ایران پس از حمله مستقیم اسراییل؛ بلاتکلیفی نظامی مقابل استراتژی هزار خنجر
نظام جمهوری اسلامی ایران درباره نحوه واکنش به حمله مستقیم اسراییل به اهداف در خاک ایران وضعیتی بلاتکلیف دارد.پس از نزدیک به دو روز سکوت نظامیان درباره اولین حمله اسراییل به ایران که مسوولیت آن را برعهده گرفته، اولین واکنشها به این حمله مغلمهای از خویشتنداری و محافظهکاری در اظهارنظر بوده است.
با اینکه «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی سه بار پس از این حمله سخنرانی داشته و در انظار عمومی ظاهرا شده اما اظهاراتی که مبنی بر تصمیم حکومت به واکنش نظامی متقابل به اسراییل باشد، نداشته است.
بر خلاف وعده فوری واکنش متقابل نظامی به حمله اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق و «خونخواهی» «اسماعیل هنیه»، رهبر وقت «حماس» که در تهران ترور شد و هر دو به دو مرحله شلیک موشک به اسراییل انجامیدند، حمله مستقیم اسراییل به خاک ایران چنین واکنشی برنیانگیخت.
تهدیدهای لفظی محافظهکارانه
دو روز پس از این حمله، در جمع «شهدای مدافع امنیت»، جایی که معمولا برای گرم کردن دل هواداران وعدههایی درباره شدت و انتقام داده میشود، خامنهای گفت: «این حرکت شرورانهای است که دو شب پیش اینجا انجام دادند. خب، یک غلطی کردند، کیفیت کار را مسوولین ما باید تشخیص بدهند و درست بفهمند و آنچه صلاح این کشور و این ملت است، آن را انجام بدهند.»
پس از اظهارات رهبر، سرلشکر پاسدار «حسین سلامی»، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سرتیپ «علی فدوی»، معاون هماهنگی که در عمل جانشین او محسوب میشود، هر دو از قطعی بودن پاسخ ایران به اسراییل گفتند اما هر دو اظهاراتی کلی بودند که معنی آن قریبالوقوع بودن این واکنش احتمالی نبود.
در اظهارنظر صریحتری، «مسعود پزشکیان» در جلسه هیات دولت گفت: «ایران به هیچوجه تجاوز به حریم و امنیت خود را بیپاسخ نخواهد گذاشت.»
او اضافه کرد: «اگر در رفتار خود تجدید نظر کنند، آتشبس را بپذیرند و دست از کشت و کشتار مردم مظلوم و بیگناه منطقه بردارند، ممکن است در نوع و شدت پاسخ ما اثر داشته باشد.»
وضعیتی بسیار دشواری در پیش پای جمهوری اسلامی قرار گرفته است. در حالی که حکومت دهها سال در برابر تهدیدهای نظامی اسراییل، از جمله تهدید به حمله به تاسیسات اتمی ایران در صورت انحراف آن به سوی برنامه نظامی واکنش لفظی شدیدالحنی نشان میداد و حتی خامنهای یک بار تهدید کرد که «حیفا» و «تلآویو» را با خاک یکسان میکند، این بار با وجود حمله مستقیم و بیسابقه نظامی اسراییل، حتی اگر تصمیم به واکنش نظامی داشته باشد، لحنی آرام و حتی مصالحهجو در پیش گرفته است.
۱۰ روز پیش از انتخابات امریکا
ابعاد حملات بامداد پنجم آبان اسراییل به اهداف در استانهای تهران، ایلام، خوزستان و سمنان، هرچند از سوی هر دو طرف مخفی نگه داشته شده اما گستردهتر از آن بودهاند که با بررسی عکسهای ماهورهای، نامشخص بمانند.
ناظران نظامی هدف این حملات را لایه اول پدافند هوایی ایران عنوان کردند؛ امری که گرچه مقامهای ایران درباره آن به صراحت صحبت نمی کنند اما خامنهای نسبت به که «کوچکانگاری» آن هشدار داده است: «این که ما بگوییم نه، چیزی نبود، اهمیتی نداشت و مانند اینها، غلط است.»
این حمله ۱۰ روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی امریکا انجام شده است. دولت «جو بایدن» پیش از این حمله تلاش کرده بود که ابعاد آن کنترل شود. اسراییل تهدید کرده بود زیرساختهای حیاتی ایران، از جمله پالایشگاهها و حتی تاسیسات اتمی آن ممکن است در شمار اهداف باشند اما به نظر میرسد که با فشار ایالات متحده، ابعاد این حمله تا حدی کنترل شد.
در فاصله پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری امریکا در ۱۵ آبان تا شروع دوره رییسجمهوری جدید در پنج دی ماه، هرکس از میان «کامیلا هریس» و «دونالد ترامپ» راهی کاخ سفید شود، احتمالا مقامهای اسراییلی فضای بینالمللی را برای واکنش مجدد نظامی در ایران بازتر میبینند و این موضوع قاعدتا در ارزیابی مقامهای جمهوری اسلامی برای سومین واکنش نظامی مستقیم به اسراییل اثرگذار است.
طی این مدت گزارشهایی از سوی رسانههای دولتی ایران و افرادی در شبکههای اجتماعی که خود را نزدیک به منابع حکومتی عنوان میکنند، وجود داشته مبنی بر این که ممکن است واکنش ایران از داخل خاک عراق باشد؛ مشابه اقدامی که ستاد کل نیروهای مسلح ایران مدعی است اسراییل در حمله به ایران با استفاده از آسمان عراق انجام داده است. این گزارشها تایید نشدهاند.
مشابهتهای رو به افزایش ایران و سوریه در برابر اسراییل
چنین وضعیتی ایران را در بدترین موقعیت از بهمن ۱۳۵۷ تاکنون قرار داده است. در حالی که طرفداران حکومت میگفتند خامنهای ایران را از تبدیل شدن به عراق و افغانستان در برابر حمله امریکا نجات داده، ایران با مشابهتهایی که با سوریه دو دهه پیش پیدا کرده است، میدان نظامی اسراییل با آزادی عمل فراوان بود.
در حالی که هیچ دولتی توان و انگیزه حمایت پدافندی از ایران در برابر اسراییل را ندارد، این کشور گام به گام میدان عمل خود در ایران را گستردهتر میکند.
وضعیت آشفته حکومت در داخل که با کمترین میزان مشروعیت خود از زمان تاسیس رو به رو است و فشارهای بی سابقه بینالمللی که تا مرحله حمله مستقیم اسراییل به خاک ایران هم پیش رفته، حتی با زمان شروع جنگ ایران و عراق قابل مقایسه نیست.
در آن دوره، ارتش، نیروی هوایی و نیروی دریایی با وجود تصفیه گسترده نظامیان که به اعدام و اخراج گروهی بزرگ از آنها انجامید، هنوز ساختار منسجم و آموزش دیده با تسلیحات به روز را کم و بیش حفظ کرده بود و مقامهای حکومت و شخص «روحالله خمینی» هنوز از قدرت بسیج افکار عمومی برخوردار بودند؛ کاریزمایی که خامنهای، نه تنها فاقد آن بود که با عملکرد ۳۵ سالهاش، روز به روز برای پیشبرد سیاستهایش، بیشتر به زور نظامی و امنیتی و برقراری اختناق داخلی متکی شده است.
سید قطب، جمال عبدالناصر و پایان نامعلوم خامنهای
خامنهای بخش عمده توان سیاسی خود در خارج از ایران را مصرف اسراییلستیزی کرده و اینک در ۸۶ سالگی نه تنها مجبور به نرم کردن لحن ستیزانهجویانهاش با اسراییل شده که شاهد حمله هوایی نسبتا گسترده اسراییل بوده است بدون این که نیروهای نظامی ایران قادر به جلوگیری یا دفع آن باشند.
خامنهای سیاستمداری است که تاریخخوان است. الگوی او، «سید قطب»، از نظریهپردازان مصری جریانهای سیاسی، شبه نظامی و جهادی اسلامگرا همچون «اخوان المسلمین» است که این روزها در تاسیس و رفتار گروه های نیابتی ایران در منطقه قابل مشاهده است. «حماس» از جمله این گروهها است. «نواب صفوی»، روحانی تندروی مسلمان که تحت تاثیر سیدقطب در ایران فعالیت میکرد، از افراد مورد تمجید خامنهای از ایام جوانی بوده است.
هدف خامنهای حتما این نبوده است که در سالهای پایان حیات، شاهد از بین بردن رهبران گروههای شبهنظامی مبارز با اسراییل و حمله مستقیم این کشور به ایران باشد. او علاقهای به ضعیف دیده شدن ندارد. قرار گرفتن کنار رهبران شکست خورده مسلمان از اسراییل، همچون «جمال عبدالناصر» رهبر مصر و «حافظ اسد» رییسجمهوری سوریه در زمان جنگ اعراب و اسراییل برای او سرافکندگی است. اما امکانات ایران و شرایطی که تحت رهبری او در این کشور ساخته، اجازه اقدام فوری نظامی علیه اسراییل را نداده است.
همین وضعیت باعث نوعی بلاتکلیفی در میان مقامهای ارشد حکومت در برابر حمله اسراییل شده اما استراتژی «هزار خنجر» اسراییل در حال پیشروی و موفقیت است و این یعنی ردهبندی خامنهای در کنار ناصر و اسد و رهبران شکست خورده از اسراییل.
هزار خنجر رویکردی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و گروههای متحد آن در خاورمیانه است که به جای درگیری نظامی مستقیم و گسترده اسراییل، تصمیم داشت بر مجموعهای از حملات مستمر و حسابشده تمرکز کند. هدف این استراتژی، آسیب زدن مداوم و کاهش توان نظامی و امنیتی ایران و گروههای نیابتی ان در منطقه بوده است، بدون این که به یک جنگ تمامعیار منجر شود.