برای احمد خاتمی و امام جمعه تهران
ای حمورابی آن سویِ زمان
خطبه از پنجرهِ روز بخوان
بنگر این آتش واین شور و نشاط
اخم در کن که شوی، یکدم شاد
نفسِ شهر نه آن است که بود
سخنِ یاوه نخواهند شنود
سرخی آتششان سوخت تو را
زردیش ریخت به افکارِ شما
از هزاران سده این جشن بپاست
تو چه دانی که حرام است و خطاست
نعره ات ، بانگِ حماری است به گِل
ترسِ مرگ است نه از سوزش ِ دل
این چنین داد ، تو بر قافلهِ دزد بزن
رسمِ اسلام اگرنیست ، قبا را بفکن
ترکِ این خطبه کُن و شو ، انسان
تا ببینی که چه حالی است در آن
سالِ آینده که این سور به پاست
سرخیِ آتشِ ما، سهمِ شماست
26 اسفند 1393