back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: جنگها و برخوردهای خاورمیانه و غفلت از امری که مطرح...

بنی صدر: جنگها و برخوردهای خاورمیانه و غفلت از امری که مطرح نمی شود

ahb 20140620عصر جدید: ما اکنون شاهد جنگ دیگری در منطقه هستیم. عربستان به یمن حمله کرده است و موضوع برخورد با ایران مسئله روز شده است.

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

  

بنی صدر: چند نوبت در گفتگو با شما توضیح دادم که در منطقه اتحاد هائی بوجود آمده و اینکه مرتب تبلیغ کردن که ایران میخواهد امپراطوری ایجاد کند و تبلیغ در باب آقای سلیمانی که یکی میگوید  ایشان بیسمارک ایران است، یکی میگوید ناپلئون ایران است، همینجور لقبها به او میدهند، اینها زمینه سازیست برای اینکه در کشور های منطقه  جنگ را دائمی کنند و سرکوب مردمی را رویه بسازند که این مردم دیگر نمیخواهند در نظامهای استنبدادی زندگی کنند. حالا این یمن هم در واقع تصدیق  و تائید آن ارزیابی ها هست. اینکه ایران در آنجا قوای زمینی دارد؟ نه ندارد و آنهائی که حمله کرده اند این را مدعی نیستند. اما مداخله ایران دادن اسلحه و پول است. اما عربستان هم پول و اسلحه می داد حال چرا حمله هوائی کرده است و بر سر مردم بمب می ریزد. آنها به انچه در یمن می گذرد جنگ شیعه و سنی نام نهادند. یک دلیل این حمله است که عربستان یمن را حیاط خلوت خود می داند و قصد دارد به منابع نفتی آنجا هم دست بیندازد. زمانی هم که ناصر سرکار بود و نظامی ها در یمن کودتا کردند امام یمن به عربستان فرار کرد همان زمان نیز عربستان چنین جنگی را راه انداخت و ناصر هم قشون فرستاد و جنگ مدتهای دراز طول کشید. واقعیت این است اما یک امر زمینه مهم دارد که عموما از آن غافل می شوند. و بهتر است به این مطلب بپردازیم. از اینجا شروع کنم که در انقلاب مردم ایران در حرکت خود گل را بر گلوله پیروز کردند. خشونت زدائی کردند. بقول سران آن اریش، ارتش مثل برف آب شد و انقلاب با کمترین خشونت پیروز شد و آن خشونت را هم رژیم بکار می برد زیرا جنبش عمومی نیاز به خشونت ندارد. اگر گروگانگیری نمی شد و تجاوز عراق به ایران صورت نمی گرفت و آقای خمینی به تعهداتش پی بند می ماند و در ایران دمکراسی برقرار می شد و ایران رشد همه جانبه می کرد. انسان در این سرزمین رشد می کرد و یک اقتصاد توانمندی هم می یافت، چه وضعیتی پیش می آمد؟ آن وضعیتی که پیش می آمد، رابطه مجموعه تشکیل شده از انسانهای شهروند که از حقوق انسان، که از حقوق شهروندی و از حقوق ملی بر خوردارند و در این جامعه، جامعه مدنی مهار جامعه سیاسی یعنی سازمانها و فعالان سیاسی و نیز دولت را در اختیار  داشت. این می شد جامعه ایرانی. طبیعتا این جامعه با جامعه های منطقه رابطه بر قرار می کرد و روشی که بکار برده بود به آن جامعه ها امکان میداد همان روش را بکار ببرند و بنا بر همین الگو جامعه هایی را بسازند. خوب منطقه می شد مدار باز. همه جامعه ها در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی با هم درارتباط همکاری و تعاونند، محل جنگ و برخوردی هم نیست. یعنی محل ندارد که به وجود بیاید ،خوب حالا اگر قدرتهایی که در منطقه حاکم بودند، همچین وضعی پیش می آمد، یعنی ایران همچین الگویی میشد، منافع آنها در منطقه به خطر می افتاد.

شما تصور کنید در منطقه ای که دو اقیانوس نفت و گاز در شمال و جنوبش است، جنوب که منطقه خلیج فارس است و شمالش هم آسیانه میانه و شمال ایران. تصور کنید این منطقه کشورهای آزادی در رشد می شدند ،خوب چرا باید می گذاشتند سرمایه هایشان ،استعدادهایشان و دیگر نیروهای محرکه شان ، مثل سیل به شرق و غرب دنیا برود، غربش که معلوم است اروپا و امریکا و شرقش هم روسیه و چین، خوب چرا؟. خوب نمیگذاشتند. همان تحولی که در روسیه به وجود آمد زمینه ساز تشکیل رژیمهای استبدادی نمیشد، زمینه ساز جامعه های مستقل و آزادی در این منطقه می شد که  فرهنگ ایرانی عناصر اصلی زمینه عمومی فرهنگی آنها را تشکیل می دهد و میتوانستند با جامعه ایرانی در همکاری و تعاون رشد کنند. این واقعیتی است که دیده نمی شود. حالا بر ضد آن انقلاب کودتا شد. آن مردمی که مردم ایرانند ،این کودتا را نمی بینند و خیال می کنند که این تقصیر انقلاب بوده که وضعیت چنین است. نه این تقصیر انقلاب نبود. تقصیر کودتا بر ضد انقلاب بود. با گروگانگیری و جنگ و کودتای خرداد شصت استبداد بر قرار شد. آن رابطه مردم ایران با مردم منطقه برید و جایش را داد به کی؟ به رابطه دولتهای استبدادی اسلحه به دست باهم، که شروع شد با تجاوز عراق به ایران در رژیم صدام و همین کشور هایی که الآن با ایران رویارویند،آن وقت حامی صدام بودند در جنگ با کی؟ با ایران. الان هم شما در منطقه نگاه کنید، همه جا این مردم از صحنه بیرونند،نه بدین معنا که از صحنه بیرونند و دارند تماشا می کنند،نه خیر از صحنه بیرونند وتماشگر هم نیستند،بمب و موشک می خوردند، گلوله توپ می خورند، بخش بزرگشان هم آواره اند و هر روز هم کشت و کشتار است. این وضعیت مردم است. مدار بسته ای بین گروه های اسلحه بدست به وجود آمده و در این مدار بسته دشمنی ،این چیز واضحی است که یک طرف باید از بین برود و یک طرف بماند . حالا در سوریه یا باید رژیم اسد بماند و مخالفینش را از بین ببرد تازه مخالفینش هم یک دست که نیستند بر فرض اینکه رژیم اسد نماند باز دوباره باید این گروه های اسلحه بدست بجان هم بیافتند تا یکی بر بقیه غلبه کند و اگر چیزی از سوریه ماند آن دسته مسلح یک بساط استبدادی بر آن به اصطلاح کشور بگستراند. چرا تا حالا راه حل پیدا نکرده ؟ برای اینکه راه حل ندارد. مدار بسته است دیگر ،باز که نیست ،مردم که نیستند عمل کنند ،گروه های اسلحه به دست هستند .چه جوری باید راه حل پیدا کند یا باید اینها که اسلحه گرفتند دستشان و بر ضد اسد هستند اسلحه را زمین بگذارند،خوب نابود می شوند.یا باید آقای اسد و قشون او از رسمی و غیر رسمی ،اسلحه را زمین بگذارند و تسلیم بشوند،خوب آنها هم اگر این کار را بکنند نابود می شوند. پس هیچ کدام حاضر نیست که اسلحه را زمین بگذارد. حالا،تازه قدرتهایی که از بیرون دخالت می کنند هم در مدار بسته هستند.

همین دیشب، مصاحبه آقای اردوغان را گوش دادم. خیلی شگفت زده شدم. باید از این آقا پرسید ،خوب شما آدم عاقل، داشتید در آنجا یک ترکیه ای را می ساختید، اکثریتی از آن مردم هم راضی بودند حالا چه احتیاجی داشتی که به فکر باز سازی خلافت عثمانی بیفتی؟ شما می گوئید که ایران باید از این کشور ها بیرون برود، خوب، خود شما چرا آنجا تشریف دارید؟ مسئله ای است که به مردم سوریه مربوط می شود، شما چرا آنجا تشریف دارید؟ شما چرا مداخله مسلحانه می کنید؟ مداخله مسلحانه تنها این نیست که بگوئید من در آنجا قشون ندارم، شما در سوریه قشون ندارید ولی پایگاه گرو ههای مسلحی هستید که در آنجا می جنگند، غیر از این بخشی از آنها را در خاک خود تعلیم می دهید. شما به این کار چه حق دارید؟ خوب این شده مدار بسته منطقه نفوذ. حالا گیریم که آقای اردوغان با رژیم ایران یک فرقی دارد. ایشان بابت مداخله ای که می کند دخل می کند. از امریکا می گیرد، از عربستان، در واقع دولت سعودی می گیرد و چیزی هم نمی دهد. این رژیمی که ما داریم، نگون بخت، بجای اینکه بگیرد، می دهد. در سوریه نفرات و پول خرج می کند در عراق همین کار را می کند. حالا در یمن بسیار بعید می بینم که نیروی مسلح داشته باشد،به تعدادی که بشود گفت که مداخله نظامی می کند. ولی پول و اسلحه که لابد می دهد، حوثی ها پول و اسلحه از کجا می آورند و می جنگند؟ از یک جا پس می آورند. کی پول اینها را تامین می کند؟ گنجی، چیزی پیدا کرده اند؟ نه. آنجا که خرج میدهد. در سوریه که خرج می دهد در عراق که خرج می دهد ،عرض کنم به شما در لبنان هم که مرتب،ماهانه خرج میدهد،در فلسطین هم که می دهد. این هم نوع جدیدی از امپراتوری است. دوباره مجددا عرض می کنم این اسمش امپراتوری سازی نیست اسمش بر باد دادن نیروهای محرکه است، سرمایه و انسان است و سوختن فرصت های رشد است و اجازه دادن به همسایه ها برای خوردن ثروت ملی ایران است. آخرش در این مدار بسته نتیجه اش چیست؟ نتیجه اش این است، ببینید ما یک زمان امپراتوری بودیم. دوره هخامنشی بودیم دوره ساسانی بودیم حتی بعد از اسلام،  در  یک دوره ای تا یک حدودی مثلا در دوره صفوی ،یک مناطقی در تصرف ما بوده، اما هر امپراتوری هم محتاج دشمن است در بیرون خودش، تا بتواند برای متمرکز کردن قوای خود توجیه داشته باشد. یعنی گرفتن قوا از جامعه و تبدیل آن به قوای نظامی (پول، سرمایه، انسان) و هم اینکه آن قدرت خارجی باعث اضمحلال آن می شود، مگر اینکه همواره موضع مسلط نداشته باشد. خوب شما رفته اید در افغانستان تا پاکستان (چون پاکستان نیز در قضیه یمن فعال شده است) بعد می آید در خلیج فارس، لبنان و عراق و بعد هم سوریه و فلسطین. در همه این کشورها حضور دارید و عمل می کنید، آنهم در یک مدار بسته. اگر در این عمل کردن، موضع موفق نداشته باشی، این ها دشمنانی هستند که می توانند وارد مرزهای ایران بشوند و مدام تهدید کننده باشند. اما سئوال اینجاست که چگون میتوان موضع متفوق داشته باشیم؟! آیا به مانند دوره ساسانی، همه این مکان ها را تصرف خواهی کرد؟ و با این کشورها رابطه مسلط زیر سلطه برقرار خواهی کرد؟! یعنی نیروهای محرک این کشورها را ایران می گیرد و تبدیل به توان اقتصادی می کند و سپس به قدرت نظامی؟ آیا اینطور است؟! در حال حاضر تمام این کشورهای حوزه خلیج فارس که با ایران منابع مشترک دارند، میبینیم که بیشتر سود را انها می برند؟! شما چه امکانی داریی برای اینکه اولا: بر همه این کشورها، مسلط بشوی و ثانیا: این کشورها را تحت سلطه به معنای رابطه مسلط – زیر سلطه برقرار کنی؟ این کار را نمیتوانی بکنی چون امکان آن را نداری، نه ایران این امکان را دارد، نه ترکیه و نه عربستان سعودی. با پول تنها نمیشود آقای منطقه شد. یعنی آن رابطه مسلط – زیر سلطه را برقرار کرد. پس می ماند به اینکه که شما ایران را در منطقه ای، گرقتار دشمن های می کنی که دور تا دور آن را فرار گرفته اند. اگر انسان به اندازه یک جو عقل داشته باشد این کار را انجام نمیدهد. حال اینکه شما میتوانستی که به جای این کار از مدار باز استفاده کنی، که اولا خود این مردم ایران، آزاد و مستقل در رشد باشند و ثانیا جامعه ایرانی الگو، محرک ومشوق جامعه های دیگر میشد. تا این مردم همانطور که در بهار عربی به حرکت در آمدند و متاسفانه، هنوز بهار تمام نشده، خزان عربی شد، این الگو دوام پیدا کند و همه جائی شود. شما نگاه کنید: تحولی در شرق اروپا انجام گرفت و سبب شد که امپراطوری روسیه و رژیم های استبدادی از جا برخاستند. چطور در این کشورها، بهارشان به خزان تبدیل نشد؟ ولی در مصر شد؟ دلیل ان چیست؟ یا بهتر بگوئیم: مجموعه ای از دلایل لازم است : (توجه کنید که این دلایل در مدار باز معنی میدهد) الگوی اروپای غربی برای مردم اروپای شرقی دارای جاذبه بود و دیگر اینکه در اروپای غربی، کشورها حامی گروههای مسلح نبود و حتی ارتش برای اینکه کودتا کنند و بر آن کشورها مسلط بشوند نیز نبود، بلکه حامی دمکراسی بود. یعنی اینکه در آن جوامع، مردم شهروند بشوند در همین حدی که اروپائی ها غربی هستند، این بود که کشورهای اروپای غربی، الگو بودند برای کشورهای اروپای شرقی. چون مدار باز بود این تحول به شکل مطلوبی انجام گرفت و جنگ  و گرفتاری هم پیش نیامد. حال در همین اروپای شرقی شما یک الگو دیگری نیز می بینید که در آنجا جنگ وجود دارد. چرا؟ چون 1 :  مدار بسته ای در بین غرب و روسیه بوجود آمده است  2- در خود آن کشور هم یک مدار بسته بوجود آمده است بین گرایش افراد به غرب و گرایش دیگری به روسیه که بیشتر بین روسی تبارها رواج دارد. تا این دو مدار بسته وجود دارد، راه حلی نیز وجود نخواهد داشت چراکه هر طرف بخواهد پیروز بشود، طرف دیگر نابود شده است. راه حل در باز کردن این دو مدار بسته است. اول در سطح مردم و در مرحله بعد در بین روسیه وغرب. هیچ دلیل دیگری وجود ندارد که جنگ در سوریه به این مدت طولانی وجود داشته باشد . وضعیت عراق و لبنان وافغانستان(بیچاره از زمان کمونیست تا کنون )  این وضعیت ها را داشته باشند . این ها بدلیل این مدارهای بسته است و این مدار ها هم باز نمی شود تا وقتی که مردم این کشورها ، خود وارد عمل بشوند .  ابدا هم این کار آسان نخواهد بود ولی از یک جا میشود شروع کرد و آن اینکه اول ببینیم که در کدام کشورها این امکان وجود دارد که اگر در ان کشورها مدار باز بشود یعنی :مردم ، شهروند برخوردار از حقوق انسان حقوق شهروندی و حقوق ملی بگردند، میتواند کمک کند به اینکه مدار در همسایه های آن کشور نیز باز شود؟ در حال حاضر در منطقه 2 یا 3جا بیشتر وجود ندارد که دارای این خاصیت باشد : ایران- ترکیه- مصر. انتظار بر این بود که در ترکیه این الگو بوجود بیاید اما این حزب حاکم نتوانست. از آنجائی که قدرت دارای جاذبه بسیار است ، بسیار مشکل است که انسان بدام نیفتد و باید که اندیشه راهنمای آدمی، کاملا بیان استقلال و آزادی باشد تا بتواند در برابر وسوسه قدرت مقاومت لازم را داشته باشد- وقتی مرجع تقلیدی که آقای خمینی باشد، نتوانست در وسوسه قدرت مقاومت کند ، میتوان فهمید که اقای اردوغان به طریق اولی نیز نمیتواند. حال اگر آقای اردوغان بخواهد موقعیت و موضع خودش را به عنوان حاکم بر ترکیه مداوم و دائمی بکند، یک وضعیت به بار می آورد. به فکر این  این نباید بود که حزب اردوغان برای همیشه بر ترکیه و بر منطقه حکومت کند. در فکر این باشیم که جامعه ترک یک جامعه ای باشد بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی که الگو بشود برای جوامع دیگر. هر گاه اینطور عمل بکند، و در کشورهای دیگر متوجه بشوند که بنا بر این نیست که قلمروی سلطه خویش را بگشاید و به خاطر نفوذ در منطقه بخواهد برای همیشه در ترکیه حکومت بکند، آنوقت مدار باز می شود. ترکیه آنوقت به عنوان محل پرورش مدار بسته در عراق و سوریه بسته می شود. مرزهای داعش بسته می شود. البته تمام رژیم های استبدادی هم همینطور هستند. ناگزیر مشکل می رود به طرف حل.

 در مورد افغانستان و پاکستان هم این روش جواب خواهد داد. هر گاه در پاکستان دموکراسی به معنای واقعی کلمه شکل بگیرد و ارتش پاکستان نقشی که الان دارد را رها کند و همان نقشی را ایفا کند که یک ارتش باید داشته باشد و به عنوان مدافع مرزها عمل کند. آنزمان آن مدار بین پاکستان و افغانستان باز می شود. آقای مولا عمر و طالبان بریده و بی محل می شوند. ناگزیرند به صلح تن بدهند. هر گاه اینطرف هم دولتهای ابرقدرت نخواهند، آنها هم راه حل مشکل را در حذف دیگری نمی بینند و صلح ممکن می شود. اگر ایران هم دموکراسی بشود، به معنای اینکه مردم به راستی شهروند و صاحب کشور باشند، افغانستان، سوریه، عراق و کشورهای خلیج فارس و حتی خود رژیم سعودی که این همه تلاش می کند که این مدار باز ایجاد نشود؛ همه محکوم به سقوط می شوند. بساط جنگ هم می شود برچیده بشود. این همان زمینه عمومی هست که در تحلیلات گفته نمی شود. تحلیل در مورد روبرو شدن قدرتها و چگونگی برخورد قدرتهاست و فردای آنهم آن تحلیل اشتباه از آب در می آید. دو تا دید وجود دارد که در مورد یمن هم این تحلیل ها و نوع فکرها مشاهده می شود. دو گونه می شود واقعیت را دید. یک آنست که مدار باز و دیگری با مدار بسته. اگر با مدار بسته به مسائل بنگریم واقعیت را آنطور که هست، نمی بینیم. از چشم قدرت می بینیم. اما اگر مدار باز باشد آنطور که هست می بینیم. آنوقت هست که از خود می پرسی که در این منطقه که جنگ هست، پس مردمش کجا هستند؟ می گویند که “ملت عراق” که فرض بگیریم که اینطور باشد، کجاست؟ اسلحه به دستها که معلوم هستند. مردم این منطقه کجایند؟ اگر این سوال جواب یافت و این مردم حق خود را گرفتند، اگر آن ناتوانی که فکر می کنند دارند را به توانمندی تبدیل کردند، اگر از این دروغ خود را رها کردند، توانائی خود را به یاد آوردند، آمدند به صحنه به عنوان شهروندان حقوقمند، آنوقت البته وضعیت دیگری پیش می آید. معلوم می شود که مردم در صحنه حضور دارند. حضور در صحنه مدار را باز می کند.

 شاد و پیروز باشید.

 

برگرفته از مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر جمعه  ٧ فروردین ٩۴ برابر 2015-03-27

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید