روزبه اسکندری: در سال های اخیر، ایران بیش از هر زمان دیگری در بحران ریزگرد ها فرو رفته است. اما آنچه در آسمان تیره این کشور جریان دارد، نه فقط ذرات خاک که پژواکی از دهه ها سوء مدیریت محیط زیستی، سیاست های ضد توسعه و ناتوانی در روبرو شدن با چالش های اقلیمی است. پدیده ای که امروز ن هفقط سلامت و اقتصاد، بلکه ساختارهای اجتماعی و امنیت زیستی این کشور را نشانه گرفته است.
منشا ریزگردها کجاست؟:
بخش بزرگی از گرد و غبارهای ایران، منشا خارجی دارند. عراق، سوریه، عربستان و حتی شمال آفریقا– بویژه در دوران بی ثباتی سیاسی- جنگ داخلی و فروپاشی زیرساخت ها، تبدیل به کانون های فعال تولید غبار شدهاند.
عبدالکریم حسینزاده، معاون رئیسجمهور ایران در امور توسعه روستایی و مناطق محروم گفته: «۶۰ تا ۸۰ درصد ریزگردها در کشور منشا خارجی دارد و باید با رایزنی با کشورهای همسایه آن را مدیریت کرد.»
خشکی تالاب های بینالنهرین، زمینهای کشاورزی رها شده و کاهش پوشش گیاهی، شرایطی فراهم کردهاند که توفانهای غبار بیهیچ مانعی، از مرزها عبور کرده و در مناطق مرکزی ایران فرود آیند.
در این میان، سیاستهای هیدرو پلیتیکی ترکیه با احداث سدهای بزرگ بر دجله و فرات، نقش مهمی در خشک شدن تالابهای حیاتی منطقه داشته است. اما ایران نه تنها قدرت تأثیر گذاری در مناسبات منطقه ای ندارد، بلکه در مجامع و پیمان های بینالمللی مرتبط با محیط زیست نیز حضوری کمرنگ و بی اثر دارد. فقدان دیپلماسی محیط زیستی، ایران را به کشوری آسیبپذیر در برابر بحران هایی بدل کرده که کنترل آنها از توانش خارج است.
ریشه های خاکآلود یک فاجعه:
بحران ریزگردها در ایران، از دل بی توجهی مزمن به ظرفیت های اقلیمی و بی تدبیری در مدیریت منابع طبیعی زاده شده است. توسعهای شتابزده و بدون پیوست محیطزیستی، فرسایش خاک، سدسازیهای گسترده، جنگلزدایی، تخریب مراتع و نابودی تالابها را به همراه داشته است. زمینهایی که زمانی پوشیده از گیاه و سرسبز بودند، امروز کانونهای تولید گرد و غبار شدهاند: ستونهایی از خاک که با هر وزش باد، در آسمان معلق میمانند و در هر دم و بازدم وارد ریه های شهروندان میشوند.
نابودی سپرهای طبیعی: مرگ تالابها، تولد ریزگردها
از هامون در شرق ایران تا هورالعظیم در جنوبغرب، تالابهایی که زمانی نقش سپر طبیعی در برابر گرد و غبار را ایفا میکردند، اکنون خود به کانونهای بحران تبدیل شدهاند.
کارشناسان میگویند خشکسالی های پیاپی، برداشت بی رویه از آبهای زیرزمینی، ساخت سد بر رودخانههای بالادست و طرحهای انتقال آب بینحوضهای، شریانهای حیاتی این تالابها را قطع کردهاند. در بسیاری از موارد، حقابه این زیست بوم ها برای توسعه کشاورزی، صنعت یا تأمین آب شهرهای بزرگ نادیده گرفته شده است.
تالاب هامون که زمانی منبع حیات در شرق ایران بود، اکنون با هر توفان، گرد و غبار را تا زاهدان و بیرجند می فرستد. در جنوب غرب نیز تالاب هورالعظیم که بخشی از آن در قلمرو ایران قرار دارد، به دلیل فعالیت های نفتی و صنعتی بخش زیادی از ظرفیت طبیعی خود برای حفظ رطوبت و کنترل ریزگرد ها را از دست داده است.
چطور سلامت شهروندان در محاصره ذرات معلق در خطر قرار گرفته است؟:
ریزگردها، دشمن خاموش سلامت عمومیاند. ذرات معلق با قطر کمتر از ۲/۵ میکرون، بهراحتی وارد ریهها میشوند و حتی به جریان خون نفوذ میکنند. این ذرات با بیماریهایی چون آسم، سرطان، بیماریهای قلبی و اختلالات عصبی مرتبطاند.
شهرهایی مانند اهواز، زاهدان، آبادان و ایلام بارها در صدر فهرست آلودهترین نقاط جهان قرار گرفتهاند. در روزهایی که شاخص کیفیت هوا به وضعیت «خطرناک» میرسد، تنها راهکار مقطعی، تعطیلی مدارس و توصیه به خانهنشینی است.
مقامات رسمی بهداشتی بارها در پی افزایش انتشار ریزگرد ها از افزایش چشمگیر مراجعات موارد تنفسی به اورژانس بیمارستانها خبر دادهاند.
نظام سلامت ایران نیز زیر بار این بحران فرسوده میشود؛ از افزایش مراجعات اورژانسی و مصرف داروهای تنفسی گرفته تا فشار بر زیرساختهای درمانی و هزینههای پنهان درمان. تاثیرات روانی آلودگی نیز کماهمیت نیست؛ اضطراب مزمن، کاهش کیفیت خواب و احساس ناامنی سلامت، آسیبهایی است که بر تن جامعه نقش میبندد.
به تازگی معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اهواز گفته: «سالانه، بیش از ۲۲ هزار نفر به دلیل مشکلات تنفسی ناشی از آلودگی هوا به مراکز درمانی مراجعه کردهاند و حدود ۲۵۱ هزار نفر به صورت مستقیم به این دلیل به مراکز درمانی مراجعه کردهاند. همچنین، در سال گذشته بیش از، ۷۰۰ نفر در اهواز به دلیل ذرات معلق در هوا جان خود را از دست دادهاند.»
کوچ خاموش از روستاها:
ریزگرد، خشکسالی و از بین رفتن معیشتهای سنتی، در حال دامنزدن به موجی از مهاجرتهای اقلیمی از مناطق مرزی ایران به سمت شهرهاست.
در استانهایی چون خوزستان، سیستان و بلوچستان، ایلام و کرمانشاه، زندگی روستایی زیر فشار بحرانهای محیطزیستی رو به نابودی است. مدارس تعطیل شدهاند، زمینها متروک مانده و دامها از میان رفتهاند. بسیاری از ساکنان این مناطق راهی جز کوچ ندارند؛ مهاجرتی ناگزیر که آنان را به حاشیه کلانشهرها میکشاند؛ جایی که زیرساختهای اولیه برای اسکان، اشتغال و خدمات وجود ندارد.
اما کوچ تنها به معنای کاهش جمعیت نیست. با هر مهاجرت، بخشی از حافظه زیستی سرزمین، دانش بومی و ظرفیتهای مدیریت محلی از بین میرود؛ فرایندی که در بلندمدت میتواند تابآوری سرزمینی را تضعیف و شکافهای اجتماعی و امنیتی را تشدید کند.
ریزگردها، دشمن پنهان اقتصاد:
در ظاهر، گرد و غبار فقط هوا را آلوده میکند؛ اما در واقع، اقتصاد کشور را از درون میفرساید. کاهش بهره وری کشاورزی، فرسایش زیرساخت ها، اختلال در حمل و نقل و افزایش هزینههای نگهداری تجهیزات صنعتی تنها بخشی از این خسارتهاست. ذرات معلق، سامانههای حساس نیروگاهی، پالایشگاهی و تصفیه خانه ها را با مشکل مواجه میکنند و موجب کاهش عمر مفید تجهیزات میشوند.
در بخش کشاورزی، کاهش تابش نور، انسداد روزنههای گیاهان، آلودگی خاک و آب، و افت کیفیت محصولات، کشاورزان را در چرخهای از ورشکستگی و مهاجرت گرفتار کرده است.
در سطح کلانتر هم، کاهش جذب گردشگر، تعطیلی فعالیتهای اقتصادی در فضای باز و افزایش مصرف انرژی، بار اقتصادی هنگفتی به کشور تحمیل میکند.
آیا ریزگردها قابل مهارند؟:
مقابله با بحران ریزگردها، نیازمند رویکردی جامع، چند رشته ای و فراملی است.
در سطح بینالمللی ایران باید دیپلماسی محیطزیستی فعالی را در پیش گیرد؛ از مذاکره بر سر حقابهها تا مشارکت در کنوانسیونهای بینالمللی مانند یو ان سی سی دی. تنها از مسیر گفتگوی چندجانبه، انتقال دانش و اقدام مشترک منطقه ای، می توان کانون های گرد و غبار در کشورهای همسایه را مهار کرد.
از منظر داخلی، نخستین گام، احیای تالابها و بازنگری در نظام تخصیص آب است؛ بدون آن، هیچ اقدام فنی دیگری اثربخش نخواهد بود. در کنار آن، اجرای طرحهای تثبیت خاک، توسعه پوشش گیاهی بومی، مدیریت دام و احیای مراتع باید در دستور کار قرار گیرد.
نقش مردم نیز حیاتی است. بدون آموزش محیطزیستی، مشارکت جوامع محلی و تقویت نهادهای مدنی، راهحلهای بالادستی، بی نتیجه خواهند ماند.
بحران ریزگردها، نه صرفاً یک مسئله محیطزیستی، که آینه ای تمام نما از الگوی معیوب توسعه در ایران است. بحرانی که چنانچه به فرصتی برای بازنگری در سیاستگذاریها، تغییر مکانیابی صنایع، اصلاح طرح های پر مصرف آبی و حرکت به سوی اقتصاد سازگار با اقلیم بدل نشود، آینده ای خاک آلود، ناپایدار و نابرابر برای ایران رقم خواهد زد.
ایران در آستانه انتخابی راهبردی قرار دارد: یا مسیر تابآوری را با اصلاحات عمیق در حکمرانی محیطزیستی در پیش گیرد، یا در مهی ماندگار از گرد و غبار، آینده خود را گم کند.
منبع: بی بی سی فارسی- روزبه اسکندری (پژوهشگر محیط زیست)