با کمی دقت به ادعاها و تحلیل ها، به آسانی میتوان دریافت که واژه”مردم” در میان فعالان
سیاسی به شکل ابزاری در آمده تا نه تنها کمبودهای موجود در نگاه خود به قدرت را پر کنند،
بلکه مردم را برای ماندن در قدرت و یا دستیابی به قدرت، در چشم همان مردم متقاعد
سازند. عاریه گرفتن این واژه به هدف متقاعد کردن همان مردم، ترجمان قائل نبودن شعور
برای آنان می باشد که جز ناکام ماندن در هدفشان، نتیجه دیگری را در بر نداشته و نخواهد
داشت. حاکمیت مدعی است که مردم پشت نظام ایستاده اند و اپوزیسیون هم به نوبه خود
همان ادعا را دارد. جناح های حاکمیت برای ثابت کردن ادعای خود با در دست داشتن تمامی
ابزار لازم، گاه و بیگاه جمعیتی را به خیابانها می کشانند، اپوزیسیون خارج هم به نوبه خود
بدون داشتن ابزار ملی، می کوشد بخشی به کمک جنجال های نشریات وابسته، مردم را
پشت خود بداند. اپوزیسیون داخلی هم می کوشد مردم را پیرو خود قلمداد کند. اما حقیقت
به گونه ای دیگر رقم می خورد. برای ادعای خود، هر طرف شواهد و دلایلی را ابراز می کنند.
یکی میگوید مردم برای حاکمیت از ترس در تجمعات می روند، دیگری می گوید، مردم از ترس
عواقب آن به تجمعات غیر حکومتی نمی آیند و… و ما نفهمیدیم این “مردم” چه کسانی
هستند و در کجا قرار دارند که اینچنین در فضای مجازی دست به دست می شوند. در
حقیقت ساختن این تصورات ذهنی به صورت باوری درآمده که انسان را در همان فضای
مجازی زندانی می کند.
ژان پیاژه Jean Piaget)) از پیشکسوتان روانشناسی و متخصص رشد هوش کودکان، اولین
خاطره از کودکی خود را که تا هویدا نشدن واقعیت تکان دهنده ماجرا بر وجود آن اصرار داشت
را اینگونه بیان می کند که: او در کودکی زمانی که هنوز دوساله بوده، قربانی یک حادثه بچه
دزدی می شود. در بین جزئیات حادثه، به یاد می آورد که در گهواره اش نشسته بوده که
پرستارش در حال زدوخورد با بچه دزد بوده است درحالی که بچه دزد صورت او را چنگ می
زند، تا وقتی که ژاندارمی با شنل کوتاه و باتوم سفیدش در دست، خرابکار را دنبال می کند.
داستان توسط پرستار و خانواده ژان پیاژه و دیگرانی که شنیده بودند همواره تأیید می شده
است. ژان پیاژه متقاعد شده بود که آن حادثه را به خوبی به یاد می آورد، او قادر بود تمام
جزئیات آن را بیان کند در حالی که آن حادثه هرگز رخ نداده بود. سیزده سال بعد، پرستار با
نوشتن نامه ای به والدین ژان، اقرار می کند که داستان با تمامی جزئیات حادثه ساختگی
بوده است. بعدها، ژان پیاژه در این مورد می نویسد: « بنابراین، من می بایستی مانند یک
کودک، داستانی که والدینم باور داشتند را می شنیدم، و آن را به شکل یک خاطره دیداری به
گذشته می فرستادم که در حقیقت، یک خاطرۀ خاطره اما غیر واقعی بود. خیلی از خاطرات
واقعی بدون شک براین منوال اند. بدین سان خاطرات زیادی که حقیقی به نظر می رسند،
اغلب چیزی جز بازسازی های تصورات حال یا گذشته به امر واقع نیستند.
این نوع نگاه به مردم و گاهی به ملت، بدون شک نگاهی قدرت مدارانه می باشد که با تصور
عاریه گرفتن نیروی “مردم” برای خود موقعیتی ممتاز در مجاز فراهم آورد. با انواع ادعاها و
توجیهات نشانه هائی را ارائه می دهد تا این مجاز را به حقیقت، به خود و دیگران بقبولاند و بر
پایه این واقعیت مجازی، و نه حقیقی فعالیت کند. و غافل است از اینکه کوشش در فضائی
مجازی در محدوده همان مجاز می ماند و هرگز به حقیقت نمی رسد. این دنیای مجازی رفته،
رفته بر تعقل غالب می گردد و نتیجه کوشش انسان را زایل می گرداند. و غافل است از اینکه
تلاش و کوشش در فضای حق و حقیقت میوه و نتیجه ای حقیقی میدهد هرچند کوچک
باشد. و این نوع میوه حقیقی است که در مرور زمان انباشته شده و نتیجه می دهد، بر
خلاف تصورات و خیالات که در دنیای مجازی می ماند و ثمره ای نمیدهد. البته فضای مجازی
برای انسان پسندیده و زیباست زیرا خالق آن خودش می باشد، به همین دلیل است که در
برابر نقد و انتقاد مقاومت میکند و دچار فشار عصبی می گردد. از طرفی، این مکانیزم ابتدای
خود فریبی و خود سانسوری ما را هم فراهم می کند. یکی دیگر از نتایج مخرب به کار گرفتن
واهیات به خصوص در امر مبارزه برای اپوزیسیون، از دست دادن اعتماد مردم می باشد. زیرا
آنچه به حاکمیت مستقر مربوط می شود، جلب اعتماد مردم برایش به اندازه اپوزیسیون
حیاتی نمی باشد. این اعتماد به آسانی به دست نمی آید زیرا شعور و وجدان جمعی خروج
از راه حق را به خوبی درک می کند و به هیچ قیمتی حاضر نمی شود برای جابجائی دو ناحق
هزینه بپردازد. راز دوام رژیم های استبدادی نبود یک بدیل حق مدار می باشد.
هادی قدسی
https://bayanerochan.blogspot.com/2025/01/blog-post_14.html