محمود دلخواسته: دکتر حسن محدثی و من، دو شب قبل دو سخنرانی در رابطه با انقلاب ایران، دینامیسم و چرایی و سرنوشت در حال انجام آن انجام دادیم.
تعریف ایران از نظر ایشان، دایره ظلم، خشونت، اعتراض، تجمعات، جنبش، امید و بازسازی استبداد و سرکوب و نامیدی در تاریخ معاصر ایران. پیشنهاد ایشان برای همکاری و تمرکز همه ایرانیان بر روی مسئله مادر که در واقع استبداد بود برای رهایی از وضعیت موجود.
کوشش من این بود که تصویری بسیار خلاصه از نگاه پرنده، bird’s eye blue از تاریخ دو قرنه اخیر ایران ارائه و در آن نشان دهم که از زمانی که ایران دوستانی که در پی جبران عقب ماندگی و مردم سالار کردن وطن بودند، از همان آغاز خود را در برابر قدرتهای خارجی و نخبگان به خدمت آن قدرت در آمده ها یافتند و اینگونه خط وابستگی و استبداد، یعنی خط سید ضیاء در برابر خط استقلال و آزادی، یعنی خط مصدقی ایستاد که جریان وابستگی و استبداد از طریق سه کودتا، یعنی کودتاهای اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد و کودتای خرداد ۶۰ (که به روایت به سرقت رفته انقلاب ایران تبدیل شده است) دولت و حکومت را از آن خود کرده و جریان استقلال و آزادی تنها در زمانهای بس کوتاهی چون مجالس اول انقلاب مشروطه، نخست وزیری دکتر مصدق و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر، در سطوح مختلف اثر گذاری کند.
از اینجا بود که به مشاهداتم در رابطه با کشتار شهریور ۱۳۵۷ ورود کردم.
البته فرصت کافی برای پرداختن به کودتای خرداد ۶۰ ممکن نشد و امید که در جلسه ای دیگر به تفضیل به این کودتا بپردازم.
بعد در زمان پرسش و پاسخ، سوالات و نظرات مهمی طرح شد. از جمله این نظر را طرح کردم که همکاری تنها می تواند بین نیروهایی که هدفی مشترک، ورای سرنگونی استبداد تبهکار حاکم ممکن است و آن حقوند شدن ایرانیان و استقرار جمهوری شهروندان ایران.
تا ندانیم که چگونه اینگونه شد، پاسخ درخور به سوال چه باید کرد را نخواهیم یافت و چون پاندولی در مدار بسته، “انتخاب” بین استبداد مذهبی و یا استبداد سلطنتی و یا هر گونه دیگر از استبداد گرفتار خواهیم شد.