برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: وقتی سپاه و بسیج اجتماعات را تصدی می کنند یعنی خود را جانشین ملت می دانند آنها دو بیانیه صادر کرده اند. خواندنی است. اولی رفته است بروی خط اینکه به دولت آقای روحانی پند واندرز و هشدار بدهد در باب گفتگوهای1+5 و گره زدن مشکلات کشور به حل بحران اتمی. دومی خیر، تهدید کرده است. آقای روحانی و حسن خمینی و آقای رفسنجانی، که اگر به این راه و روش ادامه بدهید، سروکار شما با سپاه پاسداران است. خوب این کم مانند است در جامعه های بشری. در دوران استبداد پهلوی، تعریف میشد که ارتش خود جامعه جداگانه است و احتمالا برتر نیز هست، اما روی جامعه مردم عادی هم حساب می شد. حال این دستگاه سپاه پاسدار و دستگاه بسیج، دیگر احتیاجی به مردم ندارند و هر وقت لازم میشود ، خود تبدیل به مردم می گردد: 9 دی درست می کند و یا مراسم ارتحال درست میکند و بعد هم میگوید که ملت همین این است! دنیا ببیند که ملت و ما یکی هستیم. اما ملتی در کار نیست، بسیج و سپاه در کار است. این پدیده نوینی است، از این جهت گفتم که نو آوری است و این نوآوری یعنی آغاز پایان. حال اگر آن افراد عاقل سپاه پاسدارن هنوز گوشهایشان سنگین نشده و شنوائی دارد، از من بشنوند: وقتی که یک دستگاهی خود به تنهای جانشیسن همه شد، به این معناست که همه را با خود مخالف کرده است و نسبت به همه منزوی است و محکوم به انحلال است، دیر و زود ممکن است داشته باشد ولی سوخت و سوز، قطعا ندارد. نمیشود که دستگاهی که قرار بود: پاسدار انقلاب اسلامی ایران باشد، حال بشود دولت و ملت ، هر دو با هم! اقتصاد در دست او باشد، دولت دست او باشد، ملت هم خود او باشد. حال جدیدا می گویند که مشغول طلبه تربیت کردن نیز هستند و فردا روحانیت هم خود او خواهد شد. این آن پدیده نو ظهوری است که جامعه امروز ایران خود را با او روبرو میبیند. اما این پدیده نوظهور یک دست نیست و خود به ما می گوید که محکوم به انحلال است. مگر چند تا دانشگاه امام حسین است؟! چطور شده است که در فاصله چهار روز، دو بیانیه با عنوان اساتید ودانشگاه منتشر می شود که ناقض یکدیگر هستند؟! وقتی شما بیانه دوم را می خوانید، میبنید که در یک جائی این بیانیه پایان یافته است و یادشان رفته است که آن قسمتی را که به آن اضافه کرده اند(در انتها) آن را پاک کنند یعنی دو انتها دارد: یکی در پایان و دیگری در انتها ! معنا اینکه تنظیم کنندگان ، سرآن بیانیه با یکدیگر توافق نداشته اند، بعد چیزی به آن اضافه کرده اند، و قسمت اضافه شده، همان تهدید هاست. کاملا معلوم است که این قسمت اضافه شده است. پس شما وقتی که در دانشگاه امام حسین هم نمیتوانید یک بیانیه بدهید که تضاد های شما را آشکار نکند، و در همان زمان می خواهید که دولت و ملت هم باشد! و زبان شما هم زبان تهدید است، به خارجی که میرسید میگوید که امریکا زبانی جزء زبان زور ندارد، بیاید جلو تا با هم زور آزمائی کنیم! خوب شما نمیدانید که در حال بلوف زدن هستی؟! خوب هم میدانید. آدمی اندازه نگه میدارد. دلیل دارد که تحریک آمیز حرف میزنید. از دید او اگر نگاه کنید، میبنید که بله دلیل دارد: اینان آدم های هستند که در همین زمان که داریم صحبت می کنیم دارای دو تمایل در رژیم هستند.یک تمایل میگوید که اگر این توافق انجام بشود، او دست بالا پیدا خواهد کرد و تمایل دیگر میکوشد که این توافق انجام نگیرد تا خود او دست بالا را از آن خود کند، یا اگر توافقی انجام بگیرد به ترتیبی باشد که انجام دهنده توافق تضعف بشود تا این امر باعت ثقویت او شود. با وجود دو تمایل در این رژیم که در سپاه نیز این دو تمایل موجود وبا یکدیگر برخورد نیز می کنند، شما میخواهی هم دولت باشید و هم ملت باشید! هم حکومت را تهدید کنید و هم امریکا را تهدید کنید؟!! هم اسرائیل را می خواهی از صفحه روزگار بر دارید و هم دولت سعودی را تهدید بکنید که یک وقت چشم باز می کند و از عربستان چیزی بر جا نیست؟! این ادبیات، ادبیات یک دستگاه مسئول نمیتواند باشد. اصلا شما سپاه پاسدار هستی، به شما چه ربطی دارد که تهدید ها را بکنید؟ اسم شما پاسدار است و نه تهدید کننده. این زبان تهدید که بکار میبرید، برای این است که دست آویز درست کنید برای اسرائیل و محافظه کاران جدید امریکا و دولت سعودی؟! پس این هدف شماست ؟! حال همه اینها به ما میگوید: اگر اینها باشد که الان هست، معنای آن این است که : یا آقای خامنه ای که فرمانده کل تشریف دارن، این چیزها را قبول دارد و با چراغ سبز او این کارها انجام میگیرد و یا خیر ایشان ناتوان هستند؟ و آلت فعل این سپاه و بسیج است! اگر این ناتوانی است، نشان می دهد که ولایت فقیه مرده است. چیزی به عنوان ولایت فقیه جز وسیله ای برای اینکه سپاه پاسداران هم دولت و هم ملت باشد، نیست. البته ملت که نمیتواند باشد، جانشین ملت باشد). اینجا میرسیم به یک مسئله فوق العاده مهم دیگری: ملاحظه کنید از دوره آقای احمدی نژاد تا الان، اندیشه راهنما که آقای خمینی مدعی آن بود(اسلام ناب محمدی) اصلا حرفی از آن نیست آن چه که هست، بحث محوری است که سیاست خارجی است و داخل هر چه صحبت می شود، بر محور این سیاست خارجی است. در حال حاضر می شود گفتکو بر سر توافق نهایی. (محور) در دوره آقای احمدی نژاد هم همین محور بود . در دوره آقای خاتمی، اصلاح طلب و.اصول گرا و.. طرح بود . حال دیگر ان هم طرح نیست. این به این معنی است: ورشکستگی، اندیشه راهنمای ولایت مطلقه فقیه . به این ترتیب تا اینجا که رسیدیم: رژیمی داریم که از لحاظ اندیشه راهنما، ورشکسته. از لحاظ مدیریت جامعه، ورشکسته. از لحاظ اقتصادی، ورشکسته. از لحاظ دولت: ناچیز شده است در روابط شخصی قدرت(که به آن خواهم پرداخت). و در واقع عنصر اصلی و ستون فقرات مدیریت جامعه به سپاه تبدیل شده است و دیگر به مردم هم نیازی ندارند. دیگری نیازی ندارند که مردم را به خیابان بیاورند و هر وقت خواستند خودشان شهر به شهر، افراد را با کمک پول دولت جمع می کنند و به نام ملت، اجتماع ترتیب میدهند. پس از لحاظ ملت هم در انزوای کامل هستند.
عصر جدید: آقای بنی صدر در زمان رژیم سابق نیز اینگونه اعمال وجود داشته، اتوبوس می گرفتند و از طریق اتاق اصناف عمل می کردند!
بنی صدر: بله در آن زمان از طریق اتاق اصناف و دانش آموزان و ..این کار را می کردند ولی الان مثلا می گویند که لشکر کرمانشاه فلان قدر نفرات فرستاده است و یا لشکر خراسان اینقدر، لشکر اهواز اینقدر…..اینها درآن زمان نبود. حالا از طریق سپاه و بسیج مستقیم عمل میشود. در حال حاضر به مقداری نوع آوری نسبت به استبداد رژیم سابق روبرو هستیم. این نوع آوری به ما نشان میدهد که چرا این رژیم محکوم به سقوط است.. میبینیم که از جامعه بریده است و حتی میگوید که به توی جامعه احتیاجی نیز ندارم، خودم هر وقت لازم دیدم به نام تو اجتماع ترتیب میدهم و میگویم که ملت چنین گفت!. به هر حال . در سیاست خارجی که محور است: اگر آن توافق انجام بگیرد یا انجام نگیرید دو وضعیت پیش می آید. در هر حال ان قدرت خارجی محور است در سیاست داخلی و خارجی ایران است. هر گاه این توافق انجام بگیرد یعنی کنترل ها تحمیل بشود و رژیم هم بپذیرد، دیگر از ان به بعد جامعه ایرانی، روبرو است با دولتی که تحت کنترل قدرت خارجی است. حالا آن ملت باید با این وضعیت زندگی کند. با این ساختاری که دولت پیدا کرده، با آن اندیشه راهنمایی که ولایت مطلقه فقیه پیدا کرده، با این نقشی که سپاه و بسیج پیدا کرده و باید از حالا بداند، هشدار بدهم، بسیار می شنوم، می گویند آقا ،محتوای این توافق هر چه باشد مهم نیست، توافق انجام بگیرد یعنی دیگر جنگ نمیشود، یعنی پولها از بلوکه شدن خارج می شوند، اقتصاد وضعش بهتر می شود و زندگی مردم از این که هست بهتر می شود لااقل بدتر از این نمیشود. اینها فراوان تکرار می شوند و شما بدانید، ساختاری که الآن دولت پیدا کرده و دارد، چه توافق انجام بگیرد، اولا جنگ هم اکنون شده و هست، مگر آقای خامنه ای نیامد شما را از جنگ نیابتی ترساند؟ مگر ایران در جنگ عراق و سوریه و یمن و در فلسطین و لبنان حضور ندارد؟ دارد دیگر . اینکه خطر توسعه جنگ وجود ندارد، نه این دروغ است هر جنگی خطر توسعه اش وجود دارد و این است که یک دولت که دولت ملی باشد و اساس کارش استقرار استقلال و آزادی باشد می رود در پی سیاستی که جنگ را در منطقه به پایان برساند، متوقف کند، اسباب و عوامل جنگ را از میان بردارد. شرکت در جنگ، خود بخود به معنای گسترش آن است. اما با این ساختار، پولی که وارد این اقتصاد می شود مثل همان ترتیبی می شود که قبلا بود. برای اینکه پول به عنوان سرمایه وارد بشود باید ساختار دولت تغییر بکند،باید ساختار اعتبارات بانکی تغییر بکند ،باید ساختار بودجه تغییر بکند،باید ساختار واردات و صادرات تغییر بکند وباید محور اقتصاد نه مصرف، که تولید بشود که آنها هم همه را در برنامه برای عمل که قسمت اولش مشخصات اقتصاد تولید محور است به تفصیل تمام، توضیح داده شده است و هنوز هم در سایت انقلاب اسلامی وجود دارد و هر کس بخواهد میتواند رجوع کندو ببیند چه باید بشود. اگر آن تغییرات انجام نگیرند پول به عنوان قدرت خرید وارد اقتصاد می شود و ویرانی بر ویرانی می افزاید و ویرانی اولش هم همین تورم است.دومش نابرابری و سوم گسترش فقر و بنا بر این گسترش نابسامانی ها و آسیب های اجتماعی است. این نمایه وضعیت واقعی رژیم است در حالی که الآن داریم صحبت می کنیم. محور صحبت هم این بود که سپاه و بسیج که در دست سپاه است، اینها دارند در واقع یک مدار بسته ای ایجاد می کنند که در آن خود، دولتند و خود، ملتند. خوب، حالا در این مدار بسته ،جنگ مغلوبه است چون مدار بسته یعنی مدار زد و خورد ،مدار مادی- مادی. هشیار باشید که مدار مادی_مادی ،مدار خشونت است،مدار رابطه قوا است،مدار تخریب است،مدار زور است. این که جامعه ای بدون دین نیست،نه خیال کنید که این انسانها عقلشان کم بوده و ندانستندکه دین چیز بیخودی است و باید رهایش کنند،نه ،همبستگی افراد یک جامعه ای ،دوستی میان اعضای یک جامعه ای،این احتیاج به معنویت دارد.مدار باز مادی_معنوی احتیاج دارد. نبود خشونت احتیاج دارد. حالا اگر این دین در بیان قدرت از خودش بیگانه شد که متاسفانه توی ایران شده و تبدیل شد به ولایت فقیه،همین بلا را سر ایران می آورد که الآن آورده است. هر گاه بخواهی از این وضع خارج و این بلا را درمان و رفع بکنید باید دین، به اصلش باز گردد. خذف کردنش نا ممکن است زیرا در جا معنایش این است که آن مدار بسته خشونت بر جا میماند و جامعه را متلاشی می کند.حالا این عراق و سوریه و یمن را نگاه کنید،لیبی را نگاه کنید،اینجا مدار بسته و در این مدار دین وسیله بکار بردن زور است. راه حل این است که دین را به طبیعت خودش برگردانید که معنویت باشد. حقوق باشد، حقوق مادی و معنوی انسان باشد که از آن حقوق مهمترینشان در آنچه که به همبستگی مربوط میشود، حق دوستی است ،یک حق معنوی است و این معنویت به جامعه امکان این را بدهد که همبستگی خودش را باز بیابد.استقلال و آزادی خودش را باز بیابد، خود انگیخته بشود و شادی و نشاط کار و زندگی پیدا کند و جامعه از بند خشونت بیرون بیاید . این راه کارش است .شما تعجب نکنید، همین قانون اساسی چین کمونیست را بخوانید، یک قسمت مهم راجع به معنویت است. حالا شما می پرسید که اینها که ماتریالیست بودند،معنویت چه معنا دارد؟ دلیلش این است که آن وقتی که می خواهد دین زدایی بکند می فهمد که این جامعه چینی، نیاز به همبستگی دارد والا از هم می پاشد. به خیال خودش یک معنویت دیگری را به اصطلاح خودش معنویت مارکسیستی،لنینیستی،مائویستی را می خواهد جانشین آن معنویت دینی بکند. نیاز به معنویت یک نیاز واقعی است . برای اینکه اگر نباشد ،مدار بسته است. مدار مادی- مادی و مدار خشونت و زور است.خوب حالا گفتم که این رژیم ورشکسته است برای اینکه آمده است و آن دین را که معنویت بود همینطور که در جریان انقلاب گل را بر گلوله پیروز کرد و یک کاری کرد که ارتشی که اسلحه به دست گرفته بود با ملت می جنگید، با ملت دوست شد و ملت هم با او دوست شد . بعد مردم به آنها گل دادند و سران ارتش در گفتگو هایشان که حالا منتشر شده است چه گفتند؟ گفتند ارتش مثل برف آب می شد.گفتند این گل،کاری کرده که ارتش را مثل برف آب کرده،یعنی دشمنی را بی محل کرده،یعنی مدار را باز کرده است.همبستگی را همگانی کرده است . چرا در لحظه های انقلاب همبستگی همگانی می شود و همه با هم دوست می شوند؟ برای اینکه در آن لحظه، مدار، باز میشود،معنویت نقش اول پیدا می کند. در انقلاب ایران این گونه بود ،در انقلاب فرانسه هم همینطور. آن خشونت ،بعد پایش به میان می آید.وقتی که حالا می خواهند آن خلاء که در اثر قدرت از میان رفته به وجود آمده است را پر کنند. کی پر کند؟ سر قدرت دعوا پیش می آید برای اینکه کی دولت را تصرف کند .آن می شود خشونت. والا در لحظه انقلاب، مثلا شما در دوران انقلاب یک همبستگی همه با هم را می دیدید، در سی تیرهم همینطور شد. یعنی فردای سی تیر هیچ نیروی نظامی انتظامی در شهر تهران نبود. خود مردم تصدی می کردند. یک همبستگی همگانی در این جامعه زندگی همه باهم را بدون خشونت ممکن کرد. پس به این ترتیب رژیم ولایت مطلقه فقیه، با این نمایشی که در چهارده خرداد داد که سپاه جانشین مردم شد و در آنجا آمد و گفت من ملتم که به اینجا آمده ام و اجتماع کرده ام. وقتی این کار را کرد، یعنی دین را به عنوان معنویت از بین برده و آنرا وسیله توجیه یک مادیت بسیار خشنی کرده است و این نمیتواند ادامه پیدا کند زیرا با بقای ایران سازگار نیست. حتی با بقای خود رژیم هم سازگار نیست. دلیل می خواهید؟ این هم دلیل ، آقای خامنه ای را آقای هاشمی رفسنجانی وارد کار کرد، با مخالفت با بقیه آورده عضو شورای انقلاب کرده، عضو شورای بانیان حزب جمهوری اسلامی کرده، بعد هم با جعل نامه و جعل قول از آقای خمینی او را رهبر کرده است. حالا، در مدار بسته جای رفاقت نیست. با اینکه گفت ما رفیق پنجاه ساله هستیم، حالا مشغول حذف است. توی همان مراسم چهارده خرداد بهش حمله کرد و گفت از قول خمینی جعل نکن،یکبار در باره من جعل کردی دیگر کافی است و دیگر نباید بکنی. و فرزندش هم نه به خاطر جرائمی که مرتکب شده به ده سال زندان محکوم شده است ،نه ،به لحاظ همین ستیز در قدرت است و چون بنا بر حذف است محکوم شده والا اگر قرار بر این باشد که گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکس که هست گیرند، بخواهند کسانی که از موقعیت سوء استفاده کرده اند و دزدی مالی کردند و شبکه مافیایی ایجاد کردند را بگیرند، از بیت خود آقای خامنه ای باید شروع کنند…
جمعه ٢٢خرداد٩۴برابر2015-06-12