انقلاب اسلامی در هجرت: متن زیر مقدمه ای از آقای جمال صفری بر نوشته تفصیلی است که در رابطه با کاربرد « اختیارات، رفراندوم و انحلال مجلس» توسط دکتر محمد مصدق در جهت پیشبرد اهداف نهضت ملی ،تدوین و نگاشته است . به زودی، متن کامل آن در ستون کتابهای سایت انقلاب اسلامی در هجرت در اختیار خوانندگان گرامی قرار خواهد گرفت.
جمال صفری:
بیش از شصت سال است که در بارۀ « اختیارات، رفراندوم و انحلال مجلس »در زمان حکومت ملی مصدق موافق و مخالف ، بحث و گفتگو می کنند. مخالفین نظیر بقائی ، حائری زاده و مکی ، با هو و جنجال و ناسزا، همراه و همسو با انگلیس و دربار بر ضد حکومت ملی در مجلس شاخص آن طرز تفکر بودند و هستند. به بیان دیگر، «شخصیتهای مهمی که از صف پشتیبانان مصدق و [نهضت ملی] کناره گرفتند و فعالانه به آنان پشت کردند عبارت بودند از: آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، حسین مکی، مظفر بقایی و ابوالحسن حائری زاده. اینان که نقش مهمی در پدید آوردن جنبش ملی ایفا کرده بودند، نقشی بس مهمتر، در از بین بردن آن بازی کردند. این گروه به مخالفان مصدق بدل شدند. دشمن کامی آنان کار دشمنان دیگر مصدق را بسیار آسان کرد… این یاران پیشین از ابراز هیچ انتقاد گزندهای نسبت به مصدق فروگذار نکردند. اما در کمتر موردی پیشنهاد تأمل آمیز و سازندهای به او دادند. آنان درباره مسائل پیچیدهای مانند موضوع نفت، دشواریهای اقتصادی، نظم و قانون، یا لوازم و مقتضیات یک نظام سیاسی مشروطه کارآمد، سخن و اندیشه مثبت و درخوری برای عرضه نداشتند و از حد سخنان کلی و شعار فراتر نمیرفتند.»(1) اینها« با ابسترکسیون (از رسمیّت انداختن جلسه) دست به کار اخلال در کار حکومت ملّى شده بودند و به عنوان آخرین علاج برای ساقط کردن حکومت ملی دکتر مصدق به استیضاح در مجلس متوّسل» شدند : آنچه واضح و مبرهن است هم اکنون سوداگران فکری و سیاسی هستند که علیرغم اطلاعات و دادهها در رابطه با رفراندوم مصدق، به راه برد «اختیارات و رفراندوم مصدق» انتقاد میکنند و بهتر از این آقایان نیستند. با این تفاوت که در سوداگری فکری و سیاسی گوی سبقت را از آنها که در کودتای 28 مرداد 32 شرکت کردند، ربودهاند,…! دیگر اینکه این آقایان مخالفت صدیقی، سنجابی، معظمی و شایگان با رفراندوم را، پوششی برای ضدیت خود با رفراندوم مصدق قرارمیدهند. در زمانی که برخی از یاران مصدق با رفراندوم مخالف بودند، هنوز بسیاری از اطلاعات و اسناد برای “خرید” نماینگان در دست نبود، اسناد وزارت خارجه آمریکا و گزارش ویلبر این تردیدها را از میان بردهاست. وانگهی رفراندوم پیش و پس از حکومت مصدق در کشورهای مغرب زمین برگذار است:
الف) در ایتالیا پس از سقوط و فرو پاشی فاشیسم، حکومت موقت برای تعیین سرنوشت کشور بین سلطنت گذشته و نظام جمهوری از راه همه پرسی نظر مردم را خواست.
ب) « ژنرال شارل دوگل نیز رفراندوم کرد. دو گل که در سخت ترین و تاریک ترین ایام حیات ملت فرانسه زمام امور را به دست گرفته بود، در پی تغییر سیستم سیاسی کشور از راه مراجعه به آراء عمومی (رفراندوم) شد. ولی از آنجا که میبایستی قبلاً موافقت مجلسین را برای مراجعه به آراء عمومی جلب میکرد و میدانست که نمایندگان زیر بارچنین تغییری نمیروند، بدون موافقت آنها به رفراندوم توسل جست.» و قانون اساسی جمهوری پنجم را به تصویب ملت فرانسه رساند.
نوشتار و گفتار شما سوداگران فکری و سیاسی را ، بجز معارضه و دشمنی با حاکمیت مردم، منافع و حقوق ملی نمیتوان تعبیرکرد؟ اسناد وزارت خارجه آمریکا و گزارش ویلبر درستی اطلاعی را تصدیق میکنند که مصدق ازرشوه پردازی واقدامات پیگیرکارگزاران آمریکا و بریتانیا، برای “خرید” نمایندگان مجلس بدست آوردهبود. حق با مصدق بود. او، با استعانت خرد تجربی خود، آن مجلس راکه آلوده به اینگونه نمایندگان سرسپرده بود، با مراجعه به آرای عمومی، منحل کرد زیرا :
1- « از مدّتها پیش از کودتا، یعنی از 39 اریبهشت 1332 ( 20 مه 1953 ) به کارگزاران سیا و انتلیجنس سرویس دستور داده شده بود هر هفته یک میلیون ریال (دوازده هزار دلار) را که به معیارهای آن روز مبلغ بسیار هنگفتی بود به کار« خرید همکاری » نمایندگان بگیرند.هدف اساسی، کسب 41 رأی علیه مصدق و نیز تضمین حد نصاب رأی جهت اقدام شبه قانونی مزبور، از طریق اتکا به 53 نماینده در مجلس است ( از نظرسرویس اطلاعاتی بریتانیا باید به 20 نمایندهای که اکنون در کنترل ما نیستند، رشوه پرداخت گردد.» به دیگر سخن، در طرح دوسازمان سیا و سازمان انتلیجنس سرویس، تماس با نمایندگان باید از طریق عوامل محلی سرویس اطلاعاتی بریتانیا انجام میگرفت. سیا هنگام نیاز و از راه فشار بر نمایندگان مجلس، پشتیبانی را صورت میدهد و بخشی از وجه را فراهم خواهد کرد.»
2 – مصدق این را میدانست که اکثریت مجلس برضد حاکمیت مردم و به نفع انگلیس عمل میکنند . درواقع رفراندوم مصدق قانونی بود . بیاد شما خوانندگان عزیر میآورم که« بعد از جنگ دوم جهانی هم، وقتی در سال 1958، ژنرال شارل دوگل برای نجات فرانسۀ گرفتار بحران، به تشکیل حکومت خوانده شد، در تاریخ 2 و 3 ژوئن، از مجلس ملی برای مدت شش ماه، اختیارات کامل گرفت. اختیارات دوگل، علاوه بر ادارۀ امور از طریق لوایح قانونی، مأموریت تهیۀ یک قانون اساسی جدید هم بود که پس از تهیه و تصویب به رفراندم گداشته شود»
3 – مصدق به هنگام محاکمه در دادگاه نظامی گفت:
الف ) «من بعد از مشاهدهی توطئههای مجلس دریافتم که این توطئهها برضد شخص من نیست بلکه برضد ملت است، برضد نهضت ملتی است که برای استقلال خود قیام کرده و اینها میخواهند نهضت مردم را نابود کنند لذا دیدم که در چنین شرایطی باید فکری کرد»
ب) سیاست بیدادگرخارجی برای سقوط دولت، بین نمایندگان ایجاد نفاق کرد و عدهای از نمایندگان مخالف دولت شدند. اگر نظریات خصوصی نبود مخالفین دولت متوجه میشدند که سقوط دولت به طور عادی فقط به برکناری من و همکارانم تمام نمیشد بلکه نهضت ملی ایران هم که دولت، آن را رهبری میکرد، از بین میرفت.
انگیزه من از تدوین و نگارش این مجموعه در سالروز تولد دکتر مصدق، مظهر و نماد آزادی، استقلال و دموکرسی ایران، قراردادن کاربردها و راهبردهای مصدق دررابطه با«اختیارات، رفراندوم و انحلال مجلس» و واکنش و مخالفت دشمنان حاکمیت مردم وآزادی و استقلال ایران با آن، دردسترس کسانی که وطن دوست، آزادیخواه و استقلال طلب میباشند. کسانی که به گفتۀ دکتر مصدق «.. وقتی پای مصالح عموم بمیان آید از مصالح خصوصی و نظریات شخصی صرفنظر میکنند، به کسانیکه در سیاست مملکت اهل سازش نیستند و تا آنجا که موفق شوند مرد و مردانه میایستند و یک دندگی بخرج میدهند و باز به کسانی که در راه آزادی و استقلال ایران عزیزازهمه چیز خود میگذرند…» :