back to top
خانهنویسندگانحقیقت، واقعیت و قدرت: نقدی بر کارل پوپر از منظر گفتمان حقوندی...

حقیقت، واقعیت و قدرت: نقدی بر کارل پوپر از منظر گفتمان حقوندی – ایمان فلاح

  • چکیده
  • کارل پوپر در فلسفه خود، حقیقت را هدفی دست‌نیافتنی می‌داند و آن را در قالب «حقیقت عینی» تعریف می‌کند، که به تطابق نظریه‌ها با واقعیت وابسته است. این مقاله به نقد این دیدگاه از منظر گفتمان حقوندی می‌پردازد و نشان می‌دهد که محدود کردن حقیقت به دانش و واقعیت، آن را در برابر تحریف قدرت‌های ناحقوند آسیب‌پذیر می‌کند. در نهایت، رویکردی پیشنهاد می‌شود که در آن حقیقت بر اساس معیارهای حقوندی)میزانِ عدل) تعریف شده و به معیار سنجش واقعیت‌ها تبدیل می‌شود.
  • مقدمه
  • کارل پوپر، فیلسوف بزرگ قرن بیستم، تأکید ویژه‌ای بر نقدگرایی و ابطال‌پذیری به‌عنوان اصول کلیدی دانش علمی دارد. او حقیقت را به‌عنوان یک ایده تنظیمی معرفی می‌کند که قابل دستیابی نهایی نیست، اما هدفی است که علم باید همواره به سوی آن حرکت کند. این دیدگاه، با وجود مزایای آن در جلوگیری از دگماتیسم علمی، در برابر سوءاستفاده قدرت‌های ناحقوند ضعف‌های جدی دارد.
  • در این مقاله، ابتدا دیدگاه‌های پوپر در مورد حقیقت و واقعیت بررسی می‌شود. سپس از منظر گفتمان حقوندی نقدی بر این دیدگاه ارائه می‌گردد و راه‌حلی برای حضور حقیقت و گسترش فرهنگ حقوندی در جامعه پیشنهاد می‌شود.
  • دیدگاه کارل پوپر درباره حقیقت و واقعیت
  • پوپر حقیقت را به‌عنوان تطابق گزاره‌ها با واقعیت تعریف می‌کند، اما معتقد است که این تطابق هرگز به‌طور قطعی قابل اثبات نیست. او در آثار خود، از جمله «منطق اکتشاف علمی»و «حدس‌ها و ابطال‌ها»، بر این نکته تأکید دارد که:
  1. دانش علمی همواره موقتی و قابل ابطال است.
  2. حقیقت عینی وجود دارد، اما ما فقط می‌توانیم به آن نزدیک شویم، نه اینکه به آن دست یابیم.
  • نقد از منظر گفتمان حقوندی
  • از منظر گفتمان حقوندی، دیدگاه پوپر محدودیت‌هایی دارد که به تحریف حقیقت(جانشین کردن واقعیت های برساخته به جای حقیقت) توسط قدرت‌های ناحقوند منجر می‌شود:
  1. حقیقت به‌عنوان ابزاری در خدمت قدرت ناحقوند:
  • در گفتمان ناحقوندی، علم، هنر و مهارت‌ها و نهایتاً هرگونه کوشش و ابتکار به ابزارهایی برای توجیه منافع قدرت تبدیل می‌شوند. اگر حقیقت صرفاً به دانش و واقعیت تقلیل یابد، هر کس(یا هرنهاد) که کنترل دانش و واقعیت را در اختیار داشته باشد، می‌تواند حقیقت را به نفع خود تعریف کند.
  1. تحریف ارزش‌های انسانی:
  • مفاهیمی همچون آزادی، عدالت، و استقلال و رشد در گفتمان ناحقوندی بر اساس منافع قدرت بازتعریف می‌شوند. به‌عنوان مثال:
  • عدالت به مشروعیت‌بخشی به قدرت تقلیل می‌یابد.
  • آزادی به اطاعت از قوانین تحریف‌شده تبدیل می‌شود که در آن آزادی هر فرد از آنجایی شروع می شود که آزادی دیگری تمام می شود. اگر آزادی از جنس دانایی است، چگونه است که دانایی یک فرد در اتمام دانایی دیگری است؟
  1. نبود معیارهای حقوندی(میزانِ عدل) برای سنجش حقیقت:
  • پوپر حقیقت را بر اساس واقعیت می‌سنجد، اما واقعیت می‌تواند توسط قدرت‌های ناحقوند دست‌کاری شود. در این شرایط، هیچ معیاری برای نقد واقعیت‌های تحریف‌شده وجود ندارد.
  • پیشنهاد: حقیقت بر اساس معیارهای حقوندی
  • برای جلوگیری از سوءاستفاده از دانش و واقعیت، لازم است که:
  1. حقیقت و ویژگی های حق به معیار سنجش واقعیت تبدیل شود:
  • به‌جای سنجش حقیقت بر اساس واقعیت، باید واقعیت‌ها را بر اساس حقیقت و ویژگی های حق که قبلا توضیح داده شده است ارزیابی کنیم. این حقیقت باید به اصولی مانند عدالت، آزادی، و کرامت انسانی گره بخورد.
  1. نقد بر اساس معیارهای حقوندی:
  • دستاوردهای علمی، هنری، و فنی باید بر اساس معیارهای حقوندی نقد و بازبینی شوند. این نقد به جلوگیری از انحراف و تحریف کمک می‌کند.
  1. گفتمان حقوندی به‌عنوان رویکردی پایدار:
  • گفتمان حقوندی می‌تواند علم، هنر، و مهارت‌ها را در خدمت حقیقت و حق قرار دهد، نه در خدمت قدرت. در این گفتمان:
  • علم برای کشف حقیقت به کار می‌رود، نه توجیه قدرت.
  • هنر برای تعالی انسانی خلق می‌شود، نه تبلیغ منافع.
  • مثالی برای تفاوت حقیقت و واقعیت از منظر گفتمان حقوندی
  • برای روشن‌تر کردن تفاوت میان حقیقت و واقعیت و تأکید بر اهمیت معیارهای حقوندی در بررسی مسائل، به مثال زیر توجه کنید:
  • واقعیت:
  • فرض کنید فردی با چاقو به فرد دیگری حمله کرده است. واقعیت این است که:
  1. چاقو وارد بدن فرد قربانی شده و او آسیب دیده است.
  2. تحقیق در مورد چرایی این حادثه می‌تواند به کشف واقعیت‌های بیشتری منجر شود، مانند:
  • عامل حادثه:چه کسی این حمله را انجام داده است؟
  • دلایل حادثه:انگیزه‌های شخص مهاجم چه بوده‌اند؟
  • جزئیات محیطی:حادثه در کجا و چگونه رخ داده است؟
  • این اطلاعات، هرچند مهم هستند، اما صرفاً به توصیف و تحلیل واقعیت‌های موجود می‌پردازند.
  • حقیقت:
  • از منظر گفتمان حقوندی، تحلیل این رویداد فراتر از توصیف واقعیت‌های سطحی است و به حقوق انسانیو بنیادهای حقوندیمی‌پردازد:
  1. حق صلح و امنیت:
  • حقیقت به این اشاره دارد که فرد قربانی از حق صلح و امنیت خود محروم شده است. این حق، نه‌تنها به مهاجم بلکه به جامعه‌ای که ظرفیت‌های صلح و امنیت را تضمین نکرده است، مربوط می‌شود.
  1. حق حیات:
  • این رویداد تجاوزی به حق حیات قربانی است، که باید از منظر فرهنگ حقوندی به آن پرداخته شود:
  • آیا جامعه در تضمین این حق کوتاهی کرده است؟
  • چه سازوکارهایی در پیشگیری از این حوادث نقش داشته‌اند یا نداشته‌اند؟
  1. نقش جامعه و نهادهای اجتماعی:
  • حقیقت بررسی می‌کند که آیا عوامل اجتماعی، اقتصادی، یا فرهنگی در ایجاد انگیزه برای این حمله نقش داشته‌اند؟ به‌عنوان مثال:
  • آیا مهاجم تحت فشار اقتصادی یا اجتماعی بوده است؟
  • آیا نظام آموزشی، فرهنگی، یا قضایی جامعه در ایجاد یا کاهش این نوع رفتارها تأثیر داشته است؟
  1. پاسخگویی به حق‌ها:
  • حقیقت همچنین به این می‌پردازد که چگونه نهادهای فردی و اجتماعی از طریق فرهنگ حقوندی به این حق‌ها رسیدگی کرده‌اند:
  • آیا نظام عدالت کیفری، حقوق قربانی و مهاجم را به‌درستی رعایت کرده است؟
  • آیا برنامه‌هایی برای بازسازی اجتماعی، درمان روانی، یا اصلاح رفتار مهاجم وجود دارد؟
  • جمع‌بندی تفاوت حقیقت و واقعیت در این مثال:
  • واقعیت:تنها به جنبه‌های عینی و مادی حادثه می‌پردازد، مانند اینکه چاقو وارد بدن قربانی شده است و دلایل آن چیست.
  • حقیقت:بر حقوق انسانی قربانی و مهاجم، قبل از گفتار و رفتار و پندارشان و همچنین نقش نهادهای اجتماعی، و فرهنگ حقوندی تأکید می‌کند و به تحلیل عمیق‌تر چرایی و چگونگی رعایت یا نقض این حق‌ها می‌پردازد.
  • این مثال نشان می‌دهد که حقیقت، به‌عنوان معیاری مبتنی بر حق، می‌تواند واقعیت‌ها را در سطحی عمیق‌تر بررسی کرده و به رفع زمینه‌های ناحقوندی (آب کردن کوه یخ ناحقوندی) در جامعه کمک کند.
  • نتیجه‌گیری
  • دیدگاه کارل پوپر درباره حقیقت، علی‌رغم احترام به تلاش او برای دفاع از نقدگرایی و آزادی علمی، به دلیل تقلیل حقیقت به واقعیت، در برابر سوءاستفاده قدرت‌های ناحقوند آسیب‌پذیر است.
  • از منظر گفتمان حقوندی، لازم است که حقیقت به‌عنوان معیار سنجش واقعیت تعریف شود و بر اساس اصول حقوندی مورد جستجو قرار گیرد. تنها در این صورت است که می‌توان امیدوار بود که حقیقت و حق در جامعه حضور پیدا کنند و از تحریف دانش و ارزش‌های انسانی جلوگیری شود.
  • منابع
  1. Popper, Karl. The Logic of Scientific Discovery. Routledge, 1959.
  2. Popper, Karl. Conjectures and Refutations: The Growth of Scientific Knowledge. Routledge, 1963.
  3. Popper, Karl. Objective Knowledge: An Evolutionary Approach. Oxford University Press, 1972.

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید