خانهکتابخانهسایر کتاب‌هارهبری و خود فریبی - ترجمه مرتضی عبدالهی

رهبری و خود فریبی – ترجمه مرتضی عبدالهی

 

 

رهبری و خودفریبی- وورد

رهبری و خودفریبی – پی دی اف

 

یادداشت مترجم

چندی پیش، دلبسته ای جوان، از کم شمار هموطنانی که اشتیاقی سیری ناپذیر برای فراگیری مستمر، به ویژه در زمینه کسب و کار و حرفه خویش دارد، پس از شرکت در سمیناری، این کتاب را برای من هدیه آورد.

ناشر کتاب، موسسه آربینگر1، (که تا آن زمان نمی شناختم) موسسه ای است آمریکایی با دفتر مرکزی مستقر در آمریکا و سی دفتر دیگر در سی کشور دیگر در هر چهار سوی گیتی. این موسسه، رسالت خود را کمک به افراد، گروه ها و سازمان ها برای تغییر نگاهِ درون گرا به ذهنیتی برون گرا می خواند و مأموریت خود را (آن گونه که ادعا می کند) یاری رساندن به افراد و سازمان ها به منظور چگونه از “جعبه” خارج شدن و ماندن و چگونه علاقمندتر، مرتبط تر و آگاه تر، نسبت به “نیازها، هدف ها و چالش های همکاران، همسایگان، اعضای خانواده و حتی رقبای خود” رفتار کردن می داند.

این موسسه، اولین بار این کتاب را در سال 2000 میلادی، آن گونه که در پیش گفتار بیان می کند؛ “به منظور آموزش عموم برای یافتن راه حلی برای این اساسی ترین مشکل (“خود فریبی”)” منتشر شد و به دنبال سه بار تجدید چاپ، (به ادعای ناشر در پیش گفتار) به یکی از کتاب های همیشه پرفروش، در زمینه (مقوله) “رهبری” تبدیل شد”.

کتاب به چند دلیل به نظر من بسیار جالب و مفید آمد و از اینرو بر آن شدم تا آن را به امید مفید افتادن برای هم وطنان عزیزم، به ویژه برای نسل جوان و سرنوشت سازم، ترجمه کنم.

اما لازم دیدم چند نکته زیر را به عرض خوانندگان برسانم.

نخست آنکه، ملت ما در این دوران، با توجه به تحمل فراز و نشیبهای فراوان مبارزاتی خود در مسیر تحقق آرزوها و مبارزات یکصد وسی ساله اش برای استقرار و استمرار یک جامعه مردمسالار و آزاد، به باور و احترامی عمیق به رعایت مجموعه حقوق، به ویژه حقوق انسان و ضرورت فراگیری و همگانی شدن آن دست یافته است و در تامین این ضرورت کمترین تردیدی ندارد.

دیگر آنکه، باور عمومی به اهمیت حقوق بشر (و حقوق ملی و ….) ریشه دارتر و گسترده تر از پیش شده است. به عنوان مصداقی بر این باور، شاید توجه به سیر تغییر و تحول ادبیات سیاسی ایران، از زمان انقلاب 1357 و فراگیر شدن شعارهایی چون؛ استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی و تعمیم همه جانبه این دیدگاه به متون و نوشتارها و حضور پررنگ آن در دیگر ادبیات سیاسی چند سال اخیر کافی باشد و امروز نیز به ندرت می توان فرد، گروه یا سازمانی سیاسی (از راست تا چپ) را یافت که در سخن ها و نوشتارها و بیانیه های خود، این واژه ها و اصول را به کار نبرند.

از طرف دیگر، توجه به این نکته نیز خالی از اهمیت نیست که نگاه به مقولهء حقوق بشر، از سوی بسیاری از افراد و گروه ها و سازمانهایی که قاعدتا به این اصول نیز پایبند هستند، “عموما” و “عمدتا” از دید سیاسی صرف و آن هم از دید کلانِ سیاسی است و در چارچوب نقض و یا عدم رعایت این حقوق توسط اربابان قدرت، چه دولتی و چه غیر دولتی، به آن می پردازند.

اما به باور من، مهمترین و اساسی ترین نکته در مقوله “حقوق بشر”، در تمامی جلوه های تاریک و روشن مفاهیمش در طی قرون و اعصار و پیمودن راهی سخت و پر تلاطم در کوره راههای ظلم و نابرابری تا رسیدن به جایگاه امروز خود، آنست که این مقوله، امری “شخصی و فردی” است و تا نیرو های محرکه و جوان جامعه ما، آن “هسته حیاتی”2 نیروی محرکه جامعه، به این صرافت و باور نرسند که حق و حقوق (حقوق انسان، حقوق ملی، ….) و به ویژه حقوق انسان، ذاتی انسان است و تنها با شناخت و احترام و رعایت این حقوق و در حقیقت در زیستی هماهنگ و جامعه نهادین با این حقوق است که میتوان به استقرار و مهم تر از آن، استمرار و ماندگاری مردمسالاری امید داشت و بروز آنرا تضمین کرد، نمیتواند به موفقیت خود امیدوار باشد و لاجرم جامعه ما شوربختانه باز هم محکوم به ادامه تکرار تجربه ای دیگر با فراز و نشیب های صد و سی سال گذشته خواهد بود.

از این دیدگاه، این کتاب، شاید کتابی مفید برای تمرین روش های چگونه حقمدار شدن و چگونه حقمدار ماندن باشد، اگر چه خود کتاب این چنین مسئله را بیان نمی کند. کتاب بر این پایه بنا گرفته است که دیگری و دیگران را به مثابه انسان و نه شیئ که می توانند “تمایلات، امید ها، ترس ها و نیازهای مشابه” با ما داشته باشند، ببینیم که هرگاه با آنها “مستقیم و صادقانه رفتار شود، آنها نیز واکنشی مستقیم و صادقانه نشان خواهند داد”، اما متاسفانه آنچه به نظر میرسد مورد غفلت بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفته است (از جمله نگاه کنید به ترجمه فارسی کتاب “کرامت انسان در قرن بیست و یکم: خاورمیانه و غرب” نوشته پروفسور دوریس شرودر و ابوالحسن بنی صدر)3، آنست که چنانچه “تمایلات، امیدها، ترس ها و نیازها” بر پایه حقوق ذاتی و طبیعی انسان ها نباشند که در میان همه پدیده های زنده هستی، از جمله انسان، ثابت، همه زمانی، همه مکانی و مشترک هستند، بالتبع “تمایلات، امیدها، ترس ها، و نیازهای” “ناحق” خواهند بود و در نتیجه بر مبنای روابط “قوا” و بر اساس “زور” بنا گرفته اند و حتی اگر دو طرف یک رابطه از یک “جنس” هم باشند، امکانِ یکدیگر را “مستقیم و صادقانه” دیدن و “رفتار صادقانه” داشتن را نخواهند داشت و در این مورد، رابطه “انسان با انسان”، جای خود را بر اساس تفکر زورمحور به رابطه “انسان با شیئ ” خواهد داد و امکان خروج از زندان “خود فریبی” غیرممکن خواهد شد.

از اینرو، آنچه که امکان می دهد تا به دیگری و دیگران، هم چون انسان بنگریم و آنچه که در میان همه انسانها مشترک است و آنچه که به ما امکان می دهد تا با دیگری و دیگران “رابطه مستقیم و رفتار صادقانه” برقرار کنیم، حقوق ذاتی و طبیعی انسانها هستند و اگر این حقوق را بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم و به آنها عمل کنیم، آنگونه که این کتاب تا حدی آنرا  نشان می دهد و به خود و دیگری چون انسان و موجودی حقوقمند بنگریم، نه تنها خود بلکه دیگری و دیگران را نیز به پذیرش و رعایت حقوق و کسب دانایی و تواناییِ برقراری رفتار “مستقیم و صادقانه” و در یک کلام به “حقوندی” فرا می خوانیم

توجه به عنوان کتاب یعنی مقوله “رهبری” نیز بسیار جالب توجه است. کتاب بدون آنکه به صراحت بیان کند، در عین گریزهایی به نقش رهبری جمعی بخصوص در فضای کار سازمانی، رهبری را خصیصه ای فردی و شخصی می شناسد. با این وجود، علیرغم این واقعیتِ تردید ناپذیر که “رهبری جمعی” یا “رهبری جمع” مقوله ای شناخته و پذیرفته شده است که بسته به بینش ها و نحله های فکری و فلسفی متفاوت، تعاریف متفاوت پیدا میکند، “رهبری” به عنوان یک “استعداد” یا “قوه” یا “حق”، آنگونه که زنده یاد ابوالحسن بنی صدر باور داشت و به اعتقاد من به درستی، “اختیار در اندیشیدن و عمل کردن (هر فرد) است که در نهایت نهاد انسان را تشکیل می دهد”4 و در نهایت این انسان است که به رغم و علیرغم دیگر عوامل تأثیرگذار، به اختیار تصمیم می گیرد (استقلال) و به اختیار آن تصمیم را به اجرا میگذارد (آزادی).

در نهایت باید اذعان داشت که این کتاب، به رغم و علیرغم برخی نکته ها که اشاره شد، هر چند به ادعای خود به منظور چگونه بهبود بخشیدن به بهره وری سازمان ها تهیه و تدوین و منتشر شده است اما بیش از آن، با استفاده از داستان هایی بر اساس تجربه های شخصی خود ناشران و “تجربه های واقعی” موکلین این موسسه نوشته شده است و با آنکه داستان کتاب، “داستانی تخیلی” است اما “داستانی واقعی” به نظر میرسد که بسیاری از ما خود را در قالب برخی از شخصیت های کتاب و تجربه های آنها و نیز در یادآوری بسیاری از تچربه های شخصی خود، مشاهده می کنیم.

در پایان امیدوارم این کتاب بتواند برای فرزندان جوان ایران زمین که مسئولیت تاریخیِ به سرانجام رساندن مبارزات چند صد ساله و به ویژه صد و سی ساله اخیر ایرانیان را به عهده گرفته اند، نسل و نسل هایی که جنبش های اخیر به ویژه جنبش بی مانند “زن، زندگی، آزادی” را، خود جوش و با تکیه بر قوه های رهبری فردی خود، رقم زده اند، مفید افتد.

و نیز جا دارد تا از همه عزیزانی که در این تلاش مرا یاری رساندند، به ویژه دوست بسیار نازنین سرکار خانم فریبا ساعدی، سپاسگزاری نمایم.

 

مرتضی عبداللهی

20 آذر 1403 برابر 10 دسامبر 2024

روز جهانی حقوق بشر

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید