اصل بودن مبارزه با غرب و به ویژه با آمریکا از همین تحلیل برخاسته و هنوز نیز ادامه دارد. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی مبارزه با آمریکا را اصل و محور همه فعالیتها قرار داده و همه امکانات ملی در هر بخشی را برای جلوگیری از این اتفاق بسیج کرده است. جمهوری اسلامی در این مسیر بهاندازهای جلو رفت که حاضر شد طعم تلخ تحریم اقتصادی و پیامدهای آن را هم قبول کند. نظام جمهوری اسلامی با این راهبرد بود که در کشورهایی مثل لبنان، عراق، فلسطین، سوریه و یمن نیروهای مقاومت تشکیل داد و با کمکهای مادی و معنوی از این نیروهای مقاومت برای کشیده نشدن جنگ به ایران استفاده کرد، علاوه بر این نظام جمهوری اسلامی هزینههای نظامی و امنیتی را نیز افزایش داده است. این راهبرد تا روزی که صادرات نفت ایران پابرجا بود و درآمدهای حاصل از صادرات نفت جریان داشت جواب میداد و معیشت شهروندان به روزهای سخت نرسیده بود اما در دهه90 این وضعیت به هم خورد، به ویژه پس از سال 1397 اقتصاد ایران به بنبست رسید.
روزنههای امید شهروندان برای زندگی بهتر اقتصادی و نیز آرامش و آسایش با تحریمها و با ادامه مبارزات عجیب سیاست داخلی برای کسب قدرت سیاسی هر روز کم و کمتر شده است. ایرانیان با استفاده از رسانههای مدرن و شبکههای اجتماعی میبینند که سطح رفاه در ایران کاهش یافته و در دیگر کشورها در حال افزایش است و خشمگین میشوند. این وضعیت آزاردهنده در دو سال تازه سپری شده و با شروع و گسترش جنگ در خاورمیانه و در اوکراین و ذینفع بودن جمهوری اسلامی در جنگ غزه و لبنان بدتر شده است و به نظر میرسد با تاسیس دولت دوم دونالد ترامپ روزگار ایرانیان مبهمتر خواهد شد. کارشناسان باور دارند با توجه به آتشبس رخ داده در لبنان و نیز شرایط پیچیده فلسطینیها باید چشم به روزهایی داشت که جمهوری اسلامی ضمن اینکه حواسش به بیرون از کشور هست اما شهروندان ایرانی و مسائل داخل کشور را اصل قرار دهد و امکانات را برای حل مسائل فقر و نابرابری و نیز مهار تورم و به دست آوردن رشدهای بالا بسیج کند. شهروندان ایرانی نیز میتوانند از راههای قانونی به مدیران ارشد بگویند که بهتر است به درون برگشته و راههای تازه برای بیرون کشیدن اقتصاد از بنبست را تجربه کنند.