آرون ویلداوسکی، دانشمند مسائل مالیه و بخش عمومی در اقتصاد یک اصطلاح عالی درباره رابطه بودجه و جامعهها دارد. او میگوید: برخی اوقات و در دورههایی کلیت یک جامعه از نظر تولید ثروتهای منتج به درآمدزایی همیشگی و پایدار، توانایی ندارد.
در چنین دورههایی است که بودجه کل آن کشور نیز ناتوان میشود و با به هم خوردن توازن دخل و خرج کسری میآورد. او با توضیح در اینباره است که تیتری از کتابش را با عنوان بودجهبندی تطبیقی به «جامعه کسری دارد یا بودجه» اختصاص داده است.
واقعیت این است که جامعه ایرانی در کلیت خود به بهویژه بخش پیدای آن که درآمد شهروندان و درآمد نهاد دولت است به دلایل گوناگون با کسری دست و پنجه نرم میکند. به این معنا که دولتهای ایران به دلیل تحریم بیسابقه صادرات نفت از سوی ایالاتمتحده آمریکا اصلیترین درآمد خود را تا اندازه قابل اعتنایی از دست دادهاند. آمارهای در دسترس نشان میدهند در حالی که دولت احمدینژاد در سال 1388 رقمی معادل 159میلیارد دلار درآمد داشته است، این رقم در سال 1402 به کمتر از 20درصد این عدد رسیده است.
اینگونه شده که دولت با کسری درآمد روبهرو شده است. از طرف دیگر با فقیر شدن نهاد دولت به دلیل یادشده شهروندان و نیز بنگاهها با کسری درآمد روبهرو شدهاند. بنگاههای ایرانی از توزیع درآمد نفت به ویژه در بخش عمران و آبادی کار گیرشان میآمد که حالا بسیار اندک شده است. شهروندان نیز به همین دلیل حالا یارانه کمتری به دست میآورند و کسبوکارهایشان نیز به سوی رکود کشیده شده است. دولت بزرگ و همهکاره در چنین وضعیتی اما نهادهای حکومتی در ایران به جای اینکه بار خود را سبک کرده و اجازه دهند فعالیتهای شهروندان و بنگاهها میان خودشان و میان دنیا اتفاق بیفتد برای اینکه بتوانند همچنان مردم را مثل موم در دست خویش بگیرند خود را در هر کاری وارد میکنند. دولت خریدار اصلی گندم در کشور است که برای سال بعد باید 250هزار میلیارد تومان اعتبار برایش کنار بگذارد.
این رقم در حالی است که امسال دولت با دردسرهای فراوان و وصلهپینه کردن و جابهجایی منابع توانست 200هزار میلیارد تومان هزینه خرید گندم را با تاخیر طولانی و در آمدن صدای گندمکاران پرداخت کند. آیا دولت درآمد تازهای به دست آورده است که باید 25درصد بیشتر برای خرید گندم اختصاص دهد.
منبع : ساعت 24