خانهدیدگاه هااز چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب...

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (۵)، نویسنده محمد جعفری

حال کوشش می کنیم به تفکیک و به طور مبسوط، به بررسی موضوعات و موارد فوق بپردازیم:

الف ـ غض بصر و حفظ فرج:

ترجمه عبارات ناظر بر غض بصر و حفظ فرج، در آیات ٣٠ و ٣١ سورۀ نور

«بگو مر مؤمنان را که فرو گیرند دیده شان را و نگاه دارند عورت هاشان را، آن پاکیزه تر است برای ایشان، به درستی خدا آگاه است به آنچه می کنند، و بگو مر زنان با ایمان را که فرو گیرند دیده شان را و نگاه دارند عورت هاشان را …». (۱۴۸)

مفسران مقصود از حفظ فرج در «یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ … یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» را یا «پوشاندن» شرمگاه می دانند و یا به معنای رایج تر آن، یعنی «پاکدامنی و عدم ارتکاب زنا» می گیرند. و همچنین «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ … یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ» را می توان به معنای «نگاه نکردن و دیده ندوختن» گرفت یا آن را دال بر «خودداری از آلودگی و چشم پوشی از زنا دانست». بر همین اساس آیات یاد شده را در دو مرحله مورد بررسی قرار می دهیم:

١ـ بررسی بر اساس «نگاه» و «پوشش»
٢ـ بررسی بر اساس «چشم پوشی از آلودگی جنسی» و «پاکدامنی»

١ـ بررسی بر اساس «نگاه» و «پوشش»:

قرطبی می گوید: منظور از «وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» این است که فرج و عورت خود را از دیده شدن توسط نامحرمان بپوشاند. (۱۴۹) طبرسی نیز چنین نقل می کند: «امام صادق فرموده است: حفظ فرج در تمام مواردی که در قرآن آمده است، به معنای خودداری از زناست، مگر در این مورد که به معنای پوشش است تا هیچ کس به عورت دیگری نگاه نکند». (۱۵۰) طبرسی در تفسیر مجمع البیان نیز از قول ابن زید می گوید: «هرجا در قرآن بحث حفظ فرج مطرح شده، منظور «ارتکاب زنا» است، مگر در این آیات که منظور پوشاندن فرج و عورت است تا کسی نتواند به آن نگاه کند». (۱۵۱) همین برداشت را از قول أبوالعالیه نیز آورده اند. صاحب المیزان می گوید: «و مقابله ای که میان جملۀ «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ» با جمله «وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» افتاده است، این معنا را می رساند که مراد از «حفظ فرج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط که بعضی پنداشته اند». (۱۵۲) طبق این نظر، پس برای زنان هم جایز نیست نظر کردن به چیزی که برای مردان جایز نیست و برایشان واجب کرده که عورت خود را از اجنی– چه مرد و چه زن- بپوشانند. مرتضی مطهری نیز به نقل همین اقوال پرداخته، و دلیل آن را چنین توضیح داده است:

«عقیده مفسرین اولیه اسلام و همچنین مفاد اخبار و احادیث وارده این است که هر جا در قرآن کلمه حفظ فرج آمده است، مقصود حفظ از زنا است، جز در این دو آیه که به معنای حفظ از نظر است و مقصود وجوب ستر عورت است. چه این تفسیر را بگیریم، یا حفظ فرج را به معنی مطلق پاکدامنی و عفاف بگیریم، در هر حال شامل ستر عورت می باشد. در جاهلیت بین اعراب ستر عورت معمول نبود و اسلام آن را واجب کرد». (۱۵۳)

پس تا اینجا معلوم می شود که مقصود پوشاندن عورتین است و ربطی به پوشاندن موی سر و دیگر اعضای بدن ندارد.

چکیدۀ سخن لغویون و مفسران در باره معنای «غض بصر»؛ نگاه بر گرفتن، پایین انداختن چشم، خودداری و بازداشتن چشم از نگاه، خیره نشدن و به تماشا ننشستن، دیده ندوختن و… می باشد. حال اگر غض بصر در «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ … یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ» را «دیده ندوختن به دیگران» بگیریم، این پرسش ها مطرح می شوند که اولاً، از چه نوع نگاهی باید دیده برگیریم؟ و ثانیاً، به جنس مخالف و یا هر دو جنس؟ ثالثاً، به کجای دیگران نباید چشم دوخته شود؟ در پاسخ به پرسش اول باید گفت: نظر به اینکه قرآن بیان امور مستمر در تاریخ است (که اگر غیر از این بود، معجزه باقیه نمی توانست باشد و کاربردش در همان دوران پیامبر خاتمه می یافت)، مراد نگاه شهوانی نکردن است. چنین نگاه کردنی امر مستمر است و انسان از نگاه شهوانی به دیگران، چه آن زمان و چه این زمان، منع شده است و از این رو پاسخ پرسش دوم این می شود که مقصود می تواند نگاه شهوانی نکردن به هر دو جنس باشد.

در پاسخ به پرسش سوم که دیده دوختن به کدام اندام انسان نباید باشد، باید گفت که اگر مراد عدم نگاه به «چهره و صورت» باشد، که بعضی ها با تشبث های نادرست چنین پنداشته اند، در این صوت آیه معنای شفافی ندارد: «به مردان و زنان مؤمن بگو! نگاه از چهره دیگران برگیرند و علاوه بر آن فرج و شرمگاه خود را از دیگران پوشیده دارند». به این دیدگاه ایراد اساسی وارد است، زیرا خدا انسان ها را طوری نیافریده که سرشان را در اجتماع به زیر اندازند و به یکدیگر نگاه نکنند و بتوانند امورات شان را بگذرانند! به عبارت دیگر؛ این نحو زیست اجتماعی برای انسان ها غیرممکن است! این تلقی از آیه، علاوه بر اینکه آفرینش خدا را زیر سؤال می برد، متضمن تضعیف انسان ها در خویشتنداری می باشد و در نتیجه پیامد آن خارج کردن نیمی از انسان ها از اجتماع می شود. پس این احتمال مردود است و نگاه های عادی و طبیعی که مقدمه و لازمۀ سخن گفتن با طرف مقابل و لازمۀ حضور در اجتماع است، نمی تواند منظور نظر قرآن باشد.

«گفتنی است معنای «فرج» همان معنای رایج فقهی اش است که عبارت از عورتین و اطراف است که تقریباً با دو کف دست می توان آن را پوشاند. این معنا دقیقاً منطبق بر معنای لغوی فرج که عبارت از«مابین دو چیز» است، می باشد که در اینجا منطبق بر «ما بین دو پا» بوده و از طرفی می دانیم که ما بین دو پای زنان و مردان چیزی جز «عورتین، پیرامون و حد فاصلشان» وجود ندارد. با توجه به نکات فوق، ترجمه مرحله اول بررسی این گونه می شود: به مردان مؤمن بگو! چشم از تماشای فرج و شرمگاه زنان [و احتیاطاً مردان] پوشیده دارند و فرج و عورتشان را در برابر زنان [و احتیاطاً مردان] پوشیده دارند… و به زنان مؤمن بگو! دیده از تماشای فرج مردان [و احتیاطاً زنان] برگیرند و فرج و شرمگاه خود را در برابر مردان [و احتیاطاً زنان] بپوشانند». (۱۵۴)

با توجه و دقت در این بخش از آیه معلوم می شود که مردم آن دوران، چه زن، چه مرد، دقت و عزمی بر استتار حساس ترین موضع پیکرشان یعنی فرج و دامن شان نداشتند و تاریخ هم گواه بر این مطلب است. و بنابراین قرآن در واکنش به این واقعیت، خواهان پوشاندن فرج و پایین تنه از سوی زنان و مردان مؤمن شد. ترکاشوند در این خصوص می نویسد:

«توجه دقیق به این نکته که قرآن در آغاز آیه ٣١ اشاره به بی مبالاتی زنان در پوشاندن فرج دارد (به طوری که خواهان رفع این بی مبالاتی شده است) راه را برای فهم درست آیه ٣١ که حساس ترین جملات قرآن در باره پوشش است، هموار می کند و مانع برداشت های غلیظ [یا غلط] درباره میزان حجاب مورد انتظار آیه می شود و انتظاراتمان را متناسب با آنچه جاری بوده می کند و نه آنچه بعدها به حوزه حجاب و پوشش راه یافت». (۱۵۵)

٢ـ بررسی بر اساس «چشم پوشی از آلودگی جنسی» و «پاکدامنی» بررسی دقیق تر چنین است که در این آیات اساساً به موضوع «نگاه» و «پوشش» پرداخته نشده است، چرا که نه معنای «غض بصر» منحصر در نگاه نکردن است و نه «حفظ فرج» منحصر در پوشاندن، بلکه «غض بصر» به معنای چشم پوشی، خودداری و صرفنظر کردن از انجام عملی نیز هست. در این حالت، آن عملی که قرآن خواستار چشم پوشی از آن شده، عبارت است از فحشا. بنابراین، «غض بصر» در «یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ … یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»، به معنای «چشم پوشی از زنا و آلودگی جنسی» است، و نه نگاه نکردن به فرج و عورت که بعضی از مفسران گفته اند.

پس قرآن با بیان عبارت «غض بصر» و «حفظ فرج»، از مردان و زنان مؤمن می خواهد که از ارتکاب زنا چشم پوشی کنند [و همچنین در برابر درخواست دیگران نیز] دامن خود را از آلوده شدن به آن حفظ نمایند. بر این اساس ترجمۀ پایانی مرحله دوم بررسی که ترجمه ای درست تر نسبت به ترجمۀ مرحله اول می باشد از این قرار است:

«[ای پیامبر] به مردان مؤمن بگو [از زنا] چشم پوشی کنند و پاکدامنی پیشه نمایند، زیرا رعایت این رهنمود، به تزکیه بیشتر می انجامد. خدای جهان نسبت به بندگان مؤمن [چه از ارتکاب زنا، چه از پشیمانی و تغییر رویه] آگاه است [اگرچه از دید مردم، بستگان و خانواده طرفین پوشیده باشد] و به زنان مؤمن [نیز] بگو [از افتادن در روابط جنسی ناسالم و خائنانه] خودداری کنند و دامن [از فحشا] مصون دارند». (۱۵۶)

نتایج این بررسی نشان می دهند که این آیات اساساً به بحث پوشش و نگاه نپرداخته، اما خواستار خودداری از فحشا و رعایت پاکدامنی شده است. ابتلا به همین معضلات حاد، گویای وجود برهنگی بسیار در آن دوران بوده است و قرآن نسبت به فحشاء مذکور از خود واکنش نشان داده و خطاب به جامعه ایمانی نوپا، ابتدا، خواستار رعایت پاکدامنی و دوری از آلودگی جنسی شده و سپس در ادامه آیه ٣١ (که مورد برسی قرار خواهد گرفت) «تدابیری» را در مورد پوشش بیان کرده است تا زمینه آلودگی مذکور از میان برود.

در پرتو بررسی آیه ٣٠ و ابتدای آیه ٣١ که انجام گرفت، نکات زیر روشن می شوند:

”’١ـ تفسیر مرحله اول یعنی انطباق غض بصر بر «دیده ندوختن به فرج»، دیگران، نشان می دهد که وظیفه مردان و زنان مؤمن در بخش نگاه منهی، صرفاً متوجۀ «فرج و دامن» دیگران است و نه سایر مواضع جنس مخالف و موافق.

٢ـ علیرغم دو ترجمه کاملاً متفاوتی که برای آیات انجام شد، اما در هر ترجمه، هر یک از دو جمله به کمک دیگری تفسیر می شود، به این صورت که: در ترجمه اول، جمله غض بصر کمک میکند تا جمله حفظ فرج به معنای حفظ از نگاه باشد، و حفظ فرج نیز کمک می کند تا غض بصر اولاً به معنای عدم نگاه باشد و ثانیاً این عدم نگاه نسبت به خاصّ فرج باشد. در ترجمه دوم، حفظ فرج کمک می کند تا غض بصر به معنای خودداری و چشم پوشی از «آلودگی و زنا» باشد، غض بصر نیز کمک می کند که حفظ فرج به معنای «خودداری و پرهیز» باشد، تا پوشش از نگاه دیگران”’. (۱۵۷)

بنی صدر در اینجا حاشیه زده که اگر ما نخواهیم احادیث و روایات را بر قرآن تحمیل کنیم و صحت آن را از قرآن بجوییم، آیه بدون هیچ شأن نزولی روشن است که منظور از آن «خویشتنداری از نگاه شهوانی [است و] همه انواع را در برمی گیرد و شفاف نیز هست و امر مستمر هم، موضوعِ حکم است». حال چرا مفسرین و فقها، آیه به این روشنی را به دست اندازهای پیچیده ای انداخته اند، مهمترین علت توجه نکردن به معضلات و مسائل مبتلا به و عادی شدۀ رایج آن دوران و قرآن را بیان امور مستمر ندانستن است.

خلاصه ای از بررسی «غض بصر» و «حفظ فرج»:

از بررسی «غض بصر» و «حفظ فرج» دو معنا به دست می آید:

الف ـ غض بصر و حفظ فرج به معنای «چشم پوشی از آلودگی جنسی» و «رعایت پاکدامنی و عدم زنا» است که در حقیقت هر دو، معنای واحدی را با مختصر تفاوتی می رسانند. در اولی می گوید؛ خودتان اقدام نکنید، و در دومی می گوید؛ از اقدام و پیشنهاد دیگران هم استقبال نکنید. این خواسته در آیات متعددی برای اصلاح جامعه نوپای اسلامی و تحکیم خانواده ابلاغ شده و روشن است که در این دو عبارت، بحثی از حجاب شرعی بمیان نیامده است، ولی به معضلات حادتری که زنا باشد و در جامعۀ آن روز متداول بوده، پرداخته است. (۱۵۸)

ب ـ رأی دیگر به ممنوع کردن نگاه و هم بحث پوشیدگی حجاب پرداخته است. نگاه و امر به پوشش محدود به موارد زیر است:

١- نهی زنان از نگاه به فرج و پایین تنه مردان (و احتمالاً سایر زنان)

٢- امر به زنان در مورد پوشاندن فرج و پایین تنه از مردان (و احتمالاً سایر زنان)

استنباط پوشش از واژه «حفظ» در عبارت «یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» مستند به سخن مفسران اولیه است، اما محدود بودن موضع پوشش به «ناحیه فرج» بی نیاز از توضیح می باشد، زیرا به صراحت در خود آیه ذکر شده است. این نکته از واقعیت مهمی پرده برمی دارد: در آن دوران، حتی زنان، استتار ناحیه فرج و دامنشان را چندان مراعات نمی کرده اند و دچار بی مبالاتی بوده اند. توجه به این نکته، فهم دقیق تر ادامۀ دستور آیه را واقعی تر می کند. بنابراین، دو عبارت مورد بحث، یا «خواهان پاکدامنی جنسی»، و یا «خواهان عدم نگاه به فرج دیگران، و نیز پوشاندن فرج خود از نگاه دیگران است». (۱۵۹) و هیچ ربطی به حجاب شرعی ادعائی ندارد.

ب ـ بررسی زینت:

با وجودی که معنای زینت در «لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا …» روشن و خالی از اعوجاج است، بر مبنای معانی متفاوت زینت، آیه را بررسی می کنیم. سه معنی و یا مصداق برای زینت مطرح است:

١ـ زیور و آرایش،
٢ـ جامه و لباس،
٣ـ اندام.

١- زیور آلات و مواد آرایشی:

گروه کثیری، مراد از زینت را زیور آلات و مواد آرایشی می دانند. ولی معتقدند منظور آیه، «مواضع» زینت است و نه خود زینت، زیرا انگشتر، گوشواره، سینه ریز، خلخال، حنا و …، به خودی خود، مورد بحث نیست، بلکه دیده شدن جایگاه و مواضع شان بر روی اندام، یعنی دست، گوش، سینه، پا و …، مورد بحث است. (۱۶۰) «همچنین منظور از موضع زینت، کل آن عضوی است که زینت بر روی بخشی از آن قرار می گیرد، و نه فقط بخش کوچکی از عضو که زینت در آنجا قرار دارد». (۱۶١) پس جایگاه گوشواره، سرمه، النگو، زیور پا، انگشتر و … به ترتیب عبارتن از: تمام گوش، کل صورت (یا چشم)، همه ساعد، تمام ساق پا، کل کف و پنچه و … .

قائلان به این نظر،”’از آنجا که منظور اصلی از زینت را «مواضع» زیور و آرایش می دانند، به واقع با کسانی که زینت را مستقیماً به اندام و بدن می گیرند، فرقی ندارند، جز اینکه مواضعی از اندام که قابل تزیین به زیور آلات و مواد آرایش هستند را مد نظر دارند. ولی آنهایی که زینت را اندام طبیعی می دانند، محدود به گستره مواضع زینت آلات نمی شوند، بلکه بخش های بسیاری از جسم و بدن (مانند گیسوان، صورت، سینه و پستان، شکم، کمر، بازو، کتف، ران، لمبر، ساق، ساعد، کف و قدم) و شاید تمام پیکر و اندام را در نظر می گیرند”’. (۱۶۲)

مفسران زیور آلات و مواد آرایشی را به دو دسته تقسیم می کنند: «الف- زینت ظاهری و آشکار: یعنی زیورها و آرایش هایی که بیرون از محدوده جامه و لباس است و در نتیجه پوشاندن جایگاهشان در برابر مردان بیگانه لازم نمی باشد. ب- زینت های باطنی و پنهان: یعنی زیور آلات و آرایش هایی که در پس لباس پنهان است و نباید موضعشان جز در برابر محارم مکشوف گردد. البته آنان در تعیین محدوده و مصداق زینت ظاهری، و نیز مصداق زینت باطنی هم رأی نیستند». (۱۶۳) و نظرات متفاوتی ابراز داشته اند.

تفسیر زینت به زیور و آرایش ابهامات زیادی را به همراه دارد و شاید برای فرار از مواجهه با ایرادات هستند که منظور از زینت را مواضع زینت گرفته اند و نه خود زینت و در موضع زینت هم بدون توجه به متن قرآن، اختلاف بسیار زیاد است. تازه «اگر قائل به مدخلیت زیور آلات و آرایش ها در معنای آیه باشیم، نهایتاً می توان آن را یک بخش از زینت موجود در آیه دانست که آن را زینت مصنوعی، عارضی، الحاقی، ظاهر، رو و آشکار می نامیم». (۱۶۴) در برابر این زینت نمایان، زیبایی های اندام قرار دارد که زینت طبیعی، ذاتی و باطنی است که می تواند در پس جامه، پنهان باشد.

بنی صدر در حاشیه ص ۵۴۷ کتاب حجاب شرعی می نویسد: اینان توجه نکرده اند که «امر مستمر، خودِ آراستن، محضِ دلبری یا رابطۀ تن با تن برقرار کردن است. [آیه] می گوید مردان و زنان این کار را نکنند و ربطی هم به پوشش ندارد». و نیز در حاشیه ص ۵۵۱ «آنچه خداوند آفریده است، زینت پوشاندنی نیست و اجبار به پوشاندن، ناقض حقوق او است. پوشاندنش اما [لازم] می شود، وقتی به قصد ایجاد رابطه سکس با سکس، آراسته می شود».

اینک دو ترجمه از آیه برای دو معنای متفاوت از زینت:

ترجمه اول:

”’زنان مؤمن نباید همه زینت های [طبیعی و مصنوعی]شان را [در برابر بیگانگان] آشکار کنند، مگر زیور آلات و آرایش ها که [زینت های مصنوعی و ظاهری اند و] همیشه جایگاه این زینت ها [شامل: موی سر (موضع مو بند و زلف مصنوعی)، صورت (موضع سرمه و مالیدنی های تزئینی)، گوش (موضع گوشواره)، گردن و بالای سینه (موضع گردن بند و سینه ریز)، بازو (موضع زیور بازو)، ساعد (موضع النگو و دستبند)، مچ دست به پایین (موضع حنا و انگشتر)، مچ پا به پایین (موضع حنا) و یا (موضع زیور پا)، در برابر محرم و غیر محرم] آشکار و پیدا هستند. زنان مؤمن باید جامه شان را بر روی شکاف ها [ی ناشی از «رها شدگی طرفین جامه»، «اشتمال صماء» و…] قرار دهند و نباید زینت های طبیعی [فاقد زیور و آرایش، شامل: «تنه» و «ران»] را جز در برابر شوهر، پدر، 1پدر شوهر، پسر، پسر شوهر، برادر، …[و سایر محارم] آشکار کنند”’.

ترجمه دوم:

«زنان مؤمن نباید [اندام خود یعنی] زینت های طبیعی شان را نمایان سازند، مگر آن بخش [از اندام شامل: مو، گردن، ساعد و ساق پا] که [ به وسیله زیور و آرایش موجود بر آنها] ظهور یافته است. آنان می بایست جامه ها شان را بر روی شکاف ها و فاصله ها قرار دهند تا سایر بخش های اندامشان جز در برابر شوهر، پدر، پدر شوهر، … نمایان نشود». (۱۶۵)

در این ترجمه، سنت موجود در جامعه که مکشوف بودن موی سر، گردن، ساعد و ساق پا بوده، ملحوظ شده است. و اگر هم سر، گاهی پوشیده بوده، به دلیل شرایط اقلیمی بوده است که در هر جامعه ای متفاوت است، بویژه در عربستان، که به دلیل هوای گرم و وجود شن های روان صحرای عربستان، مردان هم اغلب سر خود را می پیوشاندند که تا به امروز هم ادامه یافته و به صورت سنت درآمده است.
٢ـ زینت به معنای جامه و پوشاک:

اگر زینت را جامه و پوشاک بگیریم، در این صورت در ترجمه «لَا یُبْدِینَ»، دو حالت پیش می آید:

– حالت اول: اگر فعل «لَا یُبْدِینَ» در همان معنای مشهورش، یعنی آشکار نکردن بکار رود در این صورت عبارت «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» منطبق بر «لباس های رو» است و ترجمه چنین می شود: «زنان مؤمن نباید لباس های رو را [که خودبخود آشکار و در معرض دید هستند] … ولی [هرگز] نباید جامه های زیرینشان را جز در برابر، شوهر، پدر، پدرشوهر…،نمایان سازند». این تفسیر و یا معنی مخدوش است زیرا:

الف ـ از «اندام» زنان که محور و موضوع حجاب است غفلت شده و در عین حال زنی مجهول الهویه را به تصویر کشیده که از وی فقط لباس او (که از فرق سر تا نوک پایش را فراگرفته) نمایان است.

ب ـ عدم رواج البسه زیر در مقابل البسه رو در آن زمان. (در آن زمان البسه رو به صورت امروزی وجود نداشت تا چه رسد به البسه زیر!)

ج ـ با این فرض، به راحتی نمی توان عبارت «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ» را معنا کرد.

د ـ در این حالت لازم نبود «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» (= لباس های رو) بیاید، چون ظهور لباس های رو، توضیح واضحات است.

اگر جامه [و زیور] را بخشی از زینت مذکور در آیه بگیریم، به معنای معقول تری دست می یابیم: ”’زنان مؤمن نباید [در برابر نامحرمان] بجز «لباس، سرمه، انگشتر، حنا و دستبند» ِ هیچ زینت [طبیعی و عارضی] را آشکار نمایند، مگر در برابر شوهر، پدر شوهر، …”’. در این حالت چادر بی محل می شود و دیگر نمی توان قائل به وجود و تأیید پارچه های چادر مانندی برای زنان بود. اگر زینت را تنها بر لباس رو منطبق کنیم، ترجمه آیه چنین می شود: «زنان مؤمن نباید [در برابر نامحرمان] بجز لباس رو را [که ساتر تنه، ران و بازو است] آشکار کنند و باید جامه هاشان را بر روی فاصله ها و شکاف ها قرار دهند [تا هیچ قسمتی از مواضع تحت پوشش لباس رو، در برابر نامحرمان نمایان نگردد] و نباید لباس زیر
[که فقط ساتر کمر تا ران و زانو است] را بجز در برابر شوهر، پدر شوهر…، نمایان کنند». (۱۶۶)

ـ حالت دوم: اگر فعل «لَا یُبْدِینَ» به معنای «لا یضعن» یعنی «در نیاوردن» بگیریم با ترجمه های زیر روبرو می شویم:

الف ـ با فرض اشاره «ما ظهر منها» به ظهور موردی و ناخواسته بودن برهنگی:

«… زنان مؤمن نباید [در برابر نامحرمان] لباسشان را در بیاورند، مگر اینکه ناخودآگاه [جامه کنار رود و در نتیجه اندامشان] آشکار گردد… [بنابراین] زنان مؤمن نباید [عامداً] جز در برابر شوهر، پدر، پدر شوهر، … جامه و لباس را از تن به درآورند».

ِب- با فرض اشاره «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» به لباس رو:

«… زنان مؤمن نباید [در برابر نامحرمان] جامه و لباس را درآورند، مگر لباس های رو را، … [پس] لباس های زیر را جز در برابر شوهر، پدر، …[و سایر محارم] نباید از تن درآورند».

ج ـ با فرض ترجمه زینت به إزار و لُنگ:

«… به زنان مؤمن بگو [از آلودگی جنسی] چشم پوشی کنند و حافظ فرج و دامن شان باشند و إزار (یا دامن لباس) را [در اثر سهل انگاری و یا برای جلب توجه مردان از روی پایین تنه] کنار نزنند، مگر اینکه ناخواسته [و در پی حرکت و فعالیت کنار رود و در نتیجه [پایین تنه] آشکار گردد. و [برای جلوگیری از اتفاق مذکور] می بایست جامه و پوشاک را بر روی فاصله [میان دو پا] یا شکاف [ما بین لبه های جامه در پایین تنه] قرار دهند [تا بُروز فرج و پایین تنه را قطعاً متوقف کنند] و حق ندارند إزار را جز در برابر شوهر، پدر، پدر شوهر، …یا کودکانی که بر ناحیه عورت زنان وقوف [و آگاهی جنسی] ندارند، از تن در آورند». (۱۶۷)

د- با فرض منقطع بودن استثناء «مَا ظَهَرَ مِنْهَا»:

«… زنان مؤمن نباید [در برابر نامحرمان] جامه از تن درآورند و یا آن را رها گذارند [که منجر به ظهور برهنگی شان گردد]، مگر آن بخش [از اندام: شامل مو، گردن، ساعد و ساق] که اغلب لخت و آشکار می باشد، [و معمولا لباس بر روی آنها قرار ندارد]. آنها می بایست جامه و پوشاک را بر روی شکاف ها و فاصله ها قرار دهند [تا بر ظهور برهنگی فائق آیند] و جز در برابر شوهر، پدر، …[و سایر محارم] نمی بایست جامه [پوشاننده تنه، ران و بازو را] از تن درآورند و یا آن را کنار زنند».

خواننده ملاحظه می کند که انطباق زینت بر«زیور آلات» و بر «جامه و لباس» منطقی نبوده و نکته بیهوده ای است، و به همین دلیل ترجمه های مختلف گذشته، با خدشۀ جدی روبرو هستند.

٣- زینت به معنای اندام بانوان:

جدی ترین معنای زینت، اندام بانوان است، زیرا زینت معنای «زیبایی» می دهد و هنگامی که این زیبایی به انسان و بویژه زنان نسبت داده می شود، مراد از آن اندام وی خواهد شد که زیبایی های طبیعی و خدادادی اش است. روایات متعددی نیز که «اندام» جایزالکشف را (هنگام شرح زینت ظاهر إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا) معنی کرده اند، مؤید همین معنا است.

ًبدن بانوان به دو قسمت تقسیم می شده است: : قسمتی که معمول برهنه بوده و جامه ای بر روی آن قرار نمی گرفت، که آن قسمت ها «معاری» (= قسمت های برهنه) گفته می شد. بخش دیگر پیکر بانوان که دارای جامه و لباس بود و به وسیله آن پوشیده می شد، به «عورت» (= قسمت های اغلب پوشیده که نباید برهنه شود) تعبیر می شده است.

حال مسأله مهم این است که مشخص شود قسمت های معمولاً آشکار زنان در روزگار وحی چه بوده و قرآن چه واکنشی با آن داشته است؟ ازهری می گوید: «بخش های برهنه زن جاهایی است که چاره ای جز آشکار و نمایان بودنش نیست». اصمعی در این باره می گوید: «محل های همیشه برهنه [زنان] عبارت اند از: صورت، اطراف[: دست، پا، سر و گردن] و ترائب [ناحیه سینه و بالای آن… ]» (۱۶۸) بنابراین جهت تعیین محدودۀ عورت و معاری، کل اندام بانوان را به دو بخش اصلی تقسیم می کنیم: ”’اولین بخش «تنه» است که از بیخ گردن و رأس شانه ها آغاز می شود و تا انتهای ناحیه دامن و نشیمن گاه امتداد می یابد. تنه، به همراه ران و گویا بازو، همان بخش هایی هستند که مطابق رسم عقلای جامعه، دارای پوشاک معین بوده است و به همین دلیل اغلب پوشیده بوده است، هرچند سهل انگاری فراوانی وجود داشت. دومین بخش «اطراف» است که شامل سر، گردن، دست ها و پاها می شود و معمولاً بیشتر این اعضاء عریان بوده و جامه ای (با انگیزه های اخلاقی) بر روی آن قرار نمی گرفته است. پس به این ترتیب تمام سر و گردن (مگر به دلایل خاص اقلیمی)، بیشتر دست ها (از انگشتان تا آرنج و بلکه نیمه بازو) و نیمی از پاها (از انگشتان تا زانوها) برهنه و فاقد پوشاک بوده و در واقع حساسیتی نسبت به لخت بودن این قسمت ها در میان افراد جامعه نبود”’. (۱۶۹)

قرآن می گوید: «وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» زنان مؤمن نباید اندامشان را [در اثر بی توجهی، رها گذاردن جامه با استفاده ناقص از آن] نمایان سازند مگر فقط آن مواضعی که [به حسب عادت جاری و عرف جامعه] پیدا و نمایان است. در این عبارت قرآنی، اندام زنان به دو بخش تقسیم شده و در هر مورد حکم یا رهنمودی صادر شده است.

الف- اندام نمایان که لباسی بر روی آن قرار ندارد. قرآن نیز پیدا بودن این بخش را بلامانع دانست و آن را در قالب «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» (مگر قسمت هایی از اندام که معمولاً آشکار و نمایان است) بیان کرد. پس «مَا ظَهَرَ مِنْهَا» یعنی اندامی که بر اساس عرف و عادت برهنه بود. (١٧٠) و چون تعبیر قرآنی «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» انطباق دارد بر «معاری» که قبلاً توضیح داده شد، در نتیجه آیه نیز نمایان بودن «مو، گردن، و نیمه پایین دست و پا» را روا دانست.

امام صادق نیز زینت را «اندام زن» دانسته و در شرح «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» می گوید: منظور، وجه زن و دو ذراع وی است. (١٧١) بنابراین ملاحظه می شود که امام صادق (ع) اندام جایز الکشف را وجه و دو ذرع گرفته است. وجه به معنای صورت و چهره است و در باره ذراع می گویند، حد فاصل مابین آرنج تا نوک انگشتان دست است، و به این ترتیب، ذراع علاوه بر کفین، شامل «ساعد» نیز می شود. تثنیه بودن ذراع، اشاره به دو دست (دست چپ و دست راست) ندارد و مانند مشرقین (برای مشرق و مغرب)، قمران (برای قمر و شمس)، أبوان (برای أب و أم)، اشاره به دست و پا دارد. بنابراین دست بانوان (از نوک انگشتان تا آرنج) و پای ایشان (از نوک انگشتان تا زانو) جزو مواضعی اند که پیدا بودنشان
بر طبق این توجیه امام جایز است. (١٧٢)

استثنا کردن وجه از کل سر هم به مفهوم مخالف کشف مو نیست، زیرا زنان «عرفاً و عادتاً» چیزی بر سر می نهادند که ناظر بر حجاب شرعی و اخلاقی نبود. به همین علت وقتی صحبت از حجاب شرعی می شود، امام قائل به جواز کشف سر [و به تبع گردن] بود. به موثَق ابن بکیر توجه کنید: «بر بانوی مسلمان ایرادی نیست که سر برهنه نماز گذارد». (١٧٣) بنا بر روایت ”’حضرت نه تنها کشف سر در حین نماز یومیه را بلامانع می دانست، بلکه آن را «مقدمه و شرط» دعا و استغاثه به درگاه خدا در زیر پهنه آسمان! برای شفای فرزند رو به موت می داند”’. (۱۷۴)

(شرح سر برهنه و موی پریشان به عنوان نقض رسم عرفی و اعتبار اجتماعی، در مباحث فقهی در فصل سوم خواهد آمد). با توجه با آنچه در بالا آمد، ”’بنابراین علاوه بر نیمه پایین دست و پا (یعنی ساق و ساعد و کف و قدم) همچنین مو و گردن نیز جزو زینت ها و مواضعی اند که پوشاندن شان مطابق آیه لازم نبود و در واقع مصداق «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» در عصر وحی می باشد”’. (۱۷۵)

ب ـ اندام لباس دار- ”’این بخش از اندام که دارای جامه و لباس بود ولی زنان استفاده درستی از آن نمی کردند، به طوری که یا خود را نمی پوشاندند و در نتیجه گه گاه سینه، شکم و حتی ناحیه دامن و ران شان نمایان بود و یا گاه جامه را از تن بیرون می آوردند که در این صورت برهنگی شان بیشتر می شد. قرآن در این باره واکنشی از خود نشان داد؛ اول اینکه دار (شامل تنه، ران، و گویا بازو) شد (لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ) و در این راستا تدبیری عملی ابلاغ کرد که طی آن از ایشان خواست تا با قرار دادن طرفین جامه بر روی هم، مانع از نمایان گشتن اندام [شامل تنه، سینه و پستان، شکم، ران و کل پایین تنه] گردند (وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ). پس آیه خواهان رفع سهل انگاری های شدید زنان ْدر حفظ پوشش «تنه، ران و بازو» گردید. دوم اینکه مکشوف بودن مواضع اخیر را صرفاً در برابر محارم روا دانست (وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا …). بنابراین از عبارت «وَلَ ا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، و از ذکر استثناء محارم بدست می آید که زنان نه تنها مو، گردن، ساعد، و ساق را نمی پوشاندند، بلکه حتی در پوشش اندام لباس دار (تنه، ران و بازو) نیز عزم و جدیتی نداشتند، بطوری که قرآن در واکنش به این بی مبالاتی فاحش، خواهان محفوظ نگاهداشتن نقاط اصلی پیکر (تنه، ران و بازو) در برابرنامحرمان شد و رعایت دقت در این امر را مورد توجه قرارداد”’. (۱۷۶)

پس وقتی «خمار»، تن پوش، و «زینت» به معنای هر یک از اندام زنان باشد، ترجمه آیه چنین می شود:

”’زنان مؤمن نباید پیکرشان را [در برابر نامحرمان] نمایان سازند، مگر آن اندام [واقع در اطراف تنه، شامل سر و گردن، و نیمه پایین دست و پا] که [ بنا به عادت و عرف جامعه آشکار هستند. زنان مؤمن می بایست [برای دیده نشدن اندام اصلی شان، شامل «تنه، ران و بازو»]، لبه های پوشاک و جامه شان را به هم وصل نموده و بر روی هم قرار دهند، و حق ندارند [این] اندام را جز در برابر شوهر، پدر، پدر شوهر، آشکار نمایند”’. (١٧٧)

نتایج حاصله ازبررسی «وَلا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا …» از این قرار است:

١ـ در آوردن جامه یا بی اعتنایی به حفظ و کارکرد آن که به نیمه برهنگی و گاه برهنگی می انجامد، یک پدیدۀ رایج در بین زنان آن روزگار بود. همچنان که امروز هم چنین است. قرآن در برابر چنین پدیده ای واکنش نشان داد و از زنان مؤمن خواست که (با جدا کردن جامه از خود، یا با استفادۀ ناقص از آن) مرتکب برهنگی و آشکار شدن اندام نشوند. این بی مبالاتی چنان بود که پیامبر، برهنه شدن زنان در غیر خانه خودشان را موجب هتکِ آنچه مابین آنها و خدا است می داند. (پیامبر گفت: هیچ زنی نیست که جامه هایش را در غیر خانه اش درآورد، مگر اینکه موجبِ هتک پرده میان خود و خدا شده است). (١٧٨) همچنین روایتی که در شأن نزول همین آیه آمده است، گویای این واقعیت است:

”’اسماء بنت مرشده در کنار نخلش در باغ بنی حارث بود که زنان شروع کردند به وارد شدن بر او، در حالی که جامه و دامن شان را به خود نپیچانده بودند و به همین خاطر ما بین پاها، سینه و گیسوانشان، نمایان بود. اسماء با دیدن این وضعیت گفت: چه منظره زشتی. در پی این رویداد آیه «قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ …» بر پیامبر نازل شد”’. (١٧٩)

٢ـ بسیاری از زنان تا پیش از این آیه، علاوه بر محارم و نزدیکان، در برابر دیگران نیز لباس از تن درمی آوردند و یا دچار بی مبالاتی جدی در نگهداریش بودند. آنان چنان در برابر مردم نسبت به پوشش تنه و ران کم انگیزه و لاقید بودند که قرآن فهرست افرادی که «صرفاً» در برابر آنها اجازه داشتند فاقد جامه باشند را به ایشان معرفی کرد.

٣ـ حداقل یکی از علل مهمی که باعث شد قرآن از زنان مؤمن بخواهد در مورد حجاب شان دقته ای یاد شده را بکار بندند، «مهار زمینه های زنا و فحشا» و «اعلام عملی عدم تمایل به آن» بود و این رهنمودها در خلال آیه ای آمده است که صدر آن بر «چشم پوشی از آلودگی» و «حفظ پاکدامنی» است.

۴ ـ به دلیل تماس های جنسی خارج از قید و بند و عادی بودن آن در جامعۀ آن روز است که قرآن از مردان و زنان مؤمن خواست که از عمل فحشا دوری گزینند و تمهیداتی هم برای سالم سازی جامعه به آنها یادآور شد. (١٨٠)

حال قبل از ادامۀ بحث، چون در آیه، کلمۀ «خمار» بکار برده شده است، جا دارد که تا جای ممکن معنای آن روشن شود.

ادامه دارد …

پی نوشت ها:

۱۴۸- همان سند ص ۵۲۲

۱۴۹- همان سند ص ۵۲۳ به نقل از تفسیر قرطبی ج ١٢ ص ٢٢٣

۱۵۰- همان سند ص ۵۲۳ به نقل از ترجمه تفسیر جوامع الجامع ج ۴ ص ۳۰۴

۱۵۱- همان سند ص ۵۲۳ به نقل از مجمع البیان ج ٧ ص ۲۴۱

۱۵۲- ترجمه المیزان، ج ۱۵، ص ۱۵۵

۱۵۳- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ۵۲۴ به نقل از مسأله حجاب ص ۱۴۱ و ۱۴۲

۱۵۴- همان سند ص ۵۳۲ و ۵۳۳

۱۵۵- همان سند ص ۵۳۳

۱۵۶- حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص۵۳۷

۱۵۷- همان سند ص ۵۳۷ و ۵۳۸

۱۵۸- همان سند ص ۵۴۵

۱۵۹- همان سند ص ۵۴۶

۱۶۰- همان سند ص ۵۴۷ به نقل از مجمع البیان ج ٧ ص ۲۴۱‌/ ترجمه المیزان ۱۵ ص ۱۵۶

۱۶۱- همان سند ص۵۴۷ به نقل از زبده البیان مقدس اردبیلی ج ٢ ص ۶۸۶‌/
کشاف ج ٣ ص ٢٣٠

۱۶۲- همان سند ص ۵۴۷ و ۵۴۸

۱۶۳-ئهمان سند ص ۵۴۸

۱۶۴- همان سند ص ۵۵۱

۱۶۵- همان سند ص ۵۵۲

۱۶۶- همان سند ص ۵۵۳ و ۵۵۴

۱۶۷- همان سند ص ۵۵۴

١۶٨- همان سند ص ٧٠

۱۶۹- همان سند ص ۵۵۵ و ۵۵۶

١٧٠- همان سند ص ۵۵۷ به نقل از کشاف ج ٣ ص ‌٢٣١/ تفسیر فخر رازی ج ٢٣ ص ۲۰۵ :الا ما ظهر منها یعنی ماجرت العاده و الجبله علی ظهوره و الاصل فیه ظهوره

١٧١- همان سند ص ۵۵۷ به نقل از مستدرک الوسائل ح ۱۶۷۰۱: عن ابی عبدالله فی قوله جل ثناؤه: إلا مَا ظهَر منها، قال: الوجه و الذرعان

١٧٢- همان سند ص۵۵۷

١٧٣- همان سند ص ۵۵۸ به نقل از وسائل الشیعه ح ۵۵۵۸

١٧۴- همان سند به نقل از طب الائمه ابن سابور الزیات ص١٢٢‌/ بحار الانوار ج ٩٢ (۹۵) ص ١٠

١٧۵- همان سند

۱۷۶- همان سند ص ۵۵۹

١٧٧- همان سند

١٧٨- همان سند ص۵۶۰ به نقل از کنز العمال ۴۵۰۹۹‌۴۵۰۰۵‌۴۵۰۰۹‌۴۵۰۲۹

١٧٩- همان سند ص۵۶۰ به نقل از تفسیر ابن ابی حاتم روایت ‌۱۴۳۸۹ لباب النقول

١٨٠- همان سند ص ۵۶۰ و ۵۶۱

کتاب منبع:

https://mohammadjafarim.com/wp-content/uploads/2018/02/Hejab-181117-.pdf

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (١)، نویسنده محمد جعفری

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (٢)، نویسنده محمد جعفری

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (٣)، نویسنده محمد جعفری

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟/ چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (۴)، نویسنده محمد جعفری

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید