۱۳۹۴/۰۱/۱۶ – ورلد پست: نهایتا ماراتن مذاکرات بر سر فعالیت های هسته ای ایران در قالب “برنامه جامع اقدام مشترک” به بار نشست. در ایران هم جشن و شادی خودجوش مردم را در خیابان ها شاهد بودیم. آیا این شادی قابل توجیه است؟
بنی صدر: اول باید بگویم “برنامه جامعه اقدام مشترک” یکطرفه است. چرا؟ در حالی که ایران متعهد شده به مسئولیت هایش عمل کند، گروه 5+1 و اتحادیه اروپا تنها تعهد کرده اند که تحریمها را تعلیق، و نه لغو کنند. حتی این تعهد به لغو تحریمها، نیز مشروط به آن است که ایران طی 20 سال آینده به بازرسی های کاملا مداخله گرانه آژانس بین المللی اتمی تن در دهد. این آنها هستند که حرف آخر را میزنند و با تهدید دائمی برقراری تحریمها ایران را تحت کنترل خود خواهند داشت. برای پنهان نگهداشتن این واقعیتهاست که رسانه های رژیم حاکم در ایران با دستکاری در ترجمه این توافقنامه در صدد هستند که آنرا یک پیروزی بنمایانند.
بخشی از علت شادمانی مردم در خیابانها، همین ترجمه غلط به فارسی است. مثلا رسانه های دولتی در ایران چنین به مردم ایران گفته اند که تحریمها فورا برداشته می شوند. آقای ظریف به عوض استفاده از کلمه “تعلیق” برای تحریم ها، که در توافق آمده، کلمه “متوقف” شدن را بکار برده است.
بخش دیگری از دلایل شادمانی مردم، احساس رهایی از فشار جمعی ناشی از ترس از خطر حمله نظامی است. با این همه شعف و شادمانی که در این رابطه دیدم، بسیار کمتر از شعف و شادمانی مردم پس از پیروزیهای تیم ملی فوتبال ما بود، که خود بسیار گویائی دارد.
ورلد پست: شما مدتهاست که بر علیه حمله نظامی به ایران و نیز بر علیه تحریم های اقتصادی ای که تنها به مردم عادی صدمه میزنند، سخن گفته اید. اما آیا این توافقنامه، لااقل از دید منافع ملی، و علیرغم هر کمبودی که ممکن است داشته باشد، گامی مثبت نیست؟
بنی صدر: اول باید بگویم که من به اصطلاح “منافع ملی” باور ندارم چرا که در چارچوب سیستم سیاسی امروز ایران، این اصطلاح تنها منافع گروههای حاکم معنی میدهد. در عوض من از “حقوق ملی” صحبت میکنم که حقوق و منافع همه ایرانیان را بطور عمومی در نظر میگیرد.
وقتی از این زاویه به این توافق بنگریم در دراز مدت آنچه برای ایران باقی میماند تکنولوژی و تاسیسات تحقیقاتی کهنه و متروکه است در حالیکه بقیه جهان به پیشرفت خود ادامه میدهد. عوض آنکه این وضعیت کاهنده و تهدید آمیز را، که بازرسان بین المللی باید تصمیم بگیرند در آینده ایران با برنامه هسته ای تحلیل رفته خود چه میتواند انجام دهد یا انجام ندهد، خیلی بهتر می بود که هم اکنون تمامی تاسیسات غنی سازی را کاملا تعطیل میکردند تا پایان یافتن تحریمها بلافاصله رقم میخورد.
چرا آیت الله خامنه ای این سیاست را اختیار نکرد؟ زیرا آقای خامنه ای کاریزما و شجاعت رهبر پیشین، آیت الله خمینی را ندارد. وی جرئت انجام اینکار را نداشت زیرا در آن صورت برای همگان آشکار میشد که توسعه اقتصادی ایران در واقع فدای سیاستهای مصیبت بار هسته ای آقای خامنه ای، که تا بحال صدها میلیارد دلار هزینه داشته است، گشته است.
بهترین راه پایان دادن به این بحران، مراجعه مستقیم به مردم ایران با بیان حقیقت چرایی شروع فعالیتهای هسته ای بود که سپاه پاسداران تصمیم گرفت برای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه، برنامه ساخت بمب اتمی را مخفیانه در پیش بگیرد، که خود آقای خامنه ای در سال 2003 آنان را مجبور به متوقف ساختن آن کرد. در صورت آگاهی مردم ایران از این واقعیتهای تاریخی، این امکان وجود داشت که از توقف کامل فعالیتهای هسته ای حمایت کنند. اما توضیح ریشههای ایجاد این بحران برای مردم میتوانست موجب آن نیز بشود که ملت ایران کفایت آقای خامنه ای و دستیارانش را در رابطه با رشد قدرت سپاه پاسداران در همه امور دولت به زیر سوال ببرند. از این جهت است که بجای گشایش در جامعه ایرانی، آقای خامنه ای ترجیح داده است به خواستههای 5+1 تن دهد تا قدرت نظام بر پا بماند.
ورلد پست: تاثیر این توافق بر منطقه و رقابتهای منطقه ای چه خواهد بود؟
بنی صدر: جنگ در یمن و ظهور ائتلاف منطقه ای به رهبری عربستان بر علیه ایران، که از پاکستان و افغانستان تا مصر و شیخ نشینان خلیج فارس و ترکیه را در بر میگیرد، به ما میگوید که رژیم ایران خود را در منطقه منزوی کرده است.
تلاش رژیم ایران برای توسعه “کمربند شیعه” با “ائتلاف سنی” با حمایت سربسته اسرائیل مقابل شده است. سیاستهای امپراطورسازی رژیم تهران، از سوی دیگرانی که در آرزوی امپراطوریهای خود میباشند، مورد چالش قرار گرفته است. و این تقابل دولت ایران را در محاصره برخوردهای دائمی، که بنظر غیر قابل گریز نیزمیباشند، قرار داده است.
اما دولت آمریکا از یکسو میداند که عربستان سعودی جبهه مقدم ایدئولوژیک و مرکز مالی سازمانهای تروریستی مانند داعش و القائده است، و از سوی دیگر از رابطه سربسته میان دولت های عربستان سعودی و اسرائیل، که منافعشان در منطقه بطور فزاینده ای از منافع آمریکا فاصله میگیرند، آگاه است.
در این چارچوب، این احتمال وجود دارد که شاید آمریکا با حمایت از رژیم ایران در صدد تغییر موازنه قدرت در منطقه باشد. اما چنین سناریوئی تنها زمانی ممکن است قابل تحقق باشد که دولت ایران نیز خود را به حکومت آمریکا نزدیک سازد.
ورلد پست: آیا کاهش تنشها، که توافق لوزان میتواند نشانه ای از آن باشد، موجب تقویت نیروهای میانه رو که خواستار پایان دادن به انزوای ایران هستند، نمیشود؟
بنی صدر: برخی از جناحها ممکن است امید داشته باشند گرمای ناشی از این قراردادِ ناقص بتواند راه را برای تحقق سناریوئی از این دست بگشاید. اما با توجه به طبیعت این رژیم، امر آسانی نیست. زیرا این رژیم، قدرت امریکا را محور سیاست داخلی و خارجی خود کرده است. در نتیجه هر نوع عادی سازی رابطه با آمریکا، رژیم را با بحران هویت در رابطه با علت وجودیِ خود روبرو خواهد ساخت.
از نگاهی بلند مدتتر، توافق لوزان بدون تردید این احساس را در میان ایرانیان زنده میکند که باز هم این رژیم کشور را در چنین وضعیت پرمخاطره ای قرار داده است. از انقلاب 1357 به این سو این سومین بار است که این رژیم بحران های سیاسی را تا نقطه شکست ادامه میدهد. اولین بحران، که من اطلاعات دست اولی از آن دارم، بازی خطرناکی بود که با اشغال سفارت آمریکا در تهران، آزادی گروگان ها و ماجرای “سورپرایز اکتبر”، که موجب انتخاب ریگان به ریاست جمهوری آمریکا شد، صورت گرفت. بحران دوم در رابطه با جنگ ایران و عراق بود که رژیم تهران در حالی که میتوانست در سال های 1981 و 1982 از موضع قدرت به جنگ پایان بخشد آن را تا شکست کامل در سال 1988 ادامه داد.
با توجه به عدم مشروعیت عمومی دولت ایران و نیز اصرارش بر عدم به رسمیت شناختن حقوق مردم ایران، باز هم باید شاهد بحرانهای تازه باشیم. تنها در صورتی میتوان از بروز بحران های جدید پیشگیری کرد که جامعه مدنی ایران وارد فضای سیاسی کشور گردد و حقوق فردی و ملی خود را خواستار شود.
– این مصاحبه، جمعه 3 آوریل (14 فروردین) در سایت هافینگتون پست منتشر شد:
http://www.huffingtonpost.com/2015/04/03/bani-sadr-iran-nuclear-deal_n_7001336.html