back to top
خانهدیدگاه هاتحصن سوم اسفند معلمان، نقش تشکل ها، درس ها و امیدها

تحصن سوم اسفند معلمان، نقش تشکل ها، درس ها و امیدها

tahason moaleman
• تحصن موفقیت‌آمیز سراسری، مستقل و خودجوش معلمان در روز یکشنبه تیر خلاصی بود بر اندیشه کسانی که می‌خواهند معلمان را به عقبه سیاسی باندهای قدرت و ثروت تبدیل نمایند …

جعفر ابراهیمی- معلم: تحصن موفقیت‌آمیز سراسری، مستقل و خودجوش معلمان در روز یکشنبه تیر خلاصی بود بر اندیشه کسانی که می‌خواهند معلمان را به عقبه سیاسی باندهای قدرت و ثروت تبدیل نمایند. سوم اسفند در حالی بسیار از معلمان با تحصن در مدارس، از حضور در سر کلاس‌ها امتناع نمودند که بعد از تحصن اول بهمن دولت و جاده‌صاف‌کن‌های سیاست‌هایش با تمام رسانه‌هایشان به میدان آمده بودند تا با اشکال مختلف معلمان را از تحصن سوم اسفند منصرف نمایند.
همزمان با وعده‌های دولت برای پرداخت معوقات، برخی تشکل‌های منتسب به معلمان با القای سیاسی بودن مطالبات می‌کوشیدند ریشه معضلات را به دوران ٨ ساله احمدی‌نژاد تقلیل دهند و معلمان را خطاب قرار می‌دادند که مبادا اسیر و بازیچه دست رقبای سیاست دولت موسوم به تدبیر و امید شوند. متأسفانه آن‌ها از درک پویایی و دینامیسم مطالبات عاجز بودند و چون خود در مناسبات باندی صاحبان قدرت و ثروت تعریف و بازتولید شده‌اند نتوانستند از حرکت بالنده و رو به رشد جنبش معلمان که ناشی از انباشت مطالبات در اثر سرکوب مستمر دستمزد و حقوق معلمان است در ک درستی ارائه نمایند. سهم خواهی از قدرت و وابستگی به آن‌ها اجازه نمی‌داد تا منافع صنفی معلمان را به معنای واقعی کلمه نمایندگی نمایند طبیعی است که نیرویی که بر حول تضادهای معلمان شکل نگرفته باشد نمی‌تواند برای حل تضادها و چالش‌های آموزش در ایران راهکار عینی و مترقی ارائه نماید.
این تشکل‌ها چاره‌ای نداشتند جز اینکه با فرعی کردن مسائل اصلی، ناکارآمدی دولت را توجیه نمایند و به‌واسطه برخورداری از نیروهای خود در بدنه مدیریت آموزش‌وپرورش ضمن مسموم نمودن فضا بر طبل بی‌حاصل بودن اعتراض و تحصن بکوبند بدین‌وسیله دو طیف از جریانات منتسب به معلمان از گردونه خارج شدند.
اولین طیف: تشکل‌ها و جریانات منتسب به باندهای مخالف دولت هستند برخی از این تشکل‌ها که در دوره ٨ ساله احمدی‌نژاد شکل‌گرفته‌اند نه جایگاهی در بین معلمان دارند و نه می‌توانند ادعایی برای تغییر شرایط داشته باشند و چون خود این تشکل‌های صوری محصول دوره تشکل زدایی احمدی‌نژاد هستند بیشتر به محافل باندی شباهت دارند تا تشکل صنفی. ازقضا طبل رسوایی این دسته در همه‌جا به صدا درآمده و سونامی فساد آنان اعتباری برای آنان به‌جا نگذاشته است هرچند در اثر سیاست معتدل فانی این افراد هنوز در پست‌های کلیدی و مدیریت میانی قرار دارند.
دومین طیف: تشکل‌ها و جریانات منتسب به دولت فعلی هستند حامیان و جاده‌صاف‌کن‌های سیاست‌های نئولیبرالی و انقباضی دولت یازدهم که از رانت قدرت و ثروت به‌واسطه وفاداری دولت برخوردارند. این تشکل‌ها به خاطر تعادل قوا در سپهر سیاسی ایران به سود دولت، از ابزار و رسانه کافی برای تبلیغ و پیشبرد اهداف خود برای حمایت تمام‌قد از دولت برخوردارند و به اتکای مجوز دار بودن حتی می‌کوشند به افراد منتقد دولت برچسب زده و زمینه بایکوت و حذف فعالان مستقل صنفی را نیز مهیا نمایند. در طی ۱۰ روز گذشته این تشکل‌ها کوشیدند با تحلیل‌های وارونه معلمان را از مسیر پیگیری مطالبات منحرف نمایند اما ناکام ماندند.
در میان این دو طیف اما وضعیت و مواضع کانون‌های صنفی متناقض و پر ابهام است. آن‌ها نه مانند انجمن اسلامی معلمان و برخی دیگر از تشکل‌ها حامی تمام‌عیار دولت‌اند و نه قادرند بدنه معلمان را به‌درستی هدایت و حمایت نمایند. ازیک‌طرف در بیانیه رسمی خود می‌کوشند بر پایه اساسنامه خود، کانون را مدافع حقوق صنفی معلمان معرفی نمایند از طرف دیگر نمی‌توانند به‌درستی منافع و خواسته‌ها و جهت‌گیری معلمان را تشخیص دهند. به خاطر همین کانون‌ها با دو بیانیه آخری که دادند نشان دادند برداشت و شناخت خوبی از بدنه صنفی معلمان، مطالباتشان و میزان جدیتشان ندارند و عملا در روز سوم اسفند از خیل عظیم معلمان متحصن عقب ماندند.
اگرچه ممکن است اعضای کانون‌های صنفی به‌صورت انفرادی در تحصن روز سوم اسفند حضور پیداکرده باشند اما انفعال تشکیلاتی کانون‌ها آن‌ها را در کنار سایر تشکل‌های موجود قرار داد. که می‌توان از آن به‌عنوان ناکامی کانون‌ها در هدایت و رهبری معلمان نام برد. این ناکامی کانون‌ها درس‌هایی برای کانونی‌ها و تمام کسانی که می‌خواهند نماینده بخشی از بدنه معلمان باشند به دنبال داشت که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
اول: استقلال از تمام بلوک‌های قدرت و ثروت یک شرط پایه‌ای برای هر تشکلی است که می‌خواهد بر مدارِ مطالبات صنفی حرکت نماید.
دوم: درک درست از شرایط و حرکت بر مدار مطالبات به‌حق معلمان، نیازمند مطالعه، پژوهش و کار جدی تئوریک و پراتیک در عرصه آموزش است.
سوم: در شرایطی که فرصت برابر برای برخورداری تمام سلایق از حق تشکل یابی وجود ندارد تشکل‌های موجود نباید دچار توهم شوند و این اصل و قانونمندی را به خاطر بسپارند که هر تشکلی که در موقعیت فراخوان قرار دارد لزوماً در جایگاه رهبری و نمایندگی صنفی معلمان نیست.
چهارم: آگاهی صنفی معلمان به مرحله‌ای از بلوغ رسیده است که با استفاده از دستاوردهای عصر اطلاعات و شبکه‌های اجتماعی قادر است فراتر از تمام تشکل‌ها و صاحبان قدرت و ثروت، معلمان را در یک روز مشخص، حول یک مطالبه خاص متحد نماید تا تحصن سوم اسفند به ثمر بنشیند.
پنجم: همزمان با معلمان، پرستاران نیز در مقابل مجلس تحصن نمودند و طی هفته گذشته تشکل‌های کارگری از مطالبات معلمان حمایت کردند. این امر نشان‌دهنده اوج گرفتن مطالبات برحق طبقات فرودست جامعه است و حاکی از آن دارد که نیروهای کار در ایران که به‌واسطه کارِ مزدی مورد استثمار مداوم و مستمر واقع می‌شوند بایستی از منظر طبقاتی جبهه متحدی در مقابل فرادستان برخوردار از ثروت و قدرت تشکیل دهند.
نگارنده به‌عنوان یک معلم که دل درگرو آموزش برابر، کیفی، مشارکتی و پویا دارد با تمام کاستی‌های موجود نسبت به آینده جنبش به‌حق معلمان امیدوار است و آرزو می‌کنم تمام کنشگران صادق و مستقل بتوانند حول مطالبات صنفی به یک اتحاد سراسری دست پیدا نمایند و تشکل یابی مستقل را به یک خواسته صنفی اصلی بدل نمایند چراکه ریشه بسیاری از هجمه‌ها به معیشت و منزلت معلمان و ساحتِ آموزش در فقدان تشکل‌های صنفی مستقل نهفته است.
از سویی امیدوارم ظرفیت کانون‌های صنفی در راستای پیوند با بدنه معلمان سمت‌وسو پیدا نماید تا بتوانند نقش خود را به‌درستی ایفا نمایند و با نقد عملکرد خود زمینه‌های بالندگی کانون‌ها را فراهم نمایند. بی‌شک تاریخ در مورد عملکرد ما در آینده قضاوت خواهد نمود و نشان خواهد داد که چه کسانی به خاطر منافع باندی و شخصی، خواسته و مطالبات به‌حق معلمان را در پای اربابان قدرت و ثروت ذبح نمودند و چه کسانی صادقانه برای تحقق آرمان‌های انسانی فداکاری کردند.
منبع سایت اخبار روز

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید