حمله نظامی به ایران میتواند کابوسی برای اروپاییها باشد. اوضاع متشنج خاورمیانه هزینه امنیتی اروپا را که هماکنون تحت فشار «سکته شراکتی با آمریکا» است، به شکل قابل توجهی افزایش خواهد داد. فعال کردن مکانیسم ماشه میتواند نتیجهاش «خاورمیانه هستهای» یا بهانه «جنگ جدید» باشد.
روز پنجشنبه ۷ فروردین/ ۲۷ مارس، چهارمین دور مذاکرات دیپلماتیک ایران و اروپا برگزار شد. این مذاکرات که ابتکاری است از طرف ایران برای کاستن تنش با اروپاییها بر سر برنامه هستهای ایران در زمان ضعف جمهوری اسلامی و تحمل ضربههای امنیتی در منطقه و حتی درون مرزها آغاز شده است.
عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی در آغاز سومین دور این مذاکرات در آذرماه سال ۱۴۰۳ که در سطح معاونان وزیر خارجه در ژنو برگزار شد، آن را «طوفان فکری» نامیده بود. جلساتی برای آنکه طرفین ایدههای خود را برای خروج از بنبست روی میز بگذارند آن هم در یک سطح پایینتر از وزیران خارجه که میتوانست نشانهای از «روزنهگشایی» باشد.
اما اینگونه به نظر میرسد که این طوفان فکری فعلاً به نتیجهای نرسیده است چرا که چهارمین دور این گفتوگوها در دو سطح پایینتر از دور سوم و میان کارشناسان برگزار شد. از توییت کاظم غریبآبادی، معاون وزارت خارجه جمهوری اسلامی در مورد این گفتوگوها چنین برمیآید که ایدههای طرفین برای بنبستشکنی در حدی نبوده که حتی سفرای مقیم یا نمایندگان ارشد دیپلماتیک سر میز مذاکره بنشینند.
پیش از این، از صحبتهای خامنهای در جمع کارگزاران نظامش در روز ۱۸ اسفند هم میشد حدس زد که مذاکرات با اروپاییها به خوبی پیش نمیرود. خامنهای در آن دیدار سه کشور اروپایی طرف برجام را «بیچشم و رو» خواند و گفت که آنها توقع دارند ایران به تعهدات هستهایش عمل کند آن هم در حالی که نه خودشان به تعهداتشان عمل میکنند و نه توانستند در مقابل خروج آمریکا از برجام قدم از قدم بردارند.
مقامهای تهران تا پیش از آنکه طوفان ۷ اکتبر، وضعیت امنیتی جمهوری اسلامی را به فاز بحرانی بکشاند همواره از داشتن سیاستی مشخص و مدون در رابطه با پروندههای بحرانی همچون پرونده هستهای سخن میگفتند. اما این روزها این اعتماد به نفس در میان مقامهای جمهوری اسلامی کمیاب شده است. نشانه آن را میتوان از تصمیم علی خامنهای برای پاسخ دادن به نامه دونالد ترامپ دید.
پیش از این سیاست مشخص جمهوری اسلامی – دستکم در قبال دونالد ترامپ – همان چیزی بود که علی خامنهای در دیدار ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ به شینزو آبهای گفته بود که نامه نخست ترامپ را برای خامنهای آورده بود:
من شخص ترامپ را شایستهی مبادلهی هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.
از ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ تا فروردن ۱۴۰۴ اتفاقات بسیاری رخ داده است. جمهوری اسلامی نه قاسم سلیمانی را دارد نه حسن نصرالله و بشار اسد. رویارویی با اسرائیل هم به سطح حملات مستقیم رسیده است و آخرین ضربه تلآویو به خاک ایران هم پاسخی نگرفته است.
تصمیم جمهوری اسلامی برای آزمودن اروپا در کنار تلاش برای ایجاد خط میانجی در مسکو یا پکن و حتی فعالسازی کانال مسقط، بازتابی از وضعیت بحرانی در درون جمهوری اسلامی است و همین موضوع میتواند مؤلفهای در محاسبات آمریکا باشد که بهای هر معامله احتمالی با جمهوری اسلامی را تا جای ممکن بالا ببرد. ارزان بخرد و گران بفروشد.
ماشهای آماده چکانده شدن
سال ۲۰۲۵، در بحبوحهی تحولات جهانی، به نقطه عطفی در مناقشه هستهای ایران و روابط پرتنش این کشور با غرب تبدیل شده است. توافق هستهای سال ۲۰۱۵، موسوم به برجام، عملاً در آستانهی پایان عمر خود قرار دارد و چشمانداز آینده، بیش از هر زمان دیگر مبهم و پرمخاطره است. با افزایش سطح غنیسازی اورانیوم، تهدید حمله نظامی، و سیاست فشار حداکثری آمریکا، خطر یک بحران بینالمللی گسترده بار دیگر سایه افکنده است.
در این میان، اروپا همچنان شانس خود را برای بازیگری مثبت و نقشآفرینی به عنوان واسطه حفظ کرده است. البته اگر بتواند بهموقع و قاطع عمل کند.
از زمان خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷ در دورهی نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ، این توافق عملاً به یک پیکر نیمهجان تبدیل شده است. تلاشها برای احیای آن، یا جایگزینیاش با توافقی «طولانیتر و قویتر»، با شکست مواجه شدند. عواملی مانند بیاعتمادی متقابل، بحرانهای منطقهای نظیر جنگ غزه، و بازگشت رویکرد «فشار حداکثری» در دولت جدید ترامپ، این روند را پیچیدهتر کردهاند.
با انقضای برجام، تنها ابزارهای فشار باقیمانده نیز از بین خواهند رفت. یکی از مهمترین آنها، «مکانیسم ماشه» یا اسنپبک است؛ ابزاری که به طرفهای توافق اجازه میدهد تحریمهای سازمان ملل را بهسرعت بازگردانند. اما این مکانیسم هم در اکتبر ۲۰۲۵ منقضی خواهد شد.
تهران که همپیمانان منطقهایاش مانند حماس و حزبالله بهشدت تضعیف شدهاند و دولت بشار اسد در سوریه سرنگون شده، در حال بازنگری در راهبرد بازدارندگی خود است. حملات اسرائیل به پدافند هوایی ایران، آشکار کرد که حتی خاک خود ایران هم در معرض آسیب است. در چنین شرایطی، برخی در جمهوری اسلامی ایده تسلیحاتیکردن برنامهی هستهای را مطرح میکنند و عدهای دیگر رسیدن به نوع جدیدی از توافق و بازگرداندن توازن امنیتی پیشین با غرب.
گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی در نشست ماه اسفند شورای حکام از افزایش ۵۰ درصدی ذخایر اورانیوم با غنای بالا خبر داده و اعلام کرده میزان کل ذخایر ایران اکنون حدود ۴۰ برابر بیشتر از محدودیتهای تعیینشده در برجام است.
اروپا: آخرین امید برای تنشزدایی؟
با این شرایط، سال ۲۰۲۵ به یک سال بحرانی برای آیندهی برنامه هستهای ایران و امنیت منطقه خاورمیانه تبدیل شده است. بدون وجود یک مسیر جایگزین، ایران ممکن است بهسرعت به سمت تولید سلاح هستهای برود یا هدف حملات آمریکا و اسرائیل قرار گیرد. یا هر دو.
از دید رهبر جمهوری اسلامی، مذاکره با آمریکا در دورهی ترامپ معادل تسلیمشدن در برابر فشار حداکثری تلقی میشود، امری که نظام حاضر به پذیرش آن نیست. با این حال، جمهوری اسلامی بهدنبال تشدید تنش نظامی هم نیست و بیش از هر چیز بهدنبال رفع بلندمدت تحریمهاست.
در نبود گزینهای بهتر، اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی عضو برجام همچنان بهترین فرصت برای ازسرگیری گفتوگوها و جلوگیری از تشدید بحران به نظر میرسند اما ماجرا به این سادگی هم نیست. اروپا در بدترین دوران روابط خود با آمریکا پس از پایان جنگ جهانی است، طوفان فرمانهای اجرایی ترامپ تقریباً همه کشورهای اروپایی را متضرر کرده است، اتحادهای امنیتی پس از جنگ دوم جهانی ترک خوردهاند و مشخص نیست که رابطه آینده دو سوی آتلانتیک به کدام سمت پیش میرود. در چنین موقعیتی کارت ایران، هم میتواند به عنوان ذخیره امنیتی اروپا به بازی گرفته شود و هم در حکم پیشکشی به ترامپ تا از فشار اقتصادی به اروپا بکاهد.
مسیر برای سه کشور اروپایی مشخص است هر چند در مورد مقصد تصمیم نهایی گرفته نشده است. مقصد نهایی میتواند قربانی کردن جمهوری اسلامی پیش پای ترامپ باشد یا میانجیگری مؤثر و امتیازگیری از هر دو طرف؛ چیزی شبیه به برجام در شکل و شمایلی متفاوت.
هر کدام از این دو که بنا باشد رخ دهد، مقدماتی لازم دارد. اروپا اگر بخواهد مهرهای مؤثر باشد، باید از هماکنون جدول زمانی مشخص و شروطی روشن برای رسیدن به توافق پیش از انقضای مکانیسم ماشه تعیین کند، دامنهی مذاکرات را روشن سازد و مشوقهایی واقعگرایانه پیشنهاد دهد.
در غیر اینصورت، آمریکا بیاعتنا به اروپا، ممکن است سیاستی یکجانبه در قبال ایران اتخاذ کند. در سناریویی بدتر برای اروپاییها، حتی ممکن است روسیه به عنوان واسطه وارد میدان شود، امری که اروپا بهشدت خواهان جلوگیری از آن است.
حمله نظامی به ایران میتواند کابوسی برای اروپاییها باشد. اوضاع متشنج خاورمیانه هزینه امنیتی اروپا را که هماکنون تحت فشار «سکته شراکتی با آمریکا» است، به شکل قابل توجهی افزایش خواهد داد. فعال کردن مکانیسم ماشه میتواند نتیجهاش «خاورمیانه هستهای» یا بهانه «جنگ جدید» باشد. اروپا چند ماه بیشتر فرصت برای بازیگری مؤثر در این ابرپرونده امنیتی ندارد ولی هیچ نشانهای از وجود یک سیاست روشن در آلمان، بریتانیا و فرانسه هم دیده نمیشود. شاید همین فلج استراتژیک سبب شده خامنهای فرصت تحقیر اروپاییها را مغتنم بشمارد و آنها را «بیچشم و رو» بخواند.
منبع: زمانه/ علی رسولی