از آنجا که ساختار قانون اساسی استبداد مذهبی حاکم بر پایه ولایت مطلقه فقیهی است که انواع و اقسام قدرتی که به او داده اند را تنها کف اختیارات خود می داند و با حکم حکومتی هر تصمیمی را که مناسب بداند، تحمیل می کند و این امر را همه جناح های حاکم و یا دخیل (اصول گرا و اصلاح طلب) پذیرفته اند و تائید کرده اند، از این نقطه حرکت می کنم که استقرار دموکراسی در ایران به ضرورت گذار از جمهوری اسلامی گره خورده است و در کادر قانون اساسی فعلی به دنبال دموکراسی رفتن اتلاف وقت و انرژی است.
در دوران آقای خمینی با اینکه قانون اساسی هنوز فضاهای باز داشت رفتار او همانند رفتار امروز آقای خامنه ای بود. او تصمیم گیری در هر موردی را که مجاز می دید انجام می داد. تجربه ای که در دوران آقای خامنه ای دیدیم به وضوح نشان داد مقام سلطنت نمادینی را که آقای رفسنجانی برای آقای خامنه ای در نظر گرفته بود تا خود (هاشمی رفسنجانی) قدرت را در دست گیرد، بنا بر ماهیت رژیم تبدیل به حکومت و بعد حکومت مطلقه خود آقای خامنه ای شد.
در دوران آقای خاتمی و جریان جنبش سبز نیز شاهد از بین رفتن فرصت های تاریخی شدیم زیرا کوشش ناموفق در اصلاح رژیم، در این مدت تنها بر قدرت مقام ولایت مطلقه فقیه افزود و به روی کار آمدن احمدی نژاد انجامید.
تجربه ۱۸ ماه اخیر آقای روحانی نیز شکست خورده است و نشان می دهد که او توان اجرای وعده های کوچکی که به مردم داده بود را هم ندارد.
اکنون خامنه ای بیش از ربع قرن است که بر ایران مستبدانه حکومت می کند. ساختار رژیم به ما می گوید که غیر از این هم نمی توانست بشود. تجربه های ۲۰ سال اخیر به ما می گویند که رژیم حاکم نه تنها به طور حقوقی بلکه از لحاظ حقیقی نیز غیر قابل اصلاح است از جمله به این دلیل که افراد حاکم در قدرت، در اکثریت بزرگ خود در ۳۵ سال اخیر به گونه ای فعال در فساد و جنایت شرکت داشته و یا دارند و یا در بهترین حالت شاهد بلایا و ستمگری های هولناکی بوده و سکوت برگزیده اند.
نتیجه این که مبنای این متن ارائه دیدی دیگر از بدیل است که راه را برای تغییر رژیم به سمت دموکراسی هموار کند. پس وقتی سخن ار بدیل به میان می آید باید منظور خود را روشن کنیم و مشخص کنیم از چه پدیده ای بنام بدیل سخن می گوییم. در این مطلب منظور ما بدیل مستقل، آزادیخواه و دموکرات است.
اصل پایه برای بدیل دموکراتیک
اصل اولیه و پایه ای فکر راهنمای بدیل آزادی خواه و مردم سالار بر این اساس استوار شده است که بپذیریم بدیل قبل از هر چیز خود جامعه است؛ چرا که صاحب حاکمیت خود مردم هستند. این گفته سخنی عوام پسند نیست بلکه این مفهوم اساسی را در بردارد که جامعه باید تغییر کردن را بپذیرد و خود را تغییر دهد تا تغییری بوجود آید.
تا این تغییر در جامعه صورت نپذیرد امکان استقرار دموکراسی میسر نیست. به این علت است که تمام کوشش ها برای صدور و استقرار “مردم سالاری” شکستی سخت خورده است، چرا که رشد؛ مسئله ای درونی و خود جوش می باشد و نه امری وارداتی. متاسفانه به این امر بسیار کم بها داده شده است و تکیه کردن به قدرت ها، چه قدرت داخلی یعنی رژیم ایران و یا بخش هایی از قدرت حاکم در ایران و چه قدرت های خارجی، از قدرت های بزرگ مانند امریکا گرفته تا قدرت های منطقه ای مانند اسرائیل و عربستان و زمانی عراق، دلیل اصلی رعایت نکردن این اصل پایه ای است.
در تاریخ معاصر بارها شاهد بودیم که به نام مبارزه برای ارزش های والایی چون آزادی یا میهن دوستی یا عدالت طلبی، برخی مردم را خر، گله و یا نادان خواندند و می خوانند و یا بسیار شنیده ایم که گفته اند و می گویند که مردم ایران آمادگی و یا شعور لازم برای استقرار دموکراسی را بدست نیاورده اند و باید هر طور شده ایران را نجات داد (خلاصه این طرز فکر، این می شود که ایران را باید از دست مردمش نجات داد!). و از آن جا که مردم را نادان می دانند، خود را در مقامی می بینند که حق دارند برای نجات مردم دست به هر روشی بزنند تا به عمر رژیم حاکم پایان دهند.
این گروه ها به قدرت های خارجی تکیه می کنند و تمام کوششان این است که چگونه از امکانات آن ها برای دستیابی به اهداف خود استفاده کنند و بی صبرانه منتظر چراغ سبز قدرت ها هستند. مثلا این روزها بدنبال این هستند که در آمریکا جمهوری خواهان به قدرت برسند، چون گمان می کنند که آن ها “اهل مماشات نیستند و می دانند چگونه باید با رژیمی چون ایران برخورد کنند!” و برخی از افراد با این طرز فکر حتی تا مرحله درخواست و تقاضای حمله نظامی به ایران هم پیش می روند و البته از روی دلسوزی! زیرا مدعی اند خرج آن کمتر از هزینه ادامه حیات رژیم حاکم است! در عمل چه مسئله حقوق بشر و چه مسئله هسته ای ایران، بهانه هایی برای زیاد کردن فشار قدرت های خارجی برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی و باز کردن راه برای آنان هستند.
در این میان مردم ایران تنها حق دارند دو نقش را بازی کنند، یکی نقش نعشی که از خود توان و اختیاری ندارد و فرشته نجات از خارج باید برسد و نفس مسیحایی در کالبدش بدمد و یا نقش ناتوانی را دارد که دائم از ترس، چاره ای جز فرار از ترس افعی به دامان مار غاشیهندارد (اگر رژیم برود، ایران تجزیه می شود، اگر روحانی نیاید، جلیلی می آید و اگر رای ندهیم به ایران حمله می کنند، اگر ….). کسانی که این ترس ها را ایجاد می کنند رژیم فعلی را به عنوان یک رژیم نسبتا منطقی و در “حد جامعه” ایران می دانند و می گویند که معدل نظام ایران بین کشورهای منطقه بالاست و رژیم ایران را با رژیم های عربستان و کشورهای اطراف خلیج فارس یا افغانستان و پاکستان و همسایه های شمالی مقایسه می کنند و می گویند نباید ادعای بیهوده و خارج از انصاف داشت و باید در “حد و حدود خودمان” عمل کنیم و در غیر این صورت وضع بدتر نیز می شود. این گروه اما برای تغییر در وضعیت موجود به گروه های قدرت در داخل ایران تکیه می کنند و می گویند باید از فرصت های موجود استفاده کرد یا اینکه “عقل عملی” را بکار انداخت که بتوان نتیجه گرفت. در مواردی دیده شده است که اگر جناح دلخواه آنان قدرت را در دست نداشته باشد لازم می بینند از قدرتهای خارجی نیز برای فشار آوردن و تسهیل انتقال قدرت به گروه موافق خود استفاده کنند و حتی درخواست نمایند که غرب تحریم ها را تشدید کند. نمونه این رفتار را از سوی برخی از اصلاح طلبان در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد تجربه کردیم.
تفاوت دو گروه نام برده در این است که یکی به قدرت خارجی و دیگری به قدرت داخلی دل بسته و هر دو از مردم ناامید و آن ها را ناتوان می دانند. و هر دو در پی گرفتن قدرت برای ساختن ایرانی آباد هستند! این نوع طرز فکرها بارها شکست خود را در ایران و کشورهای دیگر نشان داده و نمی توانند برای جامعه ما راهگشا باشند.
اما بدیلی که دموکراتیک است این ادعا را ندارد که اگر دولت را بدست گرفت برای مردم ایران بهشت خواهد ساخت. بلکه این بدیل اصرار دارد که مردم تحول را به وجود می آورند و آن ها هستند که باید شهروندی خود را به عمل در آورند. بدیل؛ جامعه را به رشد دائم و مسئولیت پذیری می خواند و می خواهد که او نقش تماشاگری ترسو و دل باخته به امیدی واهی را کنار بگذارد، به توان خود برای ایجاد تغییر پی ببرد. به بیان دیگر آلترناتیو دموکراتیک مردم را مسئول می داند و از آن ها می خواهد به مسئولیت خود عمل کنند و خود را جای مردم قرار نمی دهد. نتیجه این که جای بدیل دموکرات، بیرون قدرت حاکم و بیرون قدرت های خارجی و درون جامعه مدنی قرار می گیرد.
نقش بدیل
حال سئوال این جاست پس بدیل دموکرات چه نقشی می تواند داشته باشد؟ اگر مردم هستند که باید تغییر کنند تا در کشور تغییر صورت گیرد بدیل به چه کار می آید؟ برای این که جامعه عمل کند مبارزان چه نقشی می توانند بازی کنند؟ وظیفه نیروهای سیاسی چیست؟
نقش اصلی بدیل این است که امروز، برای جامعه فردا الگو باشد. الگویی در دسترس، برای این که جامعه و مردم بتوانند آینده خود را در وضعیت حالِ بدیل ببینند تا بتوانند عمل کنند و به حرکت درآیند.
بدیل، خود به ارزش هایی که مدعی است، عمل می کند و نشان می دهد که آن ارزش ها اثر مثبت دارند. در اصل عملکرد و زیست امروز بدیل نقش آینه آینده ای را بازی می کند تا جامعه در آن نظام جانشین را به روشنی ببیند.
بدین ترتیب زمانی بدیل بوجود می آید که با هدف جامعه هم خوانی پیدا می کند یعنی جامعه آینده اش را انتخاب کند. جامعه برای حرکت نیاز دارد از فردای خود مطمئن باشد و بدون داشتن افقی روشن، حرکت برایش ممکن نمی شود. از این رو مخالفانی که نظام جانشین را معرفی نمی کنند و گفتار و رفتار مبهم دارند، به جامعه ترس از آینده را القاء میکنند و از عوامل ادامه حیات رژیم میگردند. این نوع گروه ها که بنام وحدت زبان ابهام را پیشه می کنند، نمی توانند نقش بدیل را بیابند.
در نتیجه ضروری است آن ها که خواستار تغییر نظام هستند، هر یک نظام جانشین خود را پیشنهاد کنند و امروز، خود الگوی رفتاری چنین نظامی باشند. برای این امر هر گروه باید در شفافیت کامل عمل کند تا برای جامعه به راحتی قابل شناسائی باشد. بدین قرار مردم ایران می توانند بین الگوهای مختلف انتخاب کنند. به کار بردن زبان ابهام در باره مسائل اساسی ایران، اگر چه ممکن است برای مدت کوتاهی بین گروه ها همراهی هایی ایجاد کند اما در بستر زمان اختلاف ها بروز می کنند و موجب دلسری بیشتری در جامعه می شود.
وظیفه دوم بدیل نشان دادن توانائی اداره جامعه ای است که دچار مشکلاتی متعدد و عمیق است. جامعه ای که از هر سو گرفتار بحران های بزرگ است و تشنه راه حل. خشونت فراوان همه جنبه های زندگی را در برگرفته و فساد تا اعماق دستگاه های اداری ریشه دوانده است. جامعه نیاز به راه حل های جدی و ملموس برای کم کردن از استرس شدیدی دارد که مردم در آن بسر می برند. با توجه به کوه عظیم مشکلات بدیل باید قادر باشد تا نیروهای توانا و متخصصان را جذب کند. ایران امروز نمی تواند با یک نفر یا یک گروه با این همه مشکل درافتد. از این رو بدیل از هم اکنون باید توانائی داشتن برنامه و به اجرا گذاشتن آن را به جامعه عرضه کند.
ویژگی های بدیل مستقل، آزادی خواه و دموکرات
مسلما هر گروهی می تواند ویژگی هایی را انتخاب کند و الگوی مشخص آن ویژگی ها نیز باشد. آنچه ما انتخاب کرده ایم و با ایستادگی و پیوستگی تلاش نموده ایم الگویی برای آن باشیم و هر روز از ضعفهای خود بکاهیم، ویژگی هایی دارد که اهم آنها از این قرارند:
۱ ـ استقلال:
استقلال از قدرت های خارجی و نظام جمهوری اسلامی. یعنی حاکمیت با ملت ایران است و باید به ملت ایران اعتماد کرد که توانایی دارد و خود می تواند عمل کند. بنابراین مخاطب هر پیام و انتقاد و پیشنهاد نیز باید مردم باشند. کمک گرفتن از قدرت های خارجی یا دولت ایران خلاف این اصل می باشد و بدیل باید بر توانائی های خود تکیه کند. بدیل مستقل با تلاش خود امکانات را بوجود می آورد و سعی می کند با ابتکار و دانش از کمترین امکانات، بهترین استفاده ها را بکند.
۲ ـ آزادی، حقوق بشر و حقوق شهروندی:
بدیل از حقوق بشر و حقوق شهروندی هر هموطن بدون استثنا ـ حتی اگر در حاکمیت باشند و یا با او ضدیت کند ـ دفاع می کند. هر کجا که آزادی ها به خطر می افتند باید اعتراض کرد حتی اگر از مخالفان ما باشند. حتی در دفاع از حقوق انسانی و شهروندی و ملی مخالفان باید حساس تر بود تا زمان درونی شدن فرهنگ آزادی در وجدان جامعه ملی کوتاه تر شود. بدیل باید بطور مستمر مدافع حقوق بشر باشد.
۳ ـ جدایی بنیاد دین از دولت:
هر ایرانی با دین یا بی دین باید از حقوق مساوی برخوردار باشد. جدایی دین از دولت نیاز واقعی برای الگوی رها شدن از استبداد دینی است. برای رهایی دولت از دین و دین از دولت باید تلاش کرد. از این جدائی حوزه عمل بنیاد دین و دولت، با دین و بی دین سود خواهند برد.
در عین حال باید از رفتارهای ناهنجاری که باورهای مردم را نه از طریق نقد، بلکه از راه توهین نشانه می گیرند، پرهیز کرد. ما با مشکلی به نام اسلام سیاسی که قدرت را اسطوره و هدف قرار داده است روبرو هستیم . این مشکل محدود به ایران نیز نیست.
علاوه بر این جریانی که من به آن متعلق هستم به عنوان جریانی باورمند معتقدیم تا باور و تفسیر و تعریف مسلمانان از اسلام تغییر نکند تحول ممکن نمی شود. از این رو نقد باورها و خواستار جدائی دین از دولت شدن باور ماست. اما این امر را کافی ندانسته و در تلاش برای ارائه بیان آزادی از دین نیز هستیم؛ بیانی که در آن انسان، به معنی برده و مقهور قدرتی مطلق و سلطه گر که شکل خدا به خود گرفته است نباشد، بلکه از طریق حق و آزادی رشد کند.
۴ ـ جمهوریت:
ما جمهوریت را به عنوان نظامی می شناسیم که در آن همه در مقابل مردم مسئولند یعنی مورد سئوال واقع می شوند و مقام غیر مسئول را نپذیرفته و هیچ فرد و نهادی را ورای نقد قرار نداده و جمهور مردم را حاکم بر سرنوشت خود می دانیم. انقلاب ۵۷ به رژیم سلطنتی ای پایان داد که تکیه گاهش قدرت های خارجی بود. پر واضح است که کسانی هستند که تمایل به استقرار مجدد رژیم سلطنتی گذشته دارند. هر چند خود مردم ایران هستند که باید سرنوشت خود را روشن کنند و نوع رژیم آینده را تعیین کنند ولی موضع مبهم گرفتن در این مورد از سوی گروه های سیاسی نه تنها کمکی به جنبش نمی کند بلکه می تواند ترمز حرکت نیز باشد.
۵ ـ تنوع فرهنگی و زبانی:
ایران کشوری است غنی با فرهنگی بزرگ و مشترک که سنت ها، مذاهب، زبان ها و فرهنگ های مختلف را در بر می گیرد. مردمانش با هم، هم اشتراکاتی دارند و هم اختلاف. حق اختلاف و حق اشتراک را باید بازشناخت و هژمونی قومی و زبانی و دینی خاصی را نباید پذیرفت.
از این رو باید خواستار دموکراسی مشارکتی با ارائه نظامی غیر متمرکز در ایران شد. باید یادآور شد که نظام آینده نه تنها باید مستقل از دین خاصی باشد بلکه نباید معرف و نماینده قوم خاصی نیز باشد. تنوعی که در ایران وجود دارد طی تاریخ موجب غنای وطن شده است. احترام به این تنوع و قبول حقوق همه باعث همبستگی بیشتر ایرانیان خواهد شد.
در کنار این موضع باید یادآور شد که مرز کشیدن ها بر اساس هویت های قومی، منطقه را برای مدت های طولانی به کام جنگ و برخوردهای خشن خواهد کشاند که تنها سودش را قدرت های بیگانه خواهند برد و بهایش را خلق های منطقه خواهند پرداخت. از این رو هدف غائی بدیل باید برداشتن مسالمت آمیز مرزها در نوعی همبستگی منطقه ای باشد و نه ایجاد مرزهای جدید در منطقه خاورمیانه.
بدیل و وجدان همگانی
با توجه به اصول یاد شده اعتقاد دارم که بدیل، باید وجدان همگانی را تقویت کند زیرا با تقویت این وجدان است که امکان حرکت عمومی هموار می شود.
تقویت وجدان عمومی را از سه طریق می توان انجام داد؛ تقویت وجدان تاریخی، وجدان علمی و وجدان اخلاقی جامعه.
وجدان تاریخی
تقویت وجدان تاریخی جلوی تکرار تجربه ها را می گیرد. اگر تاریخ را آن طور که هست با همه بدی و خوبی هایش روایت کنیم جامعه به مسائل سیاسی حساس تر می شود و امکان سو استفاده قدرت طلبان پایین می آید. یکی از معضلات بزرگ ایران عدم بررسی دقیق تاریخ و نیز تحریف و جعل تاریخ، به خصوص تاریخ معاصر از طرف قدرت طلبان حاکم و مغلوب و در انتظار می باشد و بازار ساختن تاریخ های دروغین شدیدا رونق دارد.
بدیل دموکراتیک باید قدم در این عرصه بگذارد و بدون حب و بغض و بدون ساختن و پرداختن “مصلحت ها” به امر روشنگری بپردازد. روشنگری را حتی اگر بر خلاف خواسته های خود بود، بپذیرد. حال را بدون پرداختن به گذشته و آینده را بدون حال نمی توان ساخت. کمک به شناخت رویدادهای تاریخ بدون تحریف از وظایف مهم بدیل است.
وجدان علمی
وجدان علمی جامعه ایرانی نیز بسیار پایین است. متاسفانه به متخصصین و مطلعین در باره امور مختلف نقش لازم داده نمی شود. جامعه مدنی، گروه های مختلف صنفی و تخصصی می توانند در بالا بردن وجدان علمی جامعه بکوشند تا به عنوان مثال فاجعه ای مانند سیاست اتمی کشور به وجود نیاید و جامعه به راحتی شعار فریب کارانه “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” را نپذیرد. مسلما رژیم حاکم در قبال چنین خواسته هایی مقاومت می کند اما اگر مبارزین سیاسی اراده بیشتری برای به راه انداختن بحث های آزاد در باره مسائل اساسی ایران صرف کنند و نقد – و نه تحقیر – بکار آورند، وجدان علمی جامعه می تواند سریع رشد کند.
وجدان اخلاقی
و بالاخره بدیل باید به وجدان اخلاقی بپردازد. دروغ، خشونت، فسادهای مالی و جنسی، توهین، افترا و تخریب که کاربرد روزانه در رژیم حاکم دارد، نمی تواند ایزار یک بدیل دموکراتیک باشد.
برای بدیل دمکراتیک پیروزی سیاسی بدون پیروزی اخلاقی ممکن نیست در جامعه ای که نظام به نام مذهب عامل اصلی فروپاشی اخلاقی شده است بدیل باید معرف پاکی باشد. نگاه اندک به فضای حقیقی و خصوصا فضای مجازی به ما می گوید که متاسفانه میزان خشونت در روابط سیاسی بسیار بالاست. خشونتی که به اشکال مختلف خود را نشان می دهد. بدیل دموکراتیک باید شدیدا از این گونه روش ها پرهیز کند.
همبستگی بر پایه اصول
دعوت به همبستگی ملی با قبول اختلاف عقاید برای همکاری حول اصول یاد شده به جامعه اطمینان خاطری می دهد که زنان و مردانی با عقاید مختلف وجود دارند که حاضرند با یکدیگر همکاری کنند و با مخالفان خود نیز برخورد خشونت آمیز نداشته و حقوق آن ها را محترم می شمارند.
ایران نیاز به همکاری و همبستگی دارد و خودمحوری و تک رایی سم مبارزه سیاسی است. اما هشدار هم می دهیم که همبستگی معنی همه با هم را نمی دهد. همبستگی تنها در رابطه با اصول و اهداف مشترک معنی می دهد. زنان و مردانی که با هم اصول مشترک دارند با یک دیگر هم پیمان می شوند و جمعی نمونه و الگو را به جامعه عرضه می کنند.
در پایان باید تکرار کرد که ایران نیاز به تغییر دارد. این رژیم رفتنی است زیرا هیچ گونه مشروعیتی ندارد. نه مشروعیت مردمی که اصل است و نه حتی مشروعیت هایی مانند مشروعیت دینی یا ناسیونالیستی یا مشروعیت از طریق رشد اقتصادی که رژیم های دیکتاتوری می توانند از این گونه مشروعیت ها برای ادامه حیات خود استفاده کنند.
باید به فکر آینده بود؛ آینده ای که می تواند خیلی نزدیک باشد. تغییر به سمت دمکراسی با استقرار حاکمیت ملی و جمهوریت، به همراه جدایی دین از دولت و بازشناختن تنوع فرهنگی و زبانی در ایران برای رشدی همراه با عدالت اجتماعی، مناسب ترین راه برای ایران است. ایران برای این تغییر و برای ساختن نظامی دموکراتیک و پایدار نیاز به همبستگی دارد، همبستگی تمام گروه ها و شخصیت هایی که با افکار و عقاید مختلف بدنبال چنین هدفی هستند. یک بار برای همیشه، بعد از شکست های پیاپی باید بتوانیم ثمره انقلاب های مشروطه و نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب ۵۷ را بدست آوریم و برگی دیگری در تاریخ خود آغاز کنیم. این تغییر تنها از سوی مردم ایران است که می تواند به نتیجه مطلوب برسد. نه قدرت های خارجی و نه حکام جمهوری اسلامی خواستار تغییر برای استقرار مردمسالاری نیستند. هیچ نیرویی نخواهد توانست در مقابل چنین همبستگی ای مقاومت کند.
وظیفه آلترناتیو، با ارائه راه حل های جدی و مناسب برای معضلات بسیار عمیق جامعه ایران، این است که توانائی آن را پیدا کند تا بتواند سخنگوی این تغییر بشود. وظیفه بدیل آماده کردن راه برای جنبش همگانی برای استقرار دموکراسی است. همبستگی ملی برای ایجاد جمهوری شهروندان به دست ملت ایران نیاز روز ماست، در این راه بکوشیم و به یاری یکدیگر بشتابیم.
اول ژانویه
این مطلب برگرفته از سایت میهن می باشد.
http://mihan.net/1393/11/12/60/