به دلیل آنکه حوزه کاری و تحلیلی محمد ایرانی، بیشتر در حوزه خاورمیانه است، سعی شد در گپوگفت با سفیر سابق ایران در کویت، ارزیابی و پیشبینی او را درباره تحولات سال ۲۰۲۵ در غرب آسیا جویا شویم. البته این دیپلمات ارشد کشورمان در ادامه گفتوگویش با «شرق»، نیمنگاهی هم به تحولات جنگ اوکراین و تبعات مخرب روابط سرد ایران با قاره سبز دارد که به اذعان سفیر اسبق کشورمان در لبنان و اردن، میتواند مقدمهای بر چالشهای بزرگتر برای سیاست خارجی ایران در سال آتی میلادی باشد.
به دلیل آنکه حوزه کاری و تحلیلی محمد ایرانی، بیشتر در حوزه خاورمیانه است، سعی شد در گپوگفت با سفیر سابق ایران در کویت، ارزیابی و پیشبینی او را درباره تحولات سال ۲۰۲۵ در غرب آسیا جویا شویم. البته این دیپلمات ارشد کشورمان در ادامه گفتوگویش با «شرق»، نیمنگاهی هم به تحولات جنگ اوکراین و تبعات مخرب روابط سرد ایران با قاره سبز دارد که به اذعان سفیر اسبق کشورمان در لبنان و اردن، میتواند مقدمهای بر چالشهای بزرگتر برای سیاست خارجی ایران در سال آتی میلادی باشد. این تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل با توجه به تحولات ۴۸ ساعت اخیر سوریه و نیز اعتراضات اردن و مصر، احتمال وقوع «بهار عربی سوم» را هم واکاوی میکند، چراکه از نظر محمد ایرانی، سال ۲۰۲۵ با افزایش ناپایداریها همراه خواهد بود. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل این گفتوگو است.
همانگونه که مستحضرید، دو جنگ «اوکراین» و «خاورمیانه» به شکل جدی مجموعه تحولات سال ۲۰۲۴ میلادی را تحت تأثیر خود قرار داد و در آستانه رویکارآمدن دونالد ترامپ این گزاره مطرح است که رئیسجمهور جدید ایالات متحده میتواند به این دو جنگ پایان دهد. اگر به واسطه حوزه کاری و تحلیلیتان ناظر به منطقه خاورمیانه به شکل مشخص روی غرب آسیا تمرکز کنیم، ما با تعدد و تنوع کانونهای بحران مواجهیم. اگرچه عملیات طوفانالاقصی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به آغاز جنگ در غزه منجر شد، اما در طول سال ۲۰۲۴ شاهد رشد و تعمیم درگیریها به کل منطقه بودیم و اکنون تکثر کانونهای بحرانزا میتواند به ادامه جنگ جاری، تشدید ناامنیها و ایجاد حوزه درگیریهای تازه منجر شود. آیا به باورتان دونالد ترامپ میتواند این کانونهای متعدد بحران را مدیریت کرده و پرونده جنگ در خاورمیانه را برای سال ۲۰۲۵ ببندد؟
به نکته درستی اشاره کردید. ما با کانونهای متعدد بحرانزا مواجهیم و به نظر من سال ۲۰۲۵ سال پرتنشی، چه در سطح خاورمیانه و چه در سطح بینالملل، خواهد بود. با توجه به تحولات ژئوپلیتیکی که در منطقه خودمان و پیرامون ایران شکل گرفته و بهتازگی هم بعد از سقوط حکومت اسد، شدت پیدا کرده است و نیز با تغییراتی که در نقش بازیگران این صحنه پدید آمده است، بهعلاوه بحرانی که در نتیجه جنگ اوکراین، نظام بینالملل را تحت تأثیر خود قرار داده است و همچنین احتمال رشد تروریسم و سرایت آن به دیگر مناطق آرام دنیا، باید اذعان کرد که ما در سال ۲۰۲۵ با افزایش ناپایداری مواجهیم.
و دونالد ترامپ پتانسیلی برای پایاندادن به این ناپایداریها، ذیل دو جنگ در خاورمیانه و اوکراین دارد؟
این مسئله بستگی به سیاست و نوع رفتار ترامپ دارد. در فاصله چند هفته تا روی کار آمدن دونالد ترامپ، تحلیلهای متفاوت و نامشخصی درباره نظام تصمیمگیری رئیسجمهوری آمریکا برای حل یا مدیریت بحرانهای منطقهای و جهانی وجود دارد. بهویژه در قبال وضعیت خاورمیانه، ما نمیدانیم که دونالد ترامپ چه برنامه یا تصمیمی اتخاذ خواهد کرد. از طرف دیگری هنوز موضوع روابط آمریکا و اسرائیل و شخص نتانیاهو یا مناسبات آمریکا و ناتو و اتحادیه اروپا در دوره دونالد ترامپ نامشخص است. همچنین موضوع نوع تعامل دونالد ترامپ با پوتین و نحوه رقابت و تقابل واشنگتن و پکن در دوره دونالد ترامپ هم روشن نیست. از طرف دیگر سیاست دونالد ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران هم نامشخص است. همه اینها تحولات سال ۲۰۲۵ را تحت تأثیر خود قرار میدهند.
جناب ایرانی، شاید برای اولین بار باشد که این سؤال مطرح میشود. اما در راستای تحلیلتان ما شاهد سلسله اعتراضاتی در منطقه پس از سقوط اسد هستیم که وقوع «بهار عربی سوم» را به ذهن من متبادر میکند. از یک سو و در همین واپسین روزهای سال ۲۰۲۴، علاوه بر درگیریهای مناطق کردنشین سوریه، اعتراضاتی در دیگر شهرهای این کشور (سوریه) علیه نظام جدید هم شکل گرفته است. ضمن آنکه اعتراضاتی هم در اردن علیه ملک عبدالله به وقوع پیوست. همچنین در روزهای اخیر درگیریها و اعتراضات مردمی در شهرهای مصر علیه عبدالفتاح السیسی شکل گرفت. آیا ما شاهد اعتراضات مقطعی هستیم یا به واقع سوریه با سرریز اتفاقات به نقاط پیرامونی خود برای سال ۲۰۲۵، موتور بحران و جنگ در خاورمیانه خواهد بود. چون به گفته صادق زیباکلام که چندان بیراه نیست، سوریه پسا اسد به جدیترین یا یکی از جدیترین پایگاههای اخوانالمسلمین در غرب آسیا بدل میشود.
این تعبیری که شما گفتید، در محافل سیاسی و رسانهای مطرح میشود که بعد از تحولات ژئوپلیتیکی سوریه، ما شاهد ادامه این روند در مناطق غیرسوری و سرریز اتفاقات به مناطق پیرامونی و کشورهای همسایه سوریه باشیم و این امر اجتنابناپذیر جلوه میکند. اما در پاسخ دقیقتر به سؤال شما باید دید که ساختار سیاسی جدید سوریه که به شکل جدی تحت تأثیر و سیطره ترکیه قرار دارد و احتمالا جریانهای اسلامگرای منتسب به اخوانالمسلمین را در سوریه تقویت و مستحکم میکند، چه نگاهی به حوزههای غیرسوری و پیرامونی این کشور (سوریه) دارند؟! جواب هرچه باشد، بیشک کشورهای همسایه سوریه نمیتوانند از این تغییرات مصون بمانند؛ حالا اینکه شاهد اعتراضات مقطعی باشیم یا ادامه و تشدید اعتراضات در اردن، مصر و دیگر کشورهای منطقه به بهار عربی سوم منجر شود، به بسیاری از پارامترها بستگی دارد. در هر حال سوریه برای سال ۲۰۲۵، آتش زیر خاکستر است، بهویژه آنکه در برخی از کشورها و در جریان بهار عربی قبل ما شاهد سرکوب مردم بودیم، بنابراین تحولات سوریه میتواند دوباره به تحریک اعتراضات در این کشورها منجر شود.
سؤال مهمتر اینجاست که آیا اردوغان بهای تنش در روابط با اردن، مصر، عربستان، امارات، بحرین و… که تضاد جدی با جریانات اخوانالمسلمین دارند، ذیل شکلگیری بهار عربی سوم متأثر از سرریز تفکرات جریان نزدیک به آنکارا در سوریه را خواهد پذیرفت. چون به نظر میرسد که اردوغان در این سالها تلاش جدی کرد که روابط با عربستان، امارات، مصر و… احیا شود و برنامههای جدی اقتصادی و تجاری در رابطه با هرکدام از این کشورها دارد؟
اگرچه نکته شما بسیار مهم است، اما جناب فتحالهی، من میخواهم در قالب دیگری به این پرسش پاسخ دهم. با وجود آنکه اکنون ترکیه بازیگر کلیدی و مهمی در سمتوسو دادن به تحولات سوریه است، اما ترکیه و اردوغان تنها بازیگر خاورمیانه نیست. ضمن آنکه من موضوع را فراتر از سوریه و منطقه میبینم. اتفاقا جا دارد از همین تریبون روزنامه «شرق» روی این پرسش تمرکز کنم که همزمانی روی کار آمدن دونالد ترامپ با تحولات منطقه و بهویژه آنچه در سوریه میگذرد، چه اتفاقاتی را رقم خواهد زد؟ اکنون ما با جبهه النصره سابق و هیئت تحریرالشام فعلی مواجهیم که تغییر چهره، تغییر ادبیات و تغییر رفتار داده است و با حمایت جدی ترکیه هم سعی دارد یک ساختار نوین سیاسی-اداری را در سوریه مستقر کند. اما آیا دونالد ترامپ اجازه خواهد داد که سوریه با بازیگری ترکیه و هیئت تحریرالشام به مسیر خود ادامه دهند؟! اینجا از مجموعه اظهارنظرهای دونالد ترامپ و همچنین نزدیکان و چهرههای اعضای احتمالی کابینه او (ترامپ)، میتوان دو برداشت را استخراج کرد؛ اول اینکه دونالد ترامپ تمایلی ندارد که ورود جدی به پرونده سوریه داشته باشد و مدیریت تحولات این کشور را به خود ترکیه میسپارد… .
حتی خط قرمزی به نام کردها؟
میخواستم در ادامه به این نکته برسم. پس در نگاه اول، دونالد ترامپ مدیریت تحولات داخلی سوریه را با مشورت با ترکیه به خود ترکها واگذار میکند و موضوعات منطقهای و پیرامونی سوریه را هم به اسرائیل میسپارد تا ایالات متحده، تمرکز و توان خود را روی پروندههای مهمتری مانند مهار چین بهعنوان رقیب اصلی آمریکا بگذارد که همین مسیر در دولت اول دونالد ترامپ هم اجرائی شد. اما تحلیل دیگری وجود دارد که تأکید میکند منافع و اهداف آمریکا در منطقه خاورمیانه و بهویژه در کشور سوریه بههیچوجه با منافع و اهداف ترکیه همخوانی ندارد و حتی در تقابل و تضاد با همدیگر قرار دارند و شواهد زیادی برای این موضوع وجود دارد؛ ازجمله موضوعات کردهای سوریه که شما به آن اشاره کردید. پس این تصور وجود دارد که در نهایت این خود دونالد ترامپ و ایالات متحده آمریکاست که ورود جدی به پرونده سوریه خواهد کرد و مسائل داخلی و حتی پیرامون این کشور (سوریه) را پیش خواهد برد.
بدون نقشآفرینی ترکیه و اسرائیل؟
اینجا آمریکا، الگوی روابطش با کشورهای عربی خلیج فارس را هم برای سوریه جدید اجرا خواهد کرد.
به چه معنا؟
به این معنا که یک دولت کاملا وابسته به سیاستهای ایالات متحده در سوریه در ازای حمایت کامل آمریکا مستقر شود. در تشریح بیشتر این موضوع باید بگویم که این نوع هدفگذاری به این معنا خواهد بود که آمریکا به دنبال حصول یک توافق با ساختار جدید در سوریه است که اختیار کامل این کشور (سوریه) به آمریکاییها واگذار شود تا ایالات متحده بتواند از تمام منابع و امکانات سوریه از قبیل گاز، نفت، پتروشیمی و… به سود خود استفاده کند… .
منابع نفتی و گازی محدود سوریه ارزش این میزان حمایت آمریکا را از ساختار جدید در دمشق دارد؟
خیر. اکنون منابع جدید نفت و گاز در سواحل «بانیاس» سوریه کشف شدهاند.
اگر این منابع در اختیار آمریکا باشد، در مقابل یک حمایت کامل از سوی ایالات متحده در قبال دولت جدید سوریه شکل خواهد گرفت تا جایی که خود آمریکاییها برخورد با تروریسم و هرگونه اعتراضی در مقابل ساختار جدید را بر عهده خواهند گرفت. حالا باید دید دونالد ترامپ بعد از بیستم ژانویه کدامیک از این دو مسیر را در قبال سوریه انتخاب میکند.
از منظر دیگر هم به احتمال وقوع جنگ در خاورمیانه با توجه به تحولات سوریه ورود کنیم. به اعتقاد روزنامه عبریزبان معاریو، احتمال رویارویی نتانیاهو و اردوغان بر سر دامنه نفوذ در سوریه وجود دارد. این در حالی است که برخلاف تمام موضعگیریهای رادیکال اردوغان علیه نتانیاهو و ژستهای ضداسرائیل آنکارا در ۱۵ ماه گذشته بعد از عملیات طوفان الاقصی و جنگ در غزه، نهتنها از روابط اقتصادی و تجاری اسرائیل و ترکیه کاسته نشده، بلکه گزارشهایی از حمایتهای نظامی، تسلیحاتی، لجستیکی، امنیتی، اطلاعاتی و حتی حضور سربازان ارتش ترکیه در جنگ غزه برای حمایت از ارتش اسرائیل حکایت دارند. شما چنین کانون بحرانی را برای سال ۲۰۲۵ پیشبینی میکنید و اردوغان واقعا به دنبال احیای شعار فلسطین، البته متفاوت از قرائت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود؟
اتفاقا در راستای آن چیزی که گفتید، ترکها، هم در حوزه سیاست خارجی و هم در حوزه نظامی، دفاعی و امنیتی بسیار دقیق و هوشمندانه عمل میکنند. شاهد این ادعا هم این است که ترکیه در تمام این سالها بهترین روابط را به شکل همزمان با آمریکا، روسیه، کشورهای عربی و حتی ایران داشت. اما به موازات این روابط، ترکیه با حمایت خود از گروههای معارض باعث سرنگونی حکومت بشار اسد شد و تحولات اخیر را ایجاد کرد که نشان میدهد ترکیه و شخص اردوغان هوشمندی خاصی به نسبت کشورهای پیرامونی خود دارد و اتفاقا آنکارا سعی دارد از مسیر تعامل با دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای اهداف و منافع خود را تأمین کند. لذا من در سوریه جدید و برای سال ۲۰۲۵، چنین پتانسیلی نمیبینم که اردوغان بخواهد از زمین سوریه مواجهه یا تقابلی با اسرائیل و نتانیاهو داشته باشد.
چرا؟
چون با افقی که اردوغان برای خود تعریف کرده و همچنین برنامهای که برای سوریه جدید طراحی شده، بعید است چنین درگیریای برای اسرائیل شکل بگیرد. اتفاقا برخلاف این نگاه، هم خود رجب طیب اردوغان و هم هاکان فیدان تلاش دارند که معاملهگران هوشمند و دیپلماتهایی قوی باشند. شما در جنگ اوکراین هم مشابه همین هوشمندی را دیدید؛ ترکیه در عین حمایتهای تسلیحاتی خود از کییف، روابطی قوی با روسیه داشت. این یک مهندسی دقیق در سیاست خارجی را میطلبد که بتوان این توازن را بین دو طرف جنگ ایجاد کرد و این مؤید تفکری است که در پشت آن، ترکیه تلاش دارد با همه بازیگران روابط متوازن داشته باشد.
تکلیف معامله قرن و ادامه عادیسازیها بهخصوص عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل در سال ۲۰۲۵ چه خواهد شد؟ دونالد ترامپ سعی داشت این اتفاق در امتداد پیمان ابراهیم و عادیسازی روابط اسرائیل با بحرین، امارات، مراکش و سودان روی دهد که چنین نشد و جو بایدن هم در چهار سال گذشته سعی در تحقق این امر داشت که عملیات طوفان الاقصی آن را به محاق برد. اکنون که به ادعای دولت بایدن، گامهای آخر این عادیسازی بزرگ برداشته شده است و به نظر میرسد تمرکز جدی دولت دونالد ترامپ هم بر این عادیسازی باشد، شما در سال ۲۰۲۵ تحقق این اتفاق را نزدیک به واقعیت میدانید و آیا عربستان، عملا اسرائیل را به رسمیت خواهد شناخت و ریاض و تلآویو نهایتا سفارتخانههای خود را در پایتختهای همدیگر باز خواهند کرد؟ ضمن آنکه به گفته برخی کارشناسان، اگر در سال ۲۰۲۵، عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل کلید بخورد، ریاض به عنوان پدرخوانده جهان اسلام و جهان عرب میتواند ریلگذار عادیسازی روابط برخی کشورهای مسلمان با اسرائیل شود؛ از پاکستان گرفته تا مالزی، سنگاپور، اندونزی و این علاوه بر آن است که حتی عمان، قطر و کویت هم در این مسیر گام بر خواهند داشت؟
بله، این تحلیل همیشه وجود داشته است و اگر در نهایت شاهد عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل باشیم، برخی کشورهای اقماری عربستان که مورد حمایت اقتصادی و سیاسی ریاض هستند، در این مسیر گام برمیدارند. شما در احیای روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان هم دیدید به محض اینکه روابط ترمیم شد، برخی کشورهایی هم که با ما رابطه نداشتند، مناسبات خود را دوباره از سر گرفتند یا میخواهند روابط را با ایران احیا کنند. این نشان از نفوذ و تأثیر عربستان دارد.
ولی به باورتان عادیسازی بزرگ بین عربستان و اسرائیل روی میدهد؟
احتمالا با رویکارآمدن ترامپ تلاشها جدیتر خواهد شد، اما تحقق این امر منوط به بسیاری از تحولات و پارامترها خواهد بود و باید دید اتفاقات سال آتی به چه سمتی میرود. بله، عملیات طوفان الاقصی روند عادیسازی عربستان اسرائیل را به تأخیر انداخت، اما باید اذعان کرد که این روند هنوز متوقف نشده است. آن چیزی که امروز درحال وقوع است، این است که اگر در آینده فلسطین و موضوع غزه، سهمی هم به عربستان داده شود و امتیازاتی برای تشکیل کشور فلسطینیها یک دولت نیمبند ائتلافی به وجود بیاید، ریاض به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل خواهد رفت و این احتمال در سال ۲۰۲۵ تقویت شده است.
جناب ایرانی، برخی معتقدند پرونده فلسطین، لبنان و سوریه در سال ۲۰۲۴ با چالشهای بزرگی مواجه شد و در این روزهای آخر سال جاری میلادی حشدالشعبی در عراق و همچنین انصارالله و حوثیها در یمن برای سال ۲۰۲۵ با چالشهای زیادی دست به گریبان خواهند بود. شما هم به این گزاره معتقدید؟
این حرکت از خیلی قبلتر شروع شده است. اکنون اسرائیل مواضع صریح و شفافی در قبال دولت محمد شیاع السودانی و عراقیها داشته است. از نظر عملیاتی، نظامی و میدانی هم اسرائیل حملات خود را در هفتههای گذشته به یمن انجام داده و میدهد. لذا واقعا باید به جد تحولات عراق و یمن را در روزهای آخر سال ۲۰۲۴ و همچنین در سال ۲۰۲۵ رصد کرد. اکنون یک تحلیل آن است که برخی جریانهای تروریستی مانند داعش بعد از استقرار حکومت جدید در دمشق از سوریه به سمت عراق سرازیر میشوند. اگر توافقات پشت پرده انجام شود و حملات آمریکا و ترکیه به گروههای تروریستی شدت پیدا کند، مطمئنا این گروههای تروریستی از شمال عراق وارد این کشور (عراق) خواهند شد و این نگرانی در عراقیها بسیار جدی است. ضمن آنکه نگرانی دوم عراقیها درخصوص حملات احتمالی اسرائیل به گروههای محور مقاومت در عراق است. اگرچه اکنون در پی توافق دولت السودانی با این گروهها، حملات محور مقاومت عراق به اسرائیل متوقف شده، اما در صورت ادامه حملات، واقعا در سال ۲۰۲۵ میتوان نگران بود که اسرائیل حملاتی را به عراق انجام دهد و این برای عراقی که به دنبال یک نظم پایدار است، چندان مطلوب نخواهد بود؛ چون این کشور با مشکلات متعددی در درون حکومت مواجه است. به هر حال بحثهای کردی، اهل سنت و شیعیان مطرح است و نقاط افتراق در عراق کم نیست. اگر فشار بیرونی، هم از جانب تروریستهای داعش و هم از جانب اسرائیل شکل بگیرد، شرایط برای عراق بسیار سختتر خواهد شد.
سؤال آخر که مهمترین سؤال است: در سال ۲۰۲۵ وضعیت ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آنگونه که برخی احتمال میدهند، شاهد «جنگ نظامی» یا حتی «ضربه نظامی» علیه تأسیسات هستهایمان خواهیم بود؟
هرگونه تنش، چه در قالب جنگ نظامی یا ضربه نظامی، بستگی به رفتار تهران دارد. اینکه بناست ما چه اقدامی در قبال واقعیات منطقه و جهان داشته باشیم که بخشی از این واقعیتها به روی کار آمدن دونالد ترامپ از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ بازمیگردد. بله، یک طرف این داستان، دونالد ترامپی است که نهتنها مناسبات حزب جمهوریخواه را دارد، بلکه نگاه و قرائت خاص در حوزه سیاست خارجی نیز مطرح است. اما در سوی دیگر، اینکه ما چگونه باید رفتار کنیم و صحنه را چگونه باید ارزیابی و ترسیم کنیم و چه سناریو یا سناریوهایی را برای تعامل یا تقابل احتمالی با آمریکا و دونالد ترامپ داشته باشیم، مسئله مهمتر است. این درحالی است که متأسفانه ما اکنون روابطمان با اتحادیه اروپا هم چندان مطلوب نیست. لذا متأسفانه من شرایط خوبی را برای سیاست خارجی ایران در سال ۲۰۲۵ متصور نیستم. به هر حال ما اکنون موضوع پرونده هستهای را هم در سیاست خارجی داریم که با تهدید اروپاییها برای فعالکردن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت روبهروست و این تهدید برای سال ۲۰۲۵ کاملا جدی است و چالش بزرگی برای دیپلماسی در سال آتی (میلادی) خواهد بود. در نتیجه، هرگونه اهمال و بیتوجهی به این موضوع و عدم حصول راهحلی برای توافق با اروپاییها میتواند مقدمهای برای مشکلات عدیده و بزرگتر با آمریکاییها باشد.
راهحلتان برای عبور از این بحران چیست؟
باید در گام اول روابط با اروپا ترمیم شود. تعامل با اروپاییها میتواند ما را از انزوا و روابط سرد فعلی با غرب، چه اتحادیه اروپا و چه آمریکاییها خارج کند