نزدیک به سه ماه از آغاز کار دولت چهاردهم در ایران، در شرایطی که رئیسجمهور جدید ایران برنامه سیاست خارجی خود را ایجاد توازن در روابط خارجی و بهبود روابط با غرب اعلام کردهبود، شاهد این هستیم که شرایط روابط ایران و اروپا روزبهروز وخیمتر میشود. حتی رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران هم در سخنرانی خود در مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری مسعود پزشکیان، به صورت مشروط موافقت خود را برای اولویت دادن به روابط با اروپا مطرح کردهبود. درست چند هفته بعد از آغاز به کار دولت چهاردهم، اتهامهایی مرتبط با ارسال موشکهای بالستیک ایرانی به روسیه برای استفاده در جنگ اوکراین منتشر شد. کشورهای اروپایی بیانیههای تندی در این مورد صادر کردند و اعلام کردند که خطوط هوایی دولتی ایران را تحریم خواهند کرد. بعد از آنکه ایران در واکنش به ترور اسماعیل هنیه در تهران، اقدام نظامی علیه اسرائیل انجام داد، اتحادیه اروپا بسته تحریمی جدیدی را علیه ایران تصویب کرد و رسماً خطوط هواپیمایی ملی ایران را تحریم کرد تا تمامی پروازهای مسافری ایران به پایتختهای اروپایی متوقف شود. چند روز بعد، در نشست مشترک اتحادیه اروپا و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، بیانیه مشترکی منتشر شد که در آن ایران به اشغال سه جزیره ایرانی مورد ادعای امارات متحده عربی متهم شدهبود. این اقدامهای دولتهای اروپایی با واکنش تند ایران مواجه شد اما چرا وضعیت روابط تهران و اروپا تا این حد وخیم شدهاست؟ تا پیش از این تحلیلگران معتقد بودند که سه عامل اصلی مانع بهبود روابط ایران و اروپا است. نخست متوقف ماندن مذاکرات هستهای و تشدید فعالیتهای هستهای ایران، دوم ناآرامیهای پائیز ۱۴۰۱ و اتهامهای حقوق بشری به حکومت ایران و سوم، ادعای ارسال سلاحهای ایرانی به روسیه برای استفاده در جنگ اوکراین. در یک سال گذشته نهتنها اقدامی برای حل این پروندهها در روابط ایران و اروپا انجام نشدهاست، بلکه مسائل تازهای هم به این پروندهها افزوده شدهاست. بسیاری از اروپاییها در حمایت از اسرائیل با سیاستهای منطقهای ایران، از جمله حمایت ایران از گروههای شبهنظامی انتقاد میکردند، اما با حمله ۷ اکتبر و آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه و بهتازگی لبنان، مسئله گروههای متحد ایران به یک مسئله جدی در منطقه تبدیل شدهاست. در عین حال در تابستان سال جاری، اتهام ارسال موشکهای بالستیک به روسیه هم به پروندههای مورد اختلاف ایران و اروپا اضافه شدهاست. هرچند سالها بود که ایران اعلام میکرد برای برطرف کردن نگرانی کشورهای دیگر بهخصوص اروپاییها، برد موشکهای خود را کمتر از ۲۰۰۰ کیلومتر نگه داشتهاست، بعد از ادعای ارسال موشکهای بالستیک ایران به روسیه، کشورهای اروپایی در بیانیههای خود مدعی شدند که حالا موشکهای ایرانی قابلیت هدف قرار دادن خاک اروپا را دارند.
برای بررسی زمینههای تعمیق شکاف در روابط ایران و اروپا با تعدادی از دیپلماتها و تحلیلگران سیاست خارجی گفتوگو کردیم. در ادامه گفتارهایی را در این خصوص ازابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در فرانسه، علی ماجدی، سفیر پیشین ایران در آلمان و مرتضی مکی، تحلیلگر مسائل اروپا، مطالعه میکنید.
در تهران دنبال مشکل بگردیم
وقتی روابط اقتصادی و سیاسی شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا تا این حد توسعه پیدا میکند، مواضع سیاسی آنها هم نزدیک میشود. ما نباید این موضعگیریها را اینگونه تعبیر کنیم که اروپاییها نمیخواهند با ایران کار کنند، بلکه باید به دنبال اشکالات و موانعی بگردیم که باعث شدهاست روابط ما با اروپا تا این حد دچار تنش شود.
ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در فرانسه: تمایل یا بیمیلی اروپا به رابطه با تهران، کاملاً به عملکرد ما بستگی دارد. روابط بین کشورها دوطرفه است و نمیتوان همه چیز را یکطرفه و در قالب تمایل یکطرف تحلیل کرد. دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در طول سه سال دولت سیزدهم هر آنچه توانستیم در جهت ویران کردن روابط با غرب انجام دادیم؛ گفتوگوهای هستهای بدون نتیجه ماند و برجام احیا نشد و گفتوگوهای مستقیم و غیرمستقیم هم نتیجهای در بر نداشت.
همه اقدامهای ایران نشان میداد که راه خودش را انتخاب کردهاست و قصد دارد ارتباط خودش را با شرق گسترش دهد. ایران به گونهای رفتار کرد که انگار میخواهد روابطش را با شرق به هر قیمتی ادامه دهد و اهمیتی به تمایل غرب نشان نمیدهد. حتی اگر کورهراهی هم وجود داشت که گشایشی در روابط ایجاد شود، مسدود کردیم.
دولت چهاردهم با آنچه در دوران انتخابات از سوی مسعود پزشکیان و محمدجواد ظریف اعلام شد، این انتظار را ایجاد کرد که در روابط خارجی ایران مجدداً توازن ایجاد شود. دنیا منتظر این بود که ببیند چگونه این شعارهای انتخاباتی پس از انتخاب مسعود پزشکیان و آغاز به کار دولت او به عمل تبدیل میشود. نخستین آزمون سیاست خارجی دولت جدید، سفر رئیسجمهور و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بود.
دیدارهای رئیسجمهوری و وزیر امور خارجه و اظهاراتی که در این سفر داشتند، به انتظارات دامن زد و این توقع را ایجاد کرد که شاهد بهبود بیشتر روابط ایران و غرب باشیم. مقامهای دولت آمریکا از ابتدای پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری گفتهبودند که به حرفها چندان اهمیت نمیدهند و منتظر نتیجه اقدامهای عملی میمانند. طرفهای غربی منتظر این بودند که ببینند چه اتفاقی میافتد، که متاسفانه بهرغم اظهاراتی که از سوی مقامهای دولت چهاردهم بیان شد، سه ماه بعد از آغاز به کار این دولت، اتفاق قابل توجهی در راستای توازنبخشی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رخ ندادهاست.
اروپاییها مشکلات عدیدهای با جمهوری اسلامی ایران دارند، بحث برجام و برنامه هستهای ایران و بحثهای مرتبط با جنگ اوکراین و ادعای حمایت تسلیحاتی ایران از روسیه دو مورد از اصلیترین مسائل اختلافی ایران و اروپا هستند. اروپاییها با توجه به نشانههایی که میبینند، از جمله ادعاهایی که در مورد ارسال موشکهای ایرانی به روسیه پس از انتخاب دولت جدید مطرح شدهاست، بهرغم تکذیبهای رسمی مقامهای ایرانی، برداشتشان این است که شعارهای دولت چهاردهم در حد حرف است و فعلاً این شعارها قرار نیست عملی شود.
علاوه بر مسائلی که در گذشته میان ایران و اروپا وجود داشت، وضعیت جاری در منطقه و جنگ غزه و لبنان و قرار گرفتن ایران در وضعیت امنیتی باعث شد تا زمینه و فرصت برای تحولات جدی در روابط خارجی ایجاد نشود. تاکنون فضایی ایجاد نشدهاست تا مصداق عملی برای اقدامهای عملی ایجاد شود و ما شاهد تغییر و چشمانداز متفاوتی در پروندههای جاری میان ایران و اروپا باشیم.
در همین شرایط، برگزاری نشست مشترک اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیجفارس در بروکسل و بیانیهای که در آن ایران متهم به اشغالگری جزایر سهگانه شدهبود، به عنوان نمود عینی از رویکرد جدید اروپا نسبت به ایران تعبیر شد که اروپاییها قصد دارند همه درها را به روی ایران ببندند و رویکرد خصمانهای در قبال ایران بگیرند. من این تعبیر را قبول ندارم. دو هفته پیش از برگزاری نشست مشترک اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیجفارس، سخنگوی شورای اروپا مصاحبهای مفصل انجام دادهبود که در آن به صراحت اعلام کرد با توجه به وضعیتی که در روابط تهران و اروپا وجود دارد، همچنان موضوع هستهای اصلیترین مسئله بین دو طرف است که تهران و بروکسل از طریق مذاکره میتوانند در مورد آن به یک راهحل مشترک برسند.
با گفتوگوی این مقام اروپایی بهرغم همه مشکلاتی که در یک سال گذشته بین دو طرف ایجاد شدهاست، همچنان میتوان مذاکرات هستهای را در دستور کار قرار داد. این اشاره بسیار مهم است که از سوی تهران به خوبی مورد توجه قرار نگرفت. این اظهارات نشان میداد که بهرغم وجود اتهامها نسبت به تهران در مورد جنگ اوکراین، همچنان زمینه مذاکره هستهای وجود دارد. تصور بسیاری از تحلیلگران این بود که برای اروپاییها مسئله اوکراین اولویت بیشتری نسبت به موضوع هستهای دارد، ولی اظهارات سخنگوی شورای اروپا نشان میداد که میتوان اوکراین را هم در کنار مذاکرات هستهای مورد گفتوگو قرار داد. اما این اظهارات از سوی تهران مورد توجه قرار نگرفت.
آنچه در نشست مشترک اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیجفارس رخ داد، سرمنشأ نگرانیهای اخیر در مورد روابط ایران و اروپا شد و باعث شد موضع تهران نسبت به بروکسل نسبت به گذشته تندتر شود. اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیجفارس از سال ۱۳۹۰ نشستهای مشترکشان را شروع کردند و سالانه با یکدیگر در سطوح مختلف کارشناسی، وزرای خارجه، وزرای تخصصی و سران گفتوگو میکنند.
این مقطع از این لحاظ اهمیت دارد که همزمان با تشدید تنشها میان ایران و اروپا در پرونده هستهای است. اروپاییها اعلام کردهبودند تا زمانی که پرونده هستهای ایران حل و فصل نشود، بقیه ابعاد روابط ایران و اروپا نیز توسعه پیدا نخواهد کرد. اروپاییها از همان زمان به دنبال جایگزین برای روابط با ایران در خاورمیانه رفتند. اروپاییها تا پیش از این روی ایران بهعنوان یکی از منابع تامین انرژی و مناسبات تجاری حساب میکردند.
مذاکرات با کشورهای جنوب خلیجفارس، بهعنوان جایگزینی برای ایران در راستای مناسبات تجاری و انرژی در نزدیک به دو دهه گذشته ادامه پیدا کردهاست. در طول این دوران مناسبات اقتصادی اروپاییها با کشورهای جنوب خلیجفارس رقم چندان دندانگیری نبود. در آن دوران مناسبات اقتصادی ایران و اروپا حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیارد دلار در سال بود اما حالا شرایط کاملاً تغییر کردهاست. سال ۲۰۲۳ حجم روابط اتحادیه اروپا با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به ۱۷۰ میلیارد یورو رسیدهاست درحالیکه حجم روابط ایران و اتحادیه اروپا دست بالا کمتر از ۵ میلیارد دلار شدهاست.
روند روابط اقتصادی اتحادیه اروپا با ایران و شورای همکاری خلیج فارس نسبت به ۱۵ سال پیش کاملاً معکوس شدهاست. علاوه بر این باید توجه کرد از زمانی که جنگ اوکراین آغاز شد و نیاز اروپا به انرژی از منابع جایگزین افزایش پیدا کرد، ما به هر دلیل نتوانستیم به عنوان جایگزین خودمان را مطرح کنیم، اما کشورهای جنوب خلیجفارس به سرعت توانستند این نیاز انرژی را تامین کنند و بخش مهمی از ۱۷۰ میلیارد یورو مناسبات تجاری اروپا و جنوب خلیجفارس مربوط به همین مناسبات انرژی است.
کشورهای شورای همکاری خلیجفارس در بُعد سیاسی هم توانستهاند خودشان را به عنوان یک شریک ارزشمند برای اروپا مطرح کنند. برای مثال در جنگ اوکراین، امارات متحده عربی بهعنوان یک میانجی وارد عمل شده و توانستهاست در چند مرحله به عنوان واسطه زمینه تبادل اُسرا میان روسیه و اوکراین را فراهم کند. در بیانیه اخیر بروکسل به خاطر میانجیگری میان روسیه و اوکراین تشکر و تمجید شدهاست. همین موضوع نشان میدهد که وضعیت روابط ایران و اروپا در چه شرایطی قرار دارد. امارات متحده عربی به یک شریک قابل اطمینان و قابل تقدیر برای اروپا تبدیل شدهاست و ما به یک تهدید تلقی میشویم.
به نظر من مانعتراشی و سنگاندازی در روابط ایران و اروپا، بیشتر از طرف تهران اتفاق افتادهاست. ما به گونهای در روابط خارجی رفتار کردهایم که هیچ جایگاه مشخصی برای نقش داشتن در سیاست خارجی اروپا برای خودمان تعریف نکردهایم و متقابلاً هر چقدر توانستهایم، خودمان را از اروپا دور کردهایم. این رفتارها در دوران دولت سیزدهم به صورت عامدانه انجام میشد و مشخصاً هدف این بود که ایران از اروپا و آمریکا دورتر و دورتر شود. اما اینکه چرا در شرایط فعلی همچنان این روند ادامه دارد، سوالی است که باید از دستاندرکاران کنونی سیاست خارجی پرسید.
درست است که در بیانیه مشترک اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیجفارس از ایران به عنوان یک متجاوز و اشغالگر یاد شد، ولی این موضعگیری فقط مختص به اروپاییها نیست. این موضعی است که دههها از سوی کل ۶ کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس تکرار شدهاست. کل ۲۲ کشور عضو اتحادیه عرب به اضافه سوریه، سالهاست که همین موضع را تکرار میکنند. مگر ما چه اقدامی در قبال کشورهای جنوب خلیجفارس و اتحادیه عرب انجام دادهایم؟ مگر در مقابل تکرار مواضعی مشابه از سوی چین و روسیه اقدامی انجام دادیم؟
طبیعی است که وقتی روابط اقتصادی و سیاسی شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا تا این حد توسعه پیدا میکند، مواضع سیاسی آنها هم نزدیک میشود. ما نباید این موضعگیریها را اینگونه تعبیر کنیم که اروپاییها نمیخواهند با ایران کار کنند، بلکه باید به دنبال اشکالات و موانعی بگردیم که باعث شدهاست روابط ما با اروپا تا این حد دچار تنش شود.
نوع روابط و نوع چسبندگیهای ما با اروپا، باعث شدهاست که طرف مقابل، یعنی شورای همکاری خلیج فارس، جذابیتهای بسیار بیشتری برای اروپاییها داشتهباشد. اما معنایش این نیست که اروپاییها علاقهمند به رابطه و چسبندگی با ایران نیستند، بلکه به این معنا است که زمینهها برای بهبود روابط نهتنها ایجاد نشدهاست، بلکه حتی در سالهای اخیر در مسیر تخریب روابط گام برداشتهایم.
در جنگ اوکراین سیاست بیطرفی در پیش بگیریم
امروز اگر وضعیت روابط خارجی ما به جایی رسیدهاست که موضعگیریهای اروپا در قبال ما در برخی موارد حتی از آمریکا نیز تندتر است، به این دلیل است که ما در مورد جنگ روسیه و اوکراین نتوانستهایم آثار مترتب بر تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای خودمان را درست ارزیابی کنیم.
علی ماجدی، سفیر پیشین ایران در آلمان: معمولاً سیاست خارجی آمریکا و اروپا بسیار به یکدیگر نزدیک است. قدرتهای دو سوی آتلانتیک تلاش میکنند تا در سیاست خارجی هماهنگ با یکدیگر عمل کنند، فقط در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، رابطه آمریکا و اروپا خدشهدار شدهبود و دو سوی آتلانتیک با هم مشکل پیدا کردهبودند.
اما از آنجا که این رابطه یک رابطه استراتژیک است، با کنار رفتن دونالد ترامپ و روی کار آمدن جو بایدن مشکلات جبران شد. به دلیل وابستگی شدید سیاست خارجی اروپا به سیاستهای آمریکا، متاسفانه ما شاهد ایفای نقشی که اتحادیه اروپا شایسته آن است در سطح بینالمللی نیستیم.
در قاره اروپا کشورهای مؤثرتر و میداندار سیاست خارجی، فرانسه و بریتانیا هستند. در دو دهه گذشته با تشکیل تروئیکای اروپایی که بعداً به EU3 و پس از جدایی بریتانیا از اتحادیه به EU2+1 تغییر نام داد، سه قدرت اصلی اروپا یعنی آلمان، بریتانیا و فرانسه تلاش کردند تا نقش بیشتری در عرصه سیاست بینالمللی بازی کنند.
بهرغم این تحولات باز هم شاهد هستیم که اروپا همچنان از ایفای نقشی که از این قاره انتظار میرود تا بتواند نقش تعیینکنندهای در سیاست بینالمللی داشتهباشد، ناتوان است. نکته دیگری که وجود دارد این است که در دهههای اخیر کمتر پیش میآمد که اتحادیه اروپا در روابط با کشوری مانند ایران، رویکرد افراطیتری نسبت به آمریکا اتخاذ کند.
اما متاسفانه در دو سال گذشته و پس از حمله روسیه به اوکراین، بهویژه بعد از اتهامهایی که به ایران در خصوص ارسال سلاح به روسیه برای استفاده در جنگ اوکراین وارد شد، شاهد هستیم که اروپاییها رویکردی تندتر از واشنگتن نسبت به ایران گرفتهاند.
در همان ماههای ابتدای جنگ اتهام ارسال پهپادهای انتحاری از سوی ایران برای روسیه مطرح شد و در ماههای اخیر هم این اتهام به ایران وارد شدهاست که موشکهایی در اختیار روسیه قرار دادهاست. من شخصاً اطلاعات روشنی از این موضوع ندارم که آیا ایران در جنگ اوکراین حمایت تسلیحاتی از روسیه انجام دادهاست یا نه، اما وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران این موضوع را قویاً تکذیب کردهاست.
این اتهامها، فارغ از درستی و نادرستی آن، باعث شدهاست که اتحادیه اروپا چند گام پیشتر از آمریکا بایستد و از نزدیکی به ایران پرهیز کند. نباید فراموش کنیم که زمانی که مذاکرات منتهی به توافق برجام انجام میشد، اتحادیه اروپا، سه کشور اروپا و بهویژه آلمان که خود من در این کشور سفیر بودم، بسیار فعالانه برای توافق با ایران تلاش میکردند.
به یاد میآورم که در آن دوران آلمان تلاش زیادی میکرد تا حتی مواضع فرانسه و بریتانیا را تعدیل کند. الان بار اصلی جنگ روسیه علیه اوکراین بر دوش اروپا است. آمریکا به لحاظ جغرافیایی و سرزمینی نسبت به میدان جنگ فاصله زیادی دارد و این جنگ خطر امنیتی جدی برای آمریکا ایجاد نمیکند. بار منفی جنگ روسیه و اوکراین را اروپاییها تحمل میکنند و تقریباً همه کشورهای اروپایی تحت تاثیر این جنگ قرار گرفتهاند.
هم هزینههای حمایت نظامی و اقتصادی از اوکراین در جنگ و هم هزینههایی که بر اثر ورود پناهجویان به کشورهای اروپایی تحمیل شدهاست، فشار زیادی به کشورهای اروپایی وارد میکند. احساس خطر اروپا از جنگ اوکراین و اتهامهایی که به ایران در خصوص حمایت از روسیه وارد شده، باعث شدهاست که اروپاییها ایران را نیز به عنوان یک عامل تهدید تلقی کنند. اگر ما بخواهیم کاری کنیم که موضع اروپا برگردد باید سیاست رسمی ایران در جنگ اوکراین دستکم بیطرفی باشد و این موضع اعلان و اعمال شود.
گهگاه از سوی دستگاه دیپلماسی ایران اعلام میشود که ما به دنبال صلح میان روسیه و اوکراین هستیم، اما این اظهارنظرها به تنهایی کافی نیست. حتی چین که بسیار به روسیه نزدیک است، در این جنگ عملاً هیچ طرفداری از مسکو نکردهاست. در سیاست خارجی چین، همه چیز در خدمت یک هدف اصلی و محوری قرار دارد. چین به دنبال این است که تولید ناخالص داخلی این کشور در دنیا رتبه نخست پیدا کند و از آمریکا پیشیبگیرد.
تمامی سیاست خارجی چین در خدمت این هدف است و سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کلیدی در سیاست خارجی چین بر مبنای این هدف کلیدی انجام میشود. در ایران اما هیچ ویژگی مشخصی را نمیتوان برای جهتگیری کلی سیاست خارجی کشور عنوان کرد. کسی نمیداند هدف یا اهداف اصلی و محوری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست.
برای شخص من، بهعنوان دیپلماتی که دههها در دستگاه سیاست خارجی ایران فعالیت کردهام، روشن نیست که هدف اصلی جهتگیری سیاست خارجی ما چیست؟ در ایران نمیتوان به صورت واضح مشخص کرد که تصمیمها در چه راستا و با چه هدفی گرفتهمیشوند، اما اگر تکتک تصمیمهای چین در سیاست خارجی را بررسی کنیم، تقریباً بلااستثنا همه تصمیمها در یک جهت و با یک هدف هستند.
امروز اگر وضعیت روابط خارجی ما به جایی رسیدهاست که موضعگیریهای اروپا در قبال ما در برخی موارد حتی از آمریکا نیز تندتر است، به این دلیل است که ما در مورد جنگ روسیه و اوکراین نتوانستهایم آثار مترتب بر تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای خودمان را درست ارزیابی کنیم. بهرغم تندتر شدن موضع اروپا نسبت به ایران، من بعید میدانم که در میان مدت شاهد این باشیم که وخامت روابط ایران و اتحادیه اروپا از کنترل خارج شود و وضعیت رابطه ایران با اروپا هم مانند رابطه تهران و واشنگتن به نقطه بحرانی برسد.
باید به این نکته توجه داشت که به لحاظ تمدنی و فرهنگی، نگاه کشورهای اروپایی به ایران نسبت به کشورهای پیرامونی متفاوت است. به تصور من در چارچوب سیاست کلی خاورمیانهای کشورهای اروپایی، نگاه این کشورها به ایران نسبت به نگاه آمریکا به ایران و پویاییهای منطقه متفاوت است. اروپا علاقهمند است که در یک جهان چندقطبی، دستکم جایگاه قدرت سوم جهانی را در اختیار خود داشتهباشد و تا حد زیادی بتواند سیاست خارجی مستقلی اتخاذ کند.
اروپاییها تلاش میکنند که ضعفهای خود را در سیاست خارجی در روسیه و خاورمیانه جبران کنند. به همین دلیل بعید است روابط ایران و اروپا به وضعیت خصمانهای که اکنون در رابطه تهران و واشنگتن وجود دارد برسد، هرچند که ضروری است خصومت میان ایران و آمریکا هم نهایتاً روزی به پایان برسد اما تا جایی که برای من روشن است، نگاه اروپاییها به تمدن ایران خیلی مثبتتر از نگاهشان به کشورهای عربی است.
پیششرط عادیسازی روابط ایران و اروپا
چهار متغیر ادعای کمک تسلیحاتی ایران به روسیه، ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱، توقف مذاکرات هستهای و جنگ جاری در خاورمیانه اثر منفی زیادی بر روابط ایران و اروپا بر جا گذاشتهاست.
مرتضی مکی، تحلیلگر مسائل اروپا: نگاهی به روند تحولات و فراز و فرود در روابط ایران با کشورهای اروپایی نشان میدهد این نوع تنشهایی که در چند هفته اخیر در روابط ایران و اروپا مشاهدهکردهایم، نتیجه مستقیم تحولات سالهای اخیر در ایران و منطقه خاورمیانه است. تا پیش از تابستان ۱۴۰۱ روابط تهران و بروکسل، در وضعیت بحرانی قرار نداشت، هرچند مسائل لاینحلی در روابط باقی ماندهبود، اما طرفها در قالب گفتوگوهای مختلف تلاش میکردند این مسائل را حل و فصل کنند اما بعد از اتهامهایی که در تابستان ۱۴۰۱ به ایران وارد شد و ادعاهای مطرحشده در مورد فروش پهپادهای انتحاری ایران به روسیه برای استفاده در جنگ اوکراین و انتشار گسترده شواهدی در مورد وجود پهپادهای ایرانی در میدان جنگ و بهخصوص بعد از آن ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱ در ایران و مطرح شدن ادعای نقض حقوق بشر از سوی حکومت ایران توسط اروپاییها، روابط ایران و اروپا وارد مرحله بحرانی شد و گفتوگوهای مستقیم، تبدیل به بیانیههای محکومیت و تهدید شد. در یک سال گذشته، آغاز جنگ غزه و حملات ویرانگری که اسرائیل به غزه انجام دادهاست، به دلیل حمایت ایران و اروپا از دو سوی مختلف این نبرد، باعث شدهاست که شکاف میان تهران و پایتختهای اروپایی از گذشته نیز عمیقتر شود. چهار متغیر ادعای کمک تسلیحاتی ایران به روسیه، ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱، توقف مذاکرات هستهای و جنگ جاری در خاورمیانه اثر منفی زیادی بر روابط ایران و اروپا بر جا گذاشتهاست. قبل از تحولات پائیز ۱۴۰۱، روند گفتوگوهای پرفرازونشیب میان ایران با آمریکا و اتحادیه اروپا در خصوص احیای برجام به نتایج خوبی رسیدهبود و امکان احیای برجام به واقعیت نزدیک شدهبود. اما متاسفانه بر اثر یکسری توهماتی که بر اثر حمله روسیه به اوکراین پدید آمد و تصور میشد که این حمله میتواند اروپاییها را وادار کند امتیازهایی به جمهوری اسلامی ایران بدهند، در میان برخی از سیاستگذاران با نفوذ ایرانی این تلقی ایجاد شد که اروپا با زمستانی سخت مواجه خواهد شد که آنها وادار میشوند برای بهرهمندی از انرژی ایران، امتیازهای بیشتری در کنار لغو تحریمها به ایران بدهند. اما چنین اتفاقی رخ نداد و اروپاییها توانستند بحران انرژی ناشی از حمله روسیه به اوکراین را کنترل و مدیریت کنند. هرچند اروپاییها هزینه بالایی بابت مدیریت این بحران دادند و این هزینه فشار مضاعفی را به مردم اروپا وارد کرد، اما توانستند با کنترل و مدیریت بحران انرژی، بدون نیاز به ایران، از این مرحله گذر کنند. تحولات داخلی ایران در پائیز ۱۴۰۱ به تنشها با ایران اضافه کرد. لابی جریانهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور باعث شد که دولتهای اروپایی موضع تندتری نسبت به ایران اتخاذ کنند. پیشزمینه ذهنی پایتختهای اروپایی در مورد حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین باعث شد تا توصیهها و فشارهای جریانهای اپوزیسیون اثرگذاری بیشتری در ذهن دولتمردان اروپا داشتهباشد و فشار مضاعفی علیه ایران وارد کنند. عملیات طوفانالاقصی و حمله اسرائیل به غزه متعاقب آن، باعث انباشت تنشها میان ایران و اروپا شد. حتی پیش از سال ۱۴۰۱ و حتی در دوران مذاکرات برجام نیز کشورهای اروپایی نسبت به توان موشکی ایران و نفوذ منطقهای ایران حساسیت زیادی داشتند و معتقد بودند که این دو موضوع باید در کنار برنامه هستهای ایران موضوع مذاکرات باشد اما با توجه به مدیریتی که در آن دوران در مذاکرات هستهای انجام شد و موضع قاطع ایران در این خصوص که اگر طرفهای مقابل دنبال نظارت بیشتر و محدودیت برنامه هستهای ایران هستند، راهی جز محدود کردن و تخصصی کردن مذاکرات وجود ندارد، باعث شد طرفهای غربی به مذاکره انحصاری در خصوص برنامه هستهای تن بدهند. اگر طرفهای غربی بعد از برجام به تعهدات خودشان در این توافقنامه عمل میکردند، شاید فرصت برای مذاکرات بیشتر در خصوص موضوعهای دیگر مورد علاقه و نگرانی آنها نیز فراهم میشد اما با تصمیم دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا برای خروج یکجانبه از برجام، عملاً اجرای تمامعیار این توافقنامه متوقف شد. هرچند اروپاییها تا مدتی علیه ترامپ استقامت کردند و ایران نیز این فرصت را در اختیار اروپاییها قرار داد تا با جبران خروج آمریکا از برجام، امکان اجرای توافق را فراهم کنند، اما نهایتاً با ناتوانی اروپا در جبران اقدام آمریکا، وضعیت برنامه هستهای ایران نهتنها به قبل از برجام، بازگشت بلکه به لحاظ میزان غنیسازی اورانیوم، تعداد و کیفیت سانتریفیوژهای نصبشده تحقیق و توسعه به مراتب گستردهتر از قبل شد. در شرایط حاضر، برنامه هستهای ایران فقط یکی از زمینههای تنش و اختلاف میان ایران و اروپا است. موضوع اوکراین و موضوع حملات اسرائیل به غزه روابط ایران و غرب را بسیار پیچیده کردهاست. نفوذ منطقهای که همواره مسئله مورد نگرانی کشورهای غربی در مورد ایران بود، اکنون به نقطه اوج خودش رسیدهاست و نهتنها گروههای مورد حمایت ایران مستقیماً در حال نبرد با اسرائیل هستند، بلکه جمهوری اسلامی ایران هم سیاست صبر استراتژیک خود را کنار گذاشتهاست و تمامقد هم از گروههای محور مقاومت حمایت میکند و هم تاکنون دوبار در واکنش به اقدامات اسرائیل، حملاتی را انجام دادهاست. تا زمانی که آتشبسی در منطقه برقرار نشود و مادامی که چشماندازی برای پایان جنگ اوکراین وجود نداشتهباشد، انتظار نمیرود که تنش میان ایران و اروپا به مرحلهای برسد که اروپاییها تصمیم به گفتوگو و تعامل با ایران در خصوص موضوعهای مورد اختلاف بگیرند.
منبع: هم میهن/ شهاب شهسواری خبرنگار گروه بینالملل