ارژنگ بامشاد: با بالا گرفتن آتش جنگ شیعه وسنی در منطقه که شعله های آن در سوریه، عراق، بحرین و یمن زبانه می کشد، تلاش برای به آتش کشاندن بلوچستان و خوزستان به عنوان استان هائی با اکثریت سنی مذهب، گسترده تر از پیش شده است. اخبار درگیری های در بلوچستان و انعکاس گستردۀ آن، نشان دهنده توجهی است که به این استان مرزی کشور می شود و به نظر می رسد که این استان در کانون توجه نیروهایی است که قصد دارند آتش جنگ شیعه و سنی را بیش از گذشته شعله ور سازند. کشتار هشت مرزبان ایرانی در منطقه نگور حد فاصل میله مرزی ۲۳۹ پایین تر از جکیگور و یا انهدام یک تیم از گروه انصار الفرقان در منطقه «قصر قند» و «نیک شهر» در جنوب شرق کشور توسط قرارگاه نیروی زمینی سپاه، تازه ترین خبرها از بلوچستان است. در چند سال گذشته شاهد عملیات و درگیری هائی بوده ایم که توسط گروه هایی همچون «جندالله»؛ «جیش العدل»؛ «جیش النصر» و «انصار الفرقان» انجام گرفته است. بررسی اطلاعیه ها و وبلاگ ها و سیستم تبلیغاتی این گروه ها نشان می دهد که آنها بصورت آشکاری از گفتمان ملی ـ بلوچی به گفتمان مدافعین مذهب سنی و دنیای سنی در برابر دنیای شیعه روی آورده اند. حالا دیگر در ویدئوهای تبلیغی گروه هائی همچون جیش العدل، از پرچم های سیاه منقش به الله اکبر، همچون پرچم های داعش و خودروهای تندرو مسلح به تیربارها استفاده فراوان می شود. به نظر می رسد از زمان حضور کارشناسان امنیتی موساد ـ سازمان امنیت اسرائیل ـ با پاسپورت های امریکائی در ارتباط با «جندالله»؛ حالا دیگر باید شاهد ارتباطات این گروه ها با همتایان داعشی خود و یا شبکه های وابسته به نیروهای سلفی و کشورهای مدافع شان باشیم. تمرکز تبلیغات این گروه ها نیز دفاع از مذهب سنی در بلوچستان در برابر مذهب شیعۀ فارس ها و سیستانی این استان متمرکز شده است.نگاهی به سایت “عدالت نیوز” ارگان تبلیغی جیش العدل نشان می دهد که اخبار این سایت با سایت سازمان مجاهدین خلق و سایت العربیه فارسی، در همآهنگی کاملی قرار دارد و در تحولات سوریه و یمن نیز همچون سازمان مجاهدین، به مدافع سرسخت سیاست های عربستان سعودی تبدیل شده است. به نظر می رسد همسوئی های تبلیغاتی این دو جریان، نشان از همکاری های پشت پرده شان نیز دارد.
بلوچستان، استانی با مردمان بلوچ سنی مذهب، یکی از استان های محروم و تحت ستم، و یکی از استراتژیک استان های کشور مشرف بر دریای عمان و در هم مرزی با پاکستان و افعانستان، توجه قدرت های منطقه ای با جمهوری اسلامی را برانگیخته است. سیاست مقامات استانی در دولت پیشین، تکیه یک جانبه بر نیروهای شیعه و بویژه بخش تندرو آن ؛ تاکید بر حل امنیتی مسائل منطقه؛ دامن زدن به اختلافات قبیله ای و تلاش برای تسلیح آنها علیه یکدیگر، زمینه بسیار مناسبی برای رشد و گسترش گروه های تندرو سنی فراهم آورده بود. تجدید نظر در این سیاست توسط دولت روحانی، در پیش گرفتن تعامل با روحانیون اهل سنت و تلاش برای ایجاد توازن در بکارگیری نیروهای بلوچ و سیستانی و شیعه و سنی در مدیریت های استانی، بکارگیری زنان در مدیریت، و تمرکز بر حل اختلافات قبیله ای، فضائی ایجاد کرده است که زمینه رشد و گسترش این گروه ها را محدود و آنها را به گروه های جدا از مردم و در کنار مرزها تبدیل کرده است. واقعیت این است که بی توجهی به تحولات این استان و تکیه بر سیاست امنیتی و یک جانبه بر نیروهای فارس و شیعه، می تواند زمینه های انفجار در استان را فراهم آورده و بستر مناسبی برای گروهائی گردد که اکنون در تلاشند با کمک قدرت های منطقه ای ایالت «خراسان» دولت اسلامی را سازمان دهند، یا جاپائی در “جوار میهن” برای سازمان هائی فراهم آورند که عطش قدرت، آنها را به هر قدرتی آویزان کرده است. سیاست شیعیان تندرو استان که در سایت های استانی نزدیک به بیت رهبری و ائتلاف دولتی سابق با سماجمت دنبال می شود، به بن رساندن سیاست های استاندار جدید، تلاش برای برکناری او و تحریک جوانان شیعه تندرو علیه مولوی های مسجد مکی زاهدان و بویژه مولوی عبدالحمید است. این سیاست بشدت امنیتی، زمینه رشد و گسترش گروه های تروریستی و وابسته به قدرت های منطقه ای را فراهم تر می کند و از این طریق بهانه های لازم برای سرکوب گسترده تر مردم بلوچ را برای نیروهای امنیتی فراهم می آورد. در حالی که سیاست های دولت کنونی در تعامل با سران طوایف بلوچ و مولوی های اهل سنت، عملآ گروه های تندرو سنی و شبکه های تروریستی را به عملیات در کناره های مرزها کشانده و عملیات آنها در عمق استان را نسبت به دهۀ پیشین، به شدت کاهش داده است. روشن است که در این استان نیز شاهد دو سیاست از سوی دو جناح حاکمیت هستیم که هر کدام برای حفظ قدرت رژیم به شیوه های گوناگون و متفاوتی اقدام می کنند .
واقعیت این است که استان سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از عقب نگه داشته شده ترین استان ها، از ظرفیت های انسانی و اقتصادی بالایی برخوردار است که بی توجهی به آنها می تواند زمینه ساز بحران های جدی باشد. استاندار این استان اذعان دارد که :« هم اکنون ورودی زنان سیستان و بلوچستان به دانشگاه بیش از ۶۵ درصد است و این نشان می دهد آنان علاقه بیشتری به فراگیری علم دارند» ؛ و « به ۵۶ نفر از بانوان استان در ادارات مختلف جایگاه مدیریتی واگذار شده است». چنین حضور چشمگیر زنان استان، در استانی با جمعیت دو و نیم میلیون نفر، نشان از ظرفیت هائی دارد که نباید از کنار آن گذشت. توجه داشته باشیم که تفکرات مردسالارنه و عشریتی سیستان و بلوچستان، از غلظت بیشتری نسبت به استان های مرکزی و کلان شهرهای کشور برخوردار است. با این حال دختران و زنان استان، گام های بلندی به سوی خارج شدن از مدار نگاه مردسالارانۀ حاکم بر استان برداشته اند. چنین گام های بلندی از سوی زنان، زمینه رشد و گسترش تفکرات و گروه های تندرو مذهبی، چه شیعه و سنی را بشدت محدود می کند. تمایل به ازدواج با همدیگر در میان دختران و پسران جوان فارس و بلوچ در استان، که یک سنت شکنی آشکار نیز محسوب می شود، از رشد و گسترش تعامل ملی و قومی خبر می دهد که هر چند در آغاز راه هست، اما بسیار امیدبخش می باشد. در کنار این تحولات اجتماعی، همگرائی ها و کاهش از تشنجات در میان قبایل گوناگون استان، نیز از عواملی است که می تواند به خشکاندن زمینه های رشد افراط گرائی های قومی کمک شایانی بکند. «برگزاری ۵۰ مراسم صلح و سازش طایفه ای با تلاش دستگاه های عضو شورای تامین و همکاری سران طوایف، افراد تحصیل کرده و تشکل های مردم نهاد در نقاط مختلف استان » که در گزارش استاندار این استان آمده ، می تواند بسیار امیدبخش باشد. توجه داشته باشیم که سیاست سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی استان در تمامی سی و چند سال گذشته، تلاش برای دامن زدن به این اختلافات و تجیهز و تسلیح قبایل علیه همدیگر بوده است. چه بسیار از خان های قبایل بلوچ که در پی این تحریکات برنامه ریزی شدۀ نهادهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم در استان، توسط قبایل رقیب به قتل رسیده اند. اگر چنین روندی تداوم یابد، می توان امیدوار بود که زمینه های اقدامات مسلحانه و درگیری های نظامی و سربازگیری توسط گروه های تندرو مذهبی و تروریستی بشدت کاهش یابد. از یاد نبریم که تقریبآ تمامی قبایل و طوایف بلوچ، مسلح هستند و آغاز یک درگیری کوچک قومی و قبیله ای، گاه به مرگ ده ها نفر منجر می شود. بروز چنین درگیری ها و اختلافات قومی، عاملی بود که گاه سپاه پاسداران بر آن تمرکز می کرد و آنها را مورد سوء استفاده رذیلانه قرار می داد و گام مورد سوءاستفاده گروه های مسلح و یا تروریست مدعی نجات مردم بلوچ قرار می گرفت.
در کنار تحولات اجتماعی، توجه ویژه به حل عقب ماندگی های اقتصادی این استان نیز می تواند امید را به جوانان استان بازگرداند. توجه داشته باشیم که بی توجهی به زیرساخت های این استان آنچنان است که اگر نُرم تصادفات در جهان ۱۱ و در ایران ۲۹ کشته است، این نرم در سیستان و بلوچستان به ۳۹ کشته می رسد و چنین آماری نشان از فاجعه ای می دهد که رژیم اسلامی در این استان بوجود آورده است. راه های غیرآسفالته و غیراستاندارد و حجم گستردۀ اتوموبیل ها در استان، در کنار عدم آموزش قواعد و ضوابط رانندگی، زمینه ساز چنین فاجعه های انسانی است. روشن است که بدون تکیه بر راه ها و جاده های استاندارد و آسفالته شهری و روستائی نمی توان به نقش جاده های مرگ در استان در قتل عام شهروندان پایان داد. از سوی دیگر، جایگاه استراتژیک بلوچستان می تواند شاهراه اتصال آسیای میانه به دریای عمان باشد در صورتی که توسعه خط راه آهن چابهار – سرخس برای اتصال به آسیای میانه مورد توجه ویژه قرار گیرد و راه آهن چابهار ـ زاهدان در مسیری به طول حدود ۶۱۰ کیلومتر از چابهار و با عبور از شهرستان های نیکشهر، ایرانشهر و خاش به محور راهآهن کرمان – زاهدان متصل گردد و به مرحله بهره برداری برسد و راه آهن زاهدان ـ زابل و اتصال به افغانستان عملی گردد، می توان شاهد تحولی اساسی در حمل و نقل استانی و بالا رفتن جایگاه منطقه ای این استان بود. عدم استفاده کامل حتی از بودجه های تخصیص داده شده به استان، بی توجهی به جایگاه استراتژیک این استان مشرف به دریای عمان و در هم مرزی با افغانستان و آسیای میانه، بی توجهی به شبکه گاز رسانی در استان، بی رغبتی سرمایه گذاران برای حضور در استان به دلیل ناامنی های موجود و تداوم فضای بی اعتمادی میان بخش های گوناگون استان، زمینه ساز وضعیت اقتصادی بسیار شکننده ای شده که آینده اشتغال و امید به کار جوانان تحصیل کردۀ استان را تحت تاثیر قرار داده است. بی توجهی به رشد و گسترش امکانات استانی از سوی دولت های جمهوری اسلامی آنچنان آشکار است که علیرغم آنکه خط لوله گاز صلح به پاکستان تا ایرانشهر کشیده شده ، اما هنوز مردم استان مجبورند از کپسول های گاز در خانه هایشان استفاده کنند و در سرمای زمستان شاهد صف های طویل مردم کپسول بدست در مراکز گازرسانی حتی در مرکز استان هستیم. در صورتی که شبکه گازرسانی در سراسر استان عملی می شد، آنگاه مشکل گاز، زمستان های مردم را این چنین زجرآور نمی کرد. اما به نظر می رسد سرومان دادن به مشکلات مردم استان، از دغدغه های مقامات دولتی نیست. بی توجهی زمانی آشکارتر می شود که علیرغم جاذبه های گردشگری در استان و بویژه در بنادر خوش آب و هوای چابهار و کنار مشرف بر دریای عمان، امکانات لازم برای پذیرائی از گردشگران به قدر کافی فراهم نشده است. توجه داشته باشیم که تنها در چهار روز نخست سال ۱۳۹۴ ورود مسافران نوروزی در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته بیش از ۵۵ درصد رشد داشته و حدود ۶۲۱ هزار خودرو از استان های مختلف کشور وارد منطقه آزاد چابهار شده اند. روشن است سازماندهی امکانات لازم برای پذیرائی از گردشگران با توجه به آب و هوای استان در زمستان، می تواند امکانات اشتغال گسترده ای را در استان فراهم آورد.
در کنار وضعیت بد اقتصادی، بی توجهی جدی به خواست های ملی مردم بلوچ، عدم امکان آموزش به زبان مادری، تلاش تندروهای شیعه برای کنار زدن سنی ها از مقامات مدیریتی استان، زمینه ساز بحران های جدی و نمونه هائی از ستم ملی است که بر مردم استان تحمیل می شود. روشن است که بدون حل این مسائل و بدون در نظر گرفتن حق ملیت های تحت ستم به تعیین سرنوشت خود و جلب حمایت آنها برای حضور در اتحاد داوطلبانه و برابر در کشوری همچون ایران، نمی توان با ریشه های گروه های وابسته به قدرت های خارجی و آتش بیاران جنگ های فرقه ای ـ مذهبی مقابله ای جدی کرد. واقعیت این است که بی توجهی به آموزش به زنان مادری، در شرایطی که در بلوچستان پاکستان این زبان آموزش داده می شود و دانشگاه های استان بلوچستان پاکستان به زبان بلوچی تدریس می کنند، یکی از عوامل نارضایتی گسترده جوانان بلوچ است. از یاد نبریم که زبان بلوچی یکی از قدیمی ترین زبان های پهنه فرهنگی فلات ایران است. خوب است آنهائی که عشق به کورش و داریوش را برای باد زدن ناسیونالیسم مورد سوءاستفاده قرار می دهند، به این مهم هم توجه ویژه مبذول دارند. در واقع برای این که همبستگی ملی و سراسری کشور تقویت گردد و برای آنکه همزیستی داوطلبانه ملیت های ساکن کشور و از جمله مردم بلوچ با قوام تر گردد، باید به حقوق ملی مردم این استان توجه کافی شود، برای آینده جوانانشان برنامه ریزی گردد، چرخ های اقتصادی استان به حرکت درآید، به تبعیض سازمان یافته و مزمن علیه مردم بلوچ و تحصیل کرده هایش پایان داده شود و به نقش مردم در اداره امور استانی توجه گردد. تنها از این طریق است که می توان زمینه رشد و سوءاستفاده گروه های تندرو محلی و باندهای تروریستی وابسته به قدرت های منطقه ای و جهانی و سازمان های نمک گیر شده شان را در استان خشکاند و مانع شعله ور شدن آتش جنگ های فرقه ای ـ مذهبی در این استان گشت.
منبع: عصر نو