back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیژاله وفا: وضعیت سنجی ۳۹۸ ضربه پذیرترشدن صنعت نفت و گاز ایران...

ژاله وفا: وضعیت سنجی ۳۹۸ ضربه پذیرترشدن صنعت نفت و گاز ایران در نظام ولایت فقیه ( بخش۱)

saderate gaze iranدو هموطن عزیز با ارسال نامه به اینجانب، به طرح سوالهای مهمی در زمینه صنعت نفت و گاز ایران پرداخته اند که در ذیل عین نامه ها را (و با کسب اجازه ای که از این عزیزان کرده ام عین نام نویسندگان) را نقل می کنم و سعی می کنم در دو وضعیت سنجی به سوالهای این عزیزان پاسخ گویم.

با سلام به شما خانم ژاله وفای عزیز،

اینجانب کیان تقوی مقالات شما را در اینترنت بدنبال ۲۵ شماره ای که در باره مشکلات آموزش و پرورش ایران نوشتید با علاقه دنبال می کنم به ویزه تحلیهای رسا و خوبتان در مورد بودجه را و از آنجا که دبیر هستم محتوای آنها را نیز به شاگردان خود می آموزم.

در زمینه ای می خواستم با شما درد دل کنم و نیز در این رابطه طرح چند سوال کنم. متاسفانه ما ملت مصرف زده ای هستیم. من خود شاهدم که اغلب خانواده ها فرهنگ استفاده ازسیستمهای گرمایشی خصوصا گازی را نمی دانیم. در این زمینه فرهنگ سازی نیز از طرف دولت و نهاد های اجتماعی بسیار کم شده است چرا که مثلا با لباسی آستین کوتاه در خانه می گردیم ولی شوفاژ ها را روی آخرین درجه روشن می گذاریم. حتی اگر بایستی قیمت سرسام آور گاز را بپردازیم، این رفتار غلط را تغییر نمی دهیم. من سعی وافر کردم که به دانش آموزانم اهمیت کم مصرف کردن انرژی و عدم اسراف آن را بیاموزم. بعلت شغلم میدانم که تغییرات فرهنگی دیر به نتیجه میرسند اما اگر نا امید نشویم عاقبت به نتیجه می رسند. به همین دلیل پیگیر بودن ما معلمان و دبیران شاهدید که اعتراضات صنف ما نیز ار نفس نمی افتد و به امید تغییرات اساسی آن اعتراضات را با جدیت ادامه می دهیم.

سه سوال دارم از حضورتان

1-آیا دولتهای مختلف در ایران توانسته اند برنامه ای را برای کم کردن مصرف نفت و گاز در ایران پیاده کنند؟ شنیده ام مصرف گاز در ایران چند برابر میانگین جهانی است .

2- آیا مصرف داخلی گاز ایران، محلی برای صادرات گاز گذاشته و یا خواهد گذاشت ؟

3- آیا با توجه به فشاری که تحریم نفت بر ایران وارد کرده است، بهره برداری از نفت دریای خزر و یا گاز پارس جنوبی برای ایران بصرفه است برای صادرات ؟

موید باشید-کیان تقوی

خانواده هموطنی نیز سوالهای خود را با اینجانب به شرح ذیل مطرح کرده اند.

خانم وفای گرامی

با درود فراوان به شما بانوی گرامی، بنده و اعضای خانواده از خوانندگان همیشگی مقالات و وضعیت سنجی های شما در تارنمای انقلاب اسلامی در هجرت هستیم. وضعیت سنجی های قرادادها با روسیه بنظرمان بسیار جالب و مهم آمدند چرا که به زوایایی اشاره کردید که از چشم مردم پنهان می مانند. راه حل هایی که در چهار بعد اجتماعی نیز ارائه دادید مایه امیدواری است که ملت ایران می تواند بعد از سرنگونی حاکمیت زر و زور، ایران را در آبادی بسازد و مشکلات کشور راه حل دارند. اما پس از مطالعه آنها اجازه بفرمایید چند سوال را که برای اینجانب و همسرم و پسر دانشجویمان پیش آمده را با شما مطرح سازم.

1- با توجه به وضعیت جهانی نفت و احتمال تحریم نفت و گاز روسیه آیا ایران توانا است که با ارائه نفت و گاز خود، بازار را در دست بگیرد و آیا حاکمیت اصلا تدابیری در این زمینه سنجیده است؟ البته از بس این نظام بی کفایت است بعید به نظر میرسد که تدابیری سنجیده باشد.

2- اما از آنجا که اخباری که در این زمینه منتشر می شوند ضد و نقیضند، اشخاصی که مسئله را بطور مداوم دنبال نمی کنند اما علاقمند به دانستن سرنوشت کشور هستند همانند امثال من، از این اخبار ضد و نقیض سردرگم می شوند لذا از شما خانم ژاله وفا خواهش می کنم در این زمینه سیاست حاکمیت جمهوری اسلامی و نیز در رابطه به آنچه که در وضعیت سنجی ها در زمینه سیاست روسیه گفتید برای ما مردم مشخص کنید که آیا در بلبشوی بازار نفت و گاز ایران آینده ای دارد؟

3- اصولا وضعیت واقعی صادرات خصوصا گاز ایران در چه وضعیتی است؟ آیا ایران امکان این را دارد که به اروپا گاز ارسال نماید؟ و آیا کشورهای رقیب، بازار ایران را خراب می کنند یا خیر؟

4- اگر دولت سیزدهم پول نفت خود را توانسته است وصول کند پس چرا قیمت کالاهای اساسی را برای جبران کسر بودجه بالابرد با اذن به اینکه مردم دست به شورش میزنند .

ارادتمندان

خانواده شیدایی

با درود به هموطنان عزیزی که سوالهای بسیار مهمی را مطرح کرده اند.

اینجانب البته در دنباله وضعیت سنجی هایی که در رابطه با قراداد های پنهان ایران و روسیه نوشته بودم، قصد پرداختن به برخی از این مسائل را داشتم. اما شما عزیزان در مقابل، سوالهای مشخص طرح کرده اید و از آنجا که موضوع روز است و می تواند سوالات بسیاری از هموطنان نیز باشد، در دو شماره به سوالهای شما عزیرا پاسخ می د هم. چرا که بررسی نسبتا دقیق مسئله نیازمند توضیح است.

برای روشن تر شدن مسئله اینجانب ناچارم در پاسخ دادن به سوالهای شما ترتیب آنها را جابجا و برخی را با هم ادغام کنم. ابتدا به سوالهای مخصوص مصرف زدگی اقتصاد ایران و نیز مسئله گاز که از جمله سوالهای دو پرسشگر گرامی هستند می پردازم. چون مساله نفت آمار جداگانه ای دارد.

ابتدا به پاسخ به سوال 2 و 3 آقای کیان تقوی گرامی دبیر دلسوز می پردازم:

سوال 3- آیا با توجه به فشاری که تحریم بر ایران وارد کرده است، بهره برداری از نفت دریای خزر و یا گاز پارس جنوبی برای ایران بصرفه است برای صادرات ؟

پاسخ : اینجانب همواره مخالف فروش نفت بصورت خام به قصد درآمدزایی برای دولت بوده و خواهم بود. چرا که این ماده ذیقیمت از آن نسل ما تنها نیست و ساخت ترکیبات نفت در طبیعت میلیونها سال زمان برده است و زمانی خواهد رسید که بشریت به حماقت خود پی خواهد برد که در مصرف نفت و گاز همه زمانی و همه مکانی نگاه نکرده چرا که افق دید قدرتمدار آن تصمیم گیرنده و ملتها و اقتصادهای مصرف زده، کوتاه است و به نتایج وخیم آن توجه نمی کنند و زمانی که امیدوارم چندان دور نباشد سطح خود آگاهی بشر بجایی می رسد که متوجه خواهد شد که چه ماده ذیقیمتی را با چه سرعتی صرفا برای تامین انرژی سوخت به هدر داده و در کنارش نیز آلودگی شدیدی در جهان نیز ایجاد کرده است. از دید اینجانب از نفت می توان بسیاری مواد با ارزش افزوده در پتروشیمی ها تولید کرد که آنها را نیز بایستی به اندازه ای مصرف کرد که حق طبیعت و محیط زیست را بجای آورد و اندازه استفاده از آنها بحدی باشد که به محیط زیست همه جانداران منجمله بشر در دراز مدت برای زیست همه انسانها صدمه نزند. اما در میادین مشترکی که حق مشاع ایران نیز برسمیت شناخته نمی شود مثل پارس جنوبی، نمی توان براحتی گذاشت که کشوری مثل قطر، ثروتهای ملی ایران را استخراج کند و ایران توانا به استخراج نفت و گاز نباشد. لذا چنانچه قرار باشد سرمایه گذاریهایی در صنعت نفت و گاز صورت گیرد مسلما به صرفه تر است که در میادین مشترک این سرمایه گذاریها انجام گیرد تا من باب نمونه در میادین نفت و گاز ایران در دریای خزر که هنوز ایران بهره برداری را شروع نکرده و بهره برداری نیز بعلت وجود میادن نفت در قعر دریاآسخت تر و پرهزینه تر است.

سوال 2 -آیا دولتهای مختلف در ایران توانسته اند برنامه ای برای کم کردن مصرف نفت و گاز در ایران پیاده کنند؟

و بخشی ازسوال 3 خانواده شیدایی : اصولا وضعیت واقعی صادرات خصوصا گاز ایران در چه وضعیتی است ؟

جهت روشن شدن میزان شدت مصرف انرژی در ایران بهتر است مقایسه ای بدست دهیم.

ابتدا تذکر دهم که بر این امر واقفم که هیچگاه نمی شود موقعیت دوکشور را دقیق با یکدیگر مقایسه کرد خصوصا که نمی توان یک کشور مثل آلمان را که جزء توانا ترین کشورهای صنعتی است با وضعیت ایران فعلی که زیر یوغ یک نظام استبدادی است مقایسه کرد. اما هدف از این مقایسه این است که دو کشور با جمعیت برابر و وسعت های نابرابر،( آلمان یک پنجم ایران مساحت دارد ) چرا در دو وضعیت کاملا متفاوت اقتصادی قرار دارند. از دید اینجانب مردم ایران نیز چنانچه اهداف انقلاب خود را یعنی کسب آزادی و استقلال و حقوند شدن را با جدیت تمام برای رشد و توسعه پی بگیرند، آنهم مطابق حقوق خود، هیچ از سایر کشورها کم ندارند و چه بسا از نعمات فراوان تری هم برخوردارند.

سرانه مصرف انرژی‌های پاک در آلمان ۲۲۱ برابر ایران است. در صورتی که آلمان از کمبود انرژی خورشیدی رنج می برد و ایران به وفور از این نعمت برخوردار است ولی دولتهای نظام ولایت فقیه با “صرفه” تر می دانند که انرژی فسیلی مصرف کنند ولی روی انرژی های تجدید پذیر و پاک سرمایه گذاری کافی نکنند. آلمان به اندازه یک پنجم کل مصرف انرژی ایران، تنها انرژی‌های تجدیدپذیر تولید می‌کند. حتی سرانه مصرف انرژی‌های تجدیدپذیر ترکیه ۴۵ برابر ایران است.

در مقام مقایسه، آلمان با اقتصادی ۲۰ برابر بزرگتر از اقتصاد ایران (بانک جهانی در سال 2021بر اساس نرخ جاری دلار، تولید ناخالص داخلی آلمان برای سال 2020 آلمان را ۳.۸ هزار میلیارد دلار و ایران را ۱۹۱ میلیارد دلار برآورد کرده است) کمی بیش از ایران مصرف انرژی دارد. ایران به‌طور میانگین سالانه حدود ۲۵۰ میلیارد مترمکعب گاز در کشور مصرف می‌کند.

این مصرف در کشور آلمان بطور متوسط از سال 1980 تا سال 2022 بطور میانگین در حد 5/90 میلیارد متر مکعب است. در نظر باید داشت که آلمان کشوری 83 میلیونی است که هم منازل و هم صنایع بزرگ آن به گاز وابسته هستند و سطح صادرات آلمان در سال 2021 از دوران پیش از کرونا هم فراتر رفت و صادرکنندگان آلمانی توانستند با وجود کمبود مواد اولیه و اختلال‌هایی که در زنجیره تأمین جهانی به وجود آمده بود، میزان صادرات کشور خود را به ۱۳۷۶ میلیارد یورو برسانند.

برای نمونه آمارهای بین‌المللی، از جمله آژانس بین‌المللی انرژی یا شرکت «بی‌پی» نشان می‌دهد که سرانه مصرف انرژی در ایران دو برابر متوسط جهانی است. سرانه مصرف انرژی ایران در سال گذشته ۱۴۳ گیگاژول بوده، در حالی که متوسط مصرف سرانه انرژی جهان ۷۱.۴ گیگاژول بوده است.

میزان تولید و مصرف گاز طبیعی در ایران / مصرف سالانه گاز طبیعی ایران ۹ میلیارد مترمکعب افزایش می‌یابد.

مطابق آماری که مجید چگنی مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران در سومین روز از بیست‌ و ششمین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی («فلزات آنلاین»، در 26.02.1401) ارائه کرده است: “به‌طور میانگین سالانه حدود ۲۵۰ میلیارد مترمکعب گاز در کشور مصرف می‌شود، مجموع گاز تحویلی به شبکه در سال ۱۴۰۰ حدود ۲۶۹ میلیارد مترمکعب بود که ۱۲۲ میلیارد مترمکعب در بخش خانگی و تجاری و ۷۱ میلیارد مترمکعب در بخش نیروگاهی مصرف شد. طبق برنامه‌‎ریزی‌های انجام‌ شده، مقدار کل گاز تزریقی به شبکه امسال روزانه ۴۵ میلیون مترمکعب افزایش می‌یابد و به حدود ۲۷۸ میلیارد متر مکعب می‌رسد. این مقدار در سال گذشته یعنی سال 1400 برابر با ۲۶۹ میلیارد مترمکعب بود که این افزایش تولید از فاز ۱۴ و فاز ۱۱ پارس جنوبی خواهد بود.”

مجموعه متفاوتی که درآمدهای نفت و گاز ایران با اقتصاد های مسلط و با اقتصاد ایرانی می دهد:

واقعیت مصرف محور شدن اقتصاد ایران که بعلت بی کفایتی دولتها و نداشتن برنامه ای مطابق با حقوق پنجگانه انسان و طبیعت رخ داده است، باعث شده که در وطن ما ایران، مجموعۀ اقتصاد نفت با اقتصادهای مسلط صنعتی، و مجموعه درآمدهای نفتی با کل مصرف نفت در ایران، هر کدام نوعی مجموعۀ متفاوت در دو محل متفاوت، بدهند.

اولین مجموعه را نفت و گاز در کشورهای صنعتی مسلط می دهد که در آنجا یک پویایی تولید ایجاد می کند. یعنی نفت و گاز صادراتی به این کشورها مولد می شوند و در تولید بکار می افتند و لذا ایجاد اشتغال نیز می کند و اقتصاد آنها را براه می اندازد.

مجموعۀ دوم که نفت و گاز و درآمدهایش، در درون اقتصاد زیر سلطۀ کشور ما می دهد این است که آن درآمدها یک پویایی از مصرف ایجاد می کنند و صرف واردات می شود. این پویایی تمامی خطوط اساسی سیاست اقتصادی ما و در نتیجه سیاست نفتی ما را تعیین می کند. در واقع امر چه در دوران پهلوی و چه در دوران نظام ولایت فقیه، آن نفتی که از چاه های ما بیرون کشیده می شود، در اقتصادهای مسلط تبدیل می شود به مادۀ مولد برای ایجاد اشتغال و کار و کارآیی اقتصاد و درآمدش در درون کشور ما برعکس، اقتصاد ما را دچار تجزیه می کند و نه تنها اقتصاد را براه نمی اندازد، بلکه مثل یک دستگاه مکنده ای می شود و محصولات آنها را به درون کشورما وارد می کند و ضربه به اشتغال و ابتکار می زند چرا که تولید داخلی را از کار می اندازد، علاوه بر سرمایه های ملی که نفت و گاز هستند، سایر سرمایه های ملی دیگر را- بخصوص نیروهای محرکه ای که استعداد های درخشان علمی و فنی ما هستند و همچنین حاصل کار مردم- روزبروز بیشتر و در ابعاد گسترده تری می مکد و بطرف اقتصاد کشورهای مسلط سوق می دهد.

لذا معتقدم ایران با داشتن نعمتی همانند تابش خورشید و با توجه به اینکه میزان تابش خورشیدی در ایران ۲۰۰۰ kWh/m2/yr یکی از بزرگترین مقادیر در جهان است که برای نمونه بیش از دو برار میزان تابش متوسط خورشیدی سالانه در آلمان است و امکان استفاده از انرژی بادی در بسیاری از نقاط ایران ( اطلس آن را آلمانیها برای ایران تهیه کرده اند) که از انرژی های پاک هستند، نبایستی نه در داخل و نه به قصد صادرات نفت را بعنوان ماده خام بفروشد.هم بعلت با ارزش بودن نفت و هم بخاطر میزان آلودگی و دی اکسید کربنی که ایجاد می کند.

از اینرو مخالف هر گونه استخراج نفت بدین مقصود هستم. دولت حقوندی در آینده ایران لازم است که با پایه گذاری کردن یک اقتصاد تولید محور و حقوند( با رعایت حقوق چهارگانه انسان و حق طبیعت)، اقتصاد ایران را از تک محصولی نفت رها سازد و ارزش این ماده را بداند و بودجه دولت ها در آینده به در آمد نفت وابسته نباشد. لذا از دید اینجانب بهره برداری از منابع نفتی خصوصا آنهایی که با سایر کشورها نیز مشترک نیست و متعلق به نسلهای آینده نیز هست، نبایستی اکنون و با عجله به قصد درآمد زایی آنهم برای نظامی مافیایی صورت گیرد. یاد آور شوم که آقای زنگنه وزیر نفت دوران خاتمی و روحانی مسابقه در استخراج نفت و فروش آن گذاشته بود و قصد داشت میزان استخراج نفت را که نام آنرا هم به غلط ( تولید نفت !) گذاشته بود به بیش از 8 میلیون بشکه در روز برساند تا برای نظام ولایت فقیه در آمد کسب کند!

یکی از دلایل کودتا علیه دولت آقای ابوالحسن بنی صدر، منتخب واقعی ملت ایران، سعی در قطع وابستگی ایران به نفت بود.

از ابتدای انقلاب نیز بجز در دوران ریاست جمهوری آقای بنی صدر، کمتر دولتی بفکر تقویت بنیاد تولید واقعی در ایران و قطع وابستگی بودجه به نفت بوده است. در دوران آقای بنی صدر برنامه مهمی اجرا شد که خدمتی مهم به جامعه ایران بود و ‌این خدمت از طرف نظام ولایت فقیه سانسور شده و‌ می شود و اینگونه بود که: در آخرین سال دوره محمد رضا پهلوی( که مسابقه فروش نفت خام گذاشته بود ) ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت استخراج می شد که 700 هزار بشکه آن برای مصرف داخلی با جمعیت 34 میلیونی بود‌ و ۵ میلیون‌ بشکه نفت هم صادر می شد اما در دوران ریاست جمهوری آقای بنی صدر با توجه به وجود گروگانگیری و توقیف ذخایر ارزی ایران و نیز جنگی که بر ساختار تولیدی ایران صدمه زده بود، ایشان به کمک آقای مهندس معین فر صادرات نفت را تا حد یک میلیون‌ و ۲۰۰ هزار بشکه کاهش دادند اما با استفاده از پتانسیل انقلاب قیمت نفت از ۱۳ دلار برای هر بشکه در زمان شاه به ۳۴ دلار برای هر بشکه در بازار رسمی و‌ در بازار آزاد ( فروش به ژاپن ) به بشکه ای ۴۰ دلار افزایش دادند. با این سیاست آقای بنی صدر 3 کار مهم انجام داد:

1- هم به عمر ذخایر چاههای نفتی ایران افزود

2- هم حق ایران را با فروش نفت به قیمت واقعی نفت از کشورهای مصرف کننده گرفت

3- هم ترکیب بودجه را به بودجه ای تولید محور تغییر داد ( به ویژه گیهای بودجه دوران وی ارجاع می دهم .

ملت ایران باید بدون حب و بغض در این مساله تامل کند که کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ علیه حکومت ملی دکتر مصدق و نیز کودتای ۳۰ خرداد ۶۰ علیه حکومت آقای بنی صدر تنها بعلت این رخ داد که برنامه های این دو حکومت تولید محور بودند و برنامه اقتصادی تولید محور این دو حکومت که در ابعاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نیز تکیه بر توانایی مردم و نیروهای محرکه ایران از قبیل ابتکار و خلاقیت و توانایی مردم داشت تنها می توانند در نظامهای حقوقمند به ثمر نشیند و از اینرو نظامهای استبدادی که مصرف محورند به ضرس قاطع روی به کودتا علیه این نوع حکومتها می آورند. همانطور که نظام استبدادی پهلوی و نظام ولایت فقیه علیه این دو حکومت منتخب واقعی مردم به کودتا دست زدند .

در حال حاضر بیش از ۹۷ درصد انرژی مصرفی ایران شامل گاز و محصولات نفتی است. (این رقم شامل برق هم می‌شود، چون ۹۰ درصد برق ایران در واقع از سوخت‌های فسیلی تولید می‌شود)

در زمانی که قانون برنامه 5 ساله ششم “توسعه” در کشور جاری شد، میانگین بازدهی عنوان شده برای واحدهای نیروگاهی کشور 37.6 درصد به ثبت رسیده بود. این یعنی از هر 100 واحد انرژی وارد شده به نیروگاه به منظور تولید برق 62.4 واحد تلف شده و تنها 37.6 واحد انرژی زمینه تولید برق را فراهم می‌کند. میانگین جهانی بازده واحدهای نیروگاهی دنیا بر اساس اطلاعات مستند وزارت انرژی ایالات متحده آمریکا معادل 52 درصد برای سوخت گاز طبیعی است و در برخی کشورها 60 درصد متوسط راندمان است به خاطر تکنولوژی خوب توربینهای گازی. بدین ترتیب، بیش از یک سوم سوخت تحویلی به نیروگاه‌های برق ایران به خاطر راندمان پایین آنها به هدر می‌رود. از طرفی نیز آمارهای مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد که ۱۲ تا ۱۳ درصد برق تولیدی کشور در مرحله انتقال و توزیع به هدر می‌رود.

در نظام ولایت فقیه برنامه های “توسعه” نیز تنها برای ثبت بروی کاغذ اند و در عمل هیچگاه آن برنامه ها دنبال و عملی نمی شوند. بعنوان نمونه با توجه به بازه ثبت شده در ابتدای اجرای برنامه ششم توسعه، در ابتدای سال 1400 با در نظر گرفتن تکلیف این برنامه بازدهی واحدهای نیروگاه حرارتی وزارت نیرو، بخش خصوصی و صنایع بزرگ باید به 45.6 درصد رسیده بود و در انتهای سال 1400 با پایان عمر برنامه ششم توسعه این رقم باید به 47.6 درصد نزدیک می‌شد.با علم به تکلیف وزارت نیرو بر اساس آخرین آمار ارائه شده از صنعت برق در آمار شهریورماه آب و برق وزارت نیرو، بازده واحدهای نیروگاهی کشور تنها به 39 درصد رسیده است. به عبارت دیگر از ابتدای اجرای قانون برنامه 5 ساله ششم تا ابتدای سال 1400 تنها شاهد رشد 1.4 درصدی بازدهی در مدت 4 سال بودیم!

یعنی اگر دولتها به جدیت برنامه ای در زمینه صرفه جویی در مصرف و هدر دادن انرژی داشتند و اگر فقط همین دو مشکل حل می شد، در مصرف گاز بخش نیروگاهی سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب صرفه‌جویی می شد.

از طرفی، نظام ولایت فقیه سالانه ۱۸ میلیارد متر مکعب گازی که همراه با نفت از میادین نفتی استخراج می‌شود را به خاطر نبود تجهیزات جمع‌آوری آن در مشعل‌ها سوزانده و به هدر می‌دهد. برای جلوگیری از مشعل ‌سوزی گازها، تنها نیاز به ۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری است. بدین ترتیب در همین دو بخش نیروگاهی و مشعل‌سوزی گازها اگر مشکلات حل شود، سالانه از اتلاف ۵۱ میلیارد متر مکعب گاز جلوگیری می‌شود که برابر نیمی از گاز مصرفی خانوارهای ایران است.

ملاحظه می شود که این نظام حاضر به خرج این مبالغ در جنگهای منطقه است ولی در سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز نیست.

همین انجام نشدن تکالیف قانونی برنامه ششم توسعه اقتصادی کشور در بخش ارتقای بازدهی نیروگاه‌های کشور سبب ایجاد ضرر و زیان گسترده‌ای در حوزه انرژی را مهیا کرده و همین مسئله سبب شد تا از سال 1398 شاهد قطعی برق متمادی باشیم و با ناترازی تولید و مصرف گاز طبیعی مواجه شویم.

بر همین اساس، میزان مصرف گاز طبیعی از سال 1398 تا انتهای 7 ماهه سال 1400 بیانگر افزایش قابل توجه مصرف است. به این ترتیب که در سال 1398، میزان گاز مصرفی معادل 61 میلیارد متر مکعب در سال برآورد شد. این آمار در سال 1399 به 66 میلیارد متر مکعب رسید و در نهایت در 7 ماهه ابتدایی سال 1400 مصرف گاز طبیعی واحدهای نیروگاهی با رشدی قابل توجه از 50.6 میلیارد متر مکعب گذر کرد.

مجموع گاز هدر رفته ناشی از سرپیچی انجام تکالیف برنامه ششم توسعه اقتصادی در حوزه ارتقای بازده واحدهای نیروگاهی در 3 سال گذشته به رقمی معادل 8.56 میلیارد متر مکعب برآورد می‌شود.

مجموعه متفاوتی که درآمدهای نفت و گاز ایران با اقتصاد های مسلط و با اقتصاد ایرانی می دهد:

واقعیت مصرف محور شدن اقتصاد ایران که بعلت بی کفایتی دولتها و نداشتن برنامه ای مطابق با حقوق پنجگانه انسان و طبیعت رخ داده است ،باعث شده که در وطن ما ایران، مجموعۀ اقتصاد نفت با اقتصادهای مسلط صنعتی، و مجموعه درآمدهای نفتی با کل مصرف نفت در ایران، هر کدام نوعی مجموعۀ متفاوت در دو محل متفاوت، بدهند.

اولین مجموعه را نفت و گاز در کشورهای صنعتی مسلط می دهد که در آنجا یک پویایی تولید ایجاد می کند. یعنی نفت و گاز صداراتی به این کشورها مولد می شوند و در تولید بکار می افتند و لذا ایجاد اشتغال نیزمی کند و اقتصاد آنها را براه می اندازد.

مجموعۀ دوم که نفت و و گاز و درآمدهایش، در درون اقتصاد زیر سلطۀ کشور ما می دهد این است که آن درآمدها یک پویایی از مصرف ایجاد می کنند و صرف واردات می شود. این پویایی تمامی خطوط های اساسی سیاست اقتصادی ما و در نتیجه سیاست نفتی ما را تعیین می کند. در واقع امر چه در دوران پهلوی و چه در دوران نظام ولایت فقیه، آن نفتی که از چاه های ما بیرون کشیده می شود، در اقتصادهای مسلط تبدیل می شود به مادۀ مولد برای ایجاد اشتغال و کار و کارآیی اقتصاد و درآمدش در درون کشور ما برعکس، اقتصاد ما را دچار تجزیه می کند و نه تنها اقتصاد را براه نمی اندازد، بلکه مثل یک دستگاه مکنده ای می شود محصولات آنها را به درون کشورما وارد می کند و ضربه به اشتغال و ابتکارمی زند چرا که تولید داخلی را از کار می اندازد ،علاوه بر سرمایه های ملی که نفت و گاز هستند، سایر سرمایه های ملی دیگر را- بخصوص نیروهای محرکه ای که استعداد های درخشان علمی و فنی ما هستند و همچنین حاصل کار مردم- روزبروز بیشتر و در ابعاد گسترده تری می مکد و بطرف اقتصاد کشورهای مسلط سوق می دهد.

لذا معتقدم ایران با داشتن نعمتی همانند تابش خورشید و با توجه به اینکه میزان تابش خورشیدی در ایران ۲۰۰۰ kWh/m2/yr یکی از بزرگترین مقادیر درجهان است که برای نمونه بیش از دو برار میزان تابش متوسط خورشیدی سالانه در آلمان است و امکان استفاده از انرژی بادی در بسیاری از نقاط ایران ( اطلس آن را آلمانیها برای ایران تهیه کرده اند) که از انرژی های پاک هستند ،نبایستی نه در داخل و نه به قصد صادرات نفت را بعنوان ماده خام بفروشد.هم بعلت با ارزش بودن نفت و هم بخازر میزان آلودگی و دی اکسید کربنی که ایجاد می کند.

از اینرو مخالف هر گونه استخراج نفت بدین مقصود هستم.دولت حقوندی در آینده ایران لازم است که با پایه گذاری کردن یک اقتصاد تولید محورو حقوند ( با رعایت حقوق چهارگانه انسان و حق طبیعت )،اقتصاد ایران را از تک محصولی نفت رها سازد و ارزش این ماده را بداند و بودجه دولت ها در آینده به در آمد نفت وابسته نباشد. لذا از دید اینجانب بهره برداری از منابع نفتی خصوصا آنهایی که با سایر کشورها نیز مشترک نیست و متعلق به نسلهای آینده نیز هست ، نبایستی اکنون و با عجله به قصد درآمد زایی آنهم برای نظامی مافیایی صورت گیرد. یاد آور شوم که آقای زنگنه وزیر نفت دوران خاتمی و روحانی مسابقه در استخراج نفت و فروش آن گذاشته بود و قصد داشت میزان استخراج نفت را که نام آنرا هم به غلط ( تولید نفت !) گذاشته بود به بیش از 8 میلیون بشکه در روز برساند تا برای نظام ولایت فقیه در آمد کسب کند !

یکی از دلایل کودتا علیه دولت آقای ابوالحسن بنی صدر منتخب واقعی ملت ایران سعی در قطع وابستگی ایران به نفت بود.

از ابتدای انقلاب نیز بجز در دوران ریاست جمهوری آقای بنی صدر ، کمتر دولتی بفکر تقویت بنیاد تولید واقعی در ایران و قطع وابستگی بودجه به نفت بوده است .در دوران آقای بنی صدر برنامه مهمی اجرا شد که خدمتی مهم به جامعه ایران بود و ‌این خدمت از طرف نظام ولایت فقیه سانسور شده و‌می شود واینگونه بود که : در آخرین سال دوره محمد رضا پهلوی ( که مسابقه فروش نفت خام را گذاشته بود ) ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت استخراج می شد که 700 هزار بشکه آن برای مصرف داخلی با جمعیت 34 میلیونی بود‌ و ۵ میلیون‌ بشکه نفت هم صادر می شد . اما در دوران ریاست جمهوری آقای بنی صدر با توجه به وجود گروگانگیری و توقیف ذخایر ارزی ایران و نیز جنگی که بر ساختار تولیدی ایران صدمه زده بود ایشان به کمک آقای مهندس معین فر صادرات نفت را تا حد یک میلیون‌ و ۲۰۰ هزار بشکه کاهش دادند اما با استفاده از پتانسیل انقلاب قیمت نفت از ۱۳ دلار برای هر بشکه درزمان شاه به ۳۴ دلار برای هر بشکه در بازار رسمی و‌در بازار آزاد ( فروش به ژاپن ) به بشکه ای ۴۰ دلار افزایش دادند. با این سیاست آقای بنی صدر 3 کار مهم انجام داد

1- هم به عمر چاههای نفتی ایران افزود

2-‌هم حق ایران را با فروش نفت به قیمت واقعی نفت از کشورهای مصرف کننده گرفت.

3-هم ترکیب بودجه را به بودجه ای تولید محور تغییر داد ( به ویژه گیهای بودجه دوران وی ارجاع می دهم )

ملت ایران باید بدون حب و بغض در این مساله تامل کند که کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ علیه حکومت ملی دکتر مصدق و نیزکودتایی ۳۰ خرداد ۶۰ علیه حکومت آقای بنی صدر تنها بعلت این رخ داد که برنامه های این دو حکومت تولید محور بودند و برنامه اقتصادی تولید محور این دو حکومت که در ابعاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نیز تکیه بر توانایی مردم و نیروهای محرکه ایران از قبیل ابتکار و خلاقیت و توانایی مردم داشت ،تنها می توانند در نظامهای حقوقمند به ثمر نشیند و از اینرو نظامهای استبدادی که مصرف محورند به ضرس قاطع روی به کودتا علیه این نوع حکومتها می آورند. همانطور که نظام استبدادی پهلوی و نظام ولایت فقیه علیه این دو حکومت منتخب واقعی مردم به کودتا دست زدند .

در حال حاضر بیش از ۹۷ درصد انرژی مصرفی ایران شامل گاز و محصولات نفتی است. ( این رقم شامل برق هم می‌شود، چون ۹۰ درصد برق ایران در واقع از سوخت‌های فسیلی تولید می‌شود).

در زمانی که قانون برنامه 5 ساله ششم “توسعه” در کشور جاری شد، میانگین بازدهی عنوان شده برای واحدهای نیروگاهی کشور 37.6 درصد به ثبت رسیده بود. این یعنی از هر 100 واحد انرژی وارد شده به نیروگاه به منظور تولید برق 62.4 واحد تلف شده و تنها 37.6 واحد انرژی زمینه تولید برق را فراهم می‌کند. میانگین جهانی بازده واحدهای نیروگاهی دنیا بر اساس اطلاعات مستند وزارت انرژی ایالات متحده آمریکا معادل 52 درصد برای سوخت گاز طبیعی است.و در برخی کشورها 60 درصد متوسط راندمان است به خاطر تکنولوژی خوب توربینهای گازی. بدین ترتیب، بیش از یک سوم سوخت تحویلی به نیروگاه‌های برق ایران به خاطر راندمان پایین آنها به هدر می‌رود.از طرفی نیز آمارهای مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد که ۱۲ تا ۱۳ درصد برق تولیدی کشور در مرحله انتقال و توزیع به هدر می‌رود.

در نظام ولایت فقیه برنامه های “توسعه” نیز تنها برای ثبت بروی کاغذ اند و در عمل هیچگاه آن برنامه ها دنبال و عملی نمی شوند.بعنوان نمونه با توجه به بازه ثبت شده در ابتدای اجرای برنامه ششم توسعه، در ابتدای سال1400 با در نظر گرفتن تکلیف این برنامه بازدهی واحدهای نیروگاه حرارتی وزارت نیرو، بخش خصوصی و صنایع بزرگ باید به 45.6 درصد رسیده بود و در انتهای سال 1400 با پایان عمر برنامه ششم توسعه این رقم باید به 47.6 درصد نزدیک می‌شد.با علم به تکلیف وزارت نیرو بر اساس آخرین آمار ارائه شده از صنعت برق در آمار شهریورماه آب و برق وزارت نیرو، بازده واحدهای نیروگاهی کشور تنها به 39 درصد رسیده است. به عبارت دیگر از ابتدای اجرای قانون برنامه 5 ساله ششم تا ابتدای سال 1400 تنها شاهد رشد 1.4 درصدی بازدهی در مدت 4 سال بودیم!

یعنی اگر دولتها به جدیت برنامه ای در زمینه صرفه جویی در مصرف و هدر دادن انرژی داشتند و اگر فقط همین دو مشکل حل می شد، در مصرف گاز بخش نیروگاهی سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب صرفه‌جویی می‌شود.

از طرفی، نظام ولایت فقیه سالانه ۱۸ میلیارد متر مکعب گازی که همراه با نفت از میادین نفتی استخراج می‌شود را به خاطر نبود تجهیزات جمع‌آوری آن در مشعل‌ها سوزانده و به هدر می‌دهد. برای جلوگیری از مشعل ‌سوزی گازها، تنها نیاز به ۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری است. بدین ترتیب در همین دو بخش نیروگاهی و مشعل‌سوزی گازها اگر مشکلات حل شود، سالانه از اتلاف ۵۱ میلیارد متر مکعب گاز جلوگیری می‌شود که برابر نیمی از گاز مصرفی خانوارهای ایران است.

ملاحظه می شود که این نظام حاضر به خرج این مبالغ در جنگهای منطقه هست ولی در سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز نیست.

همین انجام نشدن تکالیف قانونی برنامه ششم توسعه اقتصادی کشور در بخش ارتقای بازدهی نیروگاه‌های کشور سبب ایجاد ضرر و زیان گسترده‌ای در حوزه انرژی را مهیا کرده و همین مساله سبب شد تا از سال 1398 شاهد قطعی برق متمادی باشیم و با ناترازی تولید و مصرف گاز طبیعی مواجه شویم.

آنچه که مهم است این است که از نظامی که خود بحران ساز است نمی توان انتظار حل بحران داشت. لذا فرهنگ سازی بعهده جامعه مدنی است. مصرف گرای در همه زمینه ها را در اذهان بی ارزش کردن و همچون این دبیر محترم آقای تقوی گرامی به دانش آموزان فرهنگ تولید را یاد دادن و ازخانواده با این فرهنگ سازی شروع کردن و والدین الگوی تولید محوری ( تولید فکر و دنش ، اخلاق و معنویت ، کالا و بکار گیری لوازم آن یعنی مراقبت از حقوق خود و دیگران و طبیعت …) گشتن و مبارزه با انواع مصرف محوری ( تقلید در فکر و عقیده ، قبول بی دیل هر نظر ی و هر تهمتی ، قبول هرامری و چون و چرا نکردن ،چشم و هم چشمی در مصرف کالا های غیر ضروری ، اسراف در همه چیز منجمله در مصرف انرژی ، معتاد داشتن کالاهای لوکس و یا لباسهای با برند بودن و…)شدن ، باعث می شود که جامعه ای خلاق و رشد یاب و حقوند و درخور خود را با فکر و اندیشه و دستان خود بسازیم.

ایران که دارنده دومین ذخایر گاز جهان است، خود بدل به وارد کننده گاز شده است!

ایران بعد از روسیه، دومین ذخایر گاز جهان را دارد. روسیه با دارا بودن ۲۶ درصد از ذخایر گازی جهان مقام اول، ایران با دارا بودن ۱۶ درصد مقام دوم و قطر با ۱۴ درصد مقام سوم را داراست. اما با این وجود ایران از واردکنندگان گاز در جهان به شمار می رود.

ایران به منظور تأمین بخشی از گاز طبیعی مورد نیاز مناطق شمالی و شمال شرق کشور، در سال‌های گذشته ایران به ‌خصوص در فصول سرد سال، روزانه ۲۳ تا ۳۰ میلیون مترمکعب در روز از ترکمنستان وارد کرده است و بدین ترتیب، تقریبا هر سال کمتر از ۵ درصد از نیاز خود را از این طریق تأمین کرده است. طی ۱۵ سال گذشته به طور متوسط ۱۵.۳ میلیون متر مکعب گاز طبیعی از کشور ترکمنستان وارد ایران شده است. همان طور که در نمودار ذیل هویدا است، از سال ۱۳۹۵ به بعد میزان واردات گاز طبیعی از این کشور از ایران با شیب تندی کاهش پیدا کرده است به طوری که در دو سال اخیر، میزان واردات از این کشور قطع شده است.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید