back to top
خانه-اخبار روزآیت ‎الله منتظری و دیدگاه ولی‎ فقیه منتخب مردم

آیت ‎الله منتظری و دیدگاه ولی‎ فقیه منتخب مردم

آیت ‎الله منتظری و دیدگاه ولی‎ فقیه منتخب مردم

محمدتقی فاضل‌میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم: بی‌شک مرحوم آیت‌الله منتظری یکی از فقهای دوران معاصر بود و بنابر نظر برخی از آقایان، اصلح دوران خودش بود. به گمان بنده، آن چیزی که شخصیت ایشان را برجسته می‌کرد، شاید فقاهت ایشان نبود، صفا و صداقت و خلوص که از این سه مقوله صفتی به نام حریت و آزادگی تولید شده بود و من معتقدم که اگر کسی خواسته باشد ایشان را در یک کلام معرفی کند، باید گفت ایشان فقیهی آزاده بود.

آزادی مسئله بعدش بود که از آزادگی به وجود می‌آمد. می‌دانیم که تعارض‌های بین اسلام و فقه و دستاوردهای مدرنیته، در کشور ما دیرتر به وجود آمد که اوج این مسائل در زمان مشروطیت بود؛ به‌گونه‌ای‌که اختلافی بزرگ و شکافی عمیق بین عالمان دین و فقهای اسلام افتاد. یک عده‌ای مشروطه‌خواه و عده‌ای دیگر مشروعه‌خواه شدند و حتی کار به جایی رسید که آخوند، آخوند را اعدام کرد و چه خون‌ریزی‌هایی که در چالش بین مشروعه‌خواهی و مشروطه‌خواهی به راه نیفتاد.

انقلاب اسلامی که به وجود آمد، عالمانی که اوایل انقلاب را رهبری می‌کردند و در مجلس خبرگان قانون اساسی هم راه یافتند، خط مشی‌شان مشروعه‌خواهی بود. مشروح مذاکرات مجلس خبرگان را که ملاحظه کنیم، می‌فهمیم که دغدغه علمای دین در آن مجلس این بود که آنها به‌دنبال مشروعه‌خواهی شاید به معنای متحول‌ترش بودند.

من به دو موضوع اشاره خواهم کرد و بحث را تمام می‌کنم. در اذهان مردم و نخبگان، این است که مدافع و نظریه‌پرداز حکومت ولایت فقیه، مرحوم آیت‌الله منتظری بوده است البته چند سال در قم درس خارج گفتند و این بحث را تئوریزه کردند ولی من اینجا بگویم، در مجلس خبرگان قانون اساسی، کسی که این مسئله را جا انداخت و به تصویب رساند، مرحوم آقای دکتر بهشتی بود که به مخالفینی مانند آقای سحابی هم فرصت نداد. در بحثی که مرحوم آیت‌الله منتظری در قم مطرح کرد، دو سه چیز در زوایای فکری ایشان بود که به آن کمتر پرداخته شد.

ایشان بر این باور بود که ولی‌فقیه منصوب از بالا نیست و با انتخابات مردم مشروعیت پیدا می‌کند. من بر این باورم که اگر روی این بخش کار می‌شد، تا حدودی ایشان را از مشروعه‌خواهان جدا می‌کرد، برای اینکه در نظام فکری مشروعه‌خواهان این است که فقیه منصوب از طرف خداوند است و کسی که از طرف خداوند است، جای چون و چرا برای مردم ندارد. ولی ایشان، ولی‌فقیه را از آسمان روی زمین آورد و به منصه انتخاب مردم گذاشت.

این ویژگی فکری ایشان بود که به صراحت این را آورده است. نکته دیگری که ایشان در بحث ولایت فقیه داشت و به آن توجهی نشده است، این است که ولایت فقیه هیچ جنبه موضوعیت ندارد و اصل موضوعی نیست. ایشان می‌فرماید در جامعه‌ای که مردم انقلاب کرده‌اند و مسلمان هستند، کسی باید بیاید بر آن جامعه نظارت کند که احکام اسلام را پیاده کند. لذا ولی‌فقیه جنبه طریقیت دارد، برای اینکه احکام اسلام پیاده شود.

وقتی این دو جنبه موضوعیت و طریقیت را مطرح می‌کند، این جمله را دارند: «اگر فرض شود در زمانی در جامعه اسلامی آنچنان به رشد و تکامل مذهبی و سیاسی برسد که توسط نخبگان و کارشناسان اسلامی و احزاب مستقل و متعهد و یا راه‌های دیگر بتواند حاکمیت را در چارچوب دستورات شرع که مردم خواهان اجرا شدن آن هستند، محدود کند، هدف از ولایت فقیه تامین شده است»؛ یعنی وجود ولی‌فقیه به عنوان یک ایدئولوگ موضوعیت ندارد و آن چیزی که موضوعیت دارد، پیاده شدن احکام اسلام است.

یعنی ولایت فقیه به این معنا و با این دیدگاه و زاویه فکری، یک مقوله کاملاً قراردادی، اجتماعی و بشری است و هیچ سری در آسمان ندارد. مسئله دیگری که در نظام فکری ایشان شکل گرفت و اواخر بیشتر بروز داده شد، این بود که خیلی از احکام اسلامی ملاک مرموز و غیبی و آسمانی ندارد. ایشان می‌گوید: «مصالح فلسفه برخی احکام، به‌ویژه احکام اجتماعی و جزائی اسلامی، برای عقل صائب، قابل کشف و دسترسی می‌باشد.» بحث این است که اگر در این روزگار ما کشف کردیم که حکم خدا مفسده دارد، باز هم باید اجرا شود؟ ایشان در ادامه بحث می‌گوید: «این احکام دارای اسرار مرموز غیری و غیرقابل فهم برای انسان‌ها نمی‌باشد. برخی از مصالح و مفاسد، نسبت به زمان‌ها و مکان‌ها متغیر هستند و نیازمند احکام متناسب با تغییر زمان و مکان هستند. احکام سیاسی و اجتماعی اسلامی، ابدی نیست»؛ اگر بخواهیم مثال بزنیم، لایحه حجاب است.

اگر ما خواسته باشیم، به مشروعه‌خواهی هم برگردیم، این قانون نه با عقل و نه با شرع جور نیست. اسلامی که می‌خواهد جرم‌زدایی کند، در اینجا به عکس‌اش عمل شده و جرم‌زایی می‌شود. در کجای اسلام وجود دارد که اگر یک کاسبی، یک خانم بی‌حجاب به مغازه‌‌اش رفت و گزارش نداد، باید مؤاخذه شود. من تعجب می‌کنم که چرا آقایان متولیان دین و مراجع دادشان بلند نمی‌شود، اینها واقعاً بدعت است.

الان باید عقلا بنشینند و مصلحت‌سنجی کنند. ایشان در اواخر عمرش، بحث انتقاد از خود را داشتند. انتقاد از خود را گاهی از منظومه فکری خود طرف می‌توان شروع کرد و گاهی از شخص خود و ایشان در این کتاب هم از منظومه فکری خودش و هم از شخص خودش انتقاد کرده است. در حق ایشان از دو جهت ظلم شد؛ یکی اینکه حرف ایشان درست فهم نشد و دوم اینکه برخی از دوستانی که به ایشان نزدیک بودند، در برابر تطاول‌ها و تجاوزهایی که نسبت به حریم ایشان صورت گرفت، ساکت ماندند. اگر انسان از خودی دفاع نبیند، بیشتر از این زجر می‌کشد تا اینکه از سوی دیگری اهانت بشنود.

ایشان می‌گوید: «ایراد دیگر تعجیل در تدوین و تصویب قانون اساسی است. ما نباید بدون کسب تجربه در حکومت و بدون برخورد با مشکلات در تدوین آن عجله می‌کردیم. نقد دیگری که چه‌بسا پیش از همه متوجه من است، این است که در تدوین قانون اساسی، بیشتر اختیارات برای مقام رهبری قرار داده شده بود و تقریباً قدرت را در وی متمرکز کردیم. بدون اینکه برای پاسخگویی و نظارت واقعی و مردمی، بر عملکرد رهبر، تمهید جدی‌تر بیاندیشیم.» به نظر من یکی از بزنگاه‌های بحث سیاسی در شاکله حکومت ما همین است. در پایان نکته‌ای که باید بگویم این است که آدمی که علاوه بر سیاسی، فقیه و فکور بوده است، باید فکرش بازخوانی و بازشناسی شود.

منبع: هم میهن

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید