back to top
خانهنویسندگانعوام و طبیعت حاکمیت، نویسنده هادی قدسی

عوام و طبیعت حاکمیت، نویسنده هادی قدسی

عوام چه کسانی هستند؟ عوام به کسانی گفته می شود که محدوده زندگی خود را فراتر از آنچه در اختیار دارند یا در اختیارشان گذاشته شده رشد نمی دهند. با وجود داشتن شعور بالا برای دیدن نا ملایمات و بی عدالتی ها، تلاشی برای بهبود وضع خود و همنوعان خود نمی کنند. البته دلایل زیادی برای این عدم تلاش آورده اند که در جای دیگر باید بررسی کرد. به دلیل این خاصه اجتماعی، حاکمیت را در تمامی جوامع- استبدادی یا دمکراتیک- کنشگران آن جامعه در اختیار می گیرند، یعنی کسانی که برای رشد خود و یا رشد جامعه تلاش می کنند. بنابراین، دو دسته کنشگر داریم، کنشگری که برای رشد خود تلاش می کند و به حقوق و زندگی دیگران بی تفاوت است. دسته دوم کنشگران کسانی هستند که رشد تمامی اعضای جامعه را در برنامه خود دارند.

کنشگران دسته اول برای مساعد کردن محیط رشد خود، محتاج همراهی حاکمیت و جامعه می باشند. اگر حاکمیت از نوع دوم باشد، روشن است که منافع دسته اول را تأمین نمی کند، و این کنشگر، آن را سد راه خود می بیند. این حاکمیت اگر جامعه را پشت خود نداشته باشد، دو راه پیش رو دارد، یا استبداد پیشه کند و با زور کنشگران دسته اول را فلج کند، مانند نظام های کمونیستی قرن بیستم، و یا با آنها همکاری نماید.

در صورت تقابل و خشونت، به دلیل عدم تلاش عوام، وضع اقتصادی کشور دچار بحران و تلاشی می شود. در صورت همکاری، کنشگر دسته اول به یاری این حاکمیت می رود و در ثبات آن همکاری می کند. این همکاری های آشکار و پنهان، شامل سلطه تبلیغاتی بر عوام و فریب آنان است و برنامه ریزی برای تأمین حداقل زندگی می باشد. و نتیجه آن، فشار بر زندگی عوامی می شود که خود را با آن حد اقل راضی می کند.

کنشگرانی از دسته دوم که زیر بار چنین حاکمیتی خودی نروند، به صورت طبیعی در برابر دو نیروی بزرگ، یکی هم فکران خود در حاکمیت و کنشگران دسته اول قرار می گیرند که با انواع ترفندها و خشونت ها روبرو می شوند. هر زمان که دسته ای از کنشگران نوع دوم به دلایلی به قدرت برسد، نرم ترین برخورد با آنها، کودتا می باشد. کودتای ٢٨ مرداد و ٣٠ خرداد از این نوع کودتاها بوده اند.

راه حل این است که کنشگرانی تربیت کنیم که وابستگی به قدرت و پول نداشته باشند. یعنی کنشکرانی مستقل.

اخبار مرتبط

1 دیدگاه

  1. آقای قدسی سلام.
    بسیار مختصر نوشته اید و نا واضح. آن دسته اول اصلا را اسمش را نمیتوان کنشگر گذاشت. واژه کنشگر خود معلوم است چیست . کنشگر به کسی میگویند که خود عمل میکند منتظر همکاری و پشتیبانی حاکمیت نمی ماند.

    کنش از ابتکار میاید نه از همکاری حاکمیت با خود! این دسته اول عکس العمل و واکنشند نه کنشگر.
    بعد هم پیداست در ایران زندگی نمی کنید.من از دوستداران افکار زنده یاد بنی صدرم .در بالاترین به یکی از درسهای زنده یاد آقای بنی صدر گوش دادم آقای بنی صدر بدرستی میگفتند که انسانها دارای حقوق ذاتیند. این حقوق باید محترم نگاه داشته شودو هیچ حاکمیتی حق ندارد جلو اجرای این حقوق مانع ایجاد کند.نگاه بنی صدر نگاه پر کرامت بود به انسانها .او هیچ وقت نخواندم بخشی از مردم را عوام بخواند. شما با مردم را شقه شقه کردن حقوقی انسانی آنها را نقض می کنید ! چرا می گویم پیداست در ایران نیستید چون وضعیت زندگی و گسترش فقر را نمی دانید که بسیاری از تحصیل کرده گان نیزتوسط جمهوری اسلامی برای فراهم آوردن لوازم زندگی و حیات خود فلج شده اند. اگر مثل من قادر بودید در مثلا همین شهر من مشهد دوری بزنید و آنقدر کودک کار ببینید که از کودکی فرصت تحصیل و به چیز دیگری فکر کردن جز قوت لایموت زندگیش نداشته اند ،بعد چنین فردی را جزو عوام و لابد کالانعام بحساب نمی آوردید. آقا جان قیمت خرید یک vpn تنها نیم میلیون تومان است .میفهیمد یعنی چه؟ یعنی برای اینکه من بتوانم فکرم را غذا برسانم و یک فیلتر شکن بخرم باید جان بکنم و سه جا کار کنم که اصلا با رشته تحصیلی ام مطابقت ندارد ومن یک مهندس ارشد شیمی که با نمره ممتاز قبول شدم باید تاکسی برانم و در مغازه خرازی فروشی کار کنم و اجر حمل کنم تا قادر باشم هم همسر و بچه هایم را اداره کنم و مثل مرده شب ساعت ۱۰ بیایم خانه تا بتوانم کمی هم مطالعه کنم و مثلا قادر باشم این سایت و مقالاتش را بخوانم .معلوم نیست با این وضعیت آب و هوای آلوده و اینهمه فشار عصبی من تا کی مقاومت بیاورم اینگونه زندگی کنم. آدم می شکند زیر فشار . بعد که شکست بجای یاری و احترام به وی و موقعیت سخت زندگیش یکهو پرت می شود در ذهن شما در جرگه عوام ! چون اینجور که شما نوشته اید ” محدود زندگیش را فراتر از اینکه در اختیار دارد و یا در اختیارش گذاشته اند رشد نمی دهد ! نه آقای محترم قادر نیست رشد دهد؟ متوجه تفاوت می شوید؟ جوان تحصیل کرده که کار برایش وجود ندارد. قادر نیست که زندگی کند. فلجش کرده اند میفهمید؟ یا باید مهاجرت کند و یا دچار فشار عصبی بشود. “بالاخره این عوامی که شما نام می برید آدم هستند یا نه؟ حقوقی دارند یا نه؟بقول مشهدی ها نِه خورده و نِه برده گیریفته دردِ گُرده نه خورده و نه برده گرفته درد گرده
    منظور یعنی مردم در کار دخالتی نداشته اند ولی همه زحمات و زیان ها متوجه آنها شده است. ما ملت کی مثلا خواسته ایم با پول ما و همین بچه های کار و جوانان بیکار موشک بسازند و هی هوا کنند و پز توان نظامی خود را بدهند و این بچه ها هم از طرف شما عوام لقب بگیرند و هم گرسنه سر به بالین بگذارند؟!

    بس کنید از شقه شقه کردن مردم بیگناه .کنشگر مستقل بر سر مردم از طریق خود را تافته جدا بافته دیدن از بخشی از مردم دیدن منت نمی گذارد و مردم ناتوان شده توسط حاکمیت را عوام نمی داند و خطاب نمی کند و لقب نمی دهد بلکه چون مثل خود انسان و صاحب حقوق می داند به یاری آنها می شتابد. نه اینکه اول اسمشان را عوام می گذارد تا ترحم حس کند . بلکه چون انسان دوست است آن بخش ناتوان و فلج شده جامعه را عین خود می داند ، از سر هم نوع دوستی به آنها کمک می کند.
    یاد بنی صدر بخیر با آن نگاه توحیدی اش به همه انسانها

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید