آن چه من از او می شناسم و در او شناختم بدون هر گونه مداهنه و اغراق در یک کلام خلاصه کنم :
او، آزاده بود و آزاد، با تعهد به اخلاقی که او را از بند هر تعلقی جز دوستی و عشق برای آزادی و انسانیتِ انسان، بی نیاز می کرد.
جهان اندیشۀ او، جهان انسان رها شده از تعصب و تصلبِ : «هر که با ما نیست، بر ماست» بود.
او در فضای این گونه شناخت، در صورت و سیرت آزاد بود. آزاد از دغدغۀ جانکاه حسادت ها، تملق ها. غرور و خودمرکزی ها و مداحی و تنزه طلبی ها و نفاق افکنی ها و دورویی ها و دریوزگی ها و آن چه که در مذهب مختارِ فرهنگ استبدادزده و استثمارشدۀ ما، هم چنان سکۀ رایج دیروز و امروز و شاید فردای ما است.
در بستر این بینش، او مرز بین اختلاف و تعصب در عقیده را به درستی می شناخت و می دانست که اختلاف در عقیده، جاده دوطرفه بحث و تبادل نظر، همراه با تحمل و مدارا برای ساختن است، اما تعصب در عقیده و چرخش در محور «این است و جز این نیست» جاده یک طرفه آلوده به خصومت و تهمت برای ویرانی جان جانِ جان و هستیِ آدمی است. آن یک، نشان از روشن بینی و فرزانگی دارد، و این دیگری نَسَب از جهل و جمود فکری می برد. به همین جهت، آفاقِ شخصیت هوشنگ کشاورز ها نه یک بعدی، بلکه تا دور دستهای آن سوی مرزهای جدایی و بیگانگی فکری و جنسی و نژادی و مذهبی و قومی و ملی، گسترده می شود و به جوهر خالص ایمان به خوشبختی انسانِ گسیخته از میعاد و بندگیِ خدایان می رسد. به جاست با اغتنام از فرصت به رسمِ واعظان منبری در مجالس سنتیِ ترحیم، به یاد رفیق از دست رفته مان و همه آزادگان جهان، از جمله پرخاشگر انقلابی بزرگ فرانسه، استفن هسل بگوییم : خوشا به حال شما که با سعادت زندگی کردید و با سعادت چشم از جهان فرو بستید. جهان خستۀ استبدادزده ها و استثمارشده ها، جهانِ پرخاشگریِ عاری از خشونت است. هوشنگ کشاورز صدر پرخاشگری عاری از خشونت بود؛ او به پناهنده سیاسی بودنِ خود تاکیدی مصرانه داشت، رسالتِ قلمِ این پناهندۀ سیاسی نیز در مجلس یادبود او، ذکر مصیبت یا مدیحه سرایی نیست؛ بلکه ذکر یادآوری در پاسخ به پرسش ملتمسانۀ شاعر نامدار ما، اخوان ثالث است از درون یکی از ظلمانی ترین دوران تاریخ میهن ما خطاب به معاصرین خود و نسل های پس از خود :
«ای درختانِ عقیم، ریشه تان در خاک های هرزگی مستور؛
یک جوانۀ ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند؟
ای گروهی برگِ چرکین تار و چرکین پود،
یادگار خشکسالی های گرد آلود،
هیچ بارانی شما را شُست نتواند؟»
علی اصغر حاج سید جوادی
١۰ مارس ٢۰١٣