برگرفته از: