وضعیت سنجی سی و نهم : توافق احتمالی چه محتوائی میتواند داشته باشد؟
صبح چهار شنبه اول آوریل ۲۰۱۵ و ۱۲ فروردین ۱۳۹۴ است و با آنکه لاوروف، وزیر خارجه روسیه گفته است توافق حاصل شد و ظریف گفته است زمان آن است که متن توافق به نگارش درآید، اما هنوز متن منتشر نشده است. با توجه به اینکه وضعیت سنجی های پیشین، با دقت، مسیری طی شده را، پیشاپیش، معلوم کرده است، اینک برآنیم که ویژگی های توافق احتمالی را بازگوئیم. نه تنها برای اینکه واقعیت آنسان که روی می دهد بر ایرانیان آشکار بگردد، بلکه بدین قصد نیز که ایرانیان تمام حواس خود را جمع این واقعیت بس مهم و تعیین کننده کنند، که وقتی ایرانیان موازنۀ عدمی را اصل راهنما می کردند، از آن غافل نمی شدند. آن واقعیت بس مهم و نعیین کننده ایناست:
نه تنها تا ممکن است نباید خود را گرفتار روابط قوا کرد، بلکه وقتی با قدرتی خارجی روبرو هستیم و این قدرت در موقعیت مسلط نیز هست، بنابر اصل موازنۀ عدمی، باید از افتادن در دام زورآزمایی با آن، پرهیز کرد. به سخن روشن، نباید وارد رابطه ای شد که در آن، بیگانه موقع و موضع متفوق دارد.
این همان درسی است که ایرانیان هر بار فراموش کردند، حیات ملی خود را به خطر انداختند. از حملۀ اسکندر و حملۀ اعراب و حمله مغول به ایران تا جنگ های ایران و روس و امتیاز فروشی یا به حراج گذاشتن منابع ثروت کشور در دوران قاجار و کودتاهای پهلوی ها و مصرف محور کردن اقتصاد ایران در دوران اینان و ولایت فقیه، تا گروگانگیری و جنگ ۸ ساله و اینک «توافق نهائی» برسر «برنامه اتمی ایران»، موارد رعایت نکردن این اصل هستند. با توجه به این واقعیت که رژیم ملاتاریا برای بقای خویش، ناگزیر از «تعامل» با قدرت های خارجی است، پس ویژگی اول توافق احتمالی، چه امروز بعمل آید و خواه در آینده، این است:
۱. ایران تحت مهار قدرت های خارجی می ماند:
توافق، ایران را در مهار دائمی قدرت های خارجی قرار می دهد: اگر هم در توافق، زمان ۱۰ یا ۱۵ سال قید شود، واقعیت این است که مهار ایران خواه از طریق آژانس بین المللی انرژی اتمی (پروتکل الحاقی)، و چه بطور مستقیم، بعد از زمان قید شده نیز ادامه می یابد. پایان یافتن آن وقتی ممکن خواهد شد که ایران خود را از رابطۀ قوا با این قدرت ها خارج کند. و
۲. تحریم ها لغو نمی شوند، به حال تعلیق در می آیند و بخشی از آنها نیز برجا می مانند:
۲.۱. از تحریم های سازمان ملل متحد، تنها آن بخش که مربوط به برنامۀ اتمی است، به حال تعلیق در می آید و احتمالاً لغو می شود، و بقیه که به موشک سازی مربوط است برجا می ماند.
۲.۲. تحریم هایی که امریکا و اروپا وضع کرده اند، به حال تعلیق در می آیند.
۳. ظرفیت سانتریفوژهایی که ایران اجازه خواهد داشت نگاه دارد، ۶۰۰۰ سو است:
۶۰۰۰ سو، و نه ۱۹۰ هزار سو ای که خامنه ای برای ایران لازم می دید، یعنی این که تأسیسات اتمی ایران حکم شیر بی یال و دم و اشکم را پیدا خواهد کرد. در حقیقت، با این ظرفیت، سوخت برای یک نیروگاه اتمی نیز نمی توان تولید کرد. اورانیومی هم که به میزان زیر ۵ درصد غنی می شود، باید به سوخت تبدیل شود.
۴. کارخانۀ آب سنگین اراک را کشورهای ۵+۱ بازسازی خواهند کرد:
هدف از بازسازی کارخانۀ آب سنگین اینست که پلوتونیوم به اندازه ای که بتوان بمب اتمی ساخت، تولید نکند. بعد از مدتی که طول آن معلوم نیست، کارخانه تحت کنترل کار خواهد کرد.
۵. تأسیسات نطنز و فردو برجا می مانند تا «صورت ظاهر حفظ شود»:
چون رژیم ولایت فقیه است و در رأس آن کسی قرارداد که یک عمر آموزش و تمرین «حفظ صورت ظاهر» را دیده است، بنابر توافق، تأسیسات برجا می مانند. غافل از اینکه قدرت های خارجیِ طرفِ توافق می خواهند که برجا بمانند؛ زیرا وسیلۀ کنترل ایران هستند.
۶. توافق چنان تنظیم می شود که دست طرف قوی باز و دست طرف ضعیف، یعنی ایران، بسته باشد:
سابقۀ قرارداد الجزایر که چون رئیس جمهوری( آقای بنی صدر )آن را خیانت دانست و امضاء نکرد، بیانیه نامیده شد، نباید از یاد ایرانیان رفته باشد. طرف امریکا ،ایران را مجبور کرد به تمامی تعهدها عمل کند و اما خود، به تعهدهایش عمل نکرد. چنانکه پول های ایران را هنوز که هنوز است در توقیف نگاه داشته است. رسیدگی به ثروتی که خانوادۀ پهلوی و دستیاران شاه سابق از ایران بردند نیز بعمل نیامد.
موافقت نامۀ ژنو نیز چنین شد. علت نیز این است که امریکا و اروپا نه تنها موقع و موضع مسلط دارند، بلکه بر ثروت ایران از پول و نفت نیز بسط ید دارند. لذا،
۷. ضمانت اجرایی یک طرفه می شود:
طرف مسلط، وسیلۀ مجبور کردن رژیم ولایت فقیه را به اجرای توافق می یابد، و ایران وسیلۀ مجبور کردن کشورهای ۵+۱ را به اجرای تعهد نمی یابد. گیریم که آنها تعهدی نیز بر عهده نمی گیرند. به حال تعلیق درآوردن تحریم ها را تعهد نمی توان خواند، زیرا خود به معنای نگاه داشتن شمشیر داموکلس بر سر ایران است.
۸. توافق به زبان مبهم نوشته می شود:
زبان مبهم بکار طرفی می آید که هر زمان خواست، و به هر دلیل که خواست، و به هر ترتیب که خواست، هر معنی را که خواست، بدان بدهد. اما رژیم ولایت فقیه چرا به این زبان تن میدهد؟ زیرا از آن می ترسد که ایرانیان از ابعاد فاجعه آگاه گردند. آیا زبان قرارداد الجزایر مبهم نبود؟ زبان قطعنامه ای که به جنگ ایران و عراق پایان داد چطور؟
۹. اندازه تفوق قدرت خارجی و مهارش بستگی مستقیم پیدا می کند با اندازۀ اصرار رژیم به حفظ «تأسیسات اتمی»:
برابر اطلاع، کارشناسان به خامنه ای گفته اند که چشم پوشیدن از تأسیسات بهتر از تن دادن به توافقی است که ایران را تحت کنترل غرب و شرق در می آورد. اما او، بر حفظ «دست آوردها» اصرار ورزیده است. طرف معامله نیز، با توجه به این اصرار خامنه ای است که میزان تفوق و مهار خود را بالا می برد. لذا،
۱۰. قرارداد منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) یک طرفه تعریف و بکار می رود:
غیر از اینکه بنابر قرارداد، کشورهای دارندۀ سلاح هسته ای نیز باید اسباب خلع سلاح خود را فراهم کنند و نکرده اند، این کشورها دیگر کشورهای جهان را باید از تکنولوژی اتمی صلح آمیز نیز برخوردار کنند. اما این کشورها با یکدیگر قرار و مدار گذاشتند که مانع از دسترسی دیگر کشورهای جهان به این تکنولوژی شوند. با آنکه، در بسته های پیشنهادی پیشین، پذیرفته بودند به ایران، برابر قرارداد منع گسترش سلاح هسته ای، کمک کنند، در توافق، سخنی از آن بمیان نخواهد آمد.
۱۱. رژیم در موقعیتی قرار نمی گیرد که بتواند مانع از خورد و برد ثروت نفت و گاز مشاع در خلیج فارس بگردد:
پس از آنکه آقای بنی صدر میزان خورد و برد ثروت نفت و گاز منابع مشاع میان ایران و همسایه هایش را در خلیج فارس، تعیین کرد، در ۳۱ مارس، رقم ۱۰۰ میلیارد دلار در سال، بر زبان آمد. بدیهی است که رقم واقعی بیشتر از این است. باوجود این، هم بخاطر وضعیتی که توافق احتمالی ایجاد خواهد کرد و هم بدون توافق احتمالی، ایران آن موقعیت را نخواهد یافت که ثروت خورده شده را مطالبه کند و همسایه ها را ناگزیر کند حق ایران را از نفت و گازی که استخراج می کنند، بپردازند. رژیم همین موقعیت ضعیف را در شمال کشور، از جمله در مورد حقوق ملی ایران در دریای مازندران، خواهد داشت.
٭ سیاست تعرضی دولت سعودی در سوریه و یمن چه می گوید؟:
یادآور می شود که بطور مداوم، وجود اتحاد دولت سعودی و اسرائیل و مصر را خاطر نشان کرده ایم. اینک، این اتحاد از پرده بیرون افتاده و همکاری این سه دولت در سوریه و یمن و در آنچه به «خطر توسعه طلبی ایران» خوانده می شود، بس آشکار است. دو برداشت از تشکیل اتحادی که پاکستان نیز در آن است و اردوغان نیز از آن حمایت می کند و حمله اش به یمن می تواند کرد:
● حمله نظامی دولت سعودی و متحدانش به یمن و تصرف شهری در سوریه توسط قوای تحت حمایت دولت سعودی و سنگ اندازی های نتان یاهو و تهدیدهای کنگره امریکا همزمان با گفتگوهای لوزان، هم سازی کشورهای خاورمیانه و امریکا در قراردادن رژیم ولایت فقیه در موقعیتی است که ناگزیر از امضای توافق دلخواه امریکا و متحدانش در خاورمیانه بگردد.
● دولت سعودی و حکومت نتان یاهو و متحدانشان که ایران را چون نگین در میان گرفته اند، همراه با محافظه کاران جدید و اکثریت جمهوری خواه امریکا دست به یک رشته مانورها در منطقه و در واشنگتن زده اند تا که اوباما ناگزیر شود ایران را در برابر سخت ترین شرائط قرار دهد، به ترتیبی که توافق سر نگیرد و تحریم های بازهم سخت تر بر ضد ایران وضع شوند و زمینۀ حمله به ایران و تغییر رژیم آن، بوجود آید.
همانطور که در وضعیت سنجی های پیشین خاطر نشان کرده ایم، رژیم ولایت فقیه در این دام افتاده و وضعیت منطقه، از جمله عوامل فشار به ایران گشته است.
در این موقعیت، کار بسیار سخت و پر مشقت مذاکره کنندگان به نمایندگی از سوی رژیم، یک مأموریت است: خامنه ای بحرانی بس ویرانگر ایجاد کرده و اینک اینان باید، با رعایت «خط قرمز» های او، مانع از ادامه یافتن ویرانگری بگردند. حاصل کارشان نمی تواند ویژگی های بالا را نداشته باشد. هرگاه شجاعت آن را می یافتند که به جبار بگویند ویرانی که ببار آورده چه اندازه بزرگ است، کار را برخود و بر مردم ایران آسان می کردند.