چرا دکتر امیرپیشداد و دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان طی «ویرایش» کتاب«برخورد عقاید و آرا» خلیل ملکی، دست به تحریف تاریخ زده اند؟!
درتاریخ ٨ تا ١٠ بهمن ماه امسال (١٣٩٣) نوشته ای درباره خلیل ملکی تحت عنوان «”ترور شخصیت” نافرجام»؛ از طریق چندین سایت اینترنتی منتشرشد که برخی از اطلاعات تاریخی مندرج در آن نوشته غلط و در واقع تحریف تاریخ می باشند.
از جمله در آن نوشته می خوانیم:
«خلیل ملکی پس از انشعاب از حزب توده ایران، در۱۶ آذر ۱۳۲۶ اعلامیه انشعاب “حزب [ جمعیّت ـ توضیح از منصور بیات زاده] سوسیالیست توده ایران” که امضای ۱۲ نفر از همفکران اش را نیز پای خود داشت، منتشر کرد. … وی از سال ۱۳۲۸ در روزنامه “شاهد” بقایی مطالبی در انتقاد از حزب توده و علت انشعاب خود از آن حزب را نوشت.». (١)(تاکید از منصور بیات زاده)
ادعای شروع فعالیت سیاسی مجدد خلیل ملکی بعداز انشعاب از حزب توده دررابطه همکاری او با روزنامه «شاهد» در سال ١٣٢٨ ، اظهاراتی غلط است. چونکه اسناد، ازجمله روزنامه «شاهد»، بیانگر این واقعیت هستند که خلیل ملکی همکاری خود را با روزنامه «شاهد»، آنهم از طریق ارائه مقاله در بهمن ماه سال ١٣٢٩ شروع کرده است و نه سال ١٣٢٨.
آنان که با چگونگی تحریر مسائل تاریخی آشنائی دقیق دارند، حتمأ باین موضوع نیز واقفند که ذکر دقیق تاریخ رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی، یکی از مسائل محوری و مهم در چگونگی امر تاریخ نگاری می باشد، که حتمأ باید مورد توجه هر تاریخنگاری قرار گیرد. بدون توجه به «تاریخ » دقیق رویدادها، امکان نخواهد داشت تا بتوان تاریخ سیاسی دقیقی از وقایع تاریخی مورد نظر ترسیم نمود. بخصوص که درسالهای ١٣٢٨ تا سال ١٣٣٠ ، اتفاقات بزرگ تاریخی در وطنمان ایران رخ داده و جابجا کردن زمان رویدادها، ناخواسته، کمک به تحریف تاریخ می باشد.
بیشتر اطلاعات درباره فعالیت های سیاسی خلیل ملکی، نوشته ها و کتابهائی می باشند که آقایان دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان و دکتر امیر پیشداد تا کنون در آنباره انتشار داده اند، که بسیاری از نویسندگان، فعالین سیاسی و فرهنگی اطلاعات خود را ازکتابها و نوشته های آنان اقتباس می کنند.
فکر کردم عاقلانه تر باشد تا بجای نقد نوشته ی «”ترورشخصیت” نافرجام»، که دربالا جملاتی از آن نقل شد، و توضیح درباره محتوی آن نوشته، که چرا برخی از مسائل تاریخی در آن نوشته، دقیق نمی باشند و یا اینکه غلط هستند؛ نقد و توضیح خود را متوجه نوشته نویسندگانی بنمایم ، که برای اولین بار این نظرات غلط را در کتابهایشان تحریر کرده اند.
بسیاری از فعالین و کوشندگان سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ، کتابهائی که آقایان دکتر امیر پیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در باره فعالیتها و نظرات خلیل ملکی تا کنون انتشار داده اند را، به عنوان کتابهای «مرجع و منبع»، مورد استفاده قرار می دهند. اگر اشتباه تاریخی در آن آثار وجود داشته باشد ــ که دارد ــ ، چون بسیاری از وجود آن اشتباهات در آن کتابها اطلاع ندارند ، به «نقل» جملاتی از آن کتابها در نوشته های خود می پردازند و ناخواسته به گسترش «تحریف تاریخ» کمک می کنند. پس ضرورت دارد اگر هدفمان از نقد، دامن زدن به بحث و در نهایت کمک به اصلاح اشتباهات و نقائص و کمبودها می باشد، سمت و سوی انتقاد خود را در مرحله اول متوجه نویسندگان نوشته هائی نمود که بغلط ، کتابها و آثار آنها از سوی بسیاری ازافراد کم اطلاع به عنوان کتابهای «مرجع و منبع» پذیرفته شده است. و از آنان خواست که اگر اشتباهاتشان عمدی نبوده، و با توسل به چنان شیوه نگارشی قصد نداشته تا اسناد جدیدی را اختراع کنند تا بعدأ برپایه آن اختراعات خود بعنوان سند، کمک به بازنویسی تاریخ نهضت ملی بنمایند، در جهت اصلاح ان اشتباهات تاریخی در کتابهایشان اقدام کنند.
*****
دکترامیرپیشداد و دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان کتاب «برخورد عقاید وآرا» بقلم خلیل ملکی را پس از «ویرایش» درسال ١٣٧۴ ، از طریق نشر مرکز درتهران، تجدید چاپ کرده اند. بنظر من توضیحاتی که آنان بعنوان «مقدمه» و همچنین «متنی» که درمعرفی آن کتاب در پشت جلد آن درج کرده اند، همچون بسیاری از نوشته های دیگرشان اشتباهات تاریخی مهمی دربردارند.
در مقدمه ای که در رابطه با تجدید چاپ آن کتاب نوشته اند، می خوانیم:
«در سال ١٣٢٨، در گیرودار انتخابات مجلس شانزدهم، جبهۀ ملّی اوّل به وجود آمد و شعار ملّی کردن نفت در سراسر کشور را مطرح کرد. درهمین سال، دکتر مظفر بقائی روزنامۀ شاهد را تأسیس کرد. در اندک مدّتی، شاهد عملأ به اُرگان نهضت ملّی تبدیل شد، وبرخی از روشنفکران ملّی و مترّقی، از جمله جلال آل احمد، به همکاری با آن پرداختند.سپس، جلال آل احمد به خلیل ملکی رجوع کرد و از او خواست که ضمن انتشار یک رشته مقاله در شاهد، گذشته و حال حزب توده را به نقد و بررسی گذارد و دلایل اصلی انشعاب را ــ که تا آن زمان در هیچ جا صریحأ و مفصلأ تشریح نشده بود ــ بیان دارد. ملکی این پیشنهاد را پذیرفت، و مجموعۀ مقالات مزبور بعدأ زیر عنوان برخورد عقاید و آراء انتشار یافت.
وقتی ملکی به نوشتن این رشته مقالات دست یازید، نزدیک به دوسال بود که در صحنۀ سیاسی ایران سکوت کرده و عزلت گزیده بود…
متن حاضر برخورد عقاید وآراء از روی چاپ سوم آن کتاب (١٣٣١) تهیه شده، که ملکی چند مقالۀ دیگر نیز برچاپ های پیشین افزوده است…». (تاکید از منصور بیات زاده)
و در همان رابطه، آنان در صفحه پشت جلد آن کتاب نوشته اند:
«برخورد عقاید و آرا مجموعه ی مقالاتی است که خلیل ملکی درسال ١٣٢٨ در بحبوحه ی فعالیت جبهه ی ملی اول و مبارزه برای ملی شدن نفت در سراسر کشور در روزنامه شاهد نوشت و در آن گذشته و حال حزب توده را به نقد و بررسی گذارد و دلایل اصلی انشعاب را بیان کرد…». ( ٢) (تاکید از منصور بیات زاده)
مطالب مندرج در «مقدمه» و همچنین متن پشت جلد کتاب، حکایت براین امر دارند که خلیل ملکی فعالیت های مجدد سیاسی اش را « درسال ١٣٢٨ در بحبوحه ی فعالیت جبهه ی ملی اول و مبارزه برای ملی شدن نفت در سراسر کشور» شروع کرده است، آنهم در رابطه با نگارش مقاله در روزنامۀ «شاهد». اظهاراتی که با توجه به اسناد تاریخی، غلط بوده و درواقع «تحریف تاریخ»می باشد!
همچنین ضروریست خاطرنشان کرد، که در هیچیک از مقالات مندرج در کتاب «برخورد عقاید و آرا»، تاریخ انتشار و شماره روزنامه ی شاهد، که آن مقالات در آنها درج شده اند، ذکر نشده است تا از آن طریق خواننده بتواند به تاریخ زمان تحریر و انتشار مقالات آن کتاب پی برد. در واقع برای خوانندگان کتاب و علاقمندان به تاریخ سیاسی ایران، روشن نیست که اصولا مقالات مندرج در آن کتاب، دقیقأ در چه تاریخی برای اولین بار در روزنامه «شاهد» چاپ شده اند.
همچنین، روشن نیست که آیا آن غفلت وبی دقتی در ذکر تاریخ زمان انتشار و یا ذکرشماره روزنامه شاهد در هنگام تنظیم و تدوین آن «کتاب» در زمان حیات خلیل ملکی و با موافقت او صورت گرفته و او از آن وضع اطلاع داشته و درچاپ های قبلی آن کتاب نیز چنان نقص و کمبودی وجود داشته است و یا در اثر ویراستاری آقایان دکتر امیرپیشداد و دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان، آن وضع ایجاد شده است؟ درهرحال وضعیتی که بهیجوجه با شیوه تاریخنگاری علمی، آنچنان که دربین تاریخنگاران و محققین رسم است، تطابق ندارد!
«ویرایشگران» محترم در حین نگارش «مقدمۀ» و متن نوشته «پشت جلد » کتاب «برخورد عقاید و آرا» چاپ سال ١٣٧۴ باین موضوع توجه نکرده اند که تفاوت زیادی بین «تاریخ نگاری» با «داستان سرائی» وجود دارد!
متأسفانه، بسیاری از فعالین سیاسی، روزنامه نگاران و حتی تاریخنگاران، نه تنها این داستان سرائیها را بعنوان فاکت های تاریخی پذیرفته، بلکه از آنها بعنوان منبع و مرجع درنوشته های خود مورد استفاده قرار داده اند!
حال به توضیح این موضوع می پردازم که چرا برخی از اظهارات آن «ویرایشگران» محترم در آن کتاب غلط است و در واقع آن جنابان طی نوشتار خود دست به «تحریف تاریخ» زده اند!!
دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان، استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس (یکی از همان دونفر ویرایشگر کتاب «برخورد عقاید و آرا» خلیل ملکی) در صفحات ٨٨ و ٨٩ مقدمه کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی»، کتابی که او در آذر ماه سال ١٣۶٠ (دسامبر ١٩٨١) منتشر کرده است، بدون ذکر این موضوع، که اطلاعاتش را از کدام مرجع و مأخذ کسب کرده است، می نویسد:
«…طرح ملی کردن نفت در سراسر کشور (ونه فقط درجنوب آن) به فاصۀ چند روز پس از قتل رزم آراء ، به رهبری دکتر مصدق در مجلس به تصویب رسید؛ و مصدق چند هفته بعد از آن، بعد از تصویب لایحۀ خلع ید، نخست وزیر شد…
باری، در زمان نخست وزیری رزم آراء،[ زمان نخست وزیری رزم آرا،از ۵ تیر تا ١۶ اسفند ١٣٢٩ ـ توضیح از منصور بیات زاده] بقائی به تشویق و توصیه یکی دو تن از یاران ملکی که با او در مبارزات سیاسی همکاری داشتند به دیدار ملکی شتافت و از او دعوت کرد در روزنامۀ شاهد مقالاتی بنویسد.ملکی نیز( که با حل معمائی که پیش از این به آن اشاره کرده ایم، دیگر گرفتار تردیدها و مناقشات درونی نمی بود) این پیشنهادات را پذیرفت. وضمن انتشار یک سلسله مقاله در شاهد (که بعدأ زیر عنوان “برخورد عقاید و آراء” جداگانه منتشر شد) علل، عوامل و ریشه های اشتباهات و دلایل شکست های سران حزب توده را تا آن زمان به دقت بررسی کرد،…» (تاکید در همه جا از دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان است).( ٣)
با توجه به محتوی اظهاراتی که از مقدمه کتاب «تاریخ سیاسی خلیل ملکی» نقل شد، ملاحظه می شود که «استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس» در آن نوشته، شروع فعالیت مجدد خلیل ملکی را در زمان نخست وزیری رزم آرا ذکر نموده است و نه سال ١٣٢٨ . همانطور که قبلا اشاره رفت، رزم آرا در سال ١٣٢٩ ، یعنی ،از تاریخ ۵ تیر تا ١۶ اسفند ١٣٢٩ نخست وزیر ایران بوده است.
اگرچه آن «استاد» محترم در مقدمه طولانی آن کتاب، بطور دقیق «تاریخ » شروع مجدد فعالیت و مبارزات سیاسی خلیل ملکی را ذکرنکرده است؛ ولی با توجه به این واقعیت که، از لحاظ برش زمانی در امر تاریخنگاری، تفاوت زیادی بین زمان نخست وزیری رزم آرا(سال ١٣٢٩)، با سال ١٣٢٨ که در پشت جلد کتاب«برخورد عقاید وآراء» ذکر شده است، وجود دارد.
اگر بنانباشد که یک تاریخنگار، در هنگام تدوین و تنظیم و نگارش نوشته های تاریخی، داستان سرائی نکند، و هدفش تحریف تاریخ نباشد، حتمأ باید در نوشتار و توضیحات خود نسبت به رویدادها و اتفاقات تاریخی مورد بحث، همچنین به «زمان» آن رویدادها و اتفاقات توجه دقیق داشته باشد.
آنانکه با تاریخ سیاسی ایران آشنائی دارند، به این امر واقفند که در سالهای ١٣٢٨ و ١٣٢٩ رویدادها و اتفاقات مهم سیاسی در وطنمان ایران رخ داده است؛ که با پس و پیش کردن عقربه «زمان» ، این امکان وجود دارد که تاریخ آن دوران را وارونه جلوه داد و از آن طریق کمک به نگارش جدید تاریخ سیاسی برپایه اسناد خودساخته و تقلبی کرد.
البته،افراد و نیروهای خیالپرداز با پس و پیش کردن عقربه«زمان» کوشش دارند تا تاریخ سیاسی مبارزات و فعالیتهای مردم ایران را آنچنان که تمایل دارند، ازنو نگارش کنند.
پس، اشاره به تاریخ رویداد و همچنین مرجع و مأخذی که مورد استفاده،قرار می گیرد، حتی ذکر صفحه و یا صفحات آن کتاب و یا نوشته که مطالبی از آن نقل شده است، ضرورت دارد.
همانطور که اشاره رفت، اگرچه استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس درمقدمه کتاب«خاطرات سیاسی خلیل ملکی» بطور دقیق به زمان شروع مجدد فعالیت و مبارزات خلیل ملکی بعد از انشعاب از حزب توده اشاره نکرده است. ولی اشاره او به همزمان بودن ملاقات دکترمظفربقائی با خلیل ملکی و دعوت او از خلیل ملکی بخاطر همکاری با روزنامه«شاهد»، در دوران نخست وزیری «رزم آرا»، تا حدودی کمک به روشن شدن این موضوع نموده که ادعای شروع فعالیت خلیل ملکی درسال ١٣٢٨ ، ادعائی غلط می باشد.
اما بعد از انتشار کتاب خاطرات خلیل ملکی، استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس که هدفش بیشتر داستان سرائی می باشد تا تاریخ نویسی و چون هر «داستانی» احتیاج به «قهرمانی» دارد، و قهرمان داستان های او، شخص خلیل ملکی می باشد، متوجه می شود که با مطالبی که خود درباره تاریخ شروع فعالیت مجدد خلیل ملکی در مقدمه کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی» نوشته است، نمی تواند به داستان سرائی مورد نظرش آنچنانکه تمایل دارد، کمک نماید. پس باید «عقربه زمان» را به عقب بکشد و سال ١٣٢٩ را به سال ١٣٢٨ تبدیل نماید. تا از آن طریق بتواند حضور ونقش خلیل ملکی در «بحبوحه مبارزات ملی شدن صنعت نفت» را تبلیغ کند. در همین رابطه است که در کتاب دیگری که تحت عنوان «مصدق و نبرد قدرت» که درسال ١٩٨٩ در آکسفورد تحریر کرده است. کوششی درجهت تصحیح آن «تاریخ » نموده است. و آن اینکه، بجای ملاقات بقائی با خلیل ملکی ، از ملاقات جلال آل احمد با خلیل ملکی صحبت کرده و بجای سال ١٣٢٩، سال ١٣٢٨ را ذکر نموده است. در صفحه ١٩٠ آن کتاب می نویسد:
«اندکی پس از انتشار شاهد توسط دکتربقائی در ١٣٢٨ جلال آل احمد( که همیشه از خلیل ملکی به عنوان مرشد سیاسی خود یاد می کرد) در روزنامۀ مزبور مشغول کارشد و از خلیل ملکی خواست مقالاتی برای شاهد بنویسد.٢».
و درصفحه ٢١۴ همان کتاب در بخش «پانوشتهای فصل هشتم»، نوشته است:
« ٢ ـ آل احمد درآن هنگام شب ها در شاهد کار می کرد(ظاهرأ پولی هم از این بابت نمی گرفت)، هم او بود که بقائی و ملکی را به هم نزدیک کرد. نگاه کنید به: درخدمت و خیانت روشنفکران.». (۴)
و چون مطمئن است که خوانندگان کمتر بدنبال منبع و مرجع می روند، منبع اطلاعات خود را کتاب «درخدمت و خیانت روشنفکران » جلال آل احمد معرفی می کند، البته بدون اینکه صفحه و یا صفحاتی ازآن کتاب را که به موضوع همکاری خلیل ملکی با روزنامه شاهد اشاره رفته است، ذکر نماید.
درهمین رابطه ضروریست یادآورشود که، درکتاب «مصدق و نبردقدرت» محتوی اظهارات جلال آل احمد را، به صورتیکه آل احمد در کتاب «درخدمت و خیانت روشنفکران» نوشته است، بازگو نکرده است. درواقع دست به تقلب و تحریف تاریخ زده است.
جلال آل احمد در کتاب «درخدمت و خیانت روشنفکران» نوشته است که، « اواسط ١٣٢٩» روزنامه شاهد از طریق سید میر صادقی با او تماس گرفته است، یعنی جلال آل احمد از اواسط سال ١٣٢٩ به همکاری با روزنامه شاهد مشغول می شود و نه در سال١٣٢٨.
حال چرا آقای دکتر محمد علی همایون کاتوزیان اگر هدفش داستان سرائی و «تحریف تاریخ» نبوده، تاریخ اواسط سال ١٣٢٩ را در کتابش ذکر نکرده و بجای آن «زمان»، از سال ١٣٢٨ نام برده است؟
آیا این جابجا کردن زمان آن ملاقات و شروع همکاری خلیل ملکی با روزنامه شاهد، در این رابطه نمی تواند باشد که این استاد محترم همانطور که قبلا اشاره رفت، متوجه شده است که ذکر تاریخ ناه های آحرسال ١٣٢٩ اشکال بزرگی باخود به همراه خواهد داشت و آن اینکه، ذکر آن تاریخ به این معنا خواهد بود که خلیل ملکی نقش محوری و تعیین کننده ای در مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت نداشته است! پس لازم است عقربه زمان را بعقب کشید، وسال ١٣٢٩ را به سال ١٣٢٨ تبدیل نمود! کاری که انجام می دهد. و برای صحت اظهارات غلطش، کتاب جلال آل احمد را بعنوان مرجع و منبع اطلاعاتش ارائه می دهد!
و حال ببینیم، منبع و مرجعی که آن استاد محترم، خوانندگان نوشته خود را به آن حواله داده بود، آن موضوع را چگونه شرح داده است.
جلال آل احمد در کتاب «درخدمت و خیانت روشنفکران» در رابطه با چگونگی همکاری خلیل ملکی با روزنامه شاهد و در واقع «زمان» شروع مجدد فعالیت سیاسی خلیل ملکی پس از انشعاب از حزب توده می نویسد:
«و آشنائی ام با ملکی در همین قضیۀ روزنامه شاهد بود که جدیترشد.اواسط ١٣٢٩ بود و من تازه با سیمین [دانشور ـ توضیح از منصور بیات زاده] ازدواج کرده بودم و حقوق دونفری مان کفاف معاش را نمی داد و در جستجوی کار دیگری بودم. که سید میرصادقی پیدا شد با یک پیشنهاد که بیا و برای شاهد کارکن. به ماهی ٣٠٠ تومن. جبهه ملی داشت روی کار می آمد و شاهد نیمه ارگانی بود و احتیاج هم که بود وشدم روزنامه نویس. ماه اول کارکردم، خبری از مزد نشد. و ماه دوم نیز؛ و باز خبری نشد. اما شاهد زبانی شده بود و تنهایی های از ٢۶ تا ٢٩ [منظور از زمان انشعاب از حزب توده سال ١٣٢۶ تا شروع فعالیت در روزنامه شاهد سال ١٣٢٩ ـ توضیح از منصور بیات زاده] را در آن چاره می شد کرد و روزهایی بود که روزنامه را سردست می بردند و بقائی و مکی شخصأ شماره هایش را در کوچه و بازار می فروختند و مقدمات عروج جبهۀ ملی بود. این بود که به توافق سید یک روز رفتیم سراغ ملکی. که دکانی است و این جوری است و مزدش نمی رسد. اما دست کم تریبونی که هست پس چرا معطلید؟ که ملکی شروع کرد. اول بی امضاء مقاله می داد. و بعد یک روز مقاله اش آمد درباب ملی کردن صنعت نفت که سید و من دادیم چیدند. اما ستونهای چیده شدۀ مقاله یک هفته ای روی میز مطبعۀ موسوی (کوچۀ خدابنده لوها ـ ناصریه) ماند. چرا که قضیه جدی بود و مسائل جدی را خود دکتر[ مظفربقائی ـ توضیح از منصور بیات زاده] آخرشب که می آمد می دید. درست یادم نیست اما گویا رزم آرا ترورشده بود و علاء سرکاربود. مقدمات روی کارآمدن دکتر مصدق فراهم می شد. ولی دیدی که شتر سواری دولا دولا نمی شود. این بود که به سیمین گفتم شبی لقمه نانی فراهم کرد و درخانۀ اجاره ایمان (اول حشمت الدوله) ملکی را با دکتر بقائی و زهری دعوت کردیم و بگو و مگو و خوش و بش و رسمی کردن ماجرای قلم زدن ملکی و فردایش ملی کردن صنعت نفت در شاهد درآمد. شعاری که هنور از آن چشم نپوشیده ایم. و از این پس بود که ملکی از مغز متفکر حزب توده بدل شد به مغز متفکر حضرات. و پس از این بود که برخورد عقاید و آراء را هم در شاهد نوشت به صورت پاورقی ( که جداگانه نیز دوسه چاپ شد) و پس از آن همکاری جدیتر با دکتربقائی و تأسیس حزب زحمتکشان ملت ایران.». ( ۵)(تاکید از منصور بیات زاده)
جالب اینکه، آقایان دکترامیرپیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان، همچنین بخشی از مطالب کتاب «درخدمت و خیانت روشنفکران» جلال آل احمد، که همچنین شامل مطالبی که در بالا نقل شد را شامل می شود، در صفحات ۵٩ تا ٨۶ کتابی که بنام «یادنامه خلیل ملکی» در سال ١٣٧٠ منتشر کرده ــ چهارسال پیش از تجدید چاپ کتاب «برخورد عقاید و آرا» در سال ١٣٧۴ ــ تحت عنوان «قضیۀ انشعاب و خلیل ملکی»، درج نموده اند. نقل قول فوق از صفحات ٧٧ و ٧٨ کتاب «یادنامه خلیل ملکی» می باشد. ( ۶)
همچنین در صفحات ١١٧ تا ١٢٨کتاب «یادنامه خلیل ملکی»، نوشته ای بقلم دکتر امیر پیشداد ــ (یکی از همان دونفر ویرایشگر کتاب «برخورد عقاید و آرا» خلیل ملکی) ، تحت عنوان«یادی از خلیل ملکی» به چاپ رسیده است. برای روشن شدن جوانب بحث، جملاتی از آن نوشته را که در صفحات ١١٩، ١٢١ و ١٢٢ آن کتاب درج شده اند، نقل می کنم.
در صفحه ١١٩ می خوانیم:
«…عمده ترین حوادثی که در آن سالها (١٣٢٨ و ١٣٢٩) مرا به شرکت در پیکار اجتماعی و سیاسی ملیّون و آزادیخواهان ایران فراخواند، فهرست وار از این قراربود: مبارزۀ حسین مکّی، دکتر مظفر بقائی کرمانی و چند تن از همکارانشان در مجلس پانزدهم برای جلوگیری از تصویب لایحۀ گس ـ گلشائیان؛ انتخابات مجلس شانزدهم و تقلّب و دخالت دولت در انتخابات؛ تحصن دکتر مصدق و یارانش در دربار؛ تأسیس جبهۀ ملی به رهبری دکترمصدق؛ انتشار روزنامۀ شاهد و مبارزۀ آن با استبداد و استعمار؛ تشکیل انجمنهای نظارت بر آزادی انتخابات (به ابتکار دکتربقائی) و نیز ـ به ویژه ـ ایجادِ سازمان جوانان و دانشجویان مبارزملّی…
و در صفحات ١٢١ و ١٢٢ می خوانیم:
«…امّا ناگزیرم به این نکته اشاره کنم که در اردیبهشت ماه سال ١٣٣٠، پس از چناماه تلاش و کوشش و گفتگو، حزب زحمتکشان ملّت ایران به رهبری دکتربقایی و خلیل ملکی تشکیل و تأسیس شد و عدّه ای ازمبارزان ملّی و جوانان و دانشجویان را جذب کرد و سازمان داد…
البتّه من شاهد را(که حالا شده بود اُرکانِ حزب زحمتکشان ملّت ایران) هرروز می خریدم و با اشتیاق و دقّت می خواندم و مستفیض می شدم. سلسله مقالات «برخورد عقاید و آراءِ» که می دانستم (یعنی دوستانم به من گفته بودند) به قلم خلیل ملکی است، همچنان دوام داشت و اوّلین مطلبی که به محض خریدنِ شاهد می خواندم، همین مقاله بود…».
باتوجه به مطالبی که از نوشته دکتر امیر پیشداد ( نوشته ای که او در بهمن ماه ١٣۶٧ در پاریس نگاشته و بعدأ درکتاب یادنامه خلیل ملکی درج شده است) نقل شد ، مشاهده می شود که او دقیقأ به ادامه انتشار آن مقالات در سال ١٣٣٠ اشاره کرده است. در حالیکه روشن نیست که چرا و بچه دلیل آن جناب باتفاق دکترمحمدعلی کاتوزیان در متن نوشته ی تبلیغاتی که در پشت جلد کتاب «برخورد عقاید و آرا » درسال ١٣٧۴ چاپ کرده اند، عقربه زمان را بعقب می کشند و می نویسند:
«برخورد عقاید و آرا مجموعه ی مقالاتی است که خلیل ملکی در سال ١٣٢٨، در بحبوحه ی فعالیت جبهه ملی اول و مبارزه برای ملی شدن نفت در سراسر کشور، در روزنامه ی شاهد نوشت…»!!
*****
دکترمسعود حجازی در صفحات ٢۵ و ٢۶ جلد اول کتاب خاطرات خود که تحت عنوان« رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ » توسط انتشارات نیلوفرـ تهران، در تابستان ١٣٧۵ منتشر شده است در رابطه با چگونگی شروع مجدد فعالیت سیاسی خلیل ملکی می نویسد:
«دربهمن ماه ١٣٢٩ ما در اتاقهای شمالی حیاط ادارۀ روزنامه شاهد در خیابان ناصرخسرو، کوچه خدابنده لوها، چاپخانۀ موسوی، دانشجویان بسیاری را پیداکردیم که برای طرفداری از جبهه ملی و دکترمصدق و حمایت از ملی کردن صنعت نفت گردآمده بودند و در فاصلۀ کوتاهی هسته های یک سازمان دانشجویی و جوانان جبهه ملی را تشکیل دادند…
ما به مرور متوجه شدیم که روزنامۀ شاهد دارای سازمان منظمی نمی باشد. درآنجا با حسن میرمحمد صادقی که تصدی امور تحریری روزنامه شاهد رابرعهده داشت آشنا شدیم. او ما را ازنحوۀ کار روزنامه آگاه کرد و وضع نامنظم روزنامه را با ما درمیان گذاشت.
میرمحمدصادقی اظهار می داشت دکتربقائی توجه چندانی به امور روزنامه ندارد و بیشتر دنبال کارهای سیاسی است. با نزدیکی بیشتر بین ما، ایشان پیشنهاد کرد با خلیل ملکی که رهبر انشعابیون حزب توده و شخصیت با ارزشی است تماس بگیریم و او را به همکاری با روزنامه شاهد تشویق کنیم. میرمحمد صادقی می گفت که خلیل ملکی تمایل زیادی به این همکاری دارد و حتی تماسهایی هم بین او و دکتر بقائی برقرارشده ولی تا بحال حاضر به همکاری علنی و مداوم نشده است. او می گفت چون شما دانشجو و جوان هستید اگر با وی ملاقات کرده و پیشنهاد همکاری بنمایید به احتمال زیاد به نتیجه خواهید رسید. در آن زمان عده ای از انشعابیون حزب توده از جمله جلال آل احمد و مهندس موجدی و مهندس قندهاریان با روزنامه شاهد همکاری می کردند. ولی فقط مقاله می دادند و به امور دیگر کاری نداشتند
دعوت از خلیل ملکی و شروع دوره جدید
به دنبال این مذاکرات دراواخر بهمن ١٣٢٩ غروب یک روز به اتفاق ایرج زندی دانشجوی دانشکدۀ فنی بدون خبر قبلی به منزل خلیل ملکی رفتیم و خواستار ملاقات با وی شدیم. آدرس منزل او را میر محمد صلدقی به ما داده بود، منزل او در خیابان شاهرضای آن روز [ خیابان انقلاب ـ توضیح از منصور بیات زاده ] در کوچه ای روبروی کافه شهرداری قرارداشت. خانه ای کوچک ولی تمیز بود.وقتی وارد اتاق شد اولین حرفش به ما این بود که چون بدون کراوات آمده معذرت می خواهد. البته ماهم کراوات نداشتیم. خود را معرفی کردیم و خیلی ساده و خودمانی علت ملاقات را گفتیم و از ایشان خواستیم که با روزنامۀ شاهد همکاری کند. به ایشان گفتیم البته ما به سوابق شما و مفالات شما در روزنامۀ رهبر[ ارگان حزب توده ـ توضیح از منصور بیات زاده] آشنائی داریم و در آن زمان مخالف نظریات شما بودیم. انشعاب هم که کردید درجریان کارشما بودیم. بنابراین همکاری شما با روزنامۀ شاهد مسلمأ کارسازخواهدبود. خلیل ملکی پس از تشکر از ملاقات با او از ما دونفر و پیشنهادمان استقبال زیادی کرد و به جریان انشعاب از حزب توده اشاره کرد و گفت من از مبارزات و برنامۀ جبهۀ ملی و دکترمصدق و همکارانش اطلاع کامل دارم و این رویه را می پسندم و در حال حاضر تنها راه حل برای نجات کشور می دانم و به همکاری در روزنامه شاهد و با دکتر بقائی نیز بی میل نیستم و تماس هایی هم داریم منتهی این کار را به صورت علنی صلاح نمی دانم و علت هم اینست که توجه و خشم حزب توده را به جبهۀ ملی تشدید می کند چون حساسیتی که حزب توده روی فعالیت من دارد سبب می شود که مخالفت خود را بیشتر کند و این به ضرر جبهۀ ملی است…».
و در صفحه ٢٧ همان کتاب به چگونگی ترتیب جلسه سخنرانی برای خلیل ملکی اشاره کرده و در آن رابطه نوشته است:
«در همین ایام که دکتربقایی متوجه مراجعۀ قشرهای مختلف بخصوص جوانان و دانشجویان به روزنامه شاهد برای تشکیل سازمانهای جبهۀ ملی شده بود محلی را در خیابان اکباتان روبروی وزارت فرهنگ اجاره کرد و در اختیار ما قرار داد و ما برای تشکیل جلسات خود از آن استفاده می کردیم. این محل بعدها باشگاه حزب زحمتکشان ملت ایران شد…
نخستین اقدام ما در محل جدید ترتیب جلسه برای سخنرانی خلیل ملکی بود. دربارۀ این سخنرانی اعلامیه ای منتشر نشد و تنها به وسیله دانشجویان علاقمند به جبهۀ ملی در دانشکده های مختلف به اطلاع سایر دانشجویان رسید. خلیل ملکی سخنرانی جامعی دربارۀ ملی کردن صنعت نفت ایراد کرد که مورد استقبال دانشجویان و سایرین قرار گرفت…
این بود ورود علنی و مجدد خلیل ملکی به صحنۀ سیاسی و همکاری با جبهۀ ملی. سخنرانی خلیل ملکی دراوایل اسفند ١٣٢٩ انجام گرفت. پس از گذشت مدتی آمد و رفت خلیل ملکی به محل باشگاه و روزنامه شاهد بیشتر شد و فعالیت سیاسی وی به مرور آشکار و علنی گردید…
با استفاده از محل جدید تشکل خود را توسعه دادیم و سازمان دانشجویان و جوانان مبارز (وابسته به جبهۀ ملی) را بوجود آوردیم وبرای توسعۀ سازمان و تشکیل حوزه های جدید در دانشگاه و دبیرستانها اقدام کردیم. نخست به انتخاب اعضای کمیتۀ اصلی سازمان جوانان دست زدیم و با انجام انتخابات در یک جلسه عمومی از فعالان جوان که حدود شصت نفر بودند یوسف جلالی و امیرقلی از دانشکدۀ پزشکی و ایرج زندی و پیر شفیعی از دانشکدۀ فنی و مسعود حجازی از دانشکدۀ حقوق و مرتضی مظفری از دانش آموزان و مهندس صادق وفائی از فارغ التحصیلان دانشکده فنی به این سمت انتخاب شدند…».( تاکید از منصور بیات زاده)
و در صفحه ٢٩ و ٣٠ همان کتاب درباره «انتشار کتاب برخورد عقاید و آراء» می نویسد:
«فعالیت خلیل ملکی در محل و تشکیلات جدید به مرور افزایش می یافت. خلیل ملکی به طور منظم در محل تشکیلات حضور می یافت و در جلسات فعالین شرکت می کرد ولی فعالیت او بیشتر در جهت انتشارات انجام می گرفت. علاوه برمقالات و سرمقالات روزنامۀ شاهد، او اقدام به انتشار یک سلسله نشریات تئوریک کرد که نخستین آن کتاب برخورد عقاید و آراء بود. این کتاب مجموعه مقالاتی بود که خلیل ملکی دربارۀ حزب توده و اختلافات و تناقضات داخلی حزب و برخوردها و بالاخره انشعاب از این حزب نوشته بود. تنظیم و چاپ و انتشار این کتاب را خلیل ملکی به من واگذار کرد و در چاپخانۀ تابان که کارگران توده ای بر آن تسلط داشتند و یکی از لیدرهای توده ای کارگران متصدی حروفچینی و چاپ این کتاب بود با زحمت بسیار چاپ و آمادۀ انتشار گردید. این کتاب در آن زمان بحثهای زیادی را راجع به سوابق فعالیت و عملیات و عقاید و روش های حزب توده بوجود آورد و در روشنگری جوانان تأثیر عمده ای داشت.».( ٧ )
با توجه به مطالبی که از کتاب دکتر مسعود حجازی نقل شد، همچنین روشن گردید که خلیل ملکی مجموعه مقالات کتاب «برخورد عقاید و آرا» را در سال ١٣٢٨، تحریر نکرده است!
*****
چون در این نوشته در رابطه با «تحریف تاریخ»، به کتاب «یادنامه خلیل ملکی» که دربرگیرنده مجموعه ای از نوشته ها، بقلم ١٨ نفر از فعالین سیاسی و فرهنگی که اکثرأ از همرزمان و یا شاگردان و طرفداران خلیل ملکی بودند، بانضمام نوشته ای از مهندس عزت الله سحابی از فعالین سابق نهضت آزادی و از بنیانگذاران تشکل معروف به « ملی ـ مذهبی»، تحت عنوان «سخن ناشر» ــ مقدمه ای طولانی در ٢٨ صفحه ــ ، در سال ١٣٧٠ منتشرشده است، اشاره به مسائلی را ضروری می بینم.
برخی از مقالات و نوشته های مندرج در کتاب«یادنامه خلیل ملکی»، جملات و اظهار نظرهائی را دربردارند که بجرأت می توان گفت که بهیچوجه بیانگر صحیح وقایع تاریخ سیاسی و مبارزات نهضت ملی ایران در آن برش زمانی نیستند. در واقع، «تحریف تاریخ» مبارزات نهضت ملّی می باشند؛ و بیشتر جنبه داستان نویسی و قهرمان پروری دارد.
برای مثال در صفحه ١٩٠ کتاب «یادنامه خلیل ملکی» می خوانیم:
«…شاهکار ملکی در مبارزات بعد از ١٣٢٧ ــ که تمام مبارزات بعدی را به بهترین وجهی رهبری کرد ــ تدوین تِز«ملی شدن صنعت نفت در سراسرکشور» بود که به یکباره حریف را در ایران و جهان خلع سلاح کرد. این پیروزی گمنام ماند و مانند بیشتر پیروزیهای ملکی، در غوغای اجتماع، چنان اوج و نیرو گرفت که مبتکر اصلی را درپرده ای از ابهام افسانه آمیز فروبُرد.»!! ( ٨ )
درباره نقل قول فوق این سئوال مطرح است که اگر آقایان دکتر امیر پیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان هدفشان از دامن زدن به آن «داستان سرائی» ها، مغشوش جلوه دادن مبارزات نهضت ملی ایران برهبری دکتر محمد مصدق نبوده است، چرا و بچه دلیل به درج چنان «داستان بی پایه ای» در صفحه ١٩٠ کتاب «یادنامه خلیل ملکی»، که چیزی جز «تحریف تاریخ» نمی باشد،اقدام کرده اند؟
و اصولا، چرا و به چه دلیل «زمان» شروع مجدد فعالیت های سیاسی خلیل ملکی در کتاب «برخورد عقاید و آرا» را، سال ١٣٢٨ ذکر نموده اند، در حالیکه دقیقأ با توضیحات جلال آل احمد در آنباره آشنائی داشته و حتی آن نوشتار را در کتاب «یادنامه خلیل ملکی»، مجددأ تجدید چاپ کرده و بعنوان مرجع و منبع اطلاعات خود، قلمداد نموده اند؛ وانگهی همانطور که نقل شد، آقای دکتر امیر پیشداد در نوشتار خود در آن رابطه، از سال ١٣٣٠ سخن گفته و نه سال ١٣٢٨ ؟!
*****
درکتاب« برخورد عقاید و آرا» خلیل ملکی، جمعأ ۶٢ مقاله چاپ شده است.
بر اساس گواهی آرشیو روزنامه های شاهد، اولین مقاله از سلسله مقالات « برخورد عقائد و آراء » در روزنامۀ شاهد عبارت است از :
«١ـ علاقه مندان به درک اوضاع اجتماعی»
مخصوصأ توده ای های فریب خورده ــ این سطور و سلسله مقالات بعدی را بخوانند.»
که این مقاله در شمارۀ ٣٠٨ روزنامه «شاهد»، بتاریخ ـ پنج شنبه ١٢ بهمن ماه ١٣٢٩
وآخرین آن مقالات، عبارت است از«۶٢ ـ وظیفه تاریخی جبهۀ ملی» که درشمارۀ ٣۶۵ روزنامه «شاهد» ـ سه شنبه ٣ اردیبهشت ١٣٣٠ به چاپ رسیده است.
و در شاهد شمارۀ ٣۶٨ ــ شنبه ٧ اردیبهشت ١٣٣٠ درباره مقالات برخورد عقاید و آراء می خوانیم:
« تمام مقالات برخورد عقائد و آراء در روزنامۀ شاهد منتشر نشده و نخواهد شد.با منتشر شدن مجموعۀ مقالات ، نشر آنها در روزنامه متوقف گردید. تنها چند مقاله آن سلسله که مربوط به جبهل ملی بود منتشر شد. مقالاتی که در شاهد منتشر نشده و دیگر نیز منتشر نخواهد شد دارای مطالب ذیل است:
مقدمه برای مجموعۀ مقالات به قلم مؤلف که مربوط به تحولات فکری می باشد که منتج به نشر مقالات شده – ارزش انقلاب اکتبر و تحولات متعاقب آن – آیا با ظهور بالشویسم هدف سوسیالیسم علمی مارکس و انگلس عملی شد . – بفرض اینکه جواب سؤال گذشته تا حدی مثبت باشد آیا بالشویسم تنها شکل مارکسیسم یا سوسیالیسم علمی است که در کلیۀ کشور های صنعتی مترقی و غیره مجبور از پیروی آنند – آیا کمینفرم یک مؤسسۀ بین المللی است – روش کمینفرم دربارۀ احزاب مترقی کشورهای غیر شوروی با اصول بین المللی مارکسیسم تطابق دارد؟ – آیا تمام نیروهای اجتماعی دنیا آنطوریکه بعضی ادعا می کنند فقط در دوصف متخاصم تنظیم شده است که سرمایه داری آمریکا پیشوای یک صف و بالشویسم شوروی تنها رهبر صف مخالف امپریالیسم باشد؟ – ایا قبل از این دو نیرو نیروی دیگری وجود ندارد و نمی تواند بوجود اید ؟ چرا تیتو از طرف شوروی محکوم شد – چرا بهترین فرزندان مکتب کمونیسم در روسیه و کشور های بالکان در احزاب کمونیست غیر شوروی بعنوان انحراف محکوم شدند – آیا نهضت چپ مکتب سوسیالیسم مستقل از مسکو ممکن است و یا لازم و ضروری است.»
با توجه به توضیحاتی که درباره مقالات « برخورد عقاید و آرا» خلیل ملکی ارائه شد، به این نتیجه می رسیم که مقالات مندرج در آن کتاب بجز چندمقاله، مقالاتی هستند که از تاریخ ١٢ بهمن ماه ١٣٢٩ تا ٣ اردیبهشت ١٣٣٠ در روزنامه «شاهد» چاپ شده بودند. پس، ادعای آقایان دکتر امیر پیشداد و دکتر محمدعلی همابون کاتوزیان، مبنی بر:
«برخورد عقاید و آرا مجموعه ی مقالاتی است که خلیل ملکی در سال ١٣٢٨، در بحبوحه ی فعالیت جبهه ملی اول و مبارزه برای ملی شدن نفت در سراسر کشور، در روزنامه ی شاهد نوشت…»!! ادعائی غلط می باشد.
تحریف تاریخ، صرفنظر از اینکه از سوی چه شخصی و یا مقامی انجام گرفته باشد، محکوم است!
بحث درباره «تحریف تاریخ» و روشنگری در آن مورد، در نوشته ی بعدی تحت عنوان:
«نظرات متناقض خلیل ملکی درباره دکترمصدق!!(تحریف تاریخ از سوی دکتر امیر پیشداد و دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان)» ادامه دارد!
دکتر منصور بیات زاده
یکشنبه ١٩ بهمن ۱۳۹۳ – ٨ فوریه ۲۰۱۵
پانویس:
١ ـ نقره کار، مسعود، “ترور شخصیت” نافرجام ــ یادواره ای ست به احترام روشنفکر و سیاستمدار گرانقدر خلیل ملکی .
آن نوشته از طریق چندین سایت اینترنتی از جمله عصرنو، گویانیوز، ملیون ایران… منتشرشده است.
http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=33583
٢ ـ ملکی ، خلیل، برخورد عقاید و آرا، ویرایش و مقدمه محمدعلی همایون کاتوزیان و امیر پیشداد، نشرمرکز ـ چاپ اول ١٣٧۴، صفحه ١٠ و پشت جلد کتاب.
٣ ـ ملکی، خلیل، خاطرات سیاسی، با مقدمۀ محمدعلی همایون کاتوزیان، چاپ دوم ١٣۶٠ اروپا ـ انتشارات «کوشش برای پیشبرد نهضت ملی ایران»
۴ ـ کاتوزیان، محمدعلی همایون، مصدق و نبرد قدرت ـ ترجمه احمد تدین، تاریخ انتشارـ ناشر بهار ٧١ (١٣٧١)
۵ ـ آل احمد، جلال، درخدمت و خیانت روشنفکران، چاپ اول، تهران ١٣۵٧، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی
۶ ـ آل احمد، جلال، قضیۀ انشعاب و خلیل ملکی ، درصفحات ۵٨ تا ٨۶ کتاب “یادنامه خلیل ملکی” به کوشش: امیرپیشداد و همایون کاتوزیان، به نقل از کتاب «درخدمت و خیانت روشنفکران».
٧ ـ حجازی، مسعود، رویدادها و داوری ١٣٣٩ ـ ١٣٢٩ ـ خاطرات سیاسی، چاپ گلشن، چاپ اول: تابستان ١٣٧۵
٨ ـ پیشداد، امیر و همایون کاتوزیان ـ یادنامه خلیل ملکی، چاپ اول ١٣٧٠ ، شرکت سهامی انتشار