back to top
خانهنویسندگانباز پخش- طوفان ترامپ در صورت پیروزی

باز پخش- طوفان ترامپ در صورت پیروزی

ترامپ یک قمارباز و معامله گراست، قمارباز، در قمار از بردن، بیشتر لذت می برد، تا پولی که به دست می آورد، و معامله گر تلاش می کند ضرر را کم، و سود را افزون کند. در هر حرکتش چند جنبه را به هدف بردن درنظر می گیرد. به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، چند خصوصیت دارد. نه رابطۀ مستقیمی با یک حزب سیاسی دارد، و نه احزاب، او را در تمام وجوه کمک می کنند. تنها حامی او، جریان صهیونیست های مذهبی می باشد. برای گزینش همکاران خود، مجبور است از میان حامیان این جریان انتخاب کند. در نتیجۀ تنگدستی در انتخاب همکاران خودش، به هیچکدام از آنها اعتمادی ندارد و به محض یک برخورد اداری، آنها را برکنار می کند. همکاری این جریان با او، به این امید است که بتوانند به وسیلۀ او جنگی را با ایران راه اندازی کنند تا با خرافات باقیمانده از هزاران سال پیش، به آمال و آرزوهای خود برسند. بنابراین نباید او و همکارانش را سیاستمدار تلقی کرد و سیاستمداری را در تحلیل رفتاری او و همکارانش مدّ نظر داشت. پنهان و آشکار او یکی است، اگر دست او باز بود، همۀ آنچه را که می گوید، انجام می داد.

در این میان، دو هدف اساسی را در امور خارجی دنبال می کند و همکاری جریان نامبرده به دلیل یکی از همین اهداف او است، هرچند که انگیزه های متفاوتی را دنبال می کنند. اولین هدف او تأمین امنیت و تثبیت اسرائیل در منطقه بدون کمک مالی آمریکا می باشد. انگیزۀ او از این کار، کم کردن یا حذف بار مالی بزرگی است که از ابتدای تشکیل این کشور، آمریکا برای ثبات آن پرداخت کرده و می کند و از این به بعد هم باید بکند. برای رسیدن به این هدف، برعکس اوباما که کمک های فراوان مالی و پولی به اسرائیل می کرد، از هر کاری غیرمالی که در محدودۀ اختیاراتش بوده استفاده کرده است. مانند جابجا کردن سفارت آمریکا از تل آویو به اورشلیم و فشار آوردن به کشورهای عربی برای نزدیکی بیشتر و کمک مالی به اسرائیل و قطع کمک های مالی به فلسطینی ها و افزایش تحریم های ایران و … . هدف دومش هم جلوگیری از نفوذ چین در منطقه و تحت کنترل درآوردن انرژی فسیلی مورد احتیاج این کشور است، هدف نهائی آن هم پیروزی در جنگ اقتصادی است که البته این امر همواره در دستور کار جناح های مختلف آمریکا و همچنین اروپا بوده است.

حال باید دید که آیا ادامۀ توافق برجام، یعنی نزدیک کردن اعراب با اسرائیل می توانست در صورت اجرا به برقراری امنیت و ثبات اسرائیل منجر شود؟ جواب البته منفی است و دلیل مخالفت اسرائیل با برجام در همین نکته می باشد. دلیل آن هم روشن است، زیرا هیچیک از کشورهای عربی در درون خود ثبات ندارند و همگی در بحران مشروعیت به سر می برند. درچنین حالتی چگونه اسرائیل حاضر می شود سرنوشت خویش را با چنین متحدان بالقوه متزلزل و بالفعل ضعیف گره بزند؟ با فشار همین جریان حامی اسرائیل بود که ترامپ از برجام بیرون آمد تا برجامی دیگر را رقم بزند. برجامی که اسرائیل آرزوی آن را در سر دارد، برجامی که ایران را ژاندارم منطقه و حامی اسرائیل گرداند، و آن هم نه هر ایرانی، بلکه یک ایران اسلامی.

با این توضیحات، می توان حدس زد که علنی و رسمی کردن روابط اسرائیل و شیخ نشین ها به نمایندگی از سوی دیگرکشورهای عربی بدون حضور فلسطینی ها هدفی غیر از صلح در منطقه و حل مشکل فلسطین را دنبال می کند و می تواند در دو صحنه بازیگری کند. صحنۀ اول این است که اگر ترامپ انتخابات را ببازد، بخشی از طرح برجام، یعنی نزدیک کردن کشورهای عربی و اسرائیل برای یک ائتلاف، به هدف افزودن فشار بر ایران را کلید زده و آن را به نام خود ثبت کرده است و رئیس جمهور بعدی فقط کار او را دنبال خواهد کرد. یعنی همان آرزوئی که داشت که برجام را به نام خودش امضاء کند، هرچند به دور از هدف خود و آرزوی اسرائیل باشد. و دوم اینکه در صورت پیروزی، کاری خواهد کرد که هم برجام را به کلی از میان ببرد و به نام خودش پیروزی جدیدی را که ثبات اسرائیل برای همیشه باشد را ثبت کند. اینها اهداف یک قمارباز می توانند باشند که اکنون به دنیای سیاست راه یافته است. پیش از این در رابطه با کرۀ شمالی و چین هم دست به چنین قمارهائی زد که موفقیتی ببار نیاورد.

او چندین بار با اعتماد به نفس زیاد اظهار داشته است که در صورت پیروزیش، ایران با او بر سر میز مذاکره خواهد نشست. وی اخیرا در جواب سئوال یک خبرنگار تأکید کرد که از ایرانیان خواسته است برای مذاکرات تا بعد از انتخابات صبر کنند. در این صورت او اعلام می کند که مذاکراتی با ایران در شرف انجام هستند. البته باید دید این مذاکرات پشت پرده از سوی ایران جدی تلقی می شوند و یا هدفی جز خرید زمان را دنبال نمی کنند، اما دراینجا بیشتر به اهداف ترامپ پرداخته شده است. او با نمایشی که هنگام امضای توافقات در کاخ سفید برپا کرد، می خواست نشان دهد که اشراف و سلطۀ فراوانی بر کشورهای عربی دارد که البته یک واقعیت هم در آن نهفته می باشد. با آنچه که در بالا آمد و رفتار غیرقابل انتظار و بینش خارج از واقع بینی او در امور سیاسی، می توان حدس زد که در صورت پیروزی، به ایران پیشنهاد خواهد داد تا با عادی سازی سریع و بدون فوت وقتِ روابط دو کشور، به عنوان متحد آمریکا در منطقه عمل کند. حل و فصل تشنج های منطقه که آمریکا در آنها سودی ندارد، مانند بحران یمن و سوریه و عراق و افغانستان را به قدرت های منطقه واگذار کند که در حال حاضر ایران دست بالائی را در این مورد دارا می باشد. در عوض، ایران امنیت اسرائیل را تضمین نموده و در اولین فرصت، روابط با این کشور را بر قرار نماید. در واقع هدفش این می تواند باشد که ایران و اسرائیل نه در تقابل با یکدیگر، آنچه در برجام پیش بینی شده است، که در تعامل با یکدیگر منطقه را ادره کنند و آن را از دست اندازی چین حفظ نمایند، به نحوی که آمریکا بتواند منطقه را به کلی ترک گوید. اما معلوم نیست در عوض چه تضمینی می تواند از ایران برای تأمین امنیت اسرائیل و فرمانبری از آمریکا دریافت کند؟ ناگفته نماند که پیش از این با چنین توهماتی وارد مذاکرات با کرۀ شمالی و چین هم شده بود.

هادی قدسی،
شهریور ۱۳۹۹

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید