کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح خبری منتشر کرد که واکنش های زیادی را در بر داشت. این در حالی بود که طبق روال همیشگی اخبار منتشر شده از این ستاد با بی توجهی از سوی حوزه عمومی دنبال می شد، اما اینبار گویی خلف وعده ای شده بود و اخبار منتشر شده از سوی این ستاد حوزه عمومی را با شوک مواجه کرد. اخباری که حکایت از کشته شدن صد وهفتاد و پنج غواص ایرانی دوران جنگ هشت ساله داشت. اما این بار مسئله فقط کشته شدن نبود بلکه، فاجعه ای رخ داده بود که میتوانست گریبان رهبران وقت جمهوری اسلامی و فرماندهان و تصمیم سازان جنگ را بگیرد. غواصانی که دست هایشان بسته در زیر آب ها مدفون شده بودند. جنایتی بس هولناک! شوک حاصل از این خبر تا بدانجا گسترده شد که حوزه عمومی سوالات بسیاری را طرح نمود. من جمله اینکه، چرا و چگونه درعملیات کربلای چهار صد ها تن از غواصان وطن بدین وضع فجیع جان فدا نمودند؟ چگونه چنین عملیاتی که هزینه هنگفتی برای وطن داشت وبه شکستی بزرگ درتاریخ معاصرایران تبدیل شد سئوالی دیگر بود که پای برخی از رهبران وقت رژیم و سامان دهندگان جنگ را دیگر بار به میان کشید.
اول: نقش رهبر وقت جمهوری اسلامی در آن ایام چه بود؟ بعداز آزادسازی خرمشهر شورای امنیت سازمان ملل پیشنهادی مبنی بر آتش بس را طرح و به طرفین درگیر ارائه نمود، اما طرح مذکوراز از سوی دیکتاتور جماران مردود اعلام شد. مع الوصف به خاطر اینکه شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم تداوم یابد حماقت های جنگی رژیم شش سال مستمر تداوم یافت. خمینی که آن زمان نیم نگاهی هم به پرورش و صدور ضد انقلاب به سراسر منطقه را داشت درآخرین جمعه ماه رمضان سال شصت ویک که بعدها به عنوان روز قدس نام گرفت راه آزادی قدس را از کربلا ترسیم نمود. خمینی که قبل از آن بارها ورود به خاک عراق را مانع شده بود بافشار متخصصان وفرماندهان جنگ یکشبه نظرخودراتغییر و فرمان پیشروی را صادر میکند. اما معما آن است که آیت الهی که حکم مرجعیت شیعیان را با خود یدک میکشیده و خود را ولی امر خود خوانده و حاکم و حکمران بر نفوس همگان میپنداشت چگونه به چنین تغییر موضعی، آن هم یک شبه گردن نهاده است؟ مگر حفظ جان و پیشگیری از ضرر و زیان اصل اسلامی نبود؟ پس چگونه خمینی به عنوان خدای خود شیفته بر روی ارض ایران اینچنین حماقت پیشه کرده و جوانان وطن را به دیار باقی رهنمون شده است؟ با عدم موفقیت ایران در این عملیات (که به هزار شهید و سه هزارونهصد مفقودالاثر و یازده هزار مجروح منجر شد) موجی از ناامیدی و یاس در میان ملت ایران شکل گرفت. مرحوم آیتالله منتظری، قائم مقام رهبری در زمان جنگ، در کتاب خاطرات خود، با اشاره به برخی از این مخالفت ها نوشته است:
« گاهی بعضی از فرماندهان در کارشان شبهه میکردند و میگفتند ما داریم زمینه کشته شدن بعضی از این جوان ها را فراهم میکنیم، امکانات به ما نمیدهند، به جای امکانات ما از نیروهای مخلص استفاده میکنیم، فرماندهی قوی نیست، برنامهریزیها قوی نیست، برنامههایمان لو میرود،خیلی از برنامههایی که تنظیم شده بود لو رفت و بچههای مردم شهید شدند»
مرحوم منتظری در مهر ماه سال شصت وچهار، درست یک سال قبل از عملیات کربلای چهار، در نامه ای از آیت الله خمینی پرسیده است:
« وقتی بعضی از افراد سابقه دار و متعهد از مسئولین سپاه می آیند و می گویند به داد سپاه برسید که سپاه در حال احتضار است، جواب آنان چیست؟ . . . اگر مرجعی قاطع برای بررسی خطاها و ضعف ها و تقصیرات منجر به شکست های پی در پی در دو سال اخیر در جبهه ها وجود داشت و برای جان هزاران جوان که مفت و در اثر بی احتیاطی ها از دست می روند ارزش قائل بودیم اوضاع جنگ و جبهه ها بهتر از حال بود»
دوم: نقش فرماندهان سپاه و دولتمردان آن زمان در این فجایع انسانی چه بوده است!؟
حماقت کربلای چهار با رمز محمد رسول الله در محور ابوالخصیب به صورت گسترده در تاریخ پنج دی سال شصت وپنج به فرماندهی سپاه انجام شد. این در حالی است که پس از بیست وهشت سال هنوز فرماندهان و مسولان مقصر در شکست کربلای ۴ که به عنوان بزرگ ترین شکست تاریخ جنگ ایران و عراق برای طرف ایرانی محسوب می شود معرفی نشدهاند و فرماندهان آن روزها، این روز ها بی هیچ خجالتی قاطعانه و با اعتماد بنفس از پیروزی سخن می رانند و با پررویی وصف نا پذیری از تصمیمات جنگیشان تعریف و تمجید مینمایند. عملیات کربلای چهار حدودا یازده ماه بعد از عملیات والفجرهشت و تصرف فاو توسط رزمندگان ایرانی صورت پذیرفته بود اما نتیجه عملیات هیچ شباهتی به والفجر هشت نداشت. اینکه چرا این عملیات به شکست انجامید روایتهای مختلفی وجود دارد که حالا با کشف پیکرهای صدوهفتادوپنج غواص ایرانی بار دیگر مطرح شده است؛ اینکه چرا این عملیات به شکست انجامید روایتهای مختلفی وجود دارد که اکنون با کشف پیکرهای صدوهفتادوپنج غواص ایرانی بار دیگر مطرح شده است. روایتهایی که نقطه مشترکشان لو رفتن عملیات است و تنها چیزی که بدان اشارهای نمیشود یا پاسخی به آن داده نمیشود این است که فرماندهان جنگ و مسولان حکومتی وقت در این شکست تا به چه اندازه سهیم بوده اند؟ چرا پس از حصول اطلاع از لو رفتن چنین عملیاتی، فرماندهان اقدام به توقف عملیات ننموده اند؟
اظهارات محسن رضایی و دیگر فرماندهان سپاه وقت هم در نوع خود جالب است و شنیدنی. اینان که از برملا شدن عملیات آگاه بوده اند اما اصرار به اجرای عملیات داشتند. اما با تمام فضاحتی که سال ها قبل رخ داده و اکنون از پرده به بیرون افتاده، هیچ یک از این فرماندهان سرکوبگر رژیم ولایت فقیه نه تنها مسولیت حماقت و فضاحت بار آمده را پذیرا نیستند، حتی به گونه ای مبهم و کلی هم از ملت ایران عذر خواهی نکرده اند. وقاحت فرماندهان چکمه پوش همچنان استمرار داشته و مانند همیشه تمام اتهامات را به سمت متهم کردن نهضت آزادی و مجاهدین خلق نشانه رفته اند تا مسولیت اشتباه خود را کمرنگ نشان دهند. محسن رضایی در اسفند سال هشتادونه، در اشاره ای جداگانه به مخالفان فرماندهی ارشد سپاه می گوید: «چون عملیاتهای بعد از فتح خرمشهر مثل رمضان، والفجر مقدماتی، والفجریک و خیبر به نتایج مطلوبی نرسیده بود، لذا بین برخی از فرماندهان همچون شهید رستگار و شهید بهمنی [دو تن از فرماندهان معترض سپاه که در عملیات بدر کشته شدند] ابهاماتی بهوجود آمده بود که باید به همین سبک به جنگ ادامه دهیم یا سبک دیگری را انتخاب کنیم. بنابراین اعتراضاتی در سپاه تهران شکل گرفت که این اعتراضات عمدتا درباره نحوه ادامه عملیاتها بود»
کتاب خاطرات سال شصت وسه اکبر هاشمی رفسنجانی، روایت های جزئی تری را از شدت مخالفت های داخلی با فرماندهی سپاه ارائه می کند. این کتاب، به عنوان نمونه در بیست وهفتم آبان ماه از گزارش فضل الله محلاتی نماینده آیت الله خمینی در سپاه در مورد “موج مخالفت با فرماندهی سپاه” حکایت دارد. همچنین در یک آذر از درخواست محسن رضایی برای “ برخورد خشن تر و تنبیه مخالفان” خبر می دهد. در این هیر و بیر برای نظام ولایت فیه هدف مهم تر از رزمندگان بود و صرفا جان کسانی که در خط مقدم میجنگیدند ارزش نداشت. تنها چیزی که برای مسولین ذوب شده نظام مهم بود رسیدن به بیانات امامشان بود. طبق خاطرات سال شصت وسه اکبر هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی فرمانده سپاه از مرداد ماه همان سال – یعنی حدود دو سال پیش از کربلای چهار – در نامه ای به آیت الله خمینی نوشته بود:
« اگر مهلت بدهید، دو ساله جنگ را با پیروزی تمام می کنیم»
سوم: سوء استفاده رسانه ای جمهوری اسلامی پس از اتمام جنگ تا به امروز از رزمندگان و شهدا آن دوران به وقیحانه ترین راه و رسم صورت پذیرفته است. آنان که با صدق و نیت پاک پا به میدان جنگ نهادند، از زمان به پایان رسیدن جنگ تا به امروز هر زمانی که جمهوری اسلامی با چالشی مهم رویا روشده است سریعا به سراغ شهدا و خانواده های آنان میرفته تا شاید با بهره گیری از آنان ناتوانی و نا بخردی های خود را با احساسات ملی و مذهبی مردم کمرنگ نشان دهد. بیاد داریم که چگونه پس از شلوغی های هجده تیر هفتاد و هشت تنها واکنش جمهوری اسلامی بعد از بیانات مضحک ولی امر مفسدین جهان سوء استفاده ابزاری از شهدا و هشت سال جنگ ایران و عراق بود. بطوری که شبکه های صدا وسیما مرتبا تصاویری از جنگ و شهدا را به بند تا تصویر میکشیدند. این رویه تابه امروز افعال مضارع استمراری را تا جایی تصریف نموده که در تشییع پیکر غواصان دست بسته اینبار شاهد سواستفاده خیابانی نظام ولایت فقیه از این قربانی شدگان کبر و غرور سردمداران رژیم هستیم. با به صحنه آمدن گروههایی مانند حزب الله و چماقداران به مراسم تشییع شهدا . اینبار خشم جمعی از خانواده های شهدا را برانگیخت و با انتشار بیانه ای سیاسی کردن مراسم تشییع را محکوم کردند صدوهفتادوپنج نفر از خانواده های شهدا در این بیانیه یادآور شدند:
« اما دریغ و صد افسوس که در بازار هیاهوی سیاست، شهدا از همیشه غریب تر بودند.افسوس که باز هم هواهای نفسانی و امیال دنیویِ گروهی سیاست باز که در هر جریان اصیلی به دنبال طرح خود هستند و هیچ نسبتی با راه و روش و سیره شهدا ندارند، سبب شد که باز هم تمام توان و امکانات خود را به کار بگیرند تا از رهگذر این حماسه ی عظیم و این حضور بی تکلف و صادقانه مردم رشید سرزمینمان، پلی بسازند برای رسیدن به اهداف و اغراض سیاسی و جناحی خویش»