ایالات متحده و متحدانش در طی سه دهه، با تسلط کامل بر صحنه بین المللی، بر این باور بودند که قادرند جهان را با تکیه بر قدرت نظامی خود همچون خمیری شکل دهند. ابزار این کار نیز نفوذی بوده است که در مراجع بین المللی دارند (همانند حق وتو در شورای امنیت و…) و تسلط مالی بر برخی از این نهادها تا خود را به مثابه تنها مرجع حقوق بین الملل جا بیاندازند و با اعمال نفوذ و یا تحمیل قوانین و بعضا با بی اعتنایی به همان قوانین تحمیلی مادام که با منافع خودشان ناسازگار است، به هدف شکل دهی مطابق دلخواه جهان دست یابند.
حاصل این نوع نگاه سلطه گرایانه، بحران های عمیق جهانی ای است که ایجاد کرده اند و این ملتها هستند که در حال پرداخت عوارض دهشتناک و عظیم این گونه نظام سلطه هستند. دریای خونی که اسرائیل به اذعان خودِ یهودیان اسرائیلی در غزه و لبنان براه انداخته و نسل کشی جدیدی که اسرائیل بدان دست یازیده است، بدون حمایت بی چون و چرای آمریکا و متحدانشان و بدون بی اعتبار کردن همان مراجع بین المللی ممکن نبوده است.
لزوم عدم بی تفاوتی و فعال شدن ملتها و نهاد های مدنی در حقوندکردن جوامع و دولتهای خود
چنانچه امروز ملتها بفکر این نباشند که آنها صاحبان اصلی وطن خود هستند و تعیین کنندگان واقعی سرنوشت جهان، قدرتها حاضرند بخاطر یک دستمال،قیصریه را به آتش کشند. ملتها بایستی از تجارب دو جنگ جهانی قبلی که منافع قدرتها و نه حقوق ملتها بهانه ایجاد و گسترش آنها بودند، درس گرفته و با فعال شدن خود و اصلاح دولتهای وابسته به قدرتهای جهانی و حقوند کردن جامعه و دولت خود، با مبنا قراردادن حقوق و نه توازن قوا ، آینده ای را تمهید ببینند که قاموس صلح خدشه نپذیرد و قدرتها نتوانند با اسیر کردن جهانی با ساز و کار های مخرب و سلطه گرایانه جهان را به سوی جنگ جهانی سومی سوق دهند.
جنگ جهانی اول که به جنگ بزرگ نیز معروف است (اوت ۱۹۱۴ ـ نوامبر ۱۹۱۸)، نخستین جنگ جهانی که سراسر قاره اروپا، روسیه، منطقه خاورمیانه، بخشهایی از افریقا، امریکا و خاور دور را فرا گرفت و ۲۶ کشور، از جمله ایران، در آن درگیر شدند و حدود شانزده میلیون انسان را به کام مرگ فرستاد، هیچ وقت به طور کامل به پایان نرسید. از شروع جنگ جهانی دوم (با تلفاتی بین ۷۰ تا ۸۵ میلیون نفر کشته) فقط 40 سال گذشته بود که جنگ های بالکان در دهه ی 1990 شروع شد و امروز شاهد شعله ور شدن جنگ در اروپا و کشتار بیحدی از مردم در خاور میانه هستیم.
تکه تکه شدن جهان، نتیجه بی نظمی و آشفتگی بی سابقه ای در قدرت و نتیجه پویایی های قدرتهای سلطه گر است. اجماع سال ۱۹۴۵، نظمی بینالمللی را پایهگذاری کرد که می بایست به اصطلاح درخدمت حل صلحآمیز بحرانها باشد ولی خود بعلت زوری و تحمیلی بودن، نطفه اختلاف و درگیری را کاشت و حتی در زمان به اصطلاح جنگ سرد، جهان شاهد هزینه های بزرگ تسلیحاتی بود که آن هزینه ها می توانست فقر و گرسنگی را در جهان پایان دهد. اما آمریکا از ضعف مالی و خرابی زیر ساختهای متحدان خود در نتیجه دو جنگ جهانی، برای تحمیل سلطه دلار (رجوع شود به 5 شماره وضعیت سنجی های سلطه دلار از شماره 419 تا 424 نوشته نگارنده 1*) استفاده کرد تا خود را بعنوان «ژاندارم جهان» و به تعبیر حسن روحانی “کدخدای جهان” تحمیل کند. در واقع «حمایت» آمریکا از برخی کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم با هدف «دست نشانده کردن» متحدان و نیز چپاول آنها و تحمیل تورم آمریکا بواسطه دلار به اروپا و جهان بوده است.
جنگی به قدمت یک قرن، در شکل گیری جهانی که اکنون در فضای پر بحران آن زندگی می کنیم، نقش ایفا کرده است؛ جنگی که با یک رویداد سیاسی به ظاهر بی اهمیت (قتل فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش و همسرش در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ به دست یک جوان صرب بوسنیایی در سارایوو) شروع شد و تمام اروپا و سپس جهان را در بر گرفت و ترکه های آن هنوزدر فضای سیاسی در پرواز است.
ملتها بایستی بهوش باشند که جنگ جهانی محدودیتی در سرایت و شیوع ندارد و دامن گیر همگان میگردد. وقتی آتش جنگ شعله و شود کمتر کشوری و ملتی می تواند بطور مصنوعی خود را در حبابی شیشه ای مصون از جنگ بداند زیرا حتی اگر بطور فعال در جنگ درگیر نگردد به ضرس قاطع عواقب اقتصادی و اجتماعی و محیط زیستی آن دامن گیر آن کشور خواهد شد.
شایان توجه است که در دو جنگ جهانی اول و دوم، محدودیتهایی از قبیل محدودیت ارتباطات و تکنوکوژی و مبادلات و نیز محدودیتهای مکانی وجود داشتند که خود مقداری به کندی جنگ منجر می شدند. امروزه بویژه بعد از حمله آمریکا به عراق که بر اساس دروغی آشکار (مجهز بودن عراق به سلاح هسته ای و امکان شلیک در 48 ساعت آینده!) شکل گرفت و در آن ایالات متحده آمریکا در ائتلافی شامل 35 کشور منجمله بریتانیا، استرالیا و اسپانیا و لهستان به عراق حمله و دولت صدام حسین را برکنار کردند، جهان شاهد حمله برق آسایی به عراق بود که به جنگ الکترونیک معروف شد و اغلب بمبارانها و هدایت هواپیماها ازمقرهایی در آمریکا هدایت می شدند.
و امروز، برعکس، جنگ جهانیِ به هم پیوسته ای صورت خواهد گرفت که آنی خواهد بود و شوک های اقتصادی و ویرانیهای وسیع تر و کشتاری بمراتب بزرگتر از دو جنگ پیشین به همراه خواهد داشت. بدین ترتیب، جهان ما بمراتب بیشتر از گذشته با یک لغزش و دیوانگی افراد تشنه خون و جنایتکاران جنگی همچون نتانیاهو به تعبیر ضرب المثل فارسی (دیوانه سنگی به چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند آنرا بیرون بیاورند) با کوچکترین لغزش و غفلتی و کم ترین تحریکی قابل اشتعال میشود. پس زنهار که به ندرت دنیا به اندازه امروز قابل اشتعال و خطرناک بوده است.
غیرقابل کنترل بودن نتانیاهو، اظهار نظرهای خودخواهانه و سیاست های جنگ طلبانه نتانیاهو خاورمیانه را در یک مسابقه دائمی امنیتی قرار داده است و اسرائیل را به طولانی ترین جنگ در تاریخ غصب فلسطین، آن هم در جبهه های متعدد کشانده است. تاکنون در عملیات “پاکسازی” ارتش اسرائیل که مصداق جنایت جنگی و نسل کشی است نزدیک به پنجاه هزار نفر در مناطق اشغالی و لبنان کشته شده اند که اکثریت قاطع آنها را غیر نظامیان، شامل کودکان، زنان و مردان تشکیل می دهند. نتانیاهو که هم از سوی دیوان کیفری بین المللی تحت تعقیب است و هم به فساد در داخل متهم، ماندن در قدرت را ضامن حیات سیاسی خود می داند و دامن زدن به بحران را وسیله ای برای ماندن در قدرت. حمایت بی چون چرای قدرت های سلطه گر اروپا و آمریکا از جنایات اسرائیل و نادیده گرفتن نقض تمامی قوانین بین المللی از سوی رژیم اشغالگر، دست نتانیاهو را در ادامه جنایت و دامن زدن به بحران باز گذاشته است . واضح است که نتانیاهو در ورای شادی و شعف آنی ناشی از کشته شدن رهبران حزب الله و حماس، هیچ راهبردی در غزه یا لبنان ندارد. وی که بشدت با مخالفت و تظاهرات مخالفان خود روبرو است که دولت وی را متهم به ناتوانی در آزاد کردن گروگان های اسیر در دست حماس می کنند، تا کنون نتوانسته است افکار عمومی اسرائیل را قانع کند که به هدف های خود دست یازیده است. من باب نمونه با جبهه گشایی جدید در لبنان نتوانسته قول خود را برای تامین امنیت لازم برای بازگشت ساکنان شمال اسرائیل را تأمین نماید. علاوه بر آن در اسرائیل، ۷ اکتبر، این وعده اساسی دولت اسرائیل برای اهدای یک زندگی در امنیت برای یهودی های همه جهان را زیر سوال برد. دامنه و وحشت ایجاد شده از حمله به خاک اسرائیل و شکست اطلاعاتی و نظامی تل آویو، یک شک و یک ترس پایدار را مستقر کرده است. به علاوه، حاصل سیاستهای دولت نتانیاهو پس از یک سال توسل به زور مفرط، تهدید توسط موشک های ارسالی توسط جمهوری اسلامی و حزب الله بر سر شهرهای اسرائیل شده است.
جهان شاهد است که مسئله نتانیاهو تنها مقابله با فلسطینیان و نقض آشکار حقوق آنها نیست بلکه وی آمر مهیا ساختن “نظم نوین جهانی” است و بارها از عبارت «خاورمیانه جدید» استفاده کرده است.
بروز انقلاب ایران و خواست مردم ایران برای رهایی از مدار بستۀ سلطه آمریکا بر ایران و تاسی از سیاست موازنه عدمی برای بیرون آمدن از روابط سلطه/ زیر سلطه و متعاقب آن وحشت آمریکا از تاسی ملل منطقه از اهداف آن انقلاب مردمی خشونت زدا، باعث ترغیب عراق توسط آمریکا و متحدانش برای تحمیل جنگ به انقلاب نوپای ایران گردید و در حین آن کوشش برای زد و بند پنهان با استبداد جدید مذهبی (که به عملی کردن طرح از پیش تهیه شده گروگانگیری توسط آمریکا و افتضاحات ایران گیت و ایران کنترا سر باز کرد) و نیز وحشت آمریکا از شکل گیری انقلابهای عربی و جنبشهای بیداری در خاور میانه در دهه اخیر که آینه ای بود که در آن افول نظم موجود با محوریت یکجانبهگرایی آمریکایی آشکار شده است، نظام سلطه را بهاین صرافت انداخته است که نظم فعلی موجود دیگر قادر به تدبیر امور به نفع خواستهها و منافع آمریکا نیست. قصد تجزیه ایران و همراهی اروپا با امارات متحده عربی در اظهار نظری ضد استقلال ایران در مورد سه جزیره همیشه متعلق به ایران، بایستی اهمیت اصل استقلال و تفکیک ناپذیر بودن آنرا از اصل آزادی گوشزد ما ایرانیان نماید.
از اینرو تمام ابزار خود را بکار بسته تا به هر شکل ممکن، مانع از تغییری گردد که مخالف نظام سلطه گری است و ملتها در آن نقش محوری و اصلی را دارند و نه قدرتها. چرا که قدرت هیچگاه از موقعیت برتر دست نمی شوید و مایل است نظمی حاکم باشد هرچند با مولفه های جدید اما همچنان خود در آن نقش قدرت برتر و هژمونی اداره کننده جهان را داشته باشد.
واضح است که یکی از مهمترین ارکان این نظم موجود، طی چند دهه گذشته، استقرار و تثبیت رژیم جعلی اسرائیل در منطقه غرب آسیا، بوده است. در حال حاضر نیز نقش کلیدی ایالات متحده برای تضمین برتری راهبردی اسرائیل و حمایتهای قابل توجه مالی و نظامی که به این کشور ارائه داده است و حضور نظامی آمریکا به بهانه افزایش تنشها در منطقه کاملا هویدا است.
ایالات متحده که ابزارهای تخریبی در اختیار اسرائیل قرار میدهد، نقش همدستی را بازی می کند اما ناتوان از اثرگذاری بر متحد اصلی خود در خاور نزدیک است.
ناگفته نماند که هر قدرتی هر چند بزرگ، زمانی دچار مکانیزم تلاشی اجتناب ناپذیر می گردد، همانگونه که اتحاد جماهیر شوروی به مثابه یک ابر قدرت فرو پاشید، آمریکا نیز به تایید تحلیل گران حتی آمریکایی نیز مراحل افول قدرت خود را طی می کند. اما زنهار که قدرتها در دوران افول خود ابایی از درگیر کردن جهان به جنگ و ویرانی ندارند زیرا که قدرتها از بحران تغذیه میکنند.
دو نمونه آشکار قربانی شدن دو ملت فلسطین و ایران توسط دو دولت مستبد و زور پرست
بیش از نیم قرن است که رژیم اسرائیل سیاست نژاد پرستانه خود را بر فلسطینیان اعمال می کند و همواره میان ساکنان یهودی عرب در خاک اشغالی فلسطین، فلسطینیان را شایسته برخورداری از حقوق برابر با یهودیان نمی داند. طرز تفکری که با فرهنگ غنی ایرانی و مفهوم انسانیت نزد ایرانیان منافات دارد . فرهنگی غنی که شاعرش در 700 پیش سروده است:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
جالب توجه اینکه عُمر بارتوو، متخصص اسرائیلی- آمریکایی کشتار یهودیان (هولوکاست) ایده قصد نسل کشی فلسطینیان از سوی اسرائیل را مطرح کرده است (*2)
همانگونه که رشید خالدی مورخ فلسطینی-آمریکایی خاورمیانه و استاد کرسی ادوارد سعید مطالعات مدرن دانشگاه کلمبیا نیز معتقد است: در فلسطین، موضوع بیشتر برسر استعمارگری جمعیتی ای است که از پایان قرن نوزدهم به کار گرفته شده است: خشونت بخشی تفکیک ناپذیر از برنامه صهیونیستی تهاجم اسرائیل است که در اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شده و ویرانگرتر از یک رشته عملیات پاکسازی قومی است. اسرائیل یک «جنگ صد ساله» را علیه مردم فلسطین به پیش می برد (3*). بدون این عامل، کوشش برای تجزیه و تحلیل کشتارهای انجام شده در ۷ اکتبر توسط حماس بیهوده است.
البته نگارنده با محکوم دانستن جنایات بی حد دولتهای اسرائیل در طول 75سال اشغال کشور فلسطین، در وضعیت سنجی شماره 427 خشونت موجود در حمله 7 اکتبر حماس بویژه گروگانگیری کودکان و بزرگسالان غیر نظامی را شدیدا محکوم کردم. هرچند جنگ قوانین خود را دارد ولی دفاع بحق مردم فلسطین را از سرزمین اشغال شده خود را بدون خشونتهایی از این نوع ممکن میدانم، چرا که خشونت زدایی بهترین دفاع انسانی است. منتهی به سازمان حماس لقب سازمان تروریستی نمی دهم و هشدار میدهم که نبایستی کورکورانه زیر بار تعاریف جعلی سلطه گران رفت. آنهم وقتی تجربه ثابت کرده است که سلطه گران تا زمانی که منافعشان ایجاب می کند گروههایی چون طالبان و داعش و …را جهت ترورهای مورد نظر خود می پروانند و بال و پر مالی و نظامی می دهند اما به محض زیر سوال رفتن منافع سلطه گران، آنها را سازمانها و گروههای تروریست لقب می دهند. امر واضح تر اما ترورهای آشکار هر روزه مردم فلسطین و نیز ترور اسماعیل هنیه و حسن نصرالله و یحیی سنوار توسط دولت تروریستی اسرائیل است که همگان شاهد آن بودند.
در ماههای اخیر نیز که اظهارات جنایت آمیز “نسل کشی” رهبران اسرائیل فراوان در سطح رسانه ها پخش گردید، متاسفانه درسطح اظهارنظر باقی نماند و در عمل منجر به کشتار بیش از 42 هزار نفر از مردم غزه گردید. در این زمینه، بنیامین نتانیاهو از مشاوران خود خواست که طرحی با هدف «کاستن از جمعیت غزه در بیشترین حد ممکن» تدوین کنند. از اینرو دیوان بینالمللی دادگستری در “لاهه” به درخواست آفریقای جنوبی،با اکثریتی قاطع، خطر نسل کشی را واقعی دانست.
هرچند حکم دادگاه بینالمللی دادگستری، تعهدات حقوقی بینالمللی را بر اسراییل تحمیل میکند اما متاسفانه هیچ مکانیزم اجرایی برای آن وجود ندارد و همین امر بی خاصیت بودن نهادهای بین المللی را به چشم می آورد که در آن هژمونی قدرتها وجود دارد. به همین خاطر اسراییل با حمایت آمریکا و چند کشور اروپایی، از اجرای حکم خودداری کرد، کمااینکه پیش از این نیز با حمایت دولت سابق آمریکا از اجرای قطعنامه ۲۳۳۴ شورای امنیت درباره توقف شهرکسازی خودداری کرده بود.
رفتار اسرائیل با قطعنامه های سازمان ملل و دبیر کل آن نشانه بی اعتبار شدن قدرت محور بودن این قبیل نهاد های بین المللی است.
اسرائیل به نظرات گوترش دبیر کل سازمان ملل وقعی نمی نهد و حتی مانع سفر وی به مناطق اشغالی می شود و نیز قطعنامه های سازمان ملل را با استفاده از حق وتوی آمریکا بی اثر می کند. سازمان ملل نهادی بین المللی است که در سال ۱۹۴۵ بر مبنای نسبتا روشنی ایجاد شد یعنی سیستمی که در فرآیند دوقطبی شدن جهان شکل گرفته بود و به یک قدرت، همانا ایالات متحده، ارزش گذاری مطلق اعطا می کرد که در جنگ جهانی دوم با پیروزی در جنگ نقش ناجی را ایفا کرده بود. قدرت آمریکا بر اثر فضیلت نابودی هیولای نازیسم نضج گرفت اما آنچه در آن زمان قوت سازمان ملل محسوب می شد بمرور زمان آشکار شد که نقطه ضعف آن است. این نقطه ضعف چیست؟ اعتماد مطلق به قدرتمندترین ها – پنج عضو دائم شورای امنیت- برای حل همه مشکلات جهان!
“حق وتو” کارکرد مسدود کننده به این پنج قدرت اعطا می کند که نه تنها راهگشا نیست بلکه فلج کننده نیز است. این وضعیت توضیح دهنده فلج کامل شورای امنیت و تبانی این پنج کشور در تصمیم گیری در مورد مسائل مهم جهانی است و موجب ناتوانی این نهاد در راه گشایی و حل مسائل جهانی گردیده است. در کتاب قانون اساسی پیشنهادی آقای بنی صدر (4*) و یارانش، بندهای بسیاری در باره چگونگی از اعتبار و اصالت انداختن قدرت در سطح ملی و جهانی و جایگزینی آن با حقوق ملتها و راه حل ریشه ای معضل نهادهای بین الملل و تغییراتی که مبتنی و متکی بر حقوق بشر است به بشریت ارائه گردیده است که خواننده محترم را به آنان ارجاع می دهم.
اما امر نگران کننده از دید نگارنده، واکنش «جامعه بین المللی» است که در حد زیادی (بجز تظاهر کنندگان ضد جنایات اسرائیل در کشور ها و نهضت دانشجویان در دانشگاههای امریکا) منفعل ماند. کشتار غزه نه تنها با حمایت های اغلب کشورهای غربی، که در ردیف اول آن ایالات متحده قرار دارد، انجام شد و می شود که به اسرائیل پوشش دیپلماتیک و تأمین تقریبا بی قید و شرط سلاح و مهمات را می دهد و علاوه بر آن شاهد اعمال سانسور شدید در سطح رسانه ها و وضع قوانین ضد آزادی و ناقض آزادی اندیشه و بیان در کشورهای اروپایی هستیم که مانع برگزاری هر گونه تظاهراتی میگردند که در آن جنایات اسرائیل محکوم گردد.
وقتی کار بجایی می رسد که یک ژنرال اسرائیلی درحالی که تولد دخترش را جشن می گیرد، یک محله غزه را بمباران می کند و این قبیل کارها به نام دموکراسی انجام می شود، جای دارد سایر ملل از این دموکراسی دروغین وحشت زده شوند.
گیدن لووی نویسنده اسرائیلی (در روزنامه هارتس 24 ژانویه 2024) در مورد رفتار مردم اسرائیل مینویسد:
“اسرائیل آنچه را که از انسانیتش باقی مانده است، از دست میدهد. یکی از بدترین کارهایی که روز هفتم اکتبر به ما تحمیل کرد، از دست دادن قطعیِ انسانیت ما بود. بعید است که این آسیب بازگشت پذیر باشد. از این پس، فقط زندگیهای یهودیان ارزش دارد. از این پس، ما میتوانیم هر کاری را با فلسطینیها انجام دهیم. این بهانه ای است که هر کاری بکنیم.
در بازداشتگاه سده تیمان، اندام زندانیان فلسطینی را به شکلی تقریباً صنعتی قطع می کنند. این همان چیزی است که اگر به مدتی طولانی و بدون وقفه به فردی دستبند زنند، رخ میدهد. مردنِ جوانانی که بر اثر شکنجه یا کمبود مراقبتهای پزشکی جان می بازند، نزد ما امری عادی تلقی می شود.”
گویی گیدن لویی در هنگام نوشتن این سطور این مصرع شعر سعدی را زمزمه میکرده است
تو کز مهنت دیگران بی غمی …
این امر که صلح مابین فلسطینیان و مردم اسرائیل بجز از راه برسمیت شناختن حق فلسطینیان بر وطن خود و عدم دخالت قدرتها در تعیین سرنوشت آن ملت ممکن نیست و هر اقدامی بجز برسمیت شناختن هویت تاریخی فلسطین، تنها جنگ و ویرانی است که سرنوشت اسرائیلیان را رقم میزند، آن نکته کلیدی است که تا در وجدان جمعی مردمی ننشیند، تا پایمال کردن حقوق مردم فلسطین را پایمال کردن حقوق خود نپندارد و از تبعیض علیه مردم فلسطین و اشغال کشور آنها دست نکشد، خود را اسیر در بن بست هایی خواهند دید که حاکمان زور پرست و جنایت کاری همچون نتانیاهو ایجاد می کنند .
مردم فلسطین نیز بایستی اصل استقلال از قدرتهای جهانی را رعایت کنند تا آزادی خود را بدست آورند. چرا که دو اصل استقلال و آزادی دو روی یک سکه اند. برخی برای توجیه وابستگی برخی سازمانهای نظامی فلسطینی به قدرتهای منطقه منجمله رژیم ولایت فقیه و قطر استدلال می آورند که ملتی که 75 سال تحت اشغال و بمباران روزمره و آوراگی بوده از استقلال درک درستی ندارد . از دید نگارنده این توهین بزرگی به ملت فلسطین است آنهم ملتی با آن سابقه مقاومت، ممکن نیست از بکار گیری و رعایت اصول استقلال و آزادی عاجر و ناتوان باشد. از اینرو بر ملت فلسطین است که نیروهای نظامی خود را از وابستگی به قدرتهای منطقه که آرمان مردم فلسطین به هیچ وجه نزدشان محترم نیست و تنها بعلت معادلات قدرت و در توازن قوا کمکهای تسلیحاتی و مالی به سازمانهای نظامی فلسطینی اعطا می کنند، برحذر دارند. مردم فلسطین در دورانی که در انتفاضا بر نیروی خود تکیه داشتند، بیشتر از هر زمان توانستند نظر افکار عمومی را نسبت به حقوق نقض شده خود توسط دولت اسرائیل جلب نمایند.
دفاع از حقوق مردم فلسطین و هر ملتی که مورد تجاوز و اشغال کشوری شده است بر عهده وجدان جهانی است.غفلت از این دفاع بر وجدانها سنگینی می کند. عدم غفلت نباید تنها به برپایی تظاهرات علیه تن تجاوز بسنده کند ، بلکه بهترین راه جلوگیری از تجاوز و حساس شدن ملتها به تجاوزاتی است که کشورشان تحت عنوان هژمونی و سلطه گری و به اسم آن ملت بر سر مردمی دیگر می آورد.متاسفانه در جهان هستند ملتهایی که احساس تعلق به ابر قدرت بودن و یا امپراطوری بودن برای انها افتخار آفرین است در صورتی که تجاوز و اعمال زور وقدرت بر بقیه نه تنها مایه افتخار نیست بلکه زور پرستی و تجاوز است. در میان ایرانیان و ترکها نیز این حس متاسفانه یافت میگردد که به گذشته امپراطوری بودن خود افتخار می کنند و از فتح سایر کشورها لذت میبرند که در واقع همان اصالت دادن به قدرت و زور است.
صلح طلبی و جلوگیری فعال از زمینه بوجود آمدن جنک بهترین نوع انساندوستی و عمل به حقوق بشر است. و اینکار جز با تمرین حقوند شدن جامعه ها و در نتیجه انتخاب دولتی حقوند میسر و میسور نیست.
برای جلوگیری از اطاله کلام، مثال گم شدن صدای حق طلبی مردم ایران در هیاهوی جنگ طلبی زور پرستان را به وضعیت سنجی آینده واگذار می نمایم.
ژاله وفا عضو مجامع اسلامی ایرانیان
jalehwafa@yaho.de
پاورقی ها:
پاورقی (*1)
5 شماره وضعیت سنجی در مورد سلطه دلار
ژاله وفا:وضعیت سنجی ۴۱۹ – چه عوامل ساختاری باعث محور شدن دلار در اقتصاد ایران می گردد؟ژاله وفا: وضعیت سنجی ۴۱۹ – چه عوامل ساختاری باعث محور شدن دلار در اقتصاد ایران می گردد؟
https://enghelabe-eslami.de/27279/
ژاله وفا – وضعیت سنجی ۴۲۰- سیستمهای ارزی و نقش مسلط دلار
https://enghelabe-eslami.de/27545/
ژاله وفا- وضعیت سنجی ۴۲۱- سیستم برتون وودز تاریخچه سلطه دلار
https://enghelabe-eslami.de/981/
ژاله وفا/ وضعیت سنجی ۴۲۲- چگونگی و چرایی سلطۀ دلار و فرو ریختن سیستم برتون وودز
https://enghelabe-eslami.de/1200/
ژاله وفا- وضعیت سنجی 423 – نظامهای ارزی شناور و ثابت و نظام ارزی در ایران
https://enghelabe-eslami.de/1558/
ژاله وفا- وضعیت سنجی ۴۲۴ – آیا رهایی از سلطه دلار ممکن و مطلوب است؟
https://enghelabe-eslami.de/2185/
پاورقی ( *2)
Omer Bartov, « What I believe as a historian of genocide », The New York Times, 10 novembre 2023. Scott Straus, « Second-generation comparative research on genocide », World Politics, vol. 59, n° 3, Baltimore, avril 2007
) *3)پاورقی
Rashid Khalidi, The Hundred Years’ War on Palestine. A History of Settler Colonialism and Resistance, 1917-2017, Metropolitan Books, New York, 2020
پاورقی (*4)
کتاب قانون اساسی بر مبنای حقوق پنجگانه و مردم ایران و دیگر کشورهای جهان پیشنهاد می شود. که به مردم ایران .
نوشته ابوالحسن بنی صدر با همکاری جمعی از یاران وی و فعالان سیاسی ایرانی
https://enghelabe-eslami.de/56200/
خانم وفا سلام و سپاس بابت تحلیلتان
سوالی دارم : ایا ادامه جنگ و مرتب پاسخ هم را با موشک دادن بین دو کشور ایران و اسرائیل به نفع دو ملت است؟ به نفع مردم فلسطین است؟ موافق صلح است؟
نوشته اید که در بخش بعدی در مورد موضع جمهوری اسلامی خواهید نوشت. امیدوارم به سوال اینجانب پاسخ دهید.
سلام بانو وفا
با تحلیل شما در کل موافقم , ولی با یک جای ان زاویه دارم .معتقدم که اگر ملتی باهوش باشد و سیاست جنگی اتخاذ نکند و اقتصاد خود را قوی کند مثل سویس میتواند هم بی طرف بماند و کسی جرات نکند به ان ملت بگوید بالای چشمت ابرو است. مردم سویس یکی از ثروتمندترین ملل جهانند و همیشه اتخاذ بی طرفی کردهاند و از هر جنگی هم در امان بودند. میخوهم بگویم به ما مردم بستگی دارد که چه کسانی بر ما حکومت میکنند.
ارادتمند
سیاووش مهرنگی