در نوشته پیشین به احتمالات دگرگونی وضعیت سیاسی نظام ولایت مطلقه فقیه که شامل پنج احتمال هستند، اشاره کردیم. این احتمالات به بترتیب ذیل خواهند بود:
اول: استعفا، برکناری و یا مرگ سید علی خامنه ای و مسئله حساس جانشینی او،
دوم: مذاکره با آمریکا و پایان دادن به دشمنی با غرب که با خفت و خواری جانبداران رژیم همراه خواهد بود،
سوم: اگر مذاکرات به نتیجه نرسند، و جنگ با آمریکا و اسراییل پیش آید، با ویرانی و سرنگونی حتمی نظام ولایت مطلقه فقه،همراه خواهد گشت،
چهارم: کودتا از سوی عده ای از نظامیان و روحانیون در اشکال گوناگون،
پنجم: انقلاب توسط مردم، فروپاشی نظام و در نهایت براندازی رژیم که مشکلات خاص خود را دارد و احتمالا کشور را سالها درگیر مسائل داخلی خواهد کرد.
در نوشته کنونی یکایک این احتمالات را بررسی و شناسایی قرار خواهیم داد.
احتمال اول
استعفا، برکناری، یا مرگ سید علی خامنه ای و مسئله جانشینی او:
اگر خامنه ای در جریان مذاکره با آمریکا، به قول خودش با بی غیرتی و غیر شرافتمندانه، امتیازات زیادی را به دولت آمریکا بدهد. در چنین شرایطی با توجه به حقارتی که برای خود و طرفدارانش پیش خواهد آورد، به ناچار اقدام به سرکوب های سخت داخلی از مردم، و برخی از نیروهای قدیمی حامی خود خواهد کرد.
اما در نهایت مجبور به نیرنگ و فریب دیگری خواهد شد تا شاید مانع از فشارهای گوناگونی که کل حاکمیت او را با خطر جدی روبرو خواهند کرد، دست زند.
به نظر نگارنده با توجه به وضعیت موجود، خامنه ای تا حدی شرایط را برای ادامه آرام تر کردن برای جانشین خود فراهم ساخته است. تنها میماند مسائل داخلی که برای او از همه مهمتر، و شاید در طی مدت مذاکره با امریکا، و بالا و پایین رفتن وضعیت داخلی ایران، حالتهای دیگری پیش آید که عبارتند از:
الف:
استعفا، برکناری یا مرگ سید علی خامنه ای که ممکن است در اشکال گوناگونی صورت گیرد.
اول: مرگ خامنه ای طبیعی و یا غیر طبیعی،
دوم: کناره گیری به بهانه کهولت سن،
سوم: کنار گذاردن او توسط یکی از فرزندانش، به احتمال زیاد سید مجتبی خامنه ای، دقیقاً شبیه به امیر قطر که پدرش را از کار برکنار کرد. در این شکل بنا بر بعضی گفته ها، سید مجتبی سعی خواهد کرد با توجه به شرایط موجود در ایران تغییراتی صورت دهد و خود را به شکل محمد بن سلمان عربستان در آورد.
چهارم: در صورت برکناری سید علی خامنه ای به دلیل فوت، بیماری و یا عدم توانایی بخاطر کهولت سن، احتمال درگیری و اختلاف میان آقا سید مجتبی و اقا سید مسعود، پسر دیگر خامنه ای، امکان پیش آمدن دارد.
بهر حال برای از بین نرفتن انسجام حاکمیت و حفظ قدرت، بایستی بنحوی با هم کنار آیند. بدینصورت که یکی از آنها مثلاً مجتبی خامنه ای مانند شاه عباس صفوی برادران دیگر را فدای کند تا خود صاحب قدرت مطلق شده و جانشینی پدر را به دست آورد.
ب:
ادامه حاکمیت ولی مطلقه فقیه و تغییرات در درون حاکمیت
با توجه به اینکه سید علی خامنه ای در داخل با مخالفت های فراوانی از سوی نیروهای مختلف روبرو است، باید بررسی کرد که آینده او به کجا خواهد رسید؟ برای این امر باید نیروهای حاضر در کشور را شناسایی کرد. البته آن نیروهایی که توان فشار بر رهبری را دارند.
اول:
مهمترین نیروهای مقابل خامنه ای که سالهاست در پی سرنگونی بی چون و چرای اوست، مردم ایران در تمامیت خود هستند. مردم سالهاست آرزوی براندازی حاکمیت پر فساد و جنایتکار سید علی خامنه ای را در سر دارند، و برای رسیدن به آن تلاش و کوشش می کنند.
برای مثال در سالهای ۷۱، ۷۳، ۷۴ ،۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۷، ۹۸ و ۱۴۰۱ از جمله سال هایی بودند که مردم برای سرنگونی خامنه ای دست به تظاهرات زدند. که با سرکوب شدید آنها از سوی نیروهای سرکوبگر داخلی، دستگیری ها، حصر ها، و کشتن جوانان در خیابان ها، کور کردن جوانان، قتل در زندانهای کشور و اعدامهای متوالی.
خامنه ای تا به حال توانسته در مقابل اعتراضات مردمی که به تدریج گسترده تر میشود، حتی با کمک گیری از نیروهای بیگانه نیابتی، به حیات ننگین خود ادامه دهد.
در حال حاضر نیز یکی از نیروهایی که به شدت خواهان برکناری و سقوط سید علی و حامیان اوست، مردم ایران می باشند. چرا که در شرایط بسیار بد اقتصادی و در نهایت فقر و تنگدستی زندگی میکنند، و امیدوارند هر چه زودتر با توجه به اجبار به مذاکره با آمریکا و حقارت به وجود آمده برای خود خامنه ای و حامیان او، توسط فشار آمریکا و اسراییل، بتوانند او را برکنار کنند.
نگارنده بر این باور است که در هر صورت چه مذاکره به نتیجه رسد و امریکاییان با ایران قراردادهای اقتصادی صدها میلیارد دلاری منعقد کنند، و خواه مذاکرات به نتیجه نرسد و ایران مورد حمله قرار گیرد، مردم ایران دست از براندازی حاکمیت خامنه ای و جانشین او بر نخواهند داشت. زیرا این نظام آنقدر فساد و جنایت و خیانت به ایران و ایرانیان کرده است، که به هیچ وجه قابل چشم پوشی و گذشت نیست.
اما همانگونه که نگارنده معتقد است اگر قرار بر براندازی حاکمیت باشد، باید کاملا با برنامه عمل شود و تا با مشکلات نبود حاکمیت و نیروهای آماده برای جانشینی در کشور دچار فروپاشی، و هرج و مرج نگردد. و هر نیروی سیاسی سودای بدست آوردن قدرت برای نیروهای حامی خود را در سر نپروراند، و کشور را به آشوب نکشانند.
دوم :
نیروهایی حامی ادامه حیات خامنه ای، به چند دسته تقسیم می شوند.
الف:
اصلاح طلبان که خواهان استمرار حاکمیت سید علی خامنه ای می باشند. البته با قدری تعدیل در شیوه حکومت داری او. بعلاوه اجازه رهبری برای واگذاری برخی از رانت های مالی و سیاسی به آنها.
متاسفانه اصلاح طلبان همواره فریب خامنه ای را خورده اند. آنان با ترفندهای گوناگون خامنه ای، هر بار با این هدف به میدان آورده می شوند تا در مقابل مردم بایستند، صفوف مردم را شکسته، و میان آنها دو یا چند دستگی ایجاد کنند. هدف اصلی آنان اینستکه مردم در برابر رهبری و نیروهای حامی او، قادر نگردند از تمام تواناییهای خود استفاده نمایند.
افرادی مانند پزشکیان، حسن خمینی، محمد خاتمی، صادق خرازی، حسن روحانی، کرباسچی، محمد هاشمی، ناطق نوری، احمد عباس اخوندی و… که تا به حال هر بار توانسته اند با انتشار بیانیه ها و عملکردهای خود، مردم را فریب دهند.
در حال حاضر به نظر می رسد در این میان آنها، برخی ها مانند، میر حسین موسوی و زهرا رهنورد، و تا حدی کروبی و بسیاری از زندانیان سیاسی، امثال تاجزاده، سعید مدنی، نرگس محمدی، محمد نوریزاد، و… هستند که مانند همیشه در کنار مردم ایستاده اند و خواهان گذار از رهبری سید علی خامنه ای و حاکمیت او می باشند.
ب:
نیروهای اصولگرای به اصطلاح میانه رو، نیروهایی که ادامه حیات خود را با ادامه حیات حاکمیت بهم گره و پیوند زده اند. و از قبل ادامه حیات حاکمیت سید علی خامنه ای توانسته اند به نان و نوایی برسند. اینها نمی خواهند این امتیازات را از دست دهند. چرا که همواره در بزنگاه های مهم وارد جریان بحرانهای رژیم شده و با فریب مردم سعی میکنند، با حفظ فاصله از به اصطلاح اصلاح طلبان و افراطیون اصولگرا، یکی به میخ و یکی به نعل زنند، تا تفرقه میان مردم ایجاد و یا تشدید کنند. افرادی مانند برادران لاریجانی، علی مطهری، مصطفی پور محمدی، قالیباف، شمخانی، محسن رضایی، ناطق نوری، و… از این دسته هستند.
پ:
نیروهای افراطی جناح اصولگرا، افرادی که تلاش دارند با تقابل با مردم و شرکت در سرکوب آنان، برای خود قدرت و ثروت بدست اورند. این افراد در موقعیت های مختلف تلاش بر ایجاد چند دستگی میان مردم میکنند. این گروه که قدرت خوبی در میان نظامیان و روحانیون دارند، همواره از سوی سید علی خامنه ای حمایت شده و میشوند تا در برابر مردم ایستاده و دست به سرکوب آنان زنند. اینها در برابر تلاش مردم و حتی برخی از اصلاح طلبان از جامنه ای حمایت میکنند.
اخیراً و از سالهای نه چندان دور، به نظر میرسد این گروه تا حدی میان خود و حاکمیت سید علی خامنه ای فاصله بوجود آورده اند. طوریکه در برخی مواقع با اندیشه های افراط گرایانه در برابر برخی مواضع حاکمیت دست به مقابله میزنند. اعضای جبهه پایداری، گروه دولت در سایه جلیلی، انصار حزب الله، موسسه یقین،عماریون، اندیشکده عصر، و برخی سیاسیون، روحانیون و نظامیان در این دسته هستند.
اینها در برابر مسائلی مانند حجاب، مذاکره با آمریکا و… در برابر سید علی خامنه ای ایستاده و مقاومت می کنند.
در میان اعضاء این دسته افرادی وجود دارند که بسیار متوهم و احتمالا به نظر نگارنده اگر نگوییم جاسوس، ولی وابسته به خارج هستند. چرا که در برخی موارد آنچنان شعار هایی می دهند که مرغ پخته را هم به خنده وا می دارند.
برای مثال این روزها و در جریان مذاکرات با آمر یکا، بازپخش ویدیویی قدیمی از حسن عباسی، سردار جبهه ندیده، منتشر شده است. موارد مورد نظر ایشان و باند وابسته به او را برای پیش شرط مذاکره از امریکا میآوریم:
ایشان اینطور میگوید:
« ما زمانی می توانیم بگوییم مذاکره می کنیم که این چند شرط محقق شود:
- آمریکا باید همه وب سایتهای پورنو را ببندد،
- حجاب را به رسمیت بشناسد،
- وال استریت را به عنوان مرکز ربای جهانی ببندد،
- بساط اسرائیل را جمع کند و ببرد، و مسلمان شود،
- تا آمریکایی ها را به دین خود در نیاوردید، دست از سرشان برندارید. »
به نوشته فرهیختگان، نشریه وابسته به دانشگاه آزاد، در 4 اردیبهشت ماه امسال.
« بدنه جریان اصولگرایی سال ها است دچار تغییر و تحولات عظیمی شده و انشعاباتی در آن پدیده آمده است. از جمله جریان هایی مانند پایداری، به رهبری صادق محصولی و مرتضی آقا تهرانی، جریان شریان، به رهبری مهرداد بذر پاش و حمید رسایی، جریان مصاف، به رهبری علی اکبر رائفی پور و سعید محمد. »
در نشریه فرهیختگان اشاره می شود که این گروه آخری تلاش می کردند تا با توهین و فشار، سرداران سپاه را به انجام عملیات صادق ۳ وادار کنند، که البته به نوشته فرهیختگان از خارج خط می گرفتند.
ت:
دسته ای دیگر در ایران هستند که به طور کلی سید علی خامنه ای را به عنوان رهبر قبول ندارند و نمی پذیرند. در نتیجه با بسیاری از اموری که انجام می دهد، البته بطور مخفی و در نهان مخالفت میکنند.
این دسته همانهایی هستند که به لحاظ اعتقادات افراطی – مذهبی، سید علی خامنه ای را لایق رهبری نظام نمی دانند. البته نا گفته نماند که این گروه از طریق حمایت همین سید علی خامنه ای به جایگاهها و مقامات مهمی رسیده اند. و هم اکنون نیز با توجه به کوتاه امدن های سید علی خامنه ای در جریان حجاب، انتخاب پزشکیان، برداشتن حصر، عدم حمایت از جبهه مقاومت، تلاش جهت به رهبری رساندن پسرش، سید مجتبی خامنه ای، مذاکرات با آمریکا و… می پندارند، او دیگر لیاقت رهبری را ندارد.
لطفاً به نوشته آقای محمدی توجه فرمایید. به نظر می رسد این دسته خامنه ای را برای جلوگیری از مذاکره به شدت تحت فشار قرار داده اند. و همین ها بودند که در سال ۹۸ در سه روز مردم را به قتل رساندند و در سال ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مهسا امینی خواهان سرکوب بیشتر شدند. در نتیجه نامه ای برای خامنه ای نوشتند و از او خواستند که کناره گیری نماید.
بنظر آقای محمدی، مسئول اطلاعات شخصیتهای ویژه دفتر عمومی، در رابطه با این گروه و قدرتی که در ایران امروز دارند، مطالب ایشان را در ذیل بخوانید:
« … از زمان دولت احمدی نژاد و سیاستهای دور زدن تحریم ها، عده ای در کشور با رانت های اساسی و کلان به منابع کشور دستیابی پیدا کردند و بشکل گسترده شرایط کشور را، ما در حفظ و پشتیبانی از این افراد دیدیم.
نه تنها در بخش اقتصادی، بلکه در بخش نظامی هم این افراد، مسئولین رابطه با دلال ها و یا افرادی شدند، که دانسته و با حفظ حریم توانستند میلیاردها دلار ارز از خزانه دولت برای خرید های مورد نیاز از هواپیمایی، نظامی، خرید های امنیتی گرفته تا واردات برنج و اقلام مورد نیاز تا ارتباطات با صرافی ها در سراسر دنیا، خارج کنند. کوچکترین این افراد که به چشم نمی آید، دسترسی او به دلار دولتی باد آورده، میر کاظمی بوده است که الان در زندان است. آن هم نه به دلیل مشکلات مالی، بلکه به دلیل این که اقداماتی که در دست انجام بود، برای کشور ممکن بود خطر ساز شود.
… بخش عمده ای از این افراد، از فروش نفت تا اقدام به فروش موارد استخراجی معادن، با سرمایه بالا توانسته بودند که بخش عمده ای از کمبود بودجه کشور را با خرید و فروش های غیر عرف ولی با کمک دولت انجام بدهند.
اگر بخواهیم درست مطلب را به نظر همکاران محترم برسانیم، اشتباه دستگاههای اطلاعاتی کشور، در عدم کشف اهداف این افراد در زمانهای مختلف، عدم توان دولت در مراودات خارجی و مساله فروش نفت و صادرات و واردات بود. و شرایط کشور را به گونه ای پیش میبرد که تنها از راه دلال های بین المللی، یا صرافی ها یا بانک های تاسیس شده ای که به از بین بردن فشار تحریم ها کمک میکرد، توان حداقلی برای تامین اهداف نظام در دست بود.
از اینرو اعتماد به این افراد به شکلی بود که در بسیاری از موارد دستگاههای اطلاعاتی برون مرزی و درون مرزی به این افراد سرویس اطلاعاتی میدادند. یا این دستگاهها شرایط را برای به دست آوردن شرایط معامله بهتر هموار میکردند. یعنی رانت اطلاعاتی و رانت مالی. و در اصل همکاری نظام این افراد را با خیال آسوده و اعتمادی دو طرفه همراه کرده بود. به همین علت گزارشاتی که از بعضی دستگاهها جهت توجه به موارد خطرناک از طرف این افراد برای کلیت نظام میرسید، جدی گرفته نمی شد. در بعضی موارد از طرف حفاظت پرونده های مربوطه بسته یا معلق نگه داشته میشد.
… ریشه این افراد به مرور زمان در دستگاههای اطلاعاتی و نظامی یا نیروگاهی کشور چنان قوی شد که توانستند انحصار موارد را در دست بگیرند. به این معنی که آنها گاهی برای تصمیمات کلی کشور نه به صورت مشاور، بلکه در نقش تصمیم گیرنده نهایی عمل میکردند. این یعنی تمامی موارد قانونی که مثلا میتواند یک بازرگان را از دسترسی غیر قانونی برای دستیابی به معامله ای شیرین، منظور از معامله شیرین معامله های میلیارد دلاری است، منع کند. این افراد بدون مشکل قرارداد را به امضا میرساندند.
…. شورای عالی امنیت ملی در اختیار این افراد بوده است. و تمایلات این افراد را مرتفع میکرده است. در یک قلم، یکی از این افراد شش هزار خودروی لوکس در کشور به فروش رسانده است. فردی دیگر بیش از دو هزار واحد مسکونی تنها در سطح کشور داشته است. فرد دیگری در خرید و فروش منیزیوم به شکل شمش بوده است. و زیاد هستند تجارت هایی که این افراد در کشور به راه انداخته بودند. چندین بانک و صرافی در کشورهای مختلف به صورت شخصی و خصوصی، هتل های زنجیره ای، هلدینگ های بزرگ و پر درآمد. بر اساس پرونده های مالی این افراد، در سال بیش از یک میلیارد بودجه در اختیار هر فرد قرار میگرفته، که گاهی این مبلغ در شرایط خاص به دو یا سه برابر میرسیده است و همچنین هم میرسد.
… این افراد طی مدت تقریباً پانزده سال محلی نمانده بوده که نامی از آنها یا منفعت های آنها نباشند. در بیش از حداقل صد معامله کلان وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه حضور مشاوره ای و کاری داشته اند.
وزارت دفاع برای ساخت و طراحی و تامین از این افراد بهره می برده است. بخواهم به طور خلاصه بگویم، این افراد به جهت نفوذ حداکثری و توان بالفعل در کشور، توانسته اند هم پیمانانی با سمت های مختلف در نهادهای نظامی و امنیتی کشور داشته باشند.
…. این مسئله را هم اشاره کنم که خانواده های آنها در کشورهایی زندگی میکنند که دسترسی به آنها در امر استرداد ساده نیست، یا میشود گفت نشدنی است.
از طرفی افرادی از خانواده، دوستان یا وابستگان آنها که در کشور مانده اند، در صنعت های اصلی کشور نقش اساسی ایفا میکنند. و میشود گفت تجارت، تولید و حتی پیشرفت نظامی بدون کمک و هماهنگی این افراد شدنی نیست…. »
بنابر نوشته آقای محمدی، مسئول اطلاعات شخصیتهای ویژه دفتر عمومی، حق بجانب کارشناسان اقتصادی است که بارها گفته اند و میگویند: « فساد در نظام ولایت مطلقه فقیه ساختاری است. »
در نوشته بعدی به مذاکره با آمریکا وپایان دادن به دشمنی با غرب خواهیم پرداخت.