back to top
خانهدیدگاه هااز چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب...

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (۴)، نویسنده محمد جعفری

٢ـ آیه جلباب و پوشاک

آیه جلباب بعد از آیه حجاب نازل شده و بر جواز خروج همسران پیامبر از خانه صحه گذاشته است. در این آیه، قرآن از همۀ بانوان، چه همسران پیامبر و چه سایرین، هنگام حضور در جامعه، با هدف جلوگیری از ایذاء افراد هوس باز، خواهان نوعی پوشش شده است:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» ‎(۵۹)

این آیه از طرف برخی متأخرین مورد استفاده حجاب شرعی قرار گرفته است. حال برای اینکه ببینیم استناد آنها به این آیه صحیح است یا نه، باید دریابیم که مشکل و معضل اصلی چه بوده که این آیه برای حل آن نازل شده است؟

ابتدا باید روشن شود که معنای واژه «جلابیب» که مفرد آن «جلباب» است، چیست؟ در تشخیص معنای جلباب اختلاف است و با مصادیق مختلفی روبرو شده است و به نظر می رسد که هر مفسر یا فقیهی، برداشت خود را به قرآن نسبت داده است:

ـ روسری که موی سر را دربرگیرد،
ـ مقنعه یا سربندی که پیشانی و سر را می پوشاند،
ـ روسری کوچکی که سر و صورت را بپوشاند،
ـ روسری متوسط که سینه و بازوان را نیز تحت پوشش قرار دهد،
ـ روسری بلند (چادر کوتاه) که تا شکم و کمر امتداد یابد،
ـ چادر بلندی که از بالا تا پایین آویزان باشد و اندام را بپوشاند،
ـ ملحفه که بر روی سایر البسه قرار می گیرد،
ـ پیراهن و لباس گشاد،
ـ و …

مطهری در این خصوص می نویسد: «در اینکه جلباب چه نوع لباسی را می گویند، کلمات مفسرین و لغویین مختلف است و بدست آوردن معنای صحیح کلمه دشوار می باشد». وی حتی می افزاید: «چنانکه ملاحظه می فرمایید، معنی جلباب از نظر مفسران چندان روشن نیست». (۱۲۴)

ترکاشوند هم معتقد است که با این معانی معلوم نیست «که کارکرد جلباب، پوشاندن چه قسمتی از پیکر است: «موی سر»، «سر و پیشانی»، «سینه، گردن و بازو»، «نیمه بالای بدن»، «همه پیکر»، «اندام و سایر البسه»، اما به نظر میرسد این واژه به هیچ لباس مشخص اشاره ندارد، بلکه معنایش «پوشاک و وسیله پوشش» به طور کلی است». (۱۲۵) فولادوند در ترجمه همین، معنی کلی را برگزیده است: «پوشش های خود را بر خود فروتر گیرند». مرتضی مطهری در جای دیگر؛ آیه جلباب را خالی از اشعار به کیفیت و حدود پوشش می داند: «در این آیه حدود پوشش بیان نشده است … آنچه از این آیه استفاده می شود این است: [دستور وقار در وضع لباس در هنگام رفت و آمد]، نه کیفیت خاصی برای پوشش». (۱۲۶)

بسیاری بدون توجه به آیات دیگر قرآن که همه انسان ها را برابر می داند و «گرامی ترین آنها نزد خداوند با تقوا ترین آنها است» (حجرات ١٣) و اینکه بسیاری از مؤمنین و اصحاب نزدیک آن حضرت، مردان و زنان برده بودند، در تفسیر و معنی کردن آیه، آزار و اذیت زنان برده را مجاز دانسته و برایش شأن نزولی هم درست کرده اند:

«ذلِکَ أَدنى‏ أَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ، یعنی این نزدیکتر است به اینکه شناخته شوند به زی خودشان که اینها زنان آزاد (و نجیبه) هستند و کنیز نیستند. پس اهل هوا و شهوت، ایشان را (با مزاح و متلک گفتن خود) اذیت نکنند، چون آنها با کنیزان شوخی می کردند، و چه بسا بود که منافقین از شوخی با کنیزان تجاوز کرده و سر به سر زنان آزاد (و نجیبه) هم می گذاشتند، پس وقتی به ایشان می گفتند که چرا این کار را کردی، می گفتند ما خیال کردیم کنیز و برده هستند، پس خدا عذر ایشان را قطع نمود». (١٢٧)

اینگونه معنی کردن و تفسیرها، نادیده گرفتن انسانیت کنیزهاست که راویان ملاک های تبعیض آمیز خود را به قرآن نیز تحمیل کرده اند. تحشیۀ ابوالحسن بنی صدر در رابطه با مطلب فوق چنین است:

«… ارتباط مغز با مغز؛ آزاد، و ارتباط تن با تن؛ محدود به همسری است. زمان و مکان آیه محدود به زمان پیامبر و مدینه نمی شود، بلکه امر مستمر است، در همه جا و هر وقت اذیت پیش آمد، زن مدافع خویش است».

در این آیه پدیدۀ ایذاء و آزار جنسی، نقش اصلی در علت نزول آیه دارد. «نقش این پدیده به طور سر بسته و کلی، اما به وضوح در متن آیه ذکر شده است: «ذلِکَ أَدنى‏ أَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ»، نزدیک تر سازی جلباب به اندام، موجب می شود که شناخته شوند تا مورد ایذاء واقع نشوند». (١٢٨) حکم آیه، پوشش را مقید و وابسته به «وجود ایذاء جنسی» کرده است، پس حکم آیه مطلق نیست. در آیه، پس از اینکه می گوید، زنان خانواده پیامبر و سایر زنان مؤمن باید جلباب هایشان را بر اندامشان فروخوابانند، در ادامه اش می آورد: «ذلِکَ أَدنى‏ أَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ»، یعنی این کار برای اینکه شناخته شوند و در نتیجه مورد آزار واقع نشوند بهتر است. حال این سؤال مهم مطرح است که زنان به چه چیزی باید
شناخته شوند؟

برخی مفسران در پاسخ به این پرسش که زنان به چه چیزی باید شناخته شوند تا مورد آزار قرار نگیرند، به خطاء رفته اند و پاسخ ایشان این بوده است که زنان آزاد از کنیزان شناخته شوند! از جمله تفسیر واحدی و تفسیر التعلبی گفته اند چون در مدینه در بین کنیزان، زنان تن فروشی بودند، گروهی از زناکاران وقتی زنها شب هنگام از خانه خارج می شدند تعقیب شان می کردند. البته آنها در پیشکار کنیزان بودند. به این علت آیه نازل شد تا کنیزان از زنان آزاد شناخته گردند. (١٢٩) این تفاسیر هر چند به معضل تن فروشی در مکه و مدینه توجه داشته اند، اما آن را مختص کنیزان دانسته اند، در صورتی که تاریخ گواه است که روسپی گری و تن فروشی، مختص کنیزان نبوده است. اینان توجه نکرده اند که قائل شدن به این شأن نزول، با پیام پیامبر که همه انسان ها برابرند و بسیاری از زنان مؤمنه در سلک کنیزان هستند، مغایر است. مرتضی مطهری در رد چنین برداشتی، می گوید:

«مفسرین گفته اند: گروهی از منافقین، اوایل شب که هوا تاریک می شد، در کوچهها و معابر مزاحم کنیزان میشدند… گاهی اوقات این جوانان مزاحم و فاسد، متعرض زنان آزاد نیز می شدند و بعد مدعی می شدند که ما نفهمیدیم آزاد زن است و پنداشتیم کنیز است. لذا به زنان آزاد دستور داده شد که بدون جلباب، یعنی در حقیقت بدون لباس کامل از خانه خارج نشوند تا کاملاً از کنیزان تشخیص داده شوند و مورد مزاحمت و اذیت قرار نگیرند. بیان مذکور خالی از ایراد نیست، زیرا چنین میفهماند که مزاحمت نسبت به کنیزان مانعی ندارد و منافقین آن را به عنوان عذری برای خود ذکر می کرده اند، در حالی که چنین نیست … این تفسیر صحیح نیست. به هیچ وجه قابل قبول نیست که قرآن کریم فقط زنان آزاد را مورد عنایت قرار دهد و از آزار کنیزان مسلمان چشم بپوشد». (١٣٠)

ابن حزم، صریح تر از مطهری، سخت بر چنین استنباطی، تاخته است:

«برخی افراد ضعیف الفکر در بارۀ آیۀ «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ»، و انگیزه نزولش گفتهاند که فاسقان برای فسق، متعرض زنان می شدند. به همین خاطر خدا زنان آزاد را فرمان داد که جلباب بپوشند تا افراد فاسق بفهمند که آنها زنانی آزاد هستند و در نتیجه به آنها تعرض نکنند … . ما از این تفسیر فاسدی که ناشی از لغزش مفسر و کج فکری وی است و یا ناشی از افتراء دروغ پرداز فاسق است، بیزاری می جوییم، زیرا بنا به این تفسیر، خدا دست فاسقان را برای تعدی به کنیزان آزاد گذارد، و این مصیبه الأبد است. این در حالی است که هیچ یک از اهل اسلام در این مورد اختلاف ندارند که تحریم زنا نسبت به زن آزاد، همانند تحریم زنا نسبت به کنیز است و نیز کیفر زناکاری که با زنی آزاد مرتکب زنا شده، همانند کیفری است که اگر با کنیز مرتکب شود و هیچ فرقی وجود ندارد و همچنین تعرض به زن آزاد با تعرض به کنیز فرقی با هم ندارد. به خاطر همین چیزهاست که لازم است قول احدی پس از رسول الله پذیرفته نشود، مگر اینکه به وی استناد شود». (١٣١)

چگونه می شود به روایات و شأن نزول هایی که هم اشاره به کنیز و هم عموم زنان دارد، و هم انسان را به سمت تبعیض آمیزی می برد، اعتنا کرد و بدان ها استناد جست و آنها را بر قرآن تحمیل کرد؟! توجه به متن آیه روشن می سازد که منظور و هدف آیه، ایمن سازی زنان مؤمن، چه کنیز و چه آزاد، و از بین بردن بهانه از دست فاسدان است، و نه هرگز به منزلۀ جواز ایذاء کنیزان.

با تمام این اوصاف، قائلان به دلالت این آیه بر حجاب شرعی برای زنان آزاد، توجه نکرده اند که اگر مطابق برخی روایات کنیزان مسلمان از روسری معاف می بودند، و حتی روسری برای ایشان ممنوع بوده است، دیگر نمی توانند قائل به دلالت آیه بر حجاب شرعی باشند، زیرا اگر دلیل استفاده از روسری، پوشیدگی سر و خصوصاً مو از نامحرم (آن هم به دلایل شرعی، اخلاقی و عدم تهییج جنسی) باشد، چه فرقی بین کنیزان مسلمان و زنان آزاد مسلمان باید باشد؟ بویژه که کنیزان از نژادهای متنوع با موهای رنگارنگ تر هم بوده اند. (١٣٢)

مضاف بر این، حتی اگر قائل به این شویم که مراد از جلباب، روسری بوده است که به عنوان علامت و نماد تمایز زنان مؤمن از کنیزانی که به آلودگی جنسی تن می دادند، باید پوشیده می شده است، پس هرگاه احتمال ایذاء و نا امنی جنسی مطرح نبوده است، کنار گذاردنش مجاز بوده است. مثلا چون نماز در محیطی برگزار می شده است که خبری از ایذاء در آن نبوده، بنابراین اشکال نداشته است که سر برهنه نماز خوانده شود.

اما برخی قائلند که جلباب علامتی بوده برای نشان دادن زنان متأهل و یا نشانه انتساب به پیامبر، و نتیجه گرفته اند که جلباب جنبه حجاب و پوشش نداشته و صرفاً علامت و تشریفات بوده است. از جمله محمدباقر بهبودی می گوید:

”’این سه گروه [همسران رسول، دختران حضرت و زنان شوهردار] باید با پوشیدن یک جامه گشاد و بلند، شخصیت والای خود را در جامعه اعلان کنند تا مبادا بیخردان با آنان تماس بگیرند و بگویند که آرزوی همسری دارند … در هر حال بدیهی و روشن است و لفظ آیه کریمه نیز صراحت دارد که این لباس جنبه تشریفاتی دارد، نه حجاب شرعی… این دستور ویژه برای آن بود که آزادی های جامعه اسلامی دائر بر تماس بانوان و آقایان به صورت مطبوع و شایسته ای کنترل شود و احیاناً ایجاد درد سر نکند، زیرا اساس قوانین قرآنی، تماس اجنبی را با این سه دسته از بانوان قدغن کرده بود. ولی آقایان ناخواسته و ناشناخته با آنان تماس می گرفتند و این خود مایه تهمت و بدنامی بود و اسباب مشاجرات لفظی و احیانا درگیری خانوادگی را فراهم می کرد. لذا دستور آمد که این سه دسته از خانم ها با پوشیدن یک لباس ممتاز و غیر معمول یعنی جلباب که معمولاً به هنگام خواب، روی خود می کشیده اند، هویت خود را اعلام نمایند که ما شوهر داریم و نزدیک شدن با ما و تماس با ما جز تهمت و بدنامی و آزار و اذیت برای ما و شما ثمری نخواهد داشت. طبیعی است که باید این جلباب را بر روی إزار و خمار بپوشند تا با عبارت قرآنی «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ» مطابق باشد”’. (١٣٣)

علاوه بر اینها، مطابق روایات مربوط به ظهور روسری؛ در پی نزول آیات جلباب و خمار، فقط زنان انصار به روسری روی آوردند و زنان مهاجر مکه چنین نکردند. طبق خبر، عایشه همواره زنان انصار را این چنین ستایش می کرد:

«مرحبا به زنان انصار! همین که آیات سوره نور نازل شد، یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید. سر خود را با روسری های مشکی می پوشیدند. گویی کلاغ روی سرشان نشسته است». (۱۳۴)

سنن ابوداود (جلد ٢ ص ٣٨٢) همین مطلب را از قول ام سلمه نقل می کند، با این تفاوت که ام سلمه می گوید؛ پس از آنکه آیه ۵۹ سوره احزاب (یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ) نازل شد زنان انصار چنین کردند. (۱۳۵) فارغ از صحیح یا مجعول بودن، از این موارد نیز چنین مستفاد میشود که حتی وقتی این آیات نازل شده، باز هم پوشش سر، اجباری و واجب نبوده است. زیرا اگر چنین بود حتماً زنان مؤمن مکه از آن تبعیت می کردند و نه اینکه فقط زنان انصار از آن پیروی کنند. اما باید توجه کرد که در آیه مورد بررسی، عبارت «نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ» دلالت بر مطلق زنان دارد، زیرا در قرآن واژه نساء محدود به همسران و زنان شوهردار نیست. این واژه اعم بوده و به معنای مطلق زنان و افراد مؤنث است و در واقع نقطه مقابل رجال به معنای مردان می باشد. به دو آیه زیر توجه شود:

«وَإِذْ نَجَّیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ …» (بقره ۴۹)

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً …» (نساء ١)

باید توجه داشت که در عصر نزول قرآن، مصداق عفت و عفاف خودداری از زنا و آلودگی جنسی بود. فخر رازی میگوید: ممکن است مراد آیه این باشد که آنها به وسیله آن شناخته می شوند که اهل زنا نیستند. (۱۳۶) سمعانی به این نکته توجه کرده و در تفسیر خود توضیح داده بود: «مفسران گویند که منازل مدینه تنگ و محدود بود و زنان شب ها برای قضای حاجت به سمت [خرابه ها] و زمین های متروک [بیرون شهر] از خانه خارج می شدند. در این هنگام گروهی از منافقان و فاسقان در کمین شان می نشستند و متعرضشان می شدند. پس [هنگام مواجهه] هر کدام از زنان که عفیف بود، جیغ می کشید و آنان وی را رها می کردند و اگر غیرعفیف بود به وی چیزی می دادند و [در عوض] با او نزدیکی می کردند». (١٣٧)

نکته قابل توجه اینکه در این گزارش، بحثی از کنیز و آزاد بمیان نیامده بلکه سخن از تشخیص «عفیف» از «غیر عفیف» است. بنابراین «فَلَا یُؤْذَیْنَ» در همین معنای آلودگی بکار برده شده و در نتیجه ترجمه «ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» چنین است: نزدیک سازی جلباب، موجب می شود که به عدم رغبت به آلودگی شناخته شوند و در نتیجه آلوده نشوند. با این گزارش کیفیت پوششی که قرآن خواستارش شد، «علامتی» بود که زنان مؤمن به وسیله آن، عدم تمایل خود را به زنا و آلودگی جنسی و معاشقه ابراز می کردند و به نحوی هویت اخلاقی آنها شناخته میشد. مضافاً باید گفت که این زنان با پوشاندن بهتر و بیشتر اندام ها و جاذبیت های جنسی خود، بهانه ای دست هوس بازان ندهند.

حال باید دید که «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ» به چه معنا است؟ برخی گفته اند در اینجا مراد «فرود آوردن و پایین آوردن» جلباب است. در این صورت این معنا ناظر بر این است که «زنان عصر پیامبر گاهی اوقات جلبابشان را بر روی صورت و چهره قرار می دادند تا در حین تردد در برخی نقاط مبهم و به ویژه در حین عزیمت به سمت دستشویی و خلاء (که مکان های نامطمئنی از حیث استتار بودند) هویتشان شناخته نشود! در این بین، برخی افراد فاسق و بی مبالات که در گوشه و کنار مزاحمت ایجاد می کردند، به دلیل عدم شناخت طرف مقابل که ناشی از مخفی بودن چهره اش بود، مقدمات ایذاء را نسبت به چه عفیف و چه آلوده اجرا می کردند. پس آیه بر مبنای معنای مذکور و در واکنش نسبت به این معضل، از خانواده پیامبر و از سایر زنانی که ایمان آورده بودند، خواست که جلباب را از روی صورت و چهره پایین آورند تا دیده شده و شناخته شوند، و در نتیجه [از سوی مزاحمان و فاسقان حاضر در کمین به گمان اینکه غیر عفیف هستند] مورد ایذاء قرار نگیرند. در راستای تقویت چنین معنایی می توان به عذر مزاحمان و فاسقان در شأن نزول های گذشته اشاره کرد که می گفتند: ما آنها را نشناختیم و نفهمیدیم چه کسی هستند: عفیف اند، غیر عفیف اند، آزادند، جزو کنیزان آلوده هستند …؟ بدیهی است روشن ترین تفسیری که برای عذر مذکور به ذهن متبادر می شود این است که آنان چهره زنان عابر را به دلیل پوشیده بودنش نمی دیدند و در نتیجه برای رفع این مشکل، خواهان پایین آوردن جلباب از روی صورت شد». (١٣٨)

آنهایی که آیه را به معنای پوشاندن سر و صورت گرفته اند، شاید با تخیل و ظن و یا بر اساس روایت و یا حدیثی که کم و کیف آن معلوم نیست، تخیل خود را بر قرآن تحمیل کرده و در شأن نزول آیه گفته اند: پوشاندن صورت، پیشانی، سر، گردن و موی سر را می گویند چون سر را نمی پوشاندند، سر و پیشانی را نمی پوشاندند، صورت را نمی پوشاندند، صورت و گردن را نمی پوشاندند، صورت،گردن و تمام اندام را از بالای سر تا نوک انگشتنان پا را نمی پوشاندند، آیه نازل شد! جای تأسف است که به جای دست یازیدن به شأن نزول های نادرست، به خود آیه مراجعه نمی کنند و شأن نزول را از خود آیه نمی جویند. «نتیجه این گونه برداشت ها، به شرط اطلاق آیه، یا حبس محترمانه بانوان در خانه است و یا نصب نقاب و روبنده بر چهره» (١٣٩)، که هر دو این نتیجه، با آیه در تضاد است.

حتی اگر ما فرض کنیم مراد آیه، پوشش سر و صورت است باز دستور یاد شده، مربوط به وقت بروز ایذاء است و نه سایر اوقات! مرحوم مطهری نیز می گوید:

«مفسران قبول دارند که مفهوم اصلی «یُدْنِینَ» پوشانیدن نیست… تا آنجا که من الان به خاطر دارم، هیچ فقیهی به این آیه به عنوان یکی از ادله وجوب ستر استناد نجسته است». (۱۴۰)

روشن است که حکم آیه متعلق به شرایط خاص و آن هم زمانی است که زن در معرض ایذاء است. جالب است توجه شود که فیض کاشانی آیه را دال بر پوشش چهره و بدن می داند، (۱۴۱) اما جای تعجب است که همین فیض کاشانی «در کتاب فقهی اش، نه تنها پوشاندن وجه و کفین را لازم نمی داند، بلکه حتی پوشاندن «موی سر» و «گردن» را نیز واجب ندانسته است! امروزه رأی فیض کاشانی عجیب می نماید، ولی این رأی در سابق هرگز عجیب و غیر منتظره نبود». (۱۴۲)

ابوالحسن بنی صدر در حاشیه ص ۵۱۴ کتاب حجاب شرعی می نویسد:

«مشخص است که ظرف اجرای حکم، مربوط به زمان ایذاء است یعنی هر زمان زن در معرض ایذاء قرار گیرد، حق دارد از خود دفاع کند و در آن شرایط مدینه، یک شیوه جلباب بوده است. این برداشت، شأن نزول آیه را امر مستمر (ایذاء جنسی) دانستن است».

خود آیه صراحت دارد و روشن است که مسأله اصلی ایذاء جنسی بوده است و شناخته شدن زنانی که اهل زنا نبوده اند برای گرفتن بهانه از دست آزار دهندگان «ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» و این در هر زمانی صادق است. َاگر چه آیه رأساً به صدور رهنمود در امر پوشش پرداخته است، اما در عین حال از همین آیه می توان استنباط کرد که تشخیص پوشش و کیفیت آن، از عهده عقل نیز بر می آید، زیرا در آخرین جمله آیه، زنان مورد بحث را مشمول آمُرزندگی و بخشش قرار داد: «وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» و پیدا است که غفران ناظر به گناهی است که از آنان سر می زده است. زیرا به قول زمخشری آنها پیش از نزول آیه نیز می توانستند به «مدد عقل شان» پوشش صحیح را بدست آورند (وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا) … اما به تشخیص عقل و ندای درونی توجه نکردند و در نتیجه به گناه افتادند. پس خدا رأساً رعایت پوشش درست را مورد تأکید قرار داد، و گناه قبلی نادیده گرفتن تشخیص عقل را (به شرط تغییر رویه) بخشید. بنابراین جامعه ایمانی عصر پیامبر کافی بود میزان پوشش را با خرد ورزی و عقل خدادادی استخراج نماید. البته میزان حجاب عقلائی و حریم عفاف در عین حال که ایمنی دهنده و آرامش بخش زنان مؤمن بوده است، دست و پا گیر و محدود کننده و نیز شامل پوشاندن مو و گردن و صورت نبوده است که در ادامه مباحث، به اثبات آن خواهیم پرداخت.

و اما ترجمه آیه مورد بحث بر اساس توضیحاتی که داده شد:

«ای پیامبر به زنانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو! جامه را بر اندام بنشانند، این کار موجب می شود که به [خودداری از آلودگی] شناخته شده و در نتیجه آلوده نگردند. و خدا [نسبت به گناهان قبلی (که برخواسته از عدم توجه به ندای عقل و در نتیجه حدوث برهنگی ها و سپس آزار دیدن و آلودگی بود) در صورت بکار بستن دستور آیه و توجه به ندای عقل] پرده پوش و مهربان است» (۱۴۳)

در هر حال آنچه مسلم می باشد این است که این آیه هیچ ربطی به حجاب شرعی و یا نوع پوشش ندارد، بلکه برای جلوگیری از آزار جنسی و شناخته شدن زنان و دختران پیامبر و زنان مؤمن از زناکاران است.

٣ـ آیه خمار و زینت:

آیات ٣٠ و ٣١ سوره نور را کامل ترین و حاوی ریزترین توضیح در باره رعایت حجاب شرعی زنان میدانند. اما مهم این است که بدانیم این آیه ٣١ خواهان پوشاندن چه قسمت هایی از اندام و پیکر زنان شده است. آیه می گوید:

«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ …»، «به زنان مؤمن بگو! دیده برگیرند و دامنشان را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است آشکار نکنند و پارچه خمار را بر روی جیوبشان قرار دهند و زینت شان را جز در برابر شوهر، پدر شوهر …، ِ آشکار نکنند و نباید چنان قدم زنند که زینت نهانشان برملا گردد …». (۱۴۴)

توجه به آیه مشخص خواهد کرد که آنچه آیه خواهان پوشش آن شده است، با تصورات کنونی بسیار تفاوت دارد. برداشت های متفاوت و «ضعیف باعث شده که خواست آیه را چیزی بگیرند و به مردم معرفی کنند که هیچ جایی در متن آیه ندارد». (۱۴۵) و ”’از جمله می گویند:

١ـ زنان مؤمن نباید هیچ قسمتی از هیکل و اندامشان را نمایان گذارند و فقط نمایان بودن یکی از این موارد استثنا شده است: «لباس هایی که بر تن دارند»! یا «گردی صورت و انگشتان دست» یا «صورت و کف دست و انگشتان دست» یا «مواضع سرمه، انگشتر، النگو و دستبند، حنا و نیز گونه و رخسار». یا «وجه [ناحیه وضو خور صورت]، کف [ناحیه دستکش خور] و قدم [ناحیه کفش خور]» یا «ظهور ناخودآگاه وجه و کفین». مشاهده می شود که در آیه فوق از هیچکدام از این اندام نامی برده نشده است. توضیح کمی بعد خواهد آمد.

٢ـ زنان باید لبه های خمار [که آن را به روسری، با کارکرد امروزیش ترجمه می کنند] را به گونه ای در جلو بدن وصل کنند که علاوه بر ناحیه سینه، همچنین گردن، موی سر و شانه ها کاملاً پوشیده گردد.

٣ـ زنان اجازه ندارند «مواضع موجود در زیر سرانداز» و یا «زینت های پنهان و مواضع آن، شامل زیور خلخال که به مچ پا می بندند، زیور گوشواره که به گوش متصل می کنند، دستبند که به مچ می آویزند و …» را جز در برابر محارم آشکار نمایند تا جایی که نمایان بودن ناحیه «گوشواره، خلخال و دستبند» یا «اعضای واقع در زیر سرانداز» حتی در برابر زنان غیرمسلمان، ممنوع است، چه رسد به مردان!

۴ـ زنان مؤمن نباید به گونه ای حرکت کنند و پا بر زمین بکوبند! که دنباله دامن شان بالا رود و در نتیجه خلخال که متصل به مچ پا است، پیدا گردد و یا صدای آن به گوش نامحرم برسد”’. (۱۴۶)

توجه نکردن به وضعیت و مشکلاتی که جامعه آن دوران با آن روبرو بود، انسان را به برداشت های غلط از آیه سوق می دهد. بی تردید اگر به صدر آیه (وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ) که حاکی از بی دقتی زنان در استتار فرج و دامن است توجه می شد (که توضیح آن خواهد آمد)، به این برداشت های نادرست و بی ارتباط با آیه نمی رسیدند. این اشتباه معنا کردن ها و تفاسیر نادرست، بخشی، بخاطر یکسان گرفتن عصر پیامبر با عصر امروز است. و بخشی هم از رهگذر استناد به حدیث و یا روایتی نادرست و مغایر با قرآن. اینان چنین می اندیشند که لباس و زینت آلات و آداب و رسوم، همین ها بوده است که در دوران ما رواج دارد، در صورتی که اصلاً این دو دوران قابل مقایسه نمی باشد. حال برویم به سراغ بررسی آیات ٣٠ و ٣١ سوره نور. این آیات ناظر بر سه موضوع می باشند:

الف ـ غض بصر و حفظ فرج:

(قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ‏ وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ)،

ب ـ خودداری از ابداع زینت:

(وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ … وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ)،

ج ـ گروه های محارم که زنان در برابر آنها از پوشاندن زینت معاف هستند:

(وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ).

و اما در این موضوعات، موارد اختلافی و بحث انگیزی وجود دارند؛ اولین و دومین مورد بحث انگیز مربوط به مراد از «غض بصر» و «حفظ فرج» است. سومین مورد اختلاف مربوط به معنای «زینت» می باشد که در آیه سه بار آمده است. چهارمین اختلاف به ترجمه «وَلَا یُبْدِینَ» برمی گردد که یک معنای رایجش «آشکار نکردن و نشان ندادن و نمایان نگذاردن» است و معنای دیگرش مطابق برخی تفاسیر «در نیاوردن و کنار نگذاردن» است. بنابراین معنای ترجمه جملۀ «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ»، بر پایه معنای اول چنین است: «زنان مؤمن نباید زینتشان را آشکار کنند»، و بر پایه معنای دوم: «زنان مؤمن نباید زینتشان را در بیاورند».

پنجمین مورد اختلاف مربوط به عبارت «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» است و ششمین مورد بحث انگیز معنا و مصداق واژه «خِمار» است که بسیاری آن را روسری و سرانداز گرفته ان، و برخی معادل «رداء» (که برای ستر نیمه بالای تن است). هفتمین مورد به واژه «جَیب» برمیگردد که معنای آن «شکاف» است که می تواند به شکاف حاصل از جدایی طرفین جامه هم اشاره داشته باشد. هشتمین چالش بر سر نهی موجود در «لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ» است و نهمین چالش مربوط به ظرف مکانی آیه (یعنی محلی که باید پوشاند) می باشد. (۱۴۷)

حال کوشش می کنیم به تفکیک و به طور مبسوط به بررسی موضوعات و موارد فوق بپردازیم:

دنباله دارد: …
.

پی نوشت ها:

۱۲۴- همان سند ص ١٧٢

۱۲۵- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ۴۸۱ و ۴۸۲

۱۲۶- همان سند ص ۴۸۳ به نقل از مسأله حجاب ص ١٧٧ و ١٧٨

١٢٧- همان سند ص ۴۸۵ و ۴۸۶ به نقل از مجمع البیان ج ٨ ص ١٨١ و ترجمه تفسیر مجمع البیان ج ٢٠ ص ١٧٧: ذلک أدْنی أن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ أی: ذالک اقرب إلی أن یعرفن بزیّهن حائر و لسن بإماء، فَلا یُؤْذَیْنَ أهل الریبه، فإنهم کانوا یمازحون الإماء، و ربما کان یتجاوز لمنافقین إلی ممازحه، فإذا قیل لهم فی ذالک قالوا: حسبناهنّ إماء، فقطع الله عذرهم

١٢٨- همان سند ص ۴۹۰

١٢٩- همان سند ص ۴۹۳ و ۴۹۴ به نقل از تفسیر الواحدی ج ٢ ص ٨٧٣ و تفسیر التعلبی ج ٨ ص ۶

١٣٠- همان سند ص ۴۹۴ و ۴۹۵ به نقل از مسأله حجاب ص ۱۷۶ و ١٧٩

١٣١- همان سند ص ۴۹۵ و ۴۹۶ به نقل از المحلی ابن حزم ج ٣ ص ٢١٨

١٣٢- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ۷۱۶

١٣٣- همان سند ص ۴۹۹ به نقل از معارف قرآنی ص ۴۹۰ و ۴۹۱ و۵۳۰

۱۳۴ـ همان سند ص ٧٢٠

۱۳۵- همان سند ص ٧٢٠ به نقل از مسأله حجاب ص ٢

۱۳۶ـ همان سند ص ۵۰۳ به نقل از التفسیر الکبیر ج ۲۵ ص ۳۰۶ : … و یمکن أن یقال المراد یعرفن أنهن لا یزنین لأن من تستر وجهها مع أنه لیس بعوره لا یطمع فیها أنها تکشف عورتها أنهن مستورات لا یمکن طلب الزنا منهن

١٣٧- همان سند ص ۵۰۴ به نقل از تفسیر المعانی ج ۴ ص ۳۰۶

١٣٨- همان سند ص ۵۰۷ و ۵۰۸

١٣٩- همان سند ص ۵۱۲

۱۴۰- مسأله حجاب، مرتضی مطهری، ص ١٧٨ و ٢١٩

۱۴۱- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ، ص ۵۱۳ به نقل از تفسیر صافی ج ۴ ص : ٢٠٣ یُدنِیْنَ عَلَیهِنَّ من جَلَبیبِهنَّ یغطین وجوهن و ابدانهن بملاحفن اذا برزن لحاجه.
ُ
۱۴۲- همان سند ص ۵۱۳ و ۵۱۴

۱۴۳- همان سند ص ۵۱۹ تا ۵۲۱

۱۴۴- همان سند ص ۵۳۸

۱۴۵- همان سند ص ۵۳٩

۱۴۶- همان سند

۱۴۷- همان سند، خلاصه ص ۵۴۱ تا ۵۴۳

کتاب منبع:

https://mohammadjafarim.com/wp-content/uploads/2018/02/Hejab-181117-.pdf

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (١)، نویسنده محمد جعفری

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (٢)، نویسنده محمد جعفری

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (٣)، نویسنده محمد جعفری

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید