back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاپشت پرده مطرح کردن رابطه امیرکبیر و ناصرالدین شاه از سوی هاشمی...

پشت پرده مطرح کردن رابطه امیرکبیر و ناصرالدین شاه از سوی هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با بنی صدر

banisadrParchamIranعصر جدید:  در هفته گذشته شاهد حمله به خانه فروهرها دستگیری خانم محمدی و حمله به آقای  هاشمی رفسنجانی و اعدام چند تن از سران سپاه و … این برخوردها و رویایی ها درون نظام را چگونه ارزیابی می کنید؟

 

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

بنی صدر: حمله به خانه شهیدان پروانه و داریوش فروهر یک جنایت ساده نیست. با توجه به اینکه آن دو را بدستور آقای خامنه ای به آن وضع کشتند حمله به خانه آنها این گویایی را دارد که ان رژیم جز از خط استقلال و آزادی نمی ترسد و دریافته است که مردم ایران ذیگر این رژیم را نمی خواهند. این حمله از سوئی کینه خامنه ای را نشان می دهد و از سوی دیگر ترس او را. همینطور است اعدام ها، همینطور است، خانم نرگس محمدی را با آن وضع از خانه بردند و فرزندان  او را بی سرپرست رها کردند، بدون هیچ دلیلی فقط به جرم اینکه این زن شجاع ایرانی، از حقوق انسان دفاع می کند! حال شما این سرکوب ها را هم براین نمونه ها بیافزائید سرکوب کارگران، سرکوب معلمان، بعلت اینکه این انسان ها جنبش می کنند برای حقوق ابتدائی و نه برای حقوق انسان و نه برای حقوق شهروندی و نه حقوق ملی، فقط حقوق ابتدائی یعنی حق تغذیه، پوشاک و مسکن، حتی انسان امروز میداند که بر محیط زیست نیز حق دارد (محیط زیست سالم) و جزء نیازهای اولیه محسوب می شود، تعلیم و تربیت و بازپروی آموزش هائی  که انسان در طول عمر کسب کرده و انطباق آن با علم و فنون روز هم جزء نیازهای اولیه محسوب می شود حال این افراد حتی این خواسته های اولیه را نیز ندارند بلکه حداقل مزد میخواهند که بصورت مرتب به آن ها پرداخت شود، بطوریکه آن ها بتوانند حداقل تغذیه و پوشاک و مسکن را داشته باشند و این در حالی است که این حداقل را ندارند. اما من به این هموطنان عرض می کنم: مردمی که حقوق حقوق شهروندی را دارا نیستند و مطالبه نمی کنند، حقوق ذاتی را که انسان داراست و به آن عمل نمی کنند، نگران حقوق ملی خویش نیستند، البته از آن ها همین حقوق تغذیه و پوشاک و مسکن را نیز دریغ خواهند کرد. تا مگر این موج ها به هم بپیوندند و ایران برخیزد و مردم ایران شهروند بگردند، جمهوری شهروندان را برقرار کنند و صاحب خانه خویش بگردند.

اما راجع به پرسش شما: اول ببینیم که این امرهای واقع مستمر به ما چه می گوید: از گروگان گیری تا امروز سه امر واقع مستمر محوری داریم. یکی این که به طور مستمر این سیاست قدرت خارجی است که محور برخوردها در خود رژیم است و همچنین میان مردم کشور و رژیم، چه در گروگان گیری و چه در جنگ و چه در بحران اتمی در حال حاضر، چنانکه هم در دوران آقای احمدی نژاد و قبل از آن در دوره آقای خاتمی و قبل از او در دوران آقای هاشمی رفسنجانی و هم اکنون در دوره آقای روحانی ، اصل محوری نظام، ارتباط با کشورهای خارجی، خصوصا امریکا و اروپا است. آن هم بصورت پیوسته و مداوم. الان شما نگاه کنید به این مدتی که آقای روحانی بر سر کار آمده است، از مسائل داخلی چه چیز مطرح شده و یا مطرح است؟ چه کسی از این مسائل از جنبش های کارگری، معلمان و غیره که انجام می گیرد، چه کسی سخن به میان می آورد؟! این خود افراد هستند که دست به اعتراف میزنند و بیرون آمده و اعلام می کنند که ما چیزی نداریم و میبینیم که دستگاههای تبلیغاتی رژیم بکلی ساکت هستند، حتی جناح بندی های مختلف رژیم نیز از این مسائل صحبت نمی کنند، اصلا مثل اینکه این رویداد ها وجود خارجی ندارد! ما ندیدیم که مثلا: آقای روحانی یا خامنه ای و یا حتی وزیران آقای روحانی ، نمایندگان به اصطلاح مردم، اینها از معلمان و یا کارگران ومشکلات آنها و بی کاری بیداد گستر صحبت کنند! چرا از اقتصاد صحبت می کنند. اگر صحبت از اقتصاد می کنند و یا صحبت از امور داخلی به میان می آورند ، امر واقع مستمر دوم است. از اموری است که ربط مستقیم  دارد به محور قدرت خارجی ، چنانکه در حال حاضر وسایل ارتباط جمعی رژیم ، مجلس ملاتاریا، مافیاهای نظامی و مالی ، آقای خامنه ای ، جزء از بحران اتمی و آنچه مربوط می شود به این بحران یعنی مصرف اقتصاد حرف دیگر به میان نمی آورند. یک طرف می گوید که اگر بحران اتمی را حل کنیم ، اقتصاد هم حل می شود. طرف دوم می گوید که چرا این حرف را می زنید، چرا به اقتصاد نمی پردازید؟ ومیدانند که دروغ هم می گویند چرا که اگر میشد به اقتصاد پرداخت، این کار را آقای احمدی نژاد کرده بود و کار اقتصاد ایران را به اینجا نمیرساند. حکومت چیزی در دسترس ندارد تا بتواند به کمک آن به اقتصاد بپردازد. کار هائی را میتواند انجام بدهد که در مورد آن به شما قبلا گفتگو کرده ایم که با وجود این رژیم شدنی نیست.پس اگر از مسئله داخلی اگر صحبت کنند، ارتباط مستقیم با قدرت خارجی است و آن هم نه با خود مسئله و راه حل آن، بلکه با بحران اتمی و امریکا و کشورهای منطقه و روسیه و چین و غیره است.امر واقع سوم این است که خود این رژیم از روز اول تا به امروز هر دفعه گفتند : کودتای خرداد 60 را انجام دادند و گفتند که میخواهیم رژیم یک دست بشود، آن یک دست شدن تبدیل به دو دست و چند دست شد. دوباره به جان هم افتادند و شروع به تسویه حساب کردند و خصوصا بعد از آقای خاتمی ، یک تسویه خیلی وسیع انجام دادند و گفتند که می خواهیم همه را یکدست و اصول گرا کنیم ، بعد خود آن اصول گرا ها نیز چند دسته شدند، محور دعوا های این اصول گرایان نیز همانطور که گفتم، همین سیاست خارجی است و یک مسئله داخلی وقتی ربط پیدا می کند به آن محور قدرت خارجی است. هیچ عملی هم این حکومت ها در طول این مدت، جزء در این دو زمینه انجام نداده اند. حال که این شناسائی را به عمل در آوردیم ، میتوانیم بفهمیم که این صحبت آقای هاشمی رفسنجانی در دانشگاه امیر کبیر چه بوده است. اول از اینجا شروع کنیم که ایشان می گوید: امیر کبیر، ناصرالدین شاه را به سلطنت رساند ولی  او انسان نمک نشناسی بود و خصوصا اطرافیانش او را برانگیختند، وناصرالدین شاه، امیر کبیر را معزول کرد و در حمام فین کاشان به قتل رساند. حال این مقدار از فرمایشات ایشان را توجه کنید: اولا آقای خامنه ای ناصرالدین شاه نیست چرا که ناصرالدین شاه ولیعهد بودولی در تبعید، هنر امیر کبیر این بود که این شخص را بدون دردسر و بدون اینکه گردنکشان داخلی بتوانند مانع بشوند، به تهران آورد و به سلطنت نشاند. آقای خامنه ای یک روضه خوان بود و طبق آن قانون اساسی هم، حق نداشت که رهبر بشود.آقای رفسنجانی با جعل قول ، با جعل نامه از قول آقای خمینی ، این آقای روضه خوان را به رهبری رساند. ایشان مرتکب جرم شده اند . این با کار امیر کبیر فرق می کند. در آنچه به آقای امیر کبیر مربوط است : امیر کبیر، نه جرمی و نه جنایتی نه خیانت به کشوری و نه فساد مالی و نه فساد اداری ، مرتکب نشده بود و قوم و خویش خود را نیز بر کشور حاکم نکرده بود و به ان ها نگفته بود که آزاد هستید که کشور را بچاپید! مافیا درست نکرده بود و پدر خوانده هم نشد! نزاع میان او و استبداد سلطنتی و کسانی که از آن نان می خوردند، نبرد میان خط استقلال و آزادی با استبداد و وابستگی بود . امیر کبیر در خط قائم مقام (فرهانی) بود، در کار این بود که نه تنها ایران را از نفوذ قدرت های خارجی مستقل کند (روس و انگلیس) بلکه آن مناطقی از کشور که در جنگ های دوران فتحعلی شاه از ایران جدا شده بود و قائم مقام قدم اول را برای باز گرداندن آن مناطق برداشته بود، آن قدم ها را کامل کند و بانی رشد انسان با ایجاد دارالفنون ، رشد اقتصادی با تنظیم بودجه، فساد زدائی ، تقویت صنعت در ایران بود.شما آقای رفسنجانی کدامیک از این کارها را انجام داده اید؟! اگر بخواهیم مقایسه کنیم: در خیانت، جنایت، فساد بین شما و آقای خامنه ای ، حتی در دوران اول انقلاب ، بیشتر از 90 درصد مسئولیت بر گردن شماست، اگر 4-5 درصد بر گردن آقای خامنه ای باشد. چرا که کودتای خرداد60  را شما تصدی کرده اید. زد و بند محرمانه بر سر گرو گانها برای اینکه مجلس به موقع رسیدگی نکند و کار به بعد از انتخابات امریکا بیافتد و ریگان رئیس جمهور امریکا بشود، معامله پنهانی با دستگاه ریگان، اینها تصدی هایشان با شما بوده است. ادامه جنگ به مدت هشت سال، مسئولیتش با شما بوده، اعدام ها و جنایت های شگرف در آن دوران، تصدی اینها با شما بوده است. خود شما در کارنامه ات می گویی که آقای مهدوی کنی پیشنهاد کرد اعدامها را متوقف کنیم. مخالفت شد. می گوید چهار نفر بودیم آقای مهدوی کنی که پیشنهاد کننده بوده میماند سه نفر. هرگاه یک نفر از آن سه نفر هم با آقای مهدوی کنی موافقت می کرد، اعدام نکنیم غلبه داشت برای اینکه اصل بر عدم خشونت است و اصل بر رعایت حقوق انسان است. خوب، معلوم میشود که هر سه نفر، یعنی شما و آقای خامنه ای و آقای احمد خمینی با ادامه اعدامها موافق بودید. نوشاندن جام زهر به آقای خمینی هم شما تصدی داشتید. فساد های بزرگ در خریدن اسلحه هم، شما، آقای هاشمی رفسنجانی تصدی داشتید. صد میلیارد که در همین مجلس ملاتاریا بررسی کردند گفتند نه خیر صدو پنج میلیارد دلار پول گم شد، مافیاهای آن زمان را این پولها ایجاد کرد. حتی یک بانک منحل شد، بانک بی سی سی ای که کارش همین  معاملات به اصطلاح کثیف بود،شما این پول را گم کردید یعنی به جیبها  زدید و بابت خرید اسلحه به چند برابر قیمت به جیب تاجران اسلحه ریختید مقداری هم به جیب همین دولتها ریختید مثلا بنا بر گزارشات ایرانگیت، اسلحه ای که به ایران دادند، سه برابر فروختند. یک برابر را دادند بابت قیمت اسلحه،یک برابرش را هم برای ایجاد سی آی ای (سیا) خصوصی و یک برابر هم برای خورد و بردهایشان که کردند. از این طرف هم هر چه اضافه حساب می کردند می ریختند به جیب خودشان. آن خورد و برد از نفت هم سرجایش است که بانیش هم این آقا بود و البته بیت  آقای خمینی . خیلی خوب. حالا ،همین بحران اتمی هم بانیش شما آقای هاشمی رفسنجانی هستید. شما بودید که شمخانی را به پاکستان فرستادید برای بمب اتمی. این فعالیت های زیر زمینی برای تولید بمب اتمی که دیگر چیزی نیست شما بگوئید اصلا از بیخ دروغ بوده است . حالا کشور را گرفتار این بحران کردید و به قول آقای جان کری تا قیام قیامت این باید تحت کنترل باشد . حالا هم که آن مجلس سنای امریکا آن طرح را تصویب کرده که بنا بر آن طرح، مجلس حق باز بینی و بازنگری نسبت به توافقی که با ایران انجام بگیرد را دارد.یعنی ایران را بردید تحت یک وضعیتی قرار داده اید که در آمدن از آن وضعیت کار آسانی نیست. سر منشاء اینها همه شمائید آقای هاشمی رفسنجانی.شما نبودید که  در مجلس گفتید که اگر مامورین نتوانند حجاب را سر زنان بکنند باید از خود مردم بخواهیم تا این کار را بکنند؟ شما نبودید که در دعوای بین تخصص و مکتب گفتید مکتب است که باید غلبه داشته باشد؟ مکتبی ها باید حکومت کنند حزب الهی ها باید حکومت کنند، شما نبودید؟ شما در جواب آقای مهندس بازرگان نگفتید ما اشتباه شاه را مرتکب نمی شویم ،سرکوب می کنیم که کسی سر بلند نکند،شما نبودید؟ همین شما بودید آقا. پس شما امیر کبیر نیستید. از ضد قائم مقام هم بد ترید. آخر چیزی نیست که شما کم داشته باشید و بشود گفت که شما این را کم داشتید این یک کار را نکردید . خورد و برد مثلا،بگوئیم  شما خورد و برد انجام ندادید. الان چندتا فساد خانواده شما در همین دستگاه رژیم است . پسر شما به15 سال زندان محکوم شده است، معامله کرسنت، آن معامله با شرکت نفت نروژی. آن پول گرفتن در ایرانگیت از امریکائی ها،این دیگر،در گزارش ایران گیت که هست.اینها چنین نیست که شما بایک مقایسه،بشوی امیر کبیر و او هم (خامنه ای) بشود ناصر الدین شاه.خوب، اینها به کنار، حالا بیائیم ببینیم که با این ترتیب که  ایشان این رویارویی دردرون رژیم را علنی کرده است،چه معنایی دارد . یک نظر میگوید به اینکه خوب این مطمئن است که کسی خط آقای خامنه ای را نمیخواند، با خیال راحت آمده به میدان و میداند که در خود رژیم، برنده، این جبهه ،یعنی جبهه مخالف آقای خامنه ای است و به طور قطع از آقای خامنه ای بریده است و می گوید آقای خامنه ای من به طور کل از شما بریده ام، من شما را کردم رهبر ،حالا هم میخواهم شما را بکشم پائین . اما یک نظر هم می گوید،این خودش می گوید ناصرالدین شاه نمک نشناسی کرد و امیر کبیر را کشت. پس ،در واقع می گوید کارش ساخته و نه اینکه می گوید چون آقای خامنه ای ناتوان است پس من بر خورد را علنی می کنم. چون خود را در موضع حذف می بیند ناله سر داده است .من که چند نوبت در همین گفتگو با شما عرض کردم که این روی کار آوردن آقای روحانی دو هدف دارد. یکی قضیه بحران اتمی است و یکی هم حذف سران فتنه است که شروع می شود از آقای هاشمی رفسنجانی،ادامه پیدا می کند با آقای خاتمی و آقای موسوی و آقای کروبی و نزدیکان اینها. خوب اینها که عیان و آشکار است. آن دوتا، در حصرند و آقای خاتمی هم که ممنوع التصویر و ممنوع السخن،  ممنوع الصدا و ممنوع القلم شده است و آقای هاشمی رفسنجانی هم می آید و میگوید،در واقع در حمام فین کاشان منتظر حاجب الدوله آقای خامنه ای است که بیاید سر ایشان را از تن جدا کند. در واقع آنچه که  این علنی کردن نزاع می گوید این است که آقای خامنه ای بالاخره رسیده است به آخر خط. به آخر دوره رهبری هم رسیده است. حالا اگر فرض کنیم بیمار هم نباشد،یک چیز جدیدی که بگوئیم این آقا که نو آوری در کارش هست که نیست. سالها است همین آش است و همین کاسه. طی مدتی که این آقا تصدی دارد یک بحران ساخته، که این بحران اتمی است و هیچ نو آوری هم در کار این آقا نیست.هر نو آوری هم تحت عنوان اصلاحات در خود رژیم شده است دلیلی است برای اینکه گروهی از این رژیم بیایند توی مردم،بگویند اگر ما بیائیم این کارها را می کنیم ،اصلاحات ممکن است حالا آمدند و نتوانستند آن جای خود دارد. ولی از ناحیه آقای خامنه ای شما بگوئید سر سوزنی نو آوری ای اصلا و ابدا کسی ندیده است.خود این آقای خامنه ای از قرار می شنود صحبت ها را برای اینکه میبینم بازتاب دارد،حالا که می شنود لطف فرموده اگر یک مواردی از نو آوری دارد این را تشریف آورده با مردم در میان بگذارندو بگویند من این مورد را کهنه بود نو کردم و یا این ابتکار را کردم . اما مستمر به ویرانگری و بیابان کردن کشور ادامه دادند. پولهای نفت را هم بر باد رفت و ایران هم که به محاصره اقتصادی درآمد و در منطقه هم بحران چهارم ایران را گرفتار کرده است. در حالی که اگر دولتی داشتیم در دست و برای مردم و منتخب مردم، می توانست پس از بهار عربی و در دنباله هدایت جنبش های مردم سرزمین های مسلمان نشین به دموکراسی و خشونت زدائی در منطقه نقش سرنوشت ساز را بازی کند. هر جا که در منطقه خشونت هست، رد پای این نظام هم هست. هیچ جای امیدی هم نگذاشته است. آقای رهبر که بتوانیم گمان ببریم که او کار دیگری هم ازش بر می آید. هر کاری که می تواند بکند همین است و آن فساد است و جنایت و زد و بند با قدرت های خارجی و بحران سازی! آنطرف هم که می خواهد در این نظام اصلاحی بکند با اعتدال و نرمش مانند تجربه ای که از دوره آقای خاتمی و هم اکنون در دوره آقای روحانی مشاهده می کنیم، کاری را از پیش نمی برند زیرا نمی توانند. یک دلیل هم اینست که از طرف آقای خامنه ای آمادگی و میل اینکه چیزی حتی به مقدار سر سوزن تغییر کند و نو شود، ندارد. مدام البته می گوید که در علم پیشرفت کرده ایم اما همه می دانند که همان علم هم قربانی این ولایت مطلقه است. نتیجه آنهم فرار سرسام آور استعدادها از کشور است. این در حالت فلج رژیم است. این حالت هم در تمام این دوارن ادامه داشته است. به خصوص از دوره دوم آقای خاتمی تا به امروز. در تمام این دعواها نیز پای مردم به میان کشیده نشده. سر حقوق مردم با هم دعوا نمی کنند. سر سهم خود از قدرت در بین خودشان است. این گروه می خواهد نقش تعیین کننده را در رژیم بازی کند و آن گروه نمی خواهد که این نقش را از دست بدهد. اگر اینطور نیست باید سوال کرد که کدام وعده آقای روحانی عملی شد؟ یک طرح تدوین حقوق شهروندی داشت که در آن از حقوق شهروندی خبری نبود و اما همان هم به فراموشی سپرده شد. حصر هم سر جایش است و سرکوبها هم هنوز هستند. سانسور و خفقان هم بیشتر شده است. همه هم منتظر هستند که دولت مساله اتمی را حل کند و ایران بعدش بهشت بشود. در چنین وضعیتی این حالت فلج تا قیامت نمی تواند ادامه پیدا کند. شما مردم چه بخواهید و چه نخواهید باید وارد عمل بشوید. نیروی های مسلح هم که الان معلوم شده است که آقای خامنه ای نه به همه آنها دسترسی و نه به همه آنها اعتماد دارد, باید تصمیم بگیرند. آنها ابزار سرکوب برای تحمیل ولایت فقیه به جامعه شده اند و دست آنها در فساد اقتصادی نیز باز هست. به هر حال تمام کارمندان لشگری و اداری کشور می دانند که این وضعیت قابل ادامه نیست. تحول در این جامعه اجتناب ناپذیر است و این جای امید است و لازم می کند که گفته شود که بدیل استقلال آزادی در این میان می تواند به آن مردم راه تغییر را نشان بدهد به ترتیبی که مردم برخوردار شوند از حقوق خود به عنوان انسان و حقوق خود به عنوان شهروند. این که این امید به واقعیت بپیوندد در گرو تلاش و کوشش آن کسانی که در خط استقلال و آزادی هستند و جنبش همگانی مردم ایران. امیدوارم که مردم ایران حس بکنند که ایران وارد این مرحله تحول شده است و برای جنبش همگانی آماده می شوند.

شاد و پیروز باشید!

برگرفته از مصاحبه با عصر جدید بتاریخ جمعه ١٨ اردیبهشت ٩۴برابر با 2015 -05-08

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید