فقط ظریف نیست که برداشت و ادعایش این است که در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد؛ همچنین در گفتمان اعتدال به زندانیان سیاسی توجهی نمیشود، و بهطور کلی فعالیت سیاسی خارج از مجراهای دولتی بیاثر و بیاهمیت تلقی میشود، چون (در این دیدگاه) تغییرات فقط از طریق صندوق انتخابات و مذاکرات میتواند حاصل بشود. بنابراین، ارزش در از بین بردن فاصلهی بین حاکمیت و مردم است، و چون زندانی سیاسی وجود این فاصله را نمایش میدهد خوشتر است که نادیده گرفته بشود و یا دستکم در حوزهی دغدغههای اعتدالیون قرار نمیگیرد. بر همین اساس، تنها عملهایی عقلانی محسوب میشوند که قانونی باشند و توسط حاکمیت به رسمیت شناخته بشوند. سیاست برای محمدی، ستوده، و عشقی در مذاکرات این یا آن گروه خلاصه نمیشود؛ آنها صندوق انتخابات و مذاکرات دولتمردان را (برخلاف اعتدالیون) تنها راههای عملی ِ تغییر محسوب نمیکنند و اتفاقا مذاکرات برای آنها شانسی است برای اینکه محدودههای جدید حکومت در حوزهی فعالیت سیاسی را به او یادآوری کنند.(۱)
حوزهی زندگی و فعالیت سیاسی محمدی و عشقی مانوری از امکان تکیه کردن به همدیگر در ابعاد گستردهای از همبستگی ست؛ وقتی مامورها به منزل محمدی حمله کردند گوهر عشقی منزل نرگس محمدی بوده، او را دخترش صدا میزند، با او تا در زندان رفته، و بعد به منزلش برگشته و کنار بچههای او مانده. امر سیاسی و رهایبخش برای آنها به امکاناتی که حکومت مهیا بکند (و بازی ِ حکومت با سیاست بحران) ختم نمیشود.
اعتدال ضد حافظهی سیاسی ِ غیردولتی است برای همین قبل از هرچیز به حافظهی تاریخی (از کشتارهای مختلف سیاسی) حمله کرد، مقصد این پروژهی فراموشی از بین بردن فاصلهی بین حاکمیت و مردم بود که برای این منظور لازم میدانست با توجه به شرایط زمان، گذشته را براساس این نزدیکی حاکمیت و مردم بازخوانی کند و حاکمیت را بهعنوان نیرویی عقلانی که تنها جانیان در برابر آن میایستند—و با این ایستادن شرایط را غیردموکراتیزه میکنند—به تصویر بکشد. عکس ستار بهشتی در دستان گوهر عشقی، پروژهی فراموشی و غیرعادی کردن قربانیان حکومت (بهعنوان جانیان ضد دموکراسی) را نقش بر آب میکند.
حقیقت برای گوهر عشقی عکس ستار بهشتی است که او آن را مثل ِ شاهدی-همیشه-حاضر و سندی بر ظلمی که به او و پسرش شده با خودش حمل میکند. برای نرگس محمدی و نسرین ستوده هم حقیقت در کلام ِ حنجرهی گوهر عشقی شدن و انعکاس درد و قصهی او بودن است. ستار بهشتی در دستان گوهر عشقی (و به همراه او) حاضر و ناظر شرایط است و همچنین بهعنوان «گواه و گواهی دهنده و خبر دهنده راستین […] و نیز [بهعنوان] محسوس و مشهود» (۲) به جامعه آگاهی میبخشد و تصویر از واقعیتی که کتمان میشود ارایه میکند. ستار بهشتی چشمهای گوهر عشقی است که به جامعه خیره میشود و گوهر عشقی ادامهی حضور سیال و ناظر او است که آنچه را بازتاب میدهد که بر او و دیگران رفته و میرود، نرگس محمدی دختر و حنجرهی عشقی و عشقی محافظ او ست؛ و امید در این درهمتنیدگیها و نمایشهای بریده بریدهای است که از آنها عمومی میشود و بهعنوان مانعی برای فراموشی و ناآگاهی جامعه عمل میکند.
پینوشت:
(۱) نرگس محمدی:
«در سال های گذشته فعالان مدنی یا به همکاری با دولتهای متخاصم متهم میشدند یا به تلاش برای پیاده کردن برنامههای دشمنان و از این رو همواره تحت فشار بودند. اما پس از این توافق میتوانیم امیدوار باشیم که حاکمیت بهانهای برای ارائه این اتهامها به منظور محکوم کردن فعالان مدنی و روزنامهنگاران نداشته باشد. مقامهای دولتی در طول چند سال اخیر بسیاری از کمبودها را ناشی از تحت فشار بودن ایران در پی تحریمها و شرایط ویژه کشور میدانستند. رسانههای محافظهکار نیز همین اتهامها را به فعالان مدنی وارد میکردند. بنابراین تصور نمیکنم وضعیت حقوق بشر در داخل کشور به سرعت دچار تغییر محسوسی شود، اما میتوانیم امیدوار باشیم که توافق ایجاد شده بین ایران و غرب در درازمدت به تغییراتی در سیاست خارجی ایران منجر شود و ایران هم مناسبات خود با جهان را بر اساس تفاهم و مصالحه، تنظیم کند. به طور حتم این فضا بر فضای داخل هم تأثیر خواهد گذاشت. البته حقوق بشر تنها به حوزه فعالیت روزنامهنگاران، فعالان مدنی و آزدی بیان محدود نمیشود و وضعیت اقتصادی مردم هم بخشی از حوزه حقوق بشر است. بنابراین برداشته شدن تحریمها میتواند به ایجاد ثبات بیانجامد و چشمانداز امیدوارکنندهای برای زنان و جوانان ترسیم کند.»
(۲) صفحهی ۲۰۴ از از کتاب «حسین وارث آدم» از «علی شریعتی»