آنچه از تن را باید پوشاند:
”’برخی احادیث پیامبر گویای این است که اندام لازم به پوشش، چه در مورد مردان و چه حتی در مورد زنان، عبارت از ناحیه عورت است. عورت به فرمودۀ حضرت از دور کمر (زیر ناف) تا زانو می باشد؛ «عوره الرجل علی الرجل کعوره المرأه علی الرجل، و عوره المرأه علی المرأه کعوره المرأه علی الرجل» و «عوره المؤمن مابین سرته إلی رکبته». و گویا حضرت در همین راستا مردم را از راه رفتن با جامه ای که هیچ بخشی از آن بر روی فرج و شرمگاهشان نباشد، نهی کرد”’. (۱۶)
موافق روایت دیگری وقتی «همسران پیامبر، از حضرت پرسیدند: دامن لباس را چقدر آویزان و دراز کنند؟ رسول خدا پاسخ داد، یک وجب. همسران گفتند: یک وجب کم است، زیرا عورت از آن بیرون می زند. حضرت گفت: یک ذراع [دو وجب]. همسران دوباره گفتند: در این صورت پاهاشان نمایان می ماند. پیامبر (ص) گفت: همان یک ذراع باشد و چیزی برآن نیفزایند.» (١٧)
در کوتاهی دامن زنان بنا به نقل روایت از امام باقر اینکه زنان در حین گزاردن نماز در عصر رسول خدا، عقب مردان می ایستادند، به علت کوتاهی دامن زنان نمازگزار بود که بلندیش از زانو فراتر نمی رفت و هنگام سجده، بخش های بیشتری از بدنشان دیده می شد. (١٨) بنا بر گزارش عبدالله بن عدی بلندی دامن زنان پیامبر تا حدود زانوی پایشان بود، و در نتیجه ساق پای آنها نمایان و بدون ساتر بود. «عمربن خطاب گفت: زنان رسول خدا خواهان میزان بلندی دامن لباس شدند. حضرت پاسخ داد: یک وجب. زنان گفتند: یک وجب کم است زیرا [هنگام تحرک و نشست و برخاست] عورت از آن بیرون می زند و نمایان می گردد. رسول خدا گفت: پس به اندازه یک ذراع بگیرید.» (١٩)
خلیل بن احمد، واحد اندازه گیری ذراع را معادل فاصله آرنج تا نوک انگشت وسط می داند. بر این قیاس، اندازۀ دامن بانوان از کمر تا زانو بوده و در نتیجه ساق، مکشوف و نمایان بوده است. ولی اگر «شبر» را مطابق برخی توضیحات عبارت از یک وجب و چهار انگشت بدانیم، در این صورت دو «شبر» که در بعضی روایات به جای ذراع آمده، برابر با حدود ۶۱ سانتیمتر خواهد شد. بر این قیاس، اندازه دامن زنان از کمر تا نیم وجب پایینتر از زانو بوده و در نتیجه بیشتر ساق پا نمایان بوده است. ممکن است پرسش زنان پیامبر به دلیل نهی حضرت از پوشیدن جامه های بلند بوده باشد که با ناز و تبختر توأم بوده و موجب آزردگی خاطر مستمندان بی جامه را فراهم می کرده است. (٢٠)
شایان ذکر است که در آن دوران، فقر مالی چنان شدید بوده است که بسیاری از مردم حتی توانایی تأمین غذا و خوراک خود را نداشتند، چه رسد به تأمین پوشاک. از این رو قرآن یکی از کفاره های «ظهار» را غذا دادن به ۶۰ فقیر معین نموده است. (٢١) و یا کفاره قسم هایی نیز که از روی اراده خورده می شود و سپس شکسته می گردد، پوشاندن ١٠ نیازمند اعلام کرده است. (٢٢) گمان نرود که منظور از پوشاندن مستمندان در آیه فوق الذکر در آن زمان، یکدست پوشش کامل بوده، بلکه موافق اخبار وارده، منظور آن یک قطعه پارچه کوچک که می توانست عورت و پایین تنه را بپوشاند، بوده است (٢٣) باید توجه داشت که حتی موافق حدیث زیر که در قرن دوم هجری وقتی از امام در این مورد سؤال می شود که منظور از پوشاندن چیست؟ امام می فرماید: «قطعه پارچه ای که عورت و پایین تنه را بپوشاند.» (۲۴)
عده زیادی از مؤمنان و کسانی که به پیامبر می گرویدند، از برده و غیر برده، از شدت فقر در برهنگی به سر می بردند. شرح حال «اهل صفه» عمق برهنگی و فقر را در آن دوران می رساند. اهل صفه مؤمنان فقیری بودند که به مدینه هجرت کردند، اما در مدینه نه سرپناهی داشتند و نه مال و ثروتی. آنان برهنه بودند و شب ها را در صفه مسجد پیامبر بسر می بردند. وقتی رسول خدا پارچه یا پرده بلند و کم عرضی بدست آورد، آنها را فراخواند و پارچه را تقسیم به قطعاتی (که به اندازه گیری به دور کمر هر یک از آنان حاصل می شد) به صورت لنگ درآورد و در اختیارشان قرار داد و به این ترتیب برهنگان یاد شده را ستر عورت نمود.
بنا به گزارش کلینی؛ «زنی وقتی متوجه شد که شوهرش با کنیزش خلوت کرده، بدون اینکه جامه ای بپوشد برهنه از خانه خارج شد و نزد پیامبر آمد و گویا به خاطر شدت ناراحتی به پیامبر گفت: «من مرتکب فجور شده ام، پس پاکم کن». شوهرش که متوجه موضوع شده بود، دوان دوان در پی او آمد و پارچه ای بر روی بدن لختش انداخت. پیامبر (ص) گفت: «چه نسبتی با تو دارد؟» مرد گفت: «همسر من است، با کنیزم خلوت کردم و او چنین رفتاری با من کرد.» رسول خدا پس از پاسخ شوهر، به وی گفت: «زنت را در آغوش بگیر. زن در آن هنگام غیرتی شدن [عقلش را گم می کند و] بالا و پایین دره را هم تشخیص نمی دهد.» (۲۵)
شیخ صدوق در مصادقه الاخوان آورده: «مردی دیر نزد رسول خدا رفت و فرمود: ترا چه شده است که دیر آمده ای؟ گفت: ای رسول خدا برهنگی مرا باز داشت، فرمود: مگر ترا همسایه نبود که دارای دو جامه باشد و یکی را به تو عاریت دهد؟ گفت: آری [ای] رسول خدا. فرمود: پس او ترا برادر نیست». (۲۶)
برهنگی و نیمه برهنگی بسیار شایع بود تا جایی که برهنه بیرون رفتن از خانه تا قرن دوم هجری، وجود داشته است و از سؤال هایی که از امامان می کردند، این نکته عیان است، مثلاً، از امام صادق در باره تکلیف کسی که عریان خارج شود و وقت نماز فرا رسد، پرسیده شد. و امام نیز پاسخ داد: «…اگر کسی او را نبیند، ایستاده نماز بخواند، لیکن اگر کسی او را می بیند نشسته بخواند». (٢٧)
اینکه مردم از شدت فقر برهنه و یا نیمه برهنه بودند، بدین معنی نیست که کسانی هم نبودند که توان تهیه لباس و پوشاک نداشته باشند، البته ”’ثروتمندانی بودند که با تهیه انواع پوشاک «فراخ و بلند» در سطح جامعه رفت و آمد می کردند.”’ (٢٨)
لباس یکی از علائم تفاخر:
در آن روزگار، فراخ و دراز بودن لباس، علامت ثروت و بزرگی بود و هرچه لباس و پوشاک بلندتر و عریض تر، نمایانگر ثروت بیشتر و تفاخر به حساب می آمد، همچنانکه امروز هم لباس و پوشاک بین بسیاری از زنان و مردان یکی از علائم مهم تفاخر، خود بزرگ بینی، برازندگی و شیکی است. کافی است که شما به انواع لباس زنانی که خود مبلغ حجاب هستند بنگرید، تا به عمق مسأله واقف شوید. حتی کفایت می کند که فقط به روسری های آنها توجه کنید، به طوری که یکی از مغازه داران روسری فروش تهران، برایم نقل می کرد، بعضی از زنان و دختران سران رژیم، وقتی می خواهند روسری بخرند، مغازه دار را وادار می کنند که مغازه را برای آنها قرق کند تا کسی آنان را بدون حجاب نبیند، و با فراغ بال بتوانند، انواع و اقسام روسری های شیک مخصوص به خود را که هریک از آنها چندین میلیون تومان قیمت دارد، برای خود انتخاب کنند.
نظر به اینکه متمولین به داشتن چنین جامه های بلند و فراخ، فخر و مباهات می کردند و دوست داشتند که مردم به آنها نگاه کنند، و یا حتی بدون اینکه بخواهند فخر فروشی کنند، این عمل بر روح و جان بینوایان بی لباس اثر منفی برجای می گذاشت و لذا از پیامبر برای کاستن اثرات منفی بر روح و جان بینوایان، احادیث زیادی با مضمون واحدی نقل شده که «زنان و مردان را از پوشیدن لباسهای بلند که تمام پا یا دست را بپوشاند، نهی کرده است، و اگر این کار منهی با مباهات و فخر همراه می شد، مستحق قهر الهی و دور شدن از رحمت او دانسته است.» (٢٩) و یا «اباذر گفت: خداوند به کسی که لباسش بلند باشد، در روز قیامت نگاه نمی کند.» (٣٠) و همچنین «امام باقر، جرّ اِزار و پوشیدن البسه بلند را از کارها (و عادات) بنی امیه می دانست و گفته که امام علی، دامن و دنبالۀ پیراهنش را به طرف بالا جمع می کرد.» (٣١)
اشتباه نشود روایات عام است و نهی پیامبر از جامه های بلند اشرافی، مرد و زن هر دو را در برمی گرفته و نه فقط مردان را. زیرا در جامعه آن روز، زنان بینوا در جامعه کم نبودند و طبیعی است که زنان نسبت به این مسائل از مردان حساس تر هستند.
علاوه بر برهنگی و یا نیمه برهنگی که در اثر فقر وجود داشت، بنا به گفتۀ مطهری: «در جاهلیت بین اعراب [پوشاندن شرمگاه] معمول نبود و اسلام آن را واجب کرد». (٣٢)ً
نه اینکه البسه دوخته اصلا وجود نداشت، بلکه کمتر رایج بود و الا قمیص یا پیراهن و سروال وجود داشت. سروال در بعضی مواقع و نزد بعضی افراد به جای اِزار برای ستر پایین تنه بکار می رفت و آن چیزی شبیه و یا معادل شلوارک امروز بود که تا حد زانو امتداد دارد. (٣٣)
منقول است که امام علی گفت: «من و پیامبر در یک روز ابری و بارانی در بقیع نشسته بودیم که زنی سوار بر الاغ از آنجا گذشت و دست الاغش در سوراخی فرو رفت و زن به زمین افتاد. پیامبر رویش را برگرداند [تا نگاهش به عورت و پایین تنه زن نیفتد]. حاضران عرض کردند: ای رسول خدا! او سروال به پا دارد. پیامبر سه بار گفت: خدایا! زن شلوارک پوش را بیامرز! ای مردم سروال بپوشید که پوشاترین جامه های شما است و زنان خود را هنگامی که بیرون می آیند با سروال حفظ کنید.» (۳۴)
جامه های دوخته و به اصطلاح لباس، مدت ها پس از رسول خدا شایع گردید و پیامبر خودش از دو قطعه جامه نادوخته یعنی اِزار و رداء استفاده می کرد. از پیامبر در باره اقامه نماز با یک قطع پارچه سؤال شد، و حضرت پاسخ داد: مگر همه مردم می توانند دو قطعه پارچه بیابند! (۳۵)
ً
اصلاً مصداق فرد برهنه در پیش از اسلام و هنگام ظهور اسلام، تا زمان امام صادق، و با زمان حاضر، تفاوت اساسی پیدا کرده است، زیرا در حال حاضر به کسی که یک سوم و یا نیمی از اندامش، بی لباس باشد، برهنه و عریان می گویند، اما در آن زمان به چنین کسی، برهنه نمی گفتند. امام جعفر صادق می گوید:
«عریان کسی است که هیچ لباسی بر تن ندارد، بطوری که اگر حفره ای بیابد وارد آن می شود تا نماز بخواند و رکوع و سجده نماید». (۳۶)
مردم در آن دوران به دلایل عدیده ای، عزم و دقتی در پوشاندن پایین تنه و عورت نداشتند و لذا موافق بعضی روایات در جامعۀ نوظهور اسلام، اولین خواست پیامبر از مردم، چه در مورد مرد و چه زن، ستر عورت است که به فرمودۀ حضرت، دور کمر (زیر ناف) تا زانو می باشد. (٣٧)
وضعیت روابط اجتماعی زنان و مردان:
شیوه همنشینی زن و مرد عرب در دوران جاهلی و دوران پیامبر با آن چیزی که امروزه فقها تصویر میکنند کاملاً متفاوت بوده است، آنها گاه افسار گسیخته و بدون هیچ قید و بندی همنشینی می کردند و پیامبر با تدابیر ساده و عملی، جامعه را به سمت روابطی سالم و به دور از تجاوز به حقوق زنان سوق داد و در این راستا، تدابیری اندیشید و آنها را بکار گرفت تا محیط سالم برای رشد و نمو خانواده و انسان ها فراهم گردد. برای روشن شدن وضعیت و روابط زن و مرد در دوران جاهلی و زمان پیامبر، نمونه هایی از تاریخ که نشان دهندۀ وضع آن دوران است، آورده می شود:
بنا به تحقیق زکی یمانی، تا زمانی که اسلام به خارج از عربستان گسترش پیدا نکرده بود، اثر و خبری از نقابی که بخشی از زنان آن را به عنوان یک دستور دینی می پوشند، نبود. پس از اینکه خلفای بنی امیه به روم شرقی (یا سوریه کنونی) که زیر سیطرۀ یونانیان بود، دست یافتند، نقاب را از آنان گرفته و بعد به سایر نقاط گسترش پیدا کرد و بعد هم برایش حدیث و روایت ساخته شد تا به عنوان یک امر شرعی آن را بر زنان تحمیل کنند و نقابی که بخشی از زنان آن را می پوشند، از فرهنگ یونانیان گرفته شده و یا یک امر اقلیمی بوده و ربطی به دین و اسلام ندارد.
«جامعه مدینه، جامعه ای بود که در آن زن با مرد پهلو به پهلو در همه عرصه های زندگی اجتماعی مشارکت داشت و موضوع تا آغاز دوره اموی به همین منوال ادامه یافت، زیرا عرب ها سنت های خویش را حفظ کردند، به این خاطر زن در جامعه با چهره ای باز حاضر می شد، تا اینکه برخی از خلفای بنی امیه زنان خود را ملزم به پوشش (چهره) کردند؛ سپس برخی از اشراف اموی شروع کردند به تقلید از خلفای بنی امیه. در حالی که دمشق، شهری عربی نبود، بلکه از شهرهای قدیمی زیر سیطرۀ یونانیانی بود که نقاب را بر زنانشان واجب می شمردند. به همین خاطر پیش از اسلام، فقط در دمشق و نه سایر شهرهای اسلامی، نقاب و جدایی میان زن و مرد، رایج بود.» (٣٨)
ویل دورانت هم در تاریخ تمدن می نویسد:
«در قرن اول هـ ق، مسلمانان زنان را در حجاب نکرده بودند، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات می کردند و در کوچه ها، پهلو به پهلو می رفتند و در مسجد با هم نماز می گزاردند. عایشه، دختر طلحه و همسر مصعب بن زبیر، روی نمی پوشید و چون مصعب او را ملامت کرد، گفت: «خدای متعال مرا به زیور جمال آراسته و دوست دارم مردم آن را ببینند و کرم خدا را بدانند. هرگز آن را نخواهم پوشانید، به خدا من عیبی ندارم که کسی از آن سخن تواند گفت». حجاب و خواجه داری در ایام ولید دوم (۱۲۶-۱۲۵ هـ ق، ۷۴۴-۷۴۳ م) معمول شد». (٣٩)
جواهر لعل نهرو، نخست وزیر فقید هند، معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان روم و ایران، به جهان اسلام وارد شد:
ً
«یک تغییر بزرگ و تأسف آور نیز تدریجاً روی نمود و آن در وضع زنان بود. در میان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت. زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ایشان زندگی نمی کردند، بلکه در اماکن عمومی حضور می یافتند، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه می رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه می پرداختند … به قراری که نقل شده است مخصوصاً بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه و ایران بود که رسم جدایی زنان از مردان و پرده نشینی ایشان در میان عربها رواج پیدا کرد.» (۴۰)
بنا بر گزارش های تاریخی، زنان و مردان در آن زمان جدا از یکدیگر نبودند و گفتگو و اختلاط زنان و مردان، امری عادی و طبیعی بوده است و این در حالی است که «بسیاری از مردم لباس و دامنشان از حیث بلندی و اندازه تا زانو بود و بسیار دیگر بلندی دامنشان کوتاهتر بود و برخی نیز فاقد لباس و پوشش بودند و یا با تک قطعه پارچه می توانستند ناحیه دامن را بپوشانند. البته عده ای هم ملبس به پوشاک کامل بودند. با اقدام پیامبر آن دسته از مؤمنینی که فاقد هرگونه ساتری بودند، به حداقل پوشاک دست یافتند تا دست کم ناحیه کمر و دامن را بپوشانند». (۴۱)
با چنین وضعیتی زنان و مردان به صورت مختلط نزد پیامبر می آمدند تا پیام وحی را بشنوند و با پیامبر «در کنار هم»، به اقامه نماز می پرداختند. در این حالت و با آن وضع لباس، وقتی نمازگزاران به رکوع و سجود می رفتند، «شرمگاه و میان دو پایشان» به دلیل کوتاهی دامن و لباس نمایان می شد. و حتی بعضی از مردان چشم چران و یا منافق، به عمد به صف های آخر می ایستادند تا در حال رکوع و سجود، به لمبر و کفل زنان نگاه کنند. و موافق روایات، آیۀ «وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ» (حجر ۲۴)، در این مورد نازل شد. (۴۲)
َ
با توجه به واقعیت موجود، پیامبر با اتخاذ تدابیری و دادن رهنمودهایی به حل مشکل «نمایان شدن ناحیۀ دامن و شرمگاه» پرداخت، تدابیر عبارت بودند از:
١- «مردان در صف جلو قرار گیرند و زنان در صف عقب برای پوشیده ماندن ناحیۀ دامن زنان، از مردان)
٢- وقتی مردان به سجده می روند، زنان به آنها نگاه نکنند (برای دیده نشدن شرمگاه و دامن مردان توسط زنان)
٣- زنان صبر کنند تا ابتدا مردان سر از رکوع و سجده بردارند و سپس آنها سرشان را بردارند (تا شرمگاه مردان یا خود زنان، در معرض رؤیت و دید رس قرار نگیرد)». (۴۳)
دلیل این رهنمود پیامبر را امام باقر این گونه بیان کرده است:
«زیرا وقتی بینوایان و اهل صفه به رکوع و سجده می رفتند، شرمگاه [قبل و دبر] به دلیل کوتاه بودن دامنشان، از پشت نمایان می شد. سپس این دستور پیامبر به صورت یک روال و سنت در آمد که زنان سرشان را پس از مردان، از رکوع و سجده بردارند». (۴۴)
در اینگونه موارد احادیث زیادی وجود دارد. به ترجمۀ دو نمونه توجه کنید:
«امام علی گفت: زنانی که با پیامبر نماز می خواندند، مأمور شدند، قبل از مردان، سرشان را [از سجده] بر ندارند زیرا [لنگ یا] دامن لباس ها کوتاه بود». (۴۵) و یا «امام باقر گفت:
زنان در زمان رسول الله (ص) مأمور شدند تا سرشان را از پس مردان [از سجده و رکوع] بلند کنند و این به خاطر کوتاهی دامن زنان بود.» (۴۶)
باید گفت:«اگر مراد امام علی کوتاهی دامن مردان باشد (چنانچه احادیث دیگری به آن دلالت دارد)، در این صورت این کوتاهی در حین سجده به اوج خود می رسید و در نتیجه اگر زنان زودتر سر از سجده برمی داشتند، عورت و شرمگاه مردان را می دیدند. ولی اگر مراد امام، کوتاهی دامن زنان باشد، در این صورت نیز پی می بریم که اندازۀ دامن در حدی نبوده که حتی به زانوان شان برسد و در نتیجه وقتی پیش از مردان سر از سجده برمی داشتند و می نشستند، شکاف تحتانی دامن لباسشان در سطح افق قرار می گرفت، و مردان حاضر در سجده می توانستند از میان پای خودشان درون دامن لباس زنان را ببینند و حتی به شرمگاه آنها بنگرند». (۴٧)
بنابراین، این تدابیر فقط به منظور نمایان نشدن عورت زنان و مردان بر نمازگزاران به هنگام رکوع و سجود بود و به خودی خود اصالتی نداشت و موافق روایات، مردان و زنان، حتی با عدم پوشاک کافی، در کنار یکدیگر نماز می خواندند و جهت پوشیده بودن نسبی فرج و شرمگاه و نگاه نکردن به فرج و شرمگاه یکدیگر، نکاتی به آنها گوشزد شد.
موافق نقل قولی که ابوالفرج اصفهانی آورده، «زنان و مردان در سال ١٧ هجری، در کنار یکدیگر به نماز در مسجد مشغول بودند». (۴۸) حتی از روایات قرن دوم نیز برمی آید که زنان و مردان، مختلط در کنار یکدیگر نماز می خواندند. «مثلاً از امام جعفر صادق در باره حکم نماز مردی که زنی نیز در کنار او مشغول نماز است، سؤال شد، و امام پاسخ داد اشکالی ندارد». (۴۹) چنان به نظر می رسد که «شیخ طوسی دست به توجیه زده و می گوید: پاسخ امام مربوط به زمانی است که ده زراع میان زن و مرد فاصله باشد و یا میان آن دو حائلی باشد و یا اینکه مربوط به وقتی است که مرد، مقدار کمی از زن جلو تر باشد. اما فیض کاشانی، توجیه اول شیخ را بعید و توجیه دومش را بعیدتر از اولی دانسته است». (۵۰) به همین دلایل است که حتی امروز هم در مسجدالحرام، زن و مرد در کنار یکدیگر نماز می خوانند و احدی هم به آن اشکال وارد نمی آورد.
وضعیت قضای حاجت و استحمام:
وقتی بحث از قضای حاجت و استحمام و این قبیل امور در دوران پیامبر و حتی چند قرن بعد بمیان می آید، برای بسیاری وضعیت امروزی آن با کم و کاستی هایی تداعی می شود، غافل از اینکه در آن دوران نه از حمام و مستراح خبری بود، و نه از آب سالم و مواد شوینده. آن دوران به کنار، تا همین ۷۰-۶۰ سال گذشته، حتی در کشورمان، در بعضی از جاها، برای قضای حاجت، از مکان های آزاد و گودال ها استفاده می کردند. اینجانب در دهات خودمان بسیار دیده بودم که مستراح ها در کنار کوچه ها با دیوارهای کوتاه گلی بود که کسانی که از آنجا عبور می کردند، اگر چشم چران بودند، می توانستند آن شخص را ببینند.
فقدان آب کافی در شبه جزیره عربستان آن روز به حدی بوده که مردم امکان استحمام خود را نداشتند و استحمام نکردن با آب، عادی و فراگیر بوده و از حرارت خورشید برای استحمام استفاده می شده است. عمر در دوران حکومتش، نامه ای به دیار آذربایجان می نویسد و به مخاطبانش می گوید که از حرارت خورشید استفاده کنید، زیرا که آن حمام عرب است. متن نامه چنین است:
«ابوعثمان نهدی گفت: به همراه عتبه در آذربایجان بودیم که نامه عمر بن الخطاب به ما رسید و در آن آمده بود: اما بعد، خود را با اِزار (یعنی لنگ) بپوشید و از شلوار بپرهیزید. دمپایی و نعلین استفاده کنید و از پا کردن کفش خودداری کنید. بر شما باد به استفاده از لباس پدرتان اسماعیل، از زندگی راحت، تن آسایی و روش زندگی غیرعربی بپرهیزید! بر شما باد به خورشید، که آن حمام مردم عرب است». (۵۱)
لازم به ذکر است که وقتی بحث از بهداشت و شستشو مطرح می شود، منظور ما، نشان دادن وضعیت و مشکلات این قبیل امور در آن دوران و استفاده جمعی از امکاناتی که وجود داشته است، می باشد، تا بتوانیم از این منظر حدود و ثغورِ حجاب و پوشش را در آن دوران دریابیم، و نه اینکه بخواهیم موضوع نظافت و پاکی و پاکیزگی را به طور کلی بررسی نماییم. روشن است که از امرهای مستمر، یکی نظافت و طهارت است. اما همین شستشو و نظافت و طهارت که امری مستمر است، بستگی مستقیم به امکانات و شرایط زمان و مکان دارد. قرآن و اسلام دین پاکی و نظافت است. قرآن بر پاکی و نظافت، چه از بُعد بدن و جسم، و امور مربوط به آن، و چه از بُعد معنوی، تأکید دارد و پیامبر نظافت را قرین ایمان
قرار داده که «نظافت جزو ایمان است». (۵۲) کسی که نظافت و پاکی را رعایت نکند، ایمان درستی ندارد، و یا «خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پاکیزه است و پاکیزگى را دوست دارد». (۵۳) و از این مهمتر اینکه، پیامبر به وسایل و در دست بودن امکانات بهداشتی و نظافت توجه تمام داشته و تأکید فرموده که «خداى متعال، اسلام را بر پایه پاکیزگى بنا کرده است، با هر وسیله اى که مى توانید خودتان را پاکیزه کنید، زیرا هرگز به بهشت نرود، مگر کسى که پاکیزه باشد». (۵۴)
اسم هایی که در آن روزگار برای قضای حاجت، و نیز افعالی که برای عزیمت به سوی آن مکان بکار می بردند، همگی گویای این است که برای این منظور از محدوده مسکونی دور شده و به زمین های اطراف می رفتند و از گودی های زمین، دره ها، نخل ها و بوته ها، خرابه ها و پشت خاک های تپه شده، برای استتار نسبی خود استفاده می کردند. گرچه همۀ مردم چنین ملاحظاتی نداشتند، و به ویژه که برای ادرار، کمتر خبر از دور شدن از خانه ها بود. (۵۵) این واژگان عبارتند از:
– خلاء: مکان خالی و باز
– غائط: زمین گود، پست و نرم
– بَراز: فضای خالی و دور
– منصع و مناصع : حوض ها و آبگیر های خارج از محدودۀ مسکونی
– تبَرز و برز : رفتن به جای باز و خالی.
بنابراین، در روزگار پیامبر و پیش از آن، اتاق و یا مکان پوشیده ای به نام «بیت الخلاء» یا هر عنوان دیگر، جهت دفع و ادرار، نه در خانه ها، نه در بیرون خانه ها، و نه حتی بیرون از محلۀ مسکونی وجود نداشته است (۵۶)، احادیث و روایات حکایت از موارد فوق دارند:
«ناپوشیدگی مکان های دفع و ادرار، و نیز بی مبالاتی مردم در این باره چنان بود که پیامبر (ص)، هنگام بیعتِ زنان، از ایشان خواست که در خلوتگاه قضای حاجت، در کنار مردان ننشینند. امام جعفر صادق گفت: آن چه زنان از جانب رسول خدا در هنگام بیعت، متعهد به رعایت آن شدند، یکی این بود که زانو در بغل [احتباء] ننشینند، [که موجب ظهور درون دامنشان شود]. و دیگر اینکه، در خلاء [و شستشو]، در کنار مردان ننشینند!» (۵۷)
رسول خدا می گوید:
«خدا متّصف به حیاء و پوشیدگی است، پس هرگاه کسی خواست استحمام و غسل کند، باید [شرمگاه] خود را با چیزی بپوشاند». (۵۸)
امام علی نیز از قول رسول خدا، در ضمن مجموعه مناهی حضرت گفته است:
«هرگاه فردی از شما در مکان باز و پهنه ای از زمین، به استحمام و غسل می پردازد، باید از شرمگاهش محافظت کند.» (۵۹)
این احادیث گویای این است که مردم در آن دوران در مکان های باز به قضای حاجت و یا شستشوی خود می پرداختند و آن هم بدون «ساتر عورت»، و لذا پیامبر دستور داد که در مواقعی که به این عمل می پردازید، حداقل ولو با پارچۀ ناچیزی، قُبُل و دُبُر خود را بپوشانید.
محمد باقر بهبودی نیز در خصوص وضعیت قضای حاجت و استحمام می نویسد:
«اگر با تاریخ صدر اسلام و احادیث ابواب طهارت آشنا باشیم، می دانیم که در زمان رسول خدا، در منطقۀ مدینه و مکه، نه مستراحی بود، و نه حمامی و نه وسایل بهداشتی … کنار دیواری و پشت درختی نهان می شدند و برای قضای حاجت در دره ها و خرابه ها و نخلستان های متروکه، جا می گرفتند … تمام احادیث که در باب آداب حمام و آداب بیت الخلاء وارد شده است، علیل و بی اعتبار است…». (۶۰)
با وجودی که وجود حمام سرپوشیده و محصور در عصر پیامبر (مگر در خانه متمولان) در هاله ای از ابهام بوده و مخدوش است، ولی به فرض صحت، گزارش ها و احادیثی که بر وجود حمام دلالت دارند، بر این نکته نیز دلالت دارند که حاضرین در حمام از هیچگونه پوششی برای پوشاندن ناحیه دامن و عورتین شان استفاده نمی کردند! ملا محسن فیض کاشانی می گوید: «عموم مردم در روزگار پیامبر، بدون لنگ [و چیزی که بتوان عورتین را پوشاند] وارد حمام می شدند». (۶۱) آقای خمینی هم ورود به حمام را بدون پوشش در آن زمان امری متعارف و رایج می داند. (۶۲) از این نگاه؛ از حیث شرعی، فرقی بین استحمام در مکان های باز با مکان های سرپوشیده ای که همه در آن کاملاً برهنه بودند، نیست.
بسیاری از محدثان معتقدند که «در روزگار پیامبر چیزی به نام حمام در آن منطقه وجود نداشته است» (۶۳)، تاریخ هم بر این نکته گواهی می دهد. بنابراین، احادیث نبوی نهی از ورود زنان به حمام، همگی جعلی و ساختگی است. در مورد حمام و زنان دو نوع روایت وجود دارد، که از سیاق آنها معلوم می شود که هر دو جعلی هستند و نمی توانند از رسول خدا باشند: اول اینکه، حمام هم خوب است و هم بد، و دوم اینکه زنان اصلاً نباید به حمام بروند. احادیث فراوانی از سنی و شیعه، منسوب به رسول خدا وجود دارد:
«پیامبر (ص): زنان امت خود را از ورود به حمام نهی می کنم». (۶۴) و یا «رسول خدا گفت: هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد، نباید همسر و حلالش را به حمام روانه کند». (۶۵)
از امام صادق هم نقل شده است:
«امام صادق گفت: انسان مؤمن به خدا و آخرت، همسرش را به حمام نمی برد». (۶۶) و از زبان عایشه گفته اند:
«عایشه گفت: رسول خدا مردان و زنان را از رفتن به حمام برحذر داشت، سپس به مردان رخصت داد با لنگ وارد آن شوند، اما چنین اجازه ای به زنان نداد». (۶۷) و نیز از زبان صحابی پیامبر:
«جابربن عبدالله گفت: رسول خدا گفت: هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد، نباید وارد حمام شود، مگر اینکه از پارچه ای [برای پوشاندن عورت و شرمگاه] استفاده کند. و هر مردی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد نباید [اجازه دهد] همسرش وارد حمام شود». (۶۸) و همچنین:
«رسول الله (ص) [به زنی به نام اُّم دردا که از حمام خارج شده بود، گفت:] سوگند به خدا، هیچ زنی نیست که در جایی غیر از خانۀ مادرانش جامه درآورد [و برهنه شود] مگر این که [او با این کار] تمام حجابه ا و پوشش های مابین خود و خدا را از بین برده است». (۶۹)
در مورد رفتن به حمام، احادیثی با نگاه مثبت و منفی از پیامبر نقل شده اند که این خود معلوم می کند که هر دو نوع احادیث، جعلی اند، زیرا دو دسته «روایات متضاد از سوی یک نفر بعید و بلکه منتفی است، آن هم شخصی که فرستادۀ خدا بود و سخنانش مبنای عمل انسان ها است». (٧٠) بعضی از روایات «چنان پیامبر را با حمام و گرمابه بیگانه نشان می دهند که اگر کسی از اهتمام پیامبر به امور بهداشتی بی اطلاع باشد، پیش خود می گوید، انگار او نه از استحمام خبری داشت، و نه از جزئیات آن، و حتی چنان القا می کنند که وی از کار بهداشتی حمام بی خبر بوده است». (٧١)
مضاف بر احادیث مذکور، «احادیثی وجود دارند که که طی آنها پیامبر می گوید؛ سرزمین های دیگر در آینده فتح می شوند و در آن سرزمین ها با خانه هایی به نام «حمام» برمی خورید، استفاده از آن برای شما مردان اُمتم، جز با لنگ حرام است. ولی زنان اُمتم، حتی با لنگ نیز نباید به آن درآیند، مگر در بیماری و یا نفاس». (٧٢) و یا «رسول خدا گفت: سرزمین عجم در آینده برای شما فتح خواهد شد. در آنجا خانه هایی پیدا می کنید که به آن حمام می گویند. پس نکند مردان جز با لنگ وارد آن شوند، ولی زنان را [حتی با وجود لنگ] از ورود به آنجا منع کنید مگر اینکه بیمار باشند و یا در ایام نفاس». (٧٣)
اینگونه احادیث چه ساختگی باشند و چه فرضاً واقعی، یک چیزی را به روشنی بیان می کنند و آن اینکه در زمان پیامبر چیزی به نام حمام وجود نداشت که مردم عربستان بخواهند از آن استفاده کنند. بنابراین معلوم می شود که احادیث حمام، همگی جعلی و ساختگی اند.
در «المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام» آمده است:
«وارد شده که رسول خدا هرگز به گرمابه ای داخل نشده بود و [در واقع] هیچ حدیثی در بارۀ حمام صحت ندارد. از جمله چیزهایی که بر عدم رواج حمام در روزگار رسول خدا دلالت دارد، این است که حضرت خودش را در خانه می شست». (۷۴)
کلام ابن جوزی نیز صریح است که «رسول خدا اصلاً وارد هیچ حمامی نشده بود، [چرا که] نزد آنها حمام وجود نداشت». (۷۵)
محمد باقربهبودی همچنانکه در بالا آمد، این احادیث را جعلی می داند و می گوید: «در زمان رسول خدا در منطقه مدینه و مکه، مستراحی نبود و نه حمامی و نه وسایل بهداشتی … ِ و لذا است که این رشته احادیث فریقین، علیل و بی اعتبار اند. گرچه فراوان روایت شده است … تمام احادیثی که در باب حمام و آداب بیت الخلا وارد شده اند، علیل و بی اعتبار اند». (۷۶)
روشن است که با توجه به تاریخ و احادیث کاملاً متضاد و غیرانسانی و غیرمنطقی، تمام احادیث در باب حمام، جعلی و ساختگی اند. اما چگونه و به چه دلیل این احادیث ساخته شده اند؟ احادیث حمام، در دو مرحله و یا توسط دو گروه متمایز ساخته شده اند: بعضی از جاعلان در ساختۀ خود از مردان خواسته اند که اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارند، اولاً، خودشان به حمام نروند، مگر با لُنگ، و ثانیاً، به زنان اجازه ندهند، حتی با لَنگ به حمام بروند. «اما وقتی این گروه جاعل با این پرسش روبرو شدند که مگر در زمان رسول خدا، حمام وجود داشته که تکلیفی در بارۀ ورود یا نحوۀ استفاده از آن پدید آید، در این هنگام بود که همان افراد و یا گروه دیگر از جاعلان، دست بکار شدند تا مشکل را برطرف کنند. آنها زمانی دست بکار جعل جدید شدند که لشکرکشی و فتوحات مختلف بدست آمده بود. اینان در ساخته های جدید خود اعلام کردند که: «پیامبر در زمان حیاتش مژده داد در آیندۀ نزدیک، سرزمین شام و غیر شام به دست شما فتح خواهد شد و در آنجا با مکان ها و خانه هایی مواجه می شوید که به آن حمام می گویند، ولی نباید مردان وارد آن شوند مگر این که لنگی بپوشند و در ضمن زنان را نیز از ورود به آن منع کنید، مگر بیمارانشان». از این بهتر نمی شد زیرا جاعلان حدیث، با یک تیر دو نشان زدند: هم لشکرکشی های پس از پیامبر به ِسرزمین های دیگر را مشروع و مورد خواست حضرت نشان دادند، و هم مشکل قبلی در مورد احادیث حمام را حل کردند. زیرا مطابق ساخته هایی جدید، مواجهه با حمام به پس از رسول الله، یعنی هنگام فتح سرزمین های مجاور موکول شد و در عین حال خواسته های مذکور در جعل اول، در آن لحاظ شده بود. مژده فتح شام که به وسیله «عمربن الخطاب» محقق گردید و نیز تشدید حجاب که این نیز خواست عمر بود، هر دو در متنی واحد گرد آمدند؛ و این می تواند حلقۀ اتصال جعلیات باشد که جاعلان برای خوش آمد حاکمان پیرو عمر، دست به ساخت اینگونه روایات زده باشند». (٧٧) متن حدیث از قول عمر چنین است:
«راوی گوید عمربن الخطاب می گفت از رسول خدا شنیدم که گفت: بزودی سرزمین شام را فتح خواهید کرد. در آنجا با خانه هایی مواجه می شوید که به آن حمام گفته می شود. استفاده از آنها برای مردان اُمّتم مگر با لُنگ، و بر زنان اُمّتم، مگر در نفاس و بیماری، حرام است». (٧٨)
اما واقعیت این بوده است که در هنگام شستشو در مکان های باز و یا رودخانه و برکه و از این قبیل، زن و مرد مختلط با هم به استحمام می پرداختند. از این رو، رسول خدا حضور زنان و مردان را به طور مختلط، چه در مکان های باز، و چه پوشیده منع می کند و به صورت جداگانه نیز از مردم می خواهد که در حین شستشو، غسل و یا قضای حاجت، شرمگاه خود را از دیگران بپوشانند. بعد از فتح شام (سوریه) و ایران که مسلمانان با مکان هایی به نام حمام مواجه شدند، دیدند که استفاده از آن بسیار خوب است، ولی مردم لخت عریان به داخل آنها می روند و به شستشوی خود می پردازند، از این رو به منظور جلوگیری از عریان بودن کامل در این مکان ها، از اینکه پیامبر فرموده بود؛ در هنگام استحمام و غسل شرمگاه خود را با چیزی بپوشانند، استفاده کرده و مطابق ذائقه و تفکر خود به جعل و ساختن حدیث در زمان ها مختلف می پردازند که همۀ آنها داد می زنند که جعلی اند، و از انسان معمولی چنین دستوراتی بر نمی آید، چه رسد به رسول خدا.
حتی از روایات و احادیث قرن دوم و دوران امام صادق بر می آید که هنوز مردم عریان وارد حمام می شدند:
«امام صادق از رسول خدا نقل کرد که خداوند بیست و چهار خصلت را در شما نمی پسندد و شما را از داشتن آنها نهی می کند. از جملۀ آنها گفت: غسل در زیر آسمان بدون ساتر عورت، شنا در آب رودخانه بی پوشش عورت، و ورود به حمام بدون استفاده از لُنگ». (٧٩) باز از امام صادق است:
«امام صادق گفت: هر کس وارد حمام شود و از نگریستن به شرمگاه برادر [دینی اش] پرهیز کند، خدا وی را از عذاب قیامت ایمن می دارد» (٨٠)
پی نوشت ها:
١۶- همان سند ص ٨٨ به نقل از المعجم الاوسط ج ١ ص٢٩٠ : نهی رسول الله عن لبستین و عن بیعتین إذا مشی الرجل فی ثوب واحد لیس علی فرجه منه شیء
١٧- همان سند ص ١۵۵ و ١۵۶ به نقل از البحر الزخار معروف به مسند بزار ج ١ ص ٢٧٩ ح ١٧۶ و پاورقی /٧ کنزالعمال /۴١٩٢٢ مجمع الزوائد ج ۵ ص ١٢۶: ذکرت نساء النبی (ص) ما یذیلن [/ یدیلن] من الثیاب؟ قال: [یدیلن] شبراء فقلن: شبر قلیل تخرج منه العوره، قال: فذراع، قلن: تبدوا اقدامهن، قال: ذراع لا یزدن علی ذالک. و نیز حدیث ۵۶٣٧ از مسند احمد بن حنبل (به تصحیح احمد محمد شاکر)
١٨- همان سند ص ١۵۵ به نقل از مستدرک الوسایل٧٢٩٠ : عن جعفربن محمد عن ابیه قال: کن یؤمرن النساء فی زمن رسول الله (ص)، إن لا یرفعن رؤسهن إلا بعد الرجل، لقصر أرزهن الخبر
١٩- همان سند ص ١۵۶و ٧۵٧ به نقل از الکامل عبدالله بن عدی ج ٣ ص ٢٠١
٢٠- همان سند ص ٧
٢١ـ آیات ٢ و ۴ مجادله : الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَائِهِم … ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ … فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ … فَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا
٢٢- آیه ٨٩ مائده: لَا یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَیْمَانَ ۖ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَهِ مَسَاکِینَ … أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ ۖ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَهِ أَیَّامٍ
٢٣- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ٢٢
۲- همان سند به نقل از وسائل الشیعه ح . ۲۸۸۵۰ این حدیث از جانب شخص پیامبر نیز گزارش شده است (وسائل الشیعه ح ۲۸۸۵۱) : سألت أبا جعفر عمن وجب علیه الکسوه فی کفاره الیمین قال: هو ثوب یواری عورته
۲۵- همان سند ص ۳۶ به نقل از کافی کلینی ج ۵ ص ۵۰۵ : بینا رسول الله قاعد اذا جاءت امرأه عریانه حتی قامت بین یدیه، قالت یا رسول الله انی فجرت فطهرنی؛ فقال: ما هی منک؟ فقال: قال: و جاء رجل یعدو فی أثرها و القی علیها ثوبا صاحبتی یا رسول الله خلوت بجاریتی فصنعت ما تری، فقال: ّضمها إلیک، ثم قال: ّ إن الغیراء لا تبصر أعلی الوادی من اسفله
۲۶- همان سند ص ٣٧ به نقل از مصادقه الاخوان (فارسی) ص ٣٧
٢٧- همان سند ص ٣٨ به نقل از تهذیب شیخ طوسی /۱۵۱۶ وسائل الشیعه ۵۶۸۴ و /۵۶٨۶ الفقیه صدوق ٧٩٧: عن ابی عبدالله فی الرجل یخرج عریانا فتدرکه الصلوه، قال: یصلی عریانا قائما إن لم یره أحد، فان رآه أحل صلّی جالساً
ً
٢٨- همان سند ص ۴۲
٢٩- همان سند ص ۴۳
٣٠- همان سند ص ۴۳: «لا ینظر ّ الله یوم القیامه الی من جر إزار بطراً و «لا ینظر الله الی من جرّ ازاره بطرا» و یا «اباذر: من جر ثوبه خیلاء لم ینظر الله الیه یوم القیامه» به ترتیب ؛ صحیح بخاری (چاپ رحلی) ۵۷۸۸/ مسند احمد ج ٢ ص/۴۳۰ مکارم الاخلاق ج ١ ص ۲۴۴
٣١- همان سند ص ۴۴ به نقل از دعائم الاسلام ج ٢ ص ۱۵۵ ح ۵۵۷ (از قاضی نعمان مغربی) : سئل عن قول الله: و ثیابک فطهر، فقال یعنی فشمر و قال: لا یجاوز ثوبک کعبیک فإن الإسبال من عمل بنی امیه، و کان علی یشمر أزار و القمیص
٣٢- همان سند ص ٨٣ به نقل از مسأله حجاب، مرتضی مطهری، ص ۱۴۲
٣٣- همان سند ص ۵۱ به نقل از معجم الفاظ الفقه الجعفری، احمد فتح الله، ص ٢٢٨: السروال ثوب یغطی السره و رکبتین و ما بینهما. لباس یغطی البدن من الستره الی الرکبه.
۳۴- همان سند ص ۵۱ به نقل از میزان الحکمه /۳۲۵۵ کنز العمال ۴۱۸۳۸ و ۴۱۲۴۵: کنت قاعداً فی البقیع مع رسول الله (ص) فی یوم دّجن و مطر، إذمره إمرأه علی حمار فهوت ید الحمار فی وهده فسقت المرأه فاعرض عن النبی (ص) یوجهه، قالوا: یا رسول الله، إنها متسروله. قال: اللهم اغفر للمسرولات – ثلاثاً – ـ یا ایها الناس اتخذوا السرویلات فانها من أستر ثیابکم و حصنوا بها نسائکم اذا خرجن
ً
۳۵- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ۵۳ به نقل از صحیح بخاری ح ٣٣٩ : قام رجل الی النبی (ص) فسأله عنم الصلوه فی الثوب واحد، فقال: أو کلّکم یجد الثوبین
۳۶- همان سند ص ٨۵ به نقل از وسائل الشیعه ۵۶٨٣ : العاری الذی لیس له ثوب اذا وجد حفیره دخلها فسجد فیها و رکع
٣٧- همان سند ص ٨٨ به نقل از المستدرک حاکم ج ۴ ص/١٨٠ الجامع الصغیر ۵۶۴٢ : عوره الرجل علی الرجل کعوره المرأه علی الرجل، و عوره المرأه علی المرأه کعوره المرأه عل الرجل. و به نقل از الجامع الصغیر ۴۶۴١ : عوره المؤمن مابین سرته إال رکبته
٣٨- اسلام و زن، احمد زکی یمانی، ترجمه و نگارش سید ضیاء مرتضوی، چاپ ١٣٨۵، ص ٣٨ به نقل از دکتر محمود سلام زنانی، اختلاط الجنسین عند العرب، دار الجامعات المصریه، ١٩۵٨م، ص ٨
٣٩- همان سند ص ۴۵٠ (تاریخ تمدن (ترجمه) ج ۴ بخش اول ص ٢٨٣، نیز در باره روایت عایشه دختر طلحه رجوع شود به الاعلام زرکلی ج ٣ ص ٢۴٠)
۴٠- مسأله حجاب، مرتضی مطهری، ص ۲۵ به نقل از نگاهی به تاریخ جهان ج١ ص ٣٢٨
۴۱- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ١٣٩
۴۲ـ کشف الاسرار میبدی ج ۵ ص ۳۰۶/ ترجمه المیزان ج ١٢ ص /٢١٨ حجاب شرعی در عصر پیامبر ص ۱۴۱ و ۱۴۲
۴۳- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ۱۴۰
۴۴- همان سند ص ٣١ و ٣٢ به نقل از مکارم الاخلاق ص ۹۴/ بحار الانوار ج ۴۳ ص ٨٣/ مجمع البحرین طریحی ج ٣ ص ۲۰۶ واژه ازر/ مستدرک الوسائل ح ٧٣٩٢
۴۵- همان سند ص ۱۴۴ به نقل از من لا یحضره الفقیه ۱۱۷۶/ مجمع البحرین ج ٣ ص ۲۰۵ أزر مستدرک الوسائل ٧٣٩١ : قال امیر المؤمنین: کان النساء یصلین مع النبی (ص) فکن یؤمرن أن لا یرفعن رؤوسهن قبل الرجال لیضیق الأذر
۴۶ـ همان سند ص ۱۴۵ به نقل از بحار الانوار ج ۸۵ ص ۴۲/ وسائل الشیعه اسلامیه ۱۰۸۵۸ : عن جعفربن محمد عن أبیه قال: کن یؤمرن النساء فی زمن رسول الله (ص) أن لا یرفعن رؤسهن إلا بعد الرجال، لقصر أزرهن
۴۷- همان سند ص ۱۴۵
۴۸- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ۱۴۹ به نقل از الآغانی ابوالفرج اصفهانی ج ۱۶ ص ۵۵ : ِ فصیلنا صلاه الغداء یظهر المرید و دخلنا المسجد فاذا هم یصلوم: الرجال و النساء مختلطین، فدخل رجل …
۴۹- همان سند ص ۱۴۹ به نقل از: الوافی، ۶۳۹۸ تهذیب ٩١٢ : عن ابی عبدالله فی الرجل یصلی و المرأه تصلی بحذائه قال: لا بأس
۵۰- همان سند، ص ۱۴۹ به نقل از الوافی ذیل حدیث ۶۳۹۸
۵١- همان سند ص ١٧٩ و ١٨٠ به نقل از کنز العمال ح ۴١٨٧٠ : عن ابو عثمان النهدی قال: أتانا کتاب عمربن الخطاب و نحن بآذربیجان مع عتبه بن… أما بعد، فاتزروا و انتعلوا و ارموا بالخفاف، و ألقوا السرویلات و علیکم بلباس أبیکمّ اسماعیل و ایاکم و التنعم و زی العجم! و علیکم بالشمس فانها حمامُ العرب، و تمعدوا و اخشوشنوا و اخلوقوا و اقطعوا الرکب و ارموا الاغراض و انزوا، و أن رسول الله (ص) نهی عن لبس الحریر ألا هکذا ـ و أشار بأصبعه السطی
۵۲- حدیث نبوی : النظافه من الایمان
ُ
۵٣- نهج الفصاحه ص٢٩٣ ح ۶٩٠ : إن الله تَعالى جَمیل یُحب َ الجَمالَ، سَخىُّ یحِبُّ السَخاء، نَّظیفٌ یحِب النَّظافَهَ
۵۴- نهج الفصاحه ص٣٩١ ح ١١٨٢ : تَنَظَّفو بِکُلِّ مَا استَطعتُم فَإنَّ الله تَعالی بَنَی السلامَ عَلَی النَّظافَهِ و لَن یَدخُلَ الجَنَّهَ إلاّ کُلُّ نظیفٍ
۵۵- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ٢١٣ و ۲۱۴
۵۶- همان سند ص ۲۱۴
۵٧- همان سند ص ٢١٧ به نقل از کافی ج ۵ ص /۵١٩ الوافی /٢٢٣٢٢ وسائل الشیعه ٢۵٣٨١ : عن ابی عبدالله قال: فیما أخذ رسول الله (ص) من البیعه علی النساء أن لا یحتبین و لا یقعدن مع الرجال فی الخلاء
ُ
۵٨- همان سند ص ١٨۶ به نقل از مسند احمد بن حنبل ح ۴٠١٢ و ۴٠١٣ : قال رسول الله (ص) إن الله عز وجل حیی و ستیر فاذا أراد أحدکم أن یغتسل فلیتوار بشیء
۵۹- همان سند ص ١٨۶ به نقل از بحارالانوار ج ٧۶ ص ٣٢٩ و ج ٨١ ص ۴٨/ مکارم الاخلاق ج ٢ ص ٣٠٧ ح ٢۶۵۵/ وسائل الشیعه ٧٨۶ : عن امیرالمؤمنین قال: نهی رسول الله (ص) عن… و قال إذا اغتسل أحدکم فی فضاء من الارض فلیحاذر علی عورته
۶٠- همان سند ص ٢٢٣ و ٢٢۴ به نقل از علل الحدیث بهبودی ص ٢٠ و ٢٢ : ۴٢ـ عن نافع عن ابن عمر قال: رأیت رسول الله (ص) فی کنیفه مستقبل القبله (ابن ماجه ج ١ص ١١٧) ۴٣- عن ابن عباس أن النبی(ص) دخل الخلاء فوضعت له وضوء اَن فقال: من وضع هذا؟ فاُخبر. فقال: اللهم فقهه فی الدین (بخاری ج ١ص ۴٨) ۴۴- عن أنس بن مالک أن النبی (ص) کان اذا دخلا لخلا وضع خاتمه (ابن ماجه ج ١ ص …١١٠)
۶۱- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ١٨٢ به نقل از الوافی ذیل حدیث ۴٩٩۵ : ان عامه الناس یومئذ کانوا یدخلون الحمام بلامئزر
۶٢– همان سند به نقل از الخلل فی الصلوه ص ١٧٧ : فمن رجع إلی ما وردت فی آداب الحمام یری أن الدخول فیه بلا ستر و مئزر کان متعارفا رائجا
۶٣- همان سند ص ١٨۴
۶۴- همان سند ص ٩٠۴ به نقل از مکارم الاخلاق طبرسی ح ٢٩۶ : قال (ص): أنهی نساء امتی عن دخول الحمام
۶۵- همان سند ص ١٨٨ به نقل از من لایحضر الفقیه ح ٢۴٠ : قال رسول الله (ص): من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلا یَبعَثُ الی الحمام
۶۶- همان سند به نقل از کافی ج ۶ ص ۵٠٢ ح ٢٩و٣٠ : عن ابی عبدالله قال: من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلایدخل حلیله [/ فلا یرسل حلیله الی] الحمام
۶٧- همان سند ص ١٨٩ به نقل از سنن ابوداود ۴٠٠٩ : عن عائشه أن رسول الله (ص) نهی عن دخول الحمامات ثم رخص للّرجل أن یدخلوا ها فی المأزر
۶٨- همان سند ص ٩٠۴ به نقل از مسند احمد بن حنبل ج ٣ ص ٣٣٩ : عن جابربن عبدالله قال رسول الله (ص): من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلا یدخل الحمام الا بمئزر و من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلا یدخل حلیله الحمام …
۶٩- همان سند ص ٩٠۵ به نقل از تفسیر قرطبی ج ١٢ ص ٢٢۴ : عن أم الدرداء … تقول: لقینی رسول الله (ص) و قد خرجت من الحمام قال: من أین یا أم الدرداء؟ فقالت: من الحمام فقال: والذی نفسی بیده ما من امرأه تضع ثیابها فی غیر بیت أحد من أم ّ هاتها إلا و هی هاتکه کل ستر بینها و بین الرحمن عزوجل
٧٠- همان سند ص ٩٠٩
٧١ـ همان سند ص ٩١٠
٧٢- همان سند ص ٩١١ به نقل از الکامل ج ٣ ص ۴٠۵ سمعت عمربن الخطاب یقول سمعت رسول الله یقول انها ستفتح علیکم بالشام فستجدون فیها بیوتا یقال لها الحمامات فهی حرام علی رجال امتی الا بالازار و علی نساء أمتی الا نفساء أو مریضه. و نظیر این از المنصف عبدالرزاق /١١١٩ کنز العمال ٢۶۶٣۵ : و عن عبدالله بن عمر و یرفعه الی النبی (ص) قال: انکم ستظهرون علی الأعاجم فتجدون بیوتاً تدعی الحمامات فلا یدخلها الرجال الا بالازار، او قال بمئزر، و لا یدخلها النساء الا نفساء أو (من) مرض
٧٣- همان سند ص ٩١٢ به نقل از سنن ابی داود ۴٠١١ : عن عبد الله بن عمر عن رسول الله (ص) قال: انها ستفتح لکم الارض العجم و ستجدون فیها بیوتا لها الحمامات فلا یدخلنها الرجال الا بالازار، او قال بمئزر، و امنعوها النساء الا ء مریضه أو نُفساء
٧۴- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ٩١٣ به نقل از المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد علی، ج ۵ ص ٣٢ : قد ورد أن الرسول لم یدخل حماماً قط و لم یصح فی الحمام حدیث: مما یدل علی أن الحمام العالم لم قط و لم یکن شائعا فی ایامه، فکان الرسول یغسل جسمه فی بیته
٧۵- همان سند ص ٩١٣ به نقل از الموضوعات ابن جوزی ج ٢ ص ٣۵٩ ح ٩٣۶
٧۶- همان سند ص ٩١۴ به نقل از علل الحدیث بهبودی ص ٢٠ و ٢٢ : عن ابی عبدالله قال: من کان یؤمن باͿ و الیوم الآخر فلا یدخل الحمام الا بمئزر. من کان یؤمن باͿ و الیوم الآخر فلا یرسل حیلته الی الحمام …
٧٧- همان سند ص ٩١۴ و ٩١۵ به نقل از الکامل ج ٣ ص .۴٠۵ کسانی که مایل به مطالب مشروح در این مورد هستند به همان سند ص ١٧٨ تا ٢٢٣ و ٩٠٣ تا ٩٢٧ مراجعه کنند.
٧٨- همان سند ص ٩١۵ به نقل از الکامل ج ٣ ص ۴٠۵ : سمعت عمربن الخطاب یقول سمعت رسول الله یقول انها ستفتح علیکم بالشام فستجدون فیها بیوتا یقول لها الحمامات فهی حرام علی رجال امتیالا بازار و علی نساء امتی الا نفساء او مریضه
٧٩- همان سند ص ١٨٧ به نقل از بحارالانوار ج ٧۶ ص ۶٩ ح ١ : عن الصادق عن آبائه قال: قال رسول الله (ص): ان الله تبارک و تعالی کره لکم أیّتها الأمه أربعا و عشرین خصله، و نهاکم عنها الی أن قال : کره الغسل تحت السماء به غیر مئزر و کره دخول الأنهار عمار و سُّکان من الملائکه ، و کره دخول الحمامات الا بمئزر
٨٠- همان سند ص ١٩٧ و ١٩٨ به نقل از وسائل الشیعه ح ٧٨٨ و :١٣٩٨ عن بی عبدالله قال: ّ من دخل الحمام فغض طرفه عن النظرا الی عوره أخیه آمنه الله من الحمیم یوم القیامه