پیشگفتار:
قبل از ورود به بحث اصلی، به چند نکته اشاره میشود که لازم است خوانندگان در حین مطالعه و در طول این مباحث به آن توجه داشته باشند:
١ـ کتاب پیش رو، که تدوین و تصحیح شده مقالات دوازدهگانه «از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟» یا «چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز»، در واقع خلاصه ای است از پژوهش ابتکاری آقای امیرحسین ترکاشوند که در قالب کتابی با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» منتشر گردیده است. نظر به اینکه کتاب مذکور، قطور بوده و متجاوز از هزار صفحه میباشد و مطالعه آن برای عموم خالی از مشقت نیست، کوشش شد که لُپّ مطالب به زبان ساده در اختیار عموم قرار بگیرد. البته هرجا توضیح و یا نکات دیگری جهت روشنایی بیشتر لازم دیده شد، به مطالب افزوده گردیده است. در چند مورد هم نقدی بر مطالب آقای ترکاشوند بعمل آمده و یا ابهام زدایی شده است. از آنجایی که اکثر مطالب این کتاب برگرفته از کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» است، نقل قولها از این کتاب تا جایی که ممکن بوده در میان « » قرار گرفته، اما در جاهایی که تغییراتی در مطالب اعمال شده، در انتهای آن مطلب، شماره پی نوشت مربوط به ذکر مأخذ از قلم مأخذ آن ذکر شده است. البته ممکن است در برخی موارد هم سهوا افتاده باشد، که چون فضل تقدم این بحث از آقای ترکاشوند است و گویی این کتاب هم از آن باشد، از بررسی مجدد و تدقیق آن که بسیار زمان بر است صرفه نظر میشود. همین جا از آقای ترکاشوند، به جهت اینکه با شهامت و شجاعت به این تحقیق پرداخته و آن را درمعرض افکار عموم قرار داده، به نوبه خود سپاسگزاری مینمایم و با انتشاراین اثر، در پی ارج نهادن به این کار ارزشمند ایشان نیز میباشم.
٢ـ در این پژوهش، وقتی از روایات و احادیث، چه صحیح و چه مجعول، بحث بمیان میآید، هدف از وجهی؛ نشان دادن وضعیت و بستر تاریخی دوران صدر اسلام یا زمان هایی که گزارشگران و یا جاعلان در آن میزیسته، میباشد، زیرا روایات و احادیث خود نوعی گزارش تاریخی بشمار میآیند، چرا که حتی احادیث و روایات جعلی، چون در خلأ و منتزع از شرایط و وضعیت زمانه نمیتوانست جعل شود، به نحوی گویای شرایط و وضعیت آن دوران است. از وجه دیگر، روایات و احادیث چون منبع اصلی فقه بوده و مباحث فقهی از آنها سرچشمه گرفته اند، برای روشن شدن وضعیت و چگونگی حجاب بانوان در دوران های مختلف ضرورت دارد. بررسی صحت و سقم و انتساب روایات و احادیث به پیامبر و یا سایر ائمه هم میزان خود را دارد و آن میزان تنها قرآن است، که بایستی آنها با قرآن سنجیده شوند تا عیارشان مشخص شوند و در باره اینکه چرا قرآن میزان صحت و سقم احادیث است و باید آن را میزان قرار داد، در جای خود نکاتی آمده است.
٣ـ شاید بسیاری بگویند که اکنون دیگر جای طرح اینگونه مسائل نیست و زمان آن گذشته و لازم است که به کار مهمتری پرداخته شود. البته از دید کسانی که اعتقادی به اینگونه مسائل ندارند و یا مشکلی با حجاب رایج ندارند، شاید اینگونه باشد، ولی از دید کسانی که معتقد هستند و میخواهند عامل به مسائل دینی خود باشند، حائز کمال اهمیت است که بدانند پیامبرشان و حتی امامان و فقها در طول زمان چگونه با این مسأله برخورد کرده اند و تکلیف واقعی آنها از منظر شرعی چیست. و مهمتر اینکه سوء استفاده از این وسیله، از قدرت حاکم گرفته شود و مشخص گردد؛ چگونه حقوق زنان پایمال شده و آنها از زیست طبیعی و رشد و بالندگی خود در عرصه جامعه محروم گشته اند، و چگونه علمای شیعه که برخی از آنها خواسته و بعضی هم ناخواسته برای اینکه از فقه حاکم عقب نمانند، احادیث و روایات اهل سنت (به ویژه در مورد سنگسار و عورت بودن زن) را از آنها اخذ کرده و سپس به آن لباس شیعی پوشانده و به شکل منبع شیعی درآورده اند و خواسته یا ناخواسته به قافله تحکیم فقه حکومتی پیوسته اند.
۴ـ به منظور سهولت و ساده کردن مطالب برای عموم، تا جای ممکن ترجمه فارسی آیات قرآن و احادیث و روایات آورده شده و متن عربی یا حداقل مآخذ آنها به پی نوشت ها منتقل گشته است تا پژوهشگران بتوانند به متن اصلی آن دست یابند و افزون بر این، هرجا واژه «ترجمه» پیش از متن ترجمه آمده، مراد این بوده که ترجمه از ناحیه اینجانب است.
۵ ـ در این کتاب از حواشی دستنویس آقای ابوالحسن بنی صدر بر کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نیز نقل قول شده است که در جای خود مشخص می باشد.
بعد از ذکر نکات فوق، پیشاپیش بهتر است گفته شود که مطابق این پژوهش، حجاب رایج و مرسوم امروزه در میان مسلمانان، با حقیقت آن در قرآن و واقعیتی که در عصر پیامبر، و حتی در تاریخ فقه داشته است، فاصله ای بس عمیق دارد و عمق این سیر تغییر و تحول چنان است که وقتی حقیقت حجاب در قرآن و واقعیت آن در عصر پیامبر روشن شود، بسیاری آن را باور نخواهند کرد، چرا که امروزه وقتی بحث از حجاب بانوان آن عصر و به ویژه همسران پیامبر یا حضرت فاطمه یا حضرت زینب بمیان میآید، گمان میشود که آنها پوشش و یا حجاب سرتاسری داشته، به گونه ای که از فرق سر تا نوک انگشتان پایشان را در میان میگرفته است و حتی همچنان که به تصویر کشیده میشوند، همراه با روبند و نقاب بوده و همواره در پستوی خانه و در پس پرده بسر میبرده اند. این عدم باور، به این دلیل میباشد که اندیشه مردم در طول نسل ها با چنین باورهای نادرستی از آن دوران عجین شده است. افزون بر این؛ حاکمان و روحانیت قدرتمدار برای حفظ قدرت و تحت سلطه نگاه داشتن زنان، هر روز و هر ساعت، جامعه را با اطلاعات غلط بنام دین و رسول خدا و… بمباران میکنند و بر شدت رسوخ باورهای غلط میافزایند. بخشی از آگاهان جامعه هم به خاطر ترس از قیامت و جهنم، و یا طمع بهشت، و یا حفظ موقعیت سیاسی، اقتصادی و… به آن تمکین میکنند.
توده عادی مردم که مقلد این و یا آن مرجع تقلید هستند، نمیتوانند باور کنند که آراء متفاوت بس فاحشی در مورد حجاب بانوان و اندازه آن در طول تاریخ وجود دارد و گاه این تفاوت به قدری فاحش است، که اینان حتی با اطلاع از آن، با خود میگویند؛ مگر میشود این همه تفاوت وجود داشته باشد؟! حتی برای بسیاری دشوار است که بپذیرند بخش مهمی از آنچه امروز به عنوان نظر قرآن و یا پیامبر گرامی در مورد حجاب عرضه میشود، تدابیری است که فقهای قدرت طلب، که در طول تاریخ به طور مستقیم یا غیرمستقیم بخشی از قدرت را در دست داشته اند و در دوران ما منحصرانه آن را میخواهند، برای به سلطه کشیدن زنان و در نتیجه تسلط بر نسلهای دست پروده آنان، در جهت حفظ و افزایش قدرت خود، بکار برده اند، و از زبان پیامبر، قرآن و یا امامان، همراه با چاشنی ترس از جهنم و امید بهشت، و امروز با زور حکومتی که خود را مجری شریعت می داند به تودۀ عامی، باورهای غلط را به عنوان دین القاء میکنند. و این در حالی است که اصل پذیرش دین با آزادی و اختیار است، چه رسد به اجرای بعضی از دستورات، به نام شریعت!
امید است که این اثر بتواند در روشن بخشی به پوشش و حجاب از دیگاه قرآن و فقه و تغییرات آن از دوران پیامبر گرامی اسلام تا عصر حاضر به علاقمندان یاری رساند.
و توفیق همه از اوست
محمد جعفری،
لندن،
٣٠ اردیبهشت ۱۳۹۶
توضیح مختصر و فشرده:
کوشش قرآن بر این بوده و هست که سلامت جنسی را در جامعه بی بند و بار آن روز و در هر عصر و زمانی به گونه ای که رابطه تن با تن در چارچوب قانونی و مشخص برقرار شود و زنان از اذیت و آزار جنسی، و جامعه از اثرات رواج فحشا، در امان بمانند را تحقق بخشد. و چون اذیت و آزار جنسی طبقه نسوان از امور مستمر بوده و هست، در صورت بکار گیری رهنمودهایش در همه دوران ها آنان را اذیت و آزار جنسی محفوظ نگاه دارد. حجاب و پوشش امری ، مطلق نبوده و نیست و آن یک مسأله سنتی، اقلیمی، اجتماعی و مقید به زمان و مکان و شرایط اجتماعی است و علاوه بر محفوظ نگهداشتن آدمی از سرما و گرما، به منظور تکمیل زیبایی آفرینش و صیانت جنسی و اعلام پرهیز از آلودگی نیز مورد بهره برداری قرار می گیرد. مهمترین فلسفه پوشش هم که از آن به حجاب شرعی یاد میشود، صیانت جنسی و اعلام پرهیز از آلودگی جنسی است. هدف اصلی قرآن و پیامبر هم از پوشش و حجاب و لباس، خودداری از فحشا و رعایت پاکدامنی جهت استحکام بنیاد خانواده و اجتماع و دوری از آلودگی هاست، و نه اینکه لباس و پوشش خود هدف باشد. نه تنها پوشش هدف نیست، بلکه در برهه هایی از زمان، لباس می تواند، لباسِ خفت و ذلت باشد. و حتی پوشش، لباس و حجاب چه برای مرد و چه برای زن، اگر به قصد خود برتر بینی، تفاخر، دلربایی باشد، مذموم و ناپسند است. چرا که پیامبر مانند دیگران لباس میپوشید و شکل و شمایل پیامبر هم مانند همه مردم بود و تفاوتی در لباس پوشیدن و در امور روزمره با دیگران نداشت. نه تنها پیامبر اسلام، بلکه همه پیامبران،لباسشان لباس مردمان هم دوره خود بوده است و آنها لباس خاصی را به خود اختصاص نداده بودند و مثل امروز نبود که روحانیون لباس خاصی را به خود اختصاص داده و خود را از لحاظ لباس و پوشاک هم از سایر طبقات مردم جدا کرده باشند و حتی هر روحانی را که بخواهند مجازات و یا تنبیه کنند، اول او را از پوشیدن آن لباس محروم می کنند!
بنابر تحقیق های انجام شده، تا قرن هشتم هجری در نزد فقهای شیعه بحث پوشش مو مطرح نبوده است، و کسی از فقها، هیچ عبارتی در باره «موی سر» و «لزوم پوشش آن» مطرح نکرده است. اولین فقهای قائل به وجوب ستر مو، حدود ٩ تا ١٠ قرن پس از رسول اکرم (ص) و حدود ٨ قرن پس از امام جعفر صادق می زیسته اند. بنابراین، آیا نباید این سؤال مطرح شود که ٩ تا ١٠ قرن بعد، چگونه میتوان مباح را حرام کرد؟! البته از دست فقها همه چیز بر میآید و این هم یکی از آنها است! وقتی در قرآن حتی یک کلمه در باب حکومت و کشورداری نیامده است، و فقها به دروغ، به ویژه بعد از پیروزی انقلاب، به حکومت سرایت داده اند و بعد هم فقیه را متولی آن ساخته، همه چیز از دستشان برمیآمده است!
برای استخراج وضعیت پوشش و حجاب بانوان در آن عصر و نیز فهم بهتر دلالت آیات قرآن در این مورد، و تغییراتی که در طول زمان بوجود آمده این تحقیق در چهار فصل تدوین یافته است:
١- فصل اول، به مروری مختصر بر وضعیت زیست مردمان در دوران جاهلی و دوران پیامبر، می پردازد،
٢- فصل دوم به بررسی حجاب شرعی در آیات قرآن، اختصاص یافته،
٣- فصل سوم هم مباحث فقهی و تاریخی موضوع بحث را توضیح می دهد، و
۴- فصل چهارم عوامل و عللی که به تغلیظ حجاب بانوان در طول تاریخ انجامیده را گزارش میکند.
فصل اول:
وضعیت زیست مردمان در دوران جاهلی و دوران پیامبر اسلام:
همانطور که در پیش گفتار آمد، قبل از اینکه وارد مبحث حجاب از منظر قرآن شویم، بهتر است مروری داشته باشیم بر اوضاع و احوال حاکم بر زیست مردمان در دوران جاهلی و نیز ابتدای رسالت پیامبر گرامی اسلام تا با بستر نزول آیات الهی و شکل گیری سنت پیامبر بیشتر آشنا شویم و بتوانیم فهم صحیح تری را از مراد آیات، و چرایی و چگونگی سنت پیامبر در مورد حدود و ثغور پوشش و مسائل مرتبط با آن بیابیم. از این رو، از طریق گزارش های تاریخی، مواردی را اجمالاً بررسی مینماییم.
وضعیت خانه ها از نگاه تاریخ:
تاریخ گزارش می کند که تا زمان قصی بن کلاب (جد پنجم رسول خدا) خانه سازی در مکه معمول نبود و مردم برای استراحت، قضای حاجت و خواب شبانه از محدوده حرم و شهر فاصله می گرفتند و به نقاط دورتر، ارتفاعات و کوه های محیط بر شهر میرفتند. بنا به دلایل شرعی آنها مجاز به قطع اشجار و بوته ها نبودند و از ساختن خانه در محدوده حرم ابا داشتند. در این میان قصی بن کلاب هرچند به قوانین شرعی پایبند بود، ولی چون خود امیر بود، جسارت بخرج داد و اقدام به بریدن درخت ها و بوته ها کرد و به ساخت خانه پرداخت. بدین ترتیب اولین خانه ای که در شهر بنا شد، خانه قصی بن کلاب بود. این خانه همان خانه ای بود که به «دارالندوه» معروف شد.
چه قصی اولین بار اقدام به ساخت خانه کرده باشد و چه دیگری، روشن است که زمان آغاز به ساختن خانه از زمان بعثت پیامبر اسلام چندان دور نبوده است. خانه هایی که آن زمان در مکه و دورادور کعبه می ساختند، به دلیل نبود آب کافی و سایر وسایل لازم، در واقع اتاق هایی کاملاً ابتدایی و بدون در و دیوار مستحکم بود و به احتمال قوی، اتاق ها مدور بوده اند، چرا که به آنها «دار» گفته می شد، و به خانه خدا که مکعب شکل بود، «کعبه» می گفتند.
به دلیل مسأله شرعی، کسی حق مالکیت بر زمین و خانه های ساخته شده در مکه را نداشت و حاجیان در مواقع حج و زیارت بی هیچ مشکلی میتوانستند از این خانه های ساخته شده استفاده کنند. از آنجایی که خانه ها از وسایل ابتدائی ساخته می شدند و فاقد درهای محافظ و یا پرده بودند، هر کسی از بیرون قادر بود که داخل خانه ها را ببیند.
در تاریخ آمده که چون تا زمان قصی بن کلاب، در محدوده حرم، خانه ای ساخته نشده بود و فرزندان اسماعیل به صورت عاریه ( ِعاکف) در چادرهای کوچک و بزرگ زندگی می کردند، بعدها هم که خانه ساخته شد، برای اثبات رعایت شرعیِ عاریه بودن و مجاز بودن استفاده حاجیان و زائران از این خانه ها، خانه های خود را به حفاظ و درب و لنگه درب مجهز نکردند.
جالب اینکه فقدان درب بر مدخل خانه های مکه و وجود خانه های همیشه باز و بی درب تا ظهور اسلام و حتی پس از آن تا زمان معاویه تداوم داشته است. این امر که در آن دوران افراد بدون اذن به درون خانه های یکدیگر آمد و رفت می کردند، واقعیات عصر پیامبر را بیشتر روشن می کند. مطهری در این مورد می نویسد:
«در بین اعراب، در محیطی که قرآن نازل شده است معمول نبوده که کسی برای ورود در منزل دیگران اذن بخواهد. ِدر خانه ها باز بوده، همان طوری که الان هم در دهات دیده میشود. هیچ وقت رسم نبوده است– چه شب، چه روزـ که درها را ببندند. زیرا بستن درها از ترس دزد است و در آنجاها چنین ترسی وجود نداشته است. اولین کسی که دستور داد برای خانه های مکه، «مصراعین» یعنی دو لنگه در قرار دهند، معاویه بود و هم او دستور داد که درها را ببندند. در خانه ها همیشه باز بود و اجازه گرفتن هم بین عرب ها متداول نبود و حتی اجازه خواستن را نوعی اهانت نسبت به خود می دانستند. سر زده و بی اطلاع قبلی وارد خانه های یکدیگر می شدند…» (١)
اسلام این رسم غلط را منسوخ کرد و دستور داد سرزده داخل خانه های مورد سکونت دیگران، وارد نشوند. هر کسی در محل سکونت خود اسراری دارد و مایل نیست دیگران بفهمند. حتی دو نفر رفیق صمیمی هم باید این نکته را رعایت کنند. زیرا ممکن است دو دوست یکرنگ در عین یگانگی و یکرنگی، هر یک از نظر زندگی خصوصی، اسراری داشته باشد که نخواهد دیگری بفهمد. بنابراین نباید فکر کرد که دستور استیذان اختصاص دارد به خانه هایی که در آنها زن زندگی می کند. برخورداری از مسکن امن حق هر انسان است و اجازۀ ورود گرفتن، وظیفۀ مطلق و عام است. مردان و زنانی که مقید به پوشش هم نیستند، ممکن است در خانه خود، وضعی داشته باشند که نخواهند دیگران آنان را به آن حال ببینند. اجازه ورود خواستن، عمل به حق است و دستوری است کلی تر از حجاب، فلسفه اش هم کلی تر از فلسفۀ حجاب است.
جمله «حتی تستأنسوا» در «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا» (نور ٢٧)، یعنی تا استعلام نکرده اید، وارد نشوید، و این گویای حق خانه نشینان، و عیب داشتنِ سرزده وارد شدن است. این کلمه می فهماند که ورود شما به خانه ای که دیگران در آن سکونت دارند، می باید با استعلام و جلب انس باشد، نباید سرزده وارد شوید که تجاوز به حق است.
به منظور نشان دادن وضعیت خانه ها در آن دوران، یکی از جامع ترین گزارش هایی که در بارۀ خانه پیامبر آمده، از این قرار است:
«راوی در مورد خانه همسران پیامبر می گوید: چهار تا از این اتاق ها با خشت ساخته شده بود. برای این اتاق ها حجره هایی از لیف خرما وجود داشت [یعنی دیواری حصیری در مقابل اتاق ها نصب شده و ساتر درون اتاق محسوب می شد]. پنج تای دیگر از این اتاق ها با لیف خرمای گل اندود شده ساخته شده بود که فاقد حجره مذکور بودند. ولی در عوض، بر مدخل و درگاهشان پرده موئی آویزان بود …». (٢)
و یا این گزارش:
«ترجمه سخن راویان: من خانه همسران رسول خدا (ص) را در آن موقع که به فرمان عمر بن عبدالعزیز ویران کردند، دیدم، دیوار حیاط ها از خشت خام بود و هر حیاط دارای حجره هایی بود از چوب و شاخ خرما که میان آن را گل اندود کرده بودند. شمردم، نُه حجره بود … ضمناً متوجه شدم که حیاط حجرۀ اُم سلمه، از خشت خام است، از پسرش [پسر پسرش] علت آن را پرسیدم. گفت: هنگامی که پیامبر (ص) به جنگ دومه رفته بودند، اُم سلمه حجره خود را با خشت خام بنا کرد و چون رسول خدا برگشتند، متوجه آن شدند و نخست به خانه ام سلمه آمدند و فرمودند: این بنا چیست؟ ام سلمه گفت: ای رسول خدا، خواستم از دید مردم محفوظ باشم. فرمودند: ای اُم سلمه، بدترین چیزی که اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است * … حجره های همسران رسول خدا را دیدم که از شاخ خرما درست شده و بر درهای آن پرده های موئین سیاه بود * … چهار خانه از آنها با خشت خام ساخته شده بود و حجره هائی از چوب خرما داشت و پنج خانه فقط با چوب گل اندود بود و حجره ای نداشت و بر در آنها پرده مویین آویخته بود. گوید من پرده ها را اندازه گرفتم، سه ذراع طول و یک ذراع و یک وجب، بلکه کمتر از یک وجب، عرض داشتند * … [این] خانه های پیامبر (ص) است که من دیده بودم با شاخ های خرما ساخته و فواصل آنها از گل آکنده شده بود و پرده های مویین داشت * … حجره های پیامبر را پیش از آنکه خراب کنند دیده بودم شاخ های خرمائی بود که بالای آن سفره های چرمین انداخته بودند * … حجره های همسران رسول خدا (ص) را دیدم که بر سقف آنها چادر مویین بود * … به روزگار خلافت عثمان داخل خانه های همسران پیامبر می رفتم و به راحتی دست من به سقف آنها می رسید» (٣)
امام علی نیز خانه اهل بیت پیامبر را چنین وصف می کند:
«… ما اهل بیت محمد (ص) خانه هامان نه سقف داشت، نه درب محافظ، و نه ساتر، و پرده ای بجز الیاف و شاخ و برگ درختان نداشت. نه زیرانداز داشتیم، نه روانداز، و اغلب مان یک قطعه لباس را دست به دست می گردانیدیم تا با آن نماز بخوانیم». (۴)
ًمعمولا استفاده از چنین خانه ها و داشتنِ فقط یک لباس و فقدان لباس تعویضی را از زاویۀ زهد و ساده زیستی مورد توجه قرار می دهند، اما گویای حقیقتی که وجود فقر مالی، و بی توجهی به حجاب امروزی است، نیز هست. (۵) پیامبر در میان مردمی زندگی می کرد «که بسیاری از آنان نه چندان مال داشتند که بتوانند خود را به خوبی بپوشانند، و نه اینکه پدیدۀ نیمه برهنگی (و حتی برهنگی) نزد آنان زشت مینمود، بلکه امری رایج و عادی بود. در فقر مال، و نبود جامه، همین بس که گاه رسول خدا همانند بسیاری از مردم، فاقد جامۀ معوّض بود، بطوری که پس از شستن لباسی که دربرداشت، از جامۀ دیگر خبری نبود. به همین خاطر منتظر می ماند که جامه اش خشک شود تا همان را دوباره بپوشد». (۶)
وضعیت پوشاک:
مردان زیادی فقط دارای یک قطعه پارچه (جامه) بودند، که اگر این قطعه پارچه بلند بود، آن را بر دوش می نهادند و دنباله اش تا نیمه ران و یا زانو می رسید و اگر پارچه کوتاه بود در این صورت رأس آن را به پشت گردن متصل میکردند، و یا پارچه را از زیر سینه همانند لنگ به دور بدن میبستند تا حداقل شرمگاه و پایین تنه را در برگیرد. و کسانی که دارای دو قطعه پارچه بودند، یک قطعه را به صورت لنگ (= اِزار، دامن) به دور کمر می بستند که تا وسط ران، زانو، وسط ساق پا یا مچ پا امتداد می یافت و قطعه دوم را بر روی شانه و کتف سوار می کردند تا لباس بالا تنه شان باشد (= رداء، رو دوشی). این لباس همانی است که امروز به لباس احرام معروف است. لباس بدون دوخت و دوز، حتی تا زمان امام صادق تدوام داشته است. (٧)
زنان مستمند و یا کنیزان نیز یک قطعه پارچه بیشتر نداشتند و آنهایی هم که توان داشتند از پیراهن که «درع» نامیده می شد و از نیمه های سینه تا نزدیکی های زانو را در بر می گرفت، استفاده میکردند. گاه علاوه بر پیراهن، قطع های پارچه بر روی «دوش» می گذاردند یا بر روی «سر» سوار می کردند تا «سینه و پستان، شانه و بازو» را در بربگیرد. پیراهن زنان تقریباً معادل اِزار مردانه، و رو دوشی و سرانداز آنها، تقریباً معادل رداء مردانه بود. (٨) وقتی می گوییم «پیراهن زنانه» پیراهن های امروزی در ذهنمان تداعی می شود، اما واقعیت این است که در آن دوران پیراهن بسیار ساده و قطعه پارچه ای بود که شکافی در وسط آن ایجاد شده بود و تقریباً نیمی از سینه و پستان را می پوشاند (در روستاها و در نقاط شمالی کشور خودمان و در بین عشایر حتی تا همین اواخر چنین بود). با این اوصاف، از البسۀ «زیر» هم که امروزه معمول است، در آن دوران خبری نبوده است (حتی در دهه چهل که من در آبادان به دبیرستان می رفتم، مردان عرب از یک پیراهن بلند، بدون شرت استفاده می کردند، که گاه در بعضی مواقع قُبُل و دُبُر آنان آشکار می گشت و هیچ هم نگران نبودند. زنان هم ُچنین وضعیتی داشتند).
احادیثی از پیغمبر با مضمونی واحد در کتب روایی آمده که زنان و مردان را از پوشیدن لباس های بلند که تمام پا و دست را بپوشانند، نهی کرده است، و اگر این کار منهیّ با مباهات و فخر فروشی همراه می شد، پیامبر آن را مستحق قهر الهی و دور شدن از رحمت او دانسته است. نمونه ای از اینگونه روایات چنین است: «خداوند به کسی که لباسش بلند باشد، در روز قیامت نگاه نمی کند»، (٩) چون زنان در احادیثی که در این مورد آمده، استثنا نشده اند، پس آنها نیز مشمول نهی از استفاده «دامن بلند، پیراهن بلند و لباس آستین بلند» بوده اند، چرا که زنان نیمی از جمعیت را تشکیل می داده اند و ضرورت صراحت در ذکر استثنا آنها لازم تر بوده است و چنین استثنائی مطرح نشده است. (١٠)
لباس شهرت:
جالب اینکه یکی از مصادیق «لباس شهرت» در زمان رسول خدا که در احادیث آمده، همین جامه های بلند است. از حضرت نقل شده که فرمود: «هر کس لباسی برای ایجاد شهرت و عزت بپوشد، خدا جامه خواری و ذلت را بر تنش خواهد کرد». (١١) اگر این سخن پیامبر را امروزه نیز مطمح نظر قرار دهیم، لباس روحانیان نیز لباس خفت و ذلت است، چرا که خلاف رهنمود پیامبر و نیز سنت او عمل می کنند، چرا که وقتی کسی از خارج به مدینه و به مسجد پیامبر وارد می شد، نمیتوانست بفهمد که پیامبر کدام شخص است، زیرا اولاً، همه دایره وار بدون هیچ تفاوتی با هم می نشستند و ثانیاً؛ پیامبر مانند دیگران لباس می پوشید و شکل و شمایل پیامبر هم مانند همه مردم بود و تفاوتی در لباس پوشیدن و در امور روزمره با دیگران نداشت. به این علت شخص تازه وارد می پرسید؛ پیامبر کدام شخص است و یا کدام یک از شما می باشد؟ نه تنها پیامبر اسلام، بلکه همه پیامبران، لباسشان، لباس مردمان هم دورۀ خود بوده است و آنها لباس خاصی را به خود اختصاص نداده بودند و مثل امروز نبود که روحانیون لباس خاصی را به خود اختصاص داده باشند، که خود را از لحاظ لباس و پوشاک هم از سایر طبقات مردم جدا کرده باشند و حتی هر روحانی را که بخواهند مجازات و یا تنبیه کنند، اول او را از پوشیدن آن لباس محروم کنند!
آقای دکتر بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور و اولین قاضی القضات در جمهوری اسلامی، وقتی هنوز به قدرت نرسیده بود، در مقاله ای نوشت:
«… در اسلام هیچ چیز طبقاتی نیست و مناصب و مشاغل و حدود و حقوق و اصناف گوناگون و مزایای هر صنف متناسب با وضع طبیعی یا شبه طبیعی افراد و امتیازاتی است که واقعاً دارا هستند و با کار و کوشش به کسب آنها نائل شده اند. روحانیت و شئون گوناگون آن نیز مخصوص طبقه معین یا خانواده معین نیست و برای روحانی هیچ گونه امتیاز طبقاتی مقرر نشده است. از این بالاتر، در اسلام سمت خاصی بنام روحانیت، نظیر آنچه در میان پیروان بسیاری از ادیان هست و تقریبا شغل و حرفه خاص روحانیون شمرده می شود، سراغ نداریم. آنچه در اسلام هست، یک سلسله تکالیف واجب یا مستحب عمومی است که برخی عینی و اغلب کفائی است، بی آنکه کمترین شغل و حرفه ای برای یکدسته داشته باشد». (١٢)
و نیز می افزود که علمای دین، لباس خاص ندارند:
«… هر کس مختصر اطلاعی داشته باشد، لااقل از طرز لباس پوشیدن مردم نقاط مختلف می تواند به آسانی بفهمد که اولاً عبا و عمامه و قبا، در هیچ دوره لباس منحصر علمای دین نبوده و حتی در عصر ما مردم عادی بسیاری از بلاد، قبا می پوشند و عمامه بر سر می گذارند. ثانیاً، در هیچ زمانی، از طرف روحانیون تشکیلات و مقرراتی وجود نداشته که کسی را از پوشیدن این لباس محروم کنند. هر کس می تواند این لباس را بپوشد». (١٣)
اما وی وقتی لباس قدرت بر تنش پوشیده شد، تمام آن حرف ها که «سمت خاصی بنام روحانیت … سراغ نداریم»، «هیچ گونه امتیاز طبقاتی» و یا لباس ویژه مخصوص به خود ندارند را به بوته فراموشی سپرد، و نه تنها لباس روحانیت، لباس ویژه ای شد، بلکه در دادگاه ویژه ای، لباس برخی از روحانیون از تنشان کنده شده و تشکیلات روحانیت هم مسلط بر جان و مال و ناموس مردم گردید. اما،
«در حالی که امروزه تفکیک صفوف مردان و زنان نمازگزار امری مُسلّم می نماید، اما باید دانست که علت اولیه جداسازی آنان از یکدیگر، به وجود دامن های کوتاه برخی نمازگزاران در حیات پیامبر برمی گشت. بر این اساس پیامبر (ص) برای دیده نشدن عورت یکدیگر توسط جنس مخالف، تدبیر و رهنمودهایی شامل «عقبتر بردن صفوف زنان نسبت به مردان، عدم نگاه زنان به مردان سجده کننده، و دیرتر برخاستن زنان از سجده نسبت به مردان جلوتر از خود»، اتخاذ کرد تا بر تبعات منفی ناشی از کوتاهی دامن ها که عمدتا در خم و راست شدن سجده رخ م ینمود، غلبه گردد». (۱۴)
باز در تأیید کوتاهی دامن، امام علی از قول پیامبر آنجا که بیست ویژگی مؤمن را برمی شمارد، آورده است: «یکی از ویژگی های مؤمن این است که وسط جسم خود را با اِزار ببندد … روایت شده که پیامبر به منزل در آمد و همسرش اُم سلمه را دید که خود را نپوشانده بود (و یا در حال پوشاندن بود). پس پیامبر به وی گفت: پارچه را دور تا دور ناحیه دامنت (به خوبی) بپیچان». (۱۵)
پی نوشت ها:
١ـ حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ١٧۵ به نقل از مسأله حجاب ص ١٢٩،
٢ـ همان سند، ص ٢۵٣ به نقل از الطبقات الکبری ج ٨ ص ١۶٧ و ج ١ ص /۵٠٠ سبل الهدی و الشاد ج ٣ ص ٣۴٨ : قال أن بن أبی انس کان منها [/فیها] أربعه ابیات بلبن لها حجر من جرید و کانت خمسه أبیات می جرید مطینه لا حجر لها علی ابوابها مسوح الشعر ذرعت الستر [/ الساتر] فوجدته ثلاث أذرع فی ذراع و العظم [/عظم الذراع] أو أدنی من العظم
٣ـ همان سند، ص ٢۵١ و ٢۵٢ به نقل از طبقات (ترجمه مهدوی دامغانی) ج١ ص ۴٩٢ تا ۴٩٣ : رأیت بیوت ازواج النبی (ص) ، حین هدمها عمربن عبدالعزیز، کانت بیوتاً باللبن، ولها حجره من جرید مطروره بالطین، عددت تسعه أبیات بحجرها و هی مابین بیت عایشه إلی الباب الذی یلی باب النبی (ص) الی منزل اسماء بنت حسن بن عبدالله بن عبیدالله بن العباس، و رأیت بیت اُمّ سلمه حجرتها من لبن، فسألت ابن ابنها، فقال: لما غزا رسول الله (ص) غزوه دومه بنت ام سلمه حجرتها بلبن، فلما قدم رسول الله (ص) نظر الی البن فدخل علیها اول نسائه فقال: ما هذا البناء؟ فقالت: أردت یا رسول الله (ص) أن أکف أبصار الناس، فقال: یا سلمه إن شر ما ذهب فیه مال المسلمین البنیان *…أدرکت حجر ازواج رسول الله (ص) من جرید النخل علی أبوابها المسوح من شعر اسود *…کان منها اربعه أبیات بلبن لها حجر من جریده، و کانت خمسهابیات من جریده مطینه لا حجر لها، علی ابوابها مسوح الشعر، درعت الستر فوجدته ثلاث أذرع فی ذراع و العظم أو أدنی من العظم *…فهذه بیوت النبی(ص) التی رأیتها * بالجرید، قد طّرت بالطین، علیها مسوح الشعر * … رأیت حجر النبی(ص) قبل أن تهدم بجرائد النخل ملبسه الأنطاع*… رأیت حجر ازواج النبی (ص) و علیها المسوح، یعنی متاع الأعراب *… کنت بیوت ازواج النبی(ص) فی خلافه عثمان بن عفان فأتناول سقفها بیدی (الطبقات الکبری ج ١ ص ۴٩٩ تا ۵٠١)
۴ـ همان سند، ص ٢۵۵ به نقل از الاختصاص شیخ مفید ص /١٧٢ خصال شیخ صدوق ص /٣٧٣ بحارالانوار ج ٣٨ ص :١٧۵ … حتی لقد کان من تألفه لهم أن کان الناس فی المسکن و القرار و الشبع والری و اللباس و الوطاء و الدثار و نحن أهل بیت محمد (ص) لا سقوف لبیوتنا و لا أب واب و لاسور [؟ ستور] إلا الجرائد و ما أشبهها و لا وطاء لنا و لا دثار علینا تداولنا الثوب الواحد فی الصلوه أکثرنا و … نطوی الایام و اللیالی جوعاً عامتنا …
۵ ـ همان سند ص ٢۶١
۶ ـ حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ٢۵۵ به نقل از جامع السعادات ج ٢ ص ۴٩ : و کان یضع ثیابه لتغسل فیأتیه بلال فیؤذنه بالصلوه فمایجد ثوبا یخرج به الی الصلوه حتی تجف ثیابه فیخرج بها الی الصلوه
٧ـ همان سند ص ۵۶،،
٨ـ همان سند ص ۵۶ و ۵٧،
٩ ـ همان سند ص۴٣ : ان الذین یجر ثوبه من الخیلاء لا ینظر الله الیه یوم القیامه
١٠ـ همان سند ص ۴۵،
١١ـ همان سند ص ۴٨ : من لبس ثوب شهره ألبسه الله ثوب مذله،
١٢ـ بحثی در باره مرجعیت و روحانیت، شرکت انتشار، ص ١۴٢،
۱۳- همان سند ص .١۵۴ کتاب «بحثی در باره مرجعیت و روحانیت» در سال١٣۴١ بوسیله شرکت انتشار منتشر شد و بعنوان کتاب برگزیده سال معرفی گردید. در این کتاب مقاله هایی از آقایان علامه سید محمد حسین طباطبایی، حاج سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی، مهندس مهدی بازرگان، سید مرتضی جزایری، سید محمود طالقانی، مرتضی مطهری و سید محمد بهشتی آمده است. این کتاب بعد از پیروزی انقلاب تا به امروز، در محاق سانسور قرار گرفته و اجازه انتشار پیدا نکرده است. علت اصلی سانسور هم مقاله های شهید مطهری و آقای دکتر بهشتی است که هر دو مقاله در مخالفت با ولایت فقیه و حتی مرجعیت منحصر به فرد است. در مقاله شهید مطهری به جای یک مرجعِ تنها،
شورای مرجعیت پیشنهاد شده است.
١۴ـ حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص١٠ و ١١،
١۵ـ همان سند ص ٨،
کتاب منبع:
https://mohammadjafarim.com/wp-content/uploads/2018/02/Hejab-181117-.pdf
[…] از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از … […]