back to top
خانهدیدگاه هاگونتر گراس، نویسنده نامدار آلمان در گذشت، از ج. الف

گونتر گراس، نویسنده نامدار آلمان در گذشت، از ج. الف

Grass-Gunter-1 ۱۳۹۴/۰۱/۲۴- ج. الف: «گونتر گراس (Günter Wilhelm Grass)، نویسنده نامی آلمان سحرگاه روز دوشنبه ۱۳  آوریل در سن ۸۷ سالگی در بیمارستانی در شهر لوبک Lübeck) ) جهان را بدرود گفت. او با رمان «طبل حلبی»  که در سال ۱۹۵۹ انتشار یافت مشهور شد. این رمان ۳ میلیون بار به فروش رفته و به ۲۴ زبان دنیا ترجمه شده است و در سال ۱۹۹۹ برای خالق خود جایزهٔ نوبل ادبیات را به ارمغان آورد. 
 
گراس ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ در حومه‌ی شهر گدانسک (دانسیگ „   „ Danzig) که امروز در خاک لهستان قرار دارد به دنیا آمد و پس از فراز و نشیب‌های دوران نوجوانی که با سال‌های پایانی جنگ دوم جهانی همراه بود در دوسلدورف یک دوره سنگ‌تراشی را گذراند. او در فاصله سال‌های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ در آکادمی هنر همین شهر به تحصیل طراحی و مجسمه سازی پرداخت. گونتر گراس چهار سال نیز در مدرسه عالی هنرهای تجسمی برلین به آموختن ادامه داد و در پی آن سه سالی در پاریس اقامت کرد.»
 
«سال‌های ۱۹۵۳/۱۹۵۶ در دانشکده هنرهای تجسمی در برلین ادامه تحصیل داد. پس از اتمام تحصیلات به پاریس رفت و تا سال ۱۹۵۹ در آنجا اقامت کرد، سال ۱۹۶۰ مجددأ به برلین بازگشت و تا سال ۱۹۷۲ آنجا سکونت کرد.»
 
«گونتر گراس سال‌ های ۱۹۷۲/۱۹۸۷ را در یکی از شهر های کوچک استان شلزویگ هولشتاین زندگی کرد. او سال ۱۹۵۴ با یک دانشجوی سوئیسی ازدواج کرد که این پیوندِ زناشوئی تا سال ۱۹۷۸ دوام داشت و ثمره آن پنج فرزند بود».
 
«گراس سال ۱۹۷۹ مجددأ ازدواج و به اتفاق همسرش راهی هندوستان شد و برای شش ماه در کلکته زندگی کرد». 
 
«گراس با استفاده از همین امکان از ابتدای دهه‌ی شصت به حمایت فعال از سوسیال دموکرات‌ها ‏برخاست و در چند دوره یاور مبارزات انتخاباتی ویلی برانت، صدراعظم مشهور سابق آلمان شد. او ‏که حدود یک دهه عضو رسمی حزب سوسیال دموکرات بود، در سال ۱۹۹۲ به عنوان اعتراض ‏به سیاست‌هایی که آنها را نادیده گرفتن حقوق پناهجویان تلقی می‌کرد به عضویت خود در این تشکل ‏خاتمه داد.»‏
 
 گونتراس گراس وجدان بیدار  و معترض  آلمان   بود  که « در بیش از نیم قرن گذشته صدای هیچ نویسنده‌ی آلمانی پر طنین‌تر از صدای گونتر گراس نبوده ‏است. او به نسلی از هنرمندان تعلق دارد که نویسندگان را متعهد به دخالت در امور اجتماعی و ‏سیاسی و دفاع از ارزش‌های انسانی و اخلاقی می‌دانست.‏
 
چنین نگرشی، دست‌کم آنگونه که در نیمه دوم قرن بیستم بر جامعه روشنفکری اروپا مسلط بود، ‏دیگر مطرح نیست؛ اگر هم باشد شامل مهمترین نویسندگان و شاعران معاصر نمی‌شود. از این ‏منظر گونتر گراس را می‌توان شاخص‌ترین داستان‌نویس باقی‌مانده از این نسل تلقی کرد.» ،« او همچنین مانند هاینریش بل از قبول نشان صلیب خدمت از دست رییس جمهور آلمان سرباز زده  است.» گراس  می گوید: « من متعلق به نسلی بودم که در زیر سلطه ناسیونال سوسیالیسم رشد کرد و کور بود. این نسل نه تنها ‏گمراه شده بود بلکه به خودش اجازه داده بود که گمراه شود». 
 
«گونتر گراس از نظر سیاسی نیز بحث برانگیز بود. در سال ۱۹۹۰ با اتحاد آلمان غربی و آلمان ‏شرقی بشدت مخالفت کرد.‏»
 
«در سال ۲۰۰۶ تائید کرد که در آخرین ماه های جنگ جهانی دوم در یکی از واحدهای نیروی اس-‏اس خدمت کرده است. هر چند پس از جنگ از منتقدان اصلی حکومت نازی‌ها بود و طبل حلبی را ‏با همین مضمون در سال ۱۹۵۹ منتشر کرد.‏»
 
«در سال ۲۰۱۲ گونتر گراس در شعری که منتشر شد، از اسرائیل به خاطر اتخاذ “سیاستی ‏جنگ‌افروزانه” علیه ایران انتقاد کرد و در عین حال خود را به دفاع از دولت اسرائیل ملزم دانست.‏
 
گراس در این شعر نوشت “اسرائیل اتمی برای صلح جهانی، که خود صلحی است شکننده، ‏خطرناک است” و از دولت‌های اسرائیل و ایران خواست که اجازه دهند تاسیسات اتمی هر دو کشور ‏تحت مراقبت کامل مراجع بین‌المللی قرار گیرد.‏»
 
«در روز ۱۶ فروردین‌ماه ۱۳۹۱ (۴ آوریل ۲۰۱۲) شعری از گونتر گراس با عنوان «آنچه باید گفته ‏شود» در روزنامه‌های زوددویچه تسایتونگ، نیویورک تایمز و لا رپوبلیکا منتشر شد که در آن ‏گراس اسرائیل را خطری علیه صلح جهانی قلمداد کرده بود. او در این شعر همچنین ساختن بمب اتم ‏از سوی ایران را مورد تردید قرار داد و حمله نظامی به ایران را به‌دلیل آن‌که «مشکوک به ساختن ‏بمب اتم» است عامل از بین بردن «مردم اسیر یک قلدر» در ایران دانست. گراس سیاست خارجی ‏آلمان در قبال اسرائیل را نیز به باد انتقاد گرفت و ادعا کرد که دولت آلمان با پرداخت غرامت جنگی ‏به اسرائیل کمک می‌‌کند.»‏ در اینجا  ترجمه شعر « آنچه باید گفته شود»  توسط رضا نافعی شده است می آوریم:
 
‏”آنچه باید گفته شود”‏:
 
‏ ‏چرا خاموشم؟ چرا زمانی دراز ناگفته گذاشتم چیزی را که عیان است؟
 
‏ ‏و چرا سخن نگفتم از “بازی جنگ” که طبق نقشه آن را تمرین کرده‌اند؟
 
‏ ‏از آن بازی که اگر در پایان آن جانی به در برده باشیم، چیزی نیستیم جز یاداشتی در حاشیه.‏
 
‏ ‏ادعا می‌شود که زدن ضربه اول به مردم ایران و چه بسا محو کردن آنها از صحنه گیتی حق است،
 
‏ ‏زیرا گمان می‌رود در قلمرو مردی گزافه‌گو که خلقی اسیر در یوغ خود را به هلهله‌های اجباری وا ‏داشته،
 
‏ ‏یک بمب اتمی ساخته می‌شود.‏
 
‏ ‏ولی چرا به خود اجازه نمی‌دهم نام آن کشور دیگر را بر زبان آورم؟
 
‏ ‏کشوری که سالهاست قدرت اتمی فزاینده‌ای در اختیار دارد─ هرچند پنهان از نظرها-
 ‏ولی بیرون از عرصه نظارت،
‏ ‏
چرا؟ چون بازرسی ممکن نیست؟
 
‏ ‏همه خاموشند، حقیقتی را ناگفته می‌گذارند،
 
‏ ‏من نیز به پیروی از این سکوت فراگیر لب فروبسته‌ام،
 
‏ ‏احساس می‌کنم این دروغی است سنگین که بر من تحمیل شده است،
 
‏ ‏هر آن که از این اجبار تخطی شود، با کیفر مجازات روبرو می‌شوم.‏
 
‏ ‏بله، همه با داغ “یهودی‌ستیزی” آشنا هستند.‏
 
‏ ‏اما این زمان از سرزمین من،
 
‏ ‏خاستگاه جنایتی بی‌مانند، که همیشه باید پاسخگوی آن باشد،
 
‏ ‏قرار است باز هم زیردریایی دیگری به اسرائیل فرستاده شود،
 
‏ ‏همراه با سخنانی سرسری به مکافات بدی‌های گذشته.
‏ ‏هنر آن زیردریایی این است که
 
‏ ‏می‌تواند با کلاهک‌های دقیق خود همه چیز را در سرزمینی نابود کند
 
‏ ‏که در آن وجود یک بمب اتمی هرگز به اثبات نرسیده است،
 
‏ ‏پس اینک می‌گویم آنچه باید گفت.‏
 
‏ ‏ولی چرا تا کنون سکوت کرده بودم؟
 
‏ ‏چون فکر می‌کردم زادۀ سرزمینی هستم که لکه‌ای نازدودنی بر دامن دارد
 
‏ ‏و همین بود که مرا از گفتن حقیقت باز می‌داشت
 
‏ ‏و نمی‌خواستم نام اسرائیل را بر زبان برانم
 
‏ ‏که خود را با آن همبسته می‌دانم و به آن وفادار خواهم ماند.‏
 
‏ ‏پس چرا حالا، پیرانه سر و با آخرین قطره‌های جوهر قلم می‌نویسم:‏
 
‏ ‏اسرائیل اتمی برای صلح جهانی، که خود صلحی است شکننده، خطرناک است.‏
 
‏ ‏امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است
 
‏ ‏و چون ما─ به عنوان آلمانی به حد کافی بار بر دوش داریم-
 
‏ ‏می‌ توانیم تحویل‌ دهنده وسیله‌ ای گردیم که عواقب آن قابل پیش‌ بینی است
 
‏ ‏و نباید با عذر و بهانه در بار این گناه شرکت کنیم.‏
 
‏ ‏اعتراف می‌کنم من: دیگر ساکت نخواهم ماند
 
‏ ‏زیرا تزویر و سالوس غرب دیگر برایم قابل‌تحمل نیست،
 
‏ ‏و این امید را نیز در دل دارم که بسیاری دیگر زندان سکوت را بشکنند
 
‏ ‏و از این کانون خوف و خطر بخواهند که از خشونت چشم بپوشد
 
‏ ‏و همه مصرانه از او بخواهند
 
‏ ‏به مرجعی بین‌المللی امکان داده شود
 
‏ ‏تا پیوسته و بدون قید و شرط
 
‏ ‏قدرت اتمی اسرائیل و تاسیسات اتمی ایران زیر نظارت قرار گیرند.‏
 
‏ ‏تنها این گونه است که می توان به همه کمک کرد،
 
‏ ‏به اسرائیلی‌ ها و فلسطینی‌ ها
 
‏ ‏و بیش از آن به همه کسانی که در عین دشمنی کنار هم زندگی می‌ کنند
 
‏ ‏در منطقه‌ ای که به تسخیر جنون در آمده است.‏
 
‏ ‏و بدانیم که این سان به خود نیز کمک کرده‌ ایم.‏
 
«اسرائیل گونتر گراس را به دلیل سرودن شعر اخیرش ممنوع‌الورود کرد. وزیر کشور اسرائیل به این شاعر توصیه کرده تا آثارش را از داخل ایران منتشر کند، “زیرا در این کشور می‌تواند مخاطبان مشتاق بیشتری بیابد.”»
‏ 
مشهور ترین آثار ادبی‎ ‎ گونتر گراس:
 
طبل حلبی (۱۹۵۹‏‎)،موش و گربه  (۱۹۵۹‏‎، سال‌های سگی (۱۹۶۳‏‎)، مجموعه اشعار (۱۹۷۱‏‎)،از دفتر خاطرات یک حلزون (۱۹۷۲‏‎)،کفچه ماهی (سفره ماهی) (۱۹۷۷‏‎)، ماده‌موش/ دنباله طبل حلبی (۱۹۸۶‏‎)، قرن من (۱۹۹۹‏‎)، بر گام خرچنگ (۲۰۰۲‏‎)، آخرین رقص (۲۰۰۳‏‎)، داستان‌های هانس کریستیان آندرسن از دیدگاه گونتر گراس (۲۰۰۵‏‎)، پوست کندن پیاز (۲۰۰۷‏‎) 
گراس در کنار آثار ادبی، شعرها و نمایشنامه‌هایی که از خود به جای گذاشته آثاری نیز در زمینه ‏طراحی و مجسمه‌سازی دارد. طرح‌های بسیاری از آثار ادبی گراس کار خود او هستند.‏
 فولکر شلوندورف که  در میان پایه‌گذاران سینمای نوی آلمان، که در میان کارگردانان  جهان مشهور  است با اقتباس از رمان معروف گونتر گراس  فیلم «طبل حلبی»  را ساخت  و  با این فیلم  نخستین فیلمساز آلمانی است که جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را دریافت کرد. 
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید