حمید رفیع: آخرین ریشه تاریخی استبداد در ایران: دستگاه استبداد دینی
در پی ۳ انقلاب: انقلاب مشروطه جنبش ملی کردن نفت و انقلاب ۵۷ عامل پیروزی آرمانها یعنی هدفها بودند که در ۳ انقلاب مشترک بودند: آزادی و استقلال وطن و انسان. این آرمانها با تلاش آزادیخواهان مبارز خواست همه جامعه شد و بدینوسیله جنبش همگانی و پیروزی ممکن شدند! در پی این ۳ انقلاب توانستیم از ۲ ریشه تاریخی استبداد در ایران یعنی ملوکلطوایفی و ایدئولوژی شاهنشاهی عبور کنیم و مقابل آخرین ریشه تاریخی استبداد و بقول حکیم فردوسی که رحمت خدا بر او باد، خوان دستگاه استبداد دینی که خوان ما قبل اخر است قرار گیریم! عبور از این خوان سختر از عبور از خوانهای قبلی بود و است چون ریشه در باور ما داشته و دارد! قرنها روحانیت با ترویج زورپرستی به نام دین به ما باورانده بود که حق تصمیمگیری مخصوص عده خاصی است و بقیه آلتی بیش نیستند که فقط وظیفه اجرا تصمیمات را دارند!! دستگاه آخوندی قرنها است مدعی است که جامعه مثال یک گله گوسفند است که برای سلامت خویش محتاج یک چوپان است!! و تا آنجا پیش رفته که مدعی شود هر پیامبری قبل از اینکه پیامبر شود چوپان بوده!! برای فهمیدن بیشتر این دستگاه استبداد دینی کمی به تاریخ بنگریم! در قرآن آمده که در دوران پیامبر اسلام همه در تصمیمگیری شرکت میکردند و بارها پیامبر اسلام در اقلیت قرار گرفته! در جنگ احد بعد از شکست، مسلمانان به دور پیامبر جمع میشوند و میگویند، هر بار تصمیمی متفاوت تو اختیار کردیم شکست خوردیم! حال تصمیم گرفته ایم از این به بعد هر چه تو میگویی اجرا کنیم! وحی آمد که اصل بر شور است. پس چطور امروز در ایران یک مسلمان اجازه میدهد که یک روضه خوان برایش تصمیم بگیرد!! یا ۳۳ سال پیش چطور خمینی به خود اجازه داد بگوید ۳۵ ملیون بگویید بله من میگویم نه!! چرا مغزها تعطیل میشود؟ به نام چه “باوری” حق تصمیمگیری باید محدود به یک عده تعریف شود ؟!! چگونه است جامعه این ظلم را میپزیرد؟پاسخ ریشه تاریخی استبداد در ایران یعنی دستگاه استبداد دینی است، در گروهای چپ به شکل سانترالیزم دمکراتیک نمایان میشد! که وقتی کمیته مرکزی تصمیم میگرفت حق چون و چرا برای اعضا وجود نداشت یا باند آقای رجوی را که بنگریم وقتی ایشان زن همرزم خود را قاپ میزند و آنرا “انقلاب ایدئولوژیک ” مینامد کسی به خود حق چون و چرا را هم نمیدهد!! یا زمانی که برای رسیدن به قدرت با دشمنان ایران در گذشته صدام و حالا با اسرائیل همدستی میکند و مزد میگیرد کسی از او در خیانت به اصل استقلال اعتراضی نمیکند!! یا یک طرفدار ولایت مطلقه شاه وقتی میگوید شاه برای خوبی ایران تصمیم میگرفت و.. حتا این مهم را نمیفهمد که مشکل این نبود که آیا شاه خوب تصمیم میگرفت یا نه!! مساله این بود و است که جامعه از تصمیمگیری در مورد خویش و وطنش محروم شده بود!! مشکل شخص نبود و نیست!
حال ببینیم راه حّل چیست؟ راه حّل در باورهای ما است! باید حقوق خود از جمله حق تصمیمگیری برای خود و وطن خود را بشناسیم و آنرا طلب کنیم، باید فضای چون و چرا ایجاد کنیم، اختلاف را یک حق بشناسیم و از زور پذیری و زورگوئی دوری کنیم، هرگز عکسلعمل نشویم و در مقام عمل به حقوق طبیعت و انسان احترام بگزاریم، فضای بحث آزاد ایجاد کنیم، آرمانخواه یعنی هدفدار شویم اهداف یعنی آزادی و استقلال و حقوق بشر و حقوق شهروندی را ترویج دهیم تا این آرمانها، دوباره آرمانهای جامعه گردند در اینصورت دستگاه استبدادی که خوان ما قبل اخر است را در ذهنیت و عینیت نابود خواهیم ساخت و از آن عبور خواهیم کرد. به یاد داشته باشیم که بعد از عبور از این خوان، مقابل آخرین خوان قرار خواهیم گرفت که عظیمترین خوان است و آن بازسازی وطن در زمینه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که برای عبور از آن به انسانهایی آزاد و مستقل نیاز است، باشد که اینچنین گردیم!