در آن دوران به حد شیاع بود که آقای هاشمی رفسنجانی چراغ راهنما را به چپ می زند ولی به راست می پیچد، کنایه از اینکه در حرف چپگرا و حرفهای تند و تیز چپی را می زند و در عمل راستگر است و به راستی ها گرایش دارد. علت شیوع آن هم این بود که آقای خامنه ای بعد از سوار شدن بر کرسی رهبری برای یک کاسه کردن قدرت در دست خودش، با دستیاری آقای هاشمی مجمع روحانیون مبارز و دوستان آحمد آقا و خط سومی ها ، یعنی کسانی که غالب آنها امروز به اصلاح طلبان مشهورند، را از مدیریتهای برزگ کشور به مرور کنار گذاشته شدند. البته این حذف در رده های مختلف مدیریتهای لشکری و کشوری و سازمانها و ارگانهای مختلف و حوزه های علمیه مذهبی با توجه به اهمیت کار، در پروسه ای طولانی مدت انجام گرفته است. و الا بر کسی پوشیده نیست که اصلاح طلبان چون سهیم در قدرت بودند، هیچگاه رأس هرم قدرت را مورد نقد قرار نداده اند وعملاً در برابر او تسلیم محض بودند و هنوز هم بخشی از آنها هستند. حال این سئوال جا دارد که اگر اینان، زمانی که آیت الله منتظری به حق رأس قدرت را مورد نقد جدی قرار داده بود، اصلاح طلبان امروزی و سهیم در قدرت دیروزی کمک کرده بودند، هم خوشان به چنین وضع نمی افتادند و هم کشور دچار ورطه هولناکی نمی شد. و در حقیقت هم به خود ظلم نکرده بودند و هم مانع ستمگری و فرعونیت آقای خامنه ای می شدند و از این راه هم به خود و به او هم خدمت کرده بودند. ولی افسوس که بسیاری از ما ها تا وقتی تیغ استبداد به تن خودمان اصابت نکند، از خواب غفلت بیدار نمی شویم. حال با توجه به گزارشهای موجود آقای هاشمی رفسنجانی ببینیم این راهنما به چپ زدن و راست پیچیدن به چه نحوی است. اما قبل از اینکه به موارد مشخص تا آخر سال 68 بپردازم، به استعفای آقای شرع پسند در زمانی که همه به دنبال پست و نان و نوا بودند، او در متن استعفای خود مطالبی را بیان داشت که هنوز بعد از 23 سال اصلاح طلبان ما از گفتن چنین حقایقی به این صراحت تفره می روند.
استعفای عبد المجید شرع پسند از نمایندگی مجلس شورای اسلامی
آقای عبد المجید شرع پسند در تاریخ 11 تیر 68 درست یک ماه بعد از فوت آقای خمینی، از نماینگی مجلس شورای اسلامی استعفا داد. متن استعفای وی بدین شرح است:
« سلام علیکم. بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض تسلیت رحلت حضرت امام. اینجانب عبد المجید شرع پسند ناماینده مردم کرج بدین وسیله استعفای خود را از نمایندگی به دلایل زیر اعلام می کنم:
1- نبود زمینه و عدم امنیت، و امکان برای انجام وظایف قانونی نمایندگی که در سوگند نامه اصل 67 قانون اساسی آنها را تعهد نموده ام از جمله مهمترین آنها دفاع از قانون اساسی.
2- نگرانی شدید از آینده سیاسی کشور، به علت برخی تغییرات در قانون اساسی و تحولات سیاسی واقع شده و در حال وقوع و تکاثر و تداول قدرت در دست عده ای معدود و حضور تشریفاتی و سطحی مردم به جای مشارکت عمیق و مؤثر آنان.
3- نداشتن پاسخ مناسب و منطقی برای گرانی و تورم و تبعیضهای ناروا و تعلل مسئولین از جهت گیر قاطع و جدی در برابر تکاثر و انباشت سرمایه های کلان باد آورده و نهایتاً نگرانی برای استقلال مملکت.
4- وجود ابهامات و سئولات اساسی نسبت به حاکمیت آینده و بلاتکلیفی مردم در حق تعیین سرنوشت خود و نگرانی از اینکه روند موجود منتهی به حاکمیت لیبرالیسم وابسته خواهد شد.
5- نداشتن انگیزه و رغبت برای ادامه فعالیت به دلیل عدم مشاهده کمترین مشابهت اصولی بین وضعیت فعلی و حکومت عدل علوی در حدی که حتی آهنگ و جهت حرکت را به سوی آرمانهای بلند تشیع نمی بینم.
ضمن تقدیم متن استعفا نامه به ریاست محترم مجلس از ایشان درخواست می کنم به موجب ماده 24 آئین نامه داخلی مجلس در اولین جلسه علنی آن را اعلام نموده و طبق آنین نامه این موضوع را در دستور کار یکی از جلسات علنی هفته آینده قرار دهند.» (89) آقای رفسنجانی هم این استعفا را چنین گزارش کرده است:
11 تیر 68، « آقای [عبد المجید] شرع پسند نماینده کرج، قبل از دستور متن استعفای خودش را خواند که مضامین ضد انقلابی دارد و رهبری و آینده انقلاب را زیر سئوال برده است. باعث ناراحتی شدید اکثریت نمایندگان شد. من هم عصبانی شدم، ولی عکس العمل نشان ندادم. » و در پاورق همین صفحه آمده است: « آقای عبد المجید شرع پسند یکی از دو نماینده کرج در مجلس شورای اسلامی، دلایل استعفای خود را نبود زمینه و عدم امنیت، نگرانی شدید از آینده سیاسی کشور، تداوم قدرت در دست عده ای معدود، حضور سطحی و تشریفاتی مردم در صحنه، وجود ابهامات و سئولات اساسی نسبت به حاکمیت آینده و بلاتکلیفی مردم در حق تعیین سرنوشت، عدم مشاهده کمترین مشابهت اصولی بین وضع فعلی و حکومت عدل علوی و بالاخره عدم انگیزه و رغبت برای ادامه فعالیت توصیف کرد. پس از قرائت متن استعفا نامه آقتای شرع پسند، جلسه متشنج شد و عده ای از نمایندگان به طرفداری او و عده ای دیگر علیه او به شعار دادن پرداختند. » (سازندگی و بازسازی، ص208.)
12 تیر 68، « نماینده طالقان آمد. نامه علمای کرج را آورد که از اقدام آقای شرع پسند اظهار انزجار کرده اند و اجازه خواست که مردم کرج، فردا برای اظهار انزجار مقابل مجلس بیایند. حاجی [ذبیح الله] بخشی حزب الله نیز در همین خصوص فعال شده است» (سازندگی و بازسازی، ص 211.)
13 تیر 68، « ساعت هفت صبح به مجلس رفتم. آقای مهدی کروبی نایب رئیس مجلس علیه آقای [عبد المجید] شرع پسند صحبت کرد. شرع پسند در جلسه شرکت کرده بود. نمایندگان عصبانی بودند و تهدید کردند که اگر بماند یا او را کتک می زنند و یا جلسه را ترک می کنند. به او پیام دادم که بهتر است نماند؛ گفته بود می ماند. بعد از صحبت تند آقای کروبی و نمایندگان دیگر در نطق های قبل از دستور و شعارهای تند نمایندگان، جلسه را ترک کرد… جمعی از مردم کرج برای اظهار مخالفت با شرع پسند در مقابل مجلس اجتماع کرده بودند. آقای کروبی برای آنها صحبت کرد.» (سازندگی و بازسازی، ص 211.)
18 تیر 68، « در مورد استعفای شرع پسند رأی گیری کردیم. از 195 نفر حاضر در جلسه، 187 نفر با استعفای او موافقت کردند، دو نفر رأی ممتنع دادند. و بقیه در رأی گیری شرکت نکردند.» (سازندگی و بازسازی، ص 215. )
حال با توجه به نکات اساسی و مهم استعفای آقای شرع پسند، سئوال اساسی این است که چرا ما مردم وضعیتی که کشورمان با آن روبرو است را در موقع خود درک نمی کنیم و یا نمی توانیم به فهیمیم که جهت حرکت حکومت به کدام سمت و سو است و باید کشور به سمت سراشیبی وقهقرا و لبه پرتگاه قرار گیرد تا ما بعد از 22 سال تازه قسمت کوچکی از همان حرفهائی را بزنیم که آقای شرع پسند در 22 سال گذشته با عمل خود و نه حرف، آنرا مطرح کرده است؟ به نظر من علت اصلی را باید در قدرت دوستی و یا سهیم شدن در قدرت جستجو کرد. و الا تجربه در هر دوره ای می گوید: که اگر کسانی فارغ از هوای قدرت پرستی، قدرت دوستی و قدرت را در دست داشتن و یا سهیم شده در بخشهایی از آن، منافع شخصی و گروهی را نداشته باشند و در پی به دست آوری آزادی، اختیار و داشتن سرنوشت همه مردم به دست خودشان باشند، به موقع حقایق را درک خواهند کرد.
حال با توجه به نکات اساسی و مهم استعفای آقای شرع پسند، سئوال اساسی این است که چرا ما مردم وضعیتی که کشورمان با آن روبرو است، در موقع خود درک نمی کنیم و یا نمی توانیم به فهیمیم که جهت حرکت حکومت به کدام سمت و سو است و باید کشور به سمت سراشیبی وقهقرا و لبه پرتگاه قرار گیرد تا ما بعد از 22 سال تازه قسمت کوچکی از همان حرفهائی را بزنیم که آقای شرع پسند در 22 سال گذشته با عمل خود و نه حرف، آنرا مطرح کرده است؟
آقای شرع پسند 22 سال قبل از نمایندگی مجلی شورای اسلامی به دلایل،
الف– تغییرات در قانون اساسی به سمت تداول و تکاث قدرت ودر نتیجه،
ب– تداوم قدرت در دست عده ای معدود،
ج– بلاتکلیفی مردم در حق تعیین سرنوشت
د– کمترین مشابهت اصولی بین وضعیت فعلی و حکومت عدل علوی.
ه– زیر سئوال بردن رهبری و آینده انقلاب.
ز– جهت گیری اقتصادی، تکاثر و انباشت سرمایه های کلان باد آورده عنی رانت خواری.
ج– نبود امنیت لازم برای انجام وظایف قانونی نمایندگی،
و… از نمایندگی مجلس شورای اسلامی استعفا داد
به نظر اینجانب مسائل و معضلات اساسی کشور نظیر: نبود حق تعیین سرنوشت برای مردم، قانون اساسی قانون قبضه کردن قدرت، مغفول بودن عدالت، انباشت ثروت در دست عده ای خاص، باطل بودن رهبری، و… که آقای شرع پسند در 22 سال قبل درک کرده و فهمیده و با عمل خود به افشای آن پرداخت و از قدرت نمایندگی خود چشم پوشی کرد، آیا با اعمال ورفتا اصلاح طلبان امروزی که به سمت نجات نظام دیکتاتوری ولایت مطلقه هستند، قابل مقایسه است؟
به نظر من تفاوت این دو دیدگاه و نظر را باید در قدرت دوستی و یا سهیم شدن در قدرت جستجو کرد. و الا تجربه در هر دوره ای می گوید: که اگر کسانی فارغ از هوای قدرت پرستی، قدرت دوستی و قدرت را در دست داشتن و یا سهیم شدن در بخشهایی از آن، منافع شخصی و گروهی را نداشته باشند و در پی به دست آوری آزادی، اختیار و داشتن سرنوشت همه مردم به دست خودشان باشند، به موقع حقایق را درک خواهند کرد. به اصل مطلب برگردم.
طبیعی است که هر رهبری برای انجام امور مختلف به دفتر و عده ای که امور مختلف آن را بگرداندد نیاز دارد. بعد از قرار گرفتن آقازی خامنه ای در مسند رهبری، آقای رفسنجانی در17 خرداد 68، نوشته:« اول شب آقای ناطق نوری و دکتر روحانی آمدند. پیشنهادهائی برای دفتر رهبری داشتند. گفتم ایشان آمادگی دارد که دفتری تنظیم کند که متکی به جریان خاصی نباشد و حالت جامعیت داشته باشد». (سازندگی و بازسازی، ص 160.)
در صورتی که در حقیقت دفتر آقای خامنه ای در دستِ دست راستی ها شامل حجتیه ای ها و دست راستی های دیگر قرار گرفت و علیرغم ادعای تنظیم دفتری «که متکی به جریان خاصی نباشد و حالت جامعیت داشته باشد»، دست چپی ها شامل خط سومی ها، اعضای دفتر آقای خمینی و مجمع روحانیون مبارز به آنجا راهی ندشته و ندارند.
15 تیر 68، « عصر جلسه شورای بازنگری قانون اساسی داشتیم. تشکیل شورای عالی امنیت ملی تصویب شد. شب با آقایان خامنه ای و موسوی اردبیلی جلسه داشتیم. آقای اردبیلی در باره ادامه کار خودش صحبت کرد. ایشان می گوید نمی تواند بیش از یک سال سر کار بماند و آقای خامنه ای مخالفت جدی نداشت.» (سازندگی و بازسازی، ص 213.) توجه: ترکیب شورای امنیت ملی و ریاست آن در همین سند در پاورقی آمده است.
26 مرداد 68، « همراه احمد آقا و آقای محمد یزدی به جلسه تحلیف رفتیم. آقایان موسوی اردبیلی و موسوی خوئینی ها هم بودند. به نظر می رسد از جایگزینی آقای یزدی ناراحتند.» (سازندگی و بازسازی، ص 271.)
26 مرداد 68، « آقای مهدی کروبی [ رئیس مجلس شورای اسلامی] آمد. در باره کابینه و وضع مجلس صحبت شد. از انتصاب آقای محمد یزدی [ رئیس قوه قضائیه] ناراضی اند. همچنین از وضع دفتر آیت الله خامنه ای که به عقیده آنها بیشتر از نیروهای محافظه کار استفاده می شود.» (سازندگی و بازسازی، ص 275.)
29 مرداد 68، « آقای موسوی اردبیلی آمدند. از برخورد رهبری در خصوص عزل ایشان از ریاست قوه قضائیه و نصب آقای محمد یزدی ناراحت اند. گفتم تقصیر خودتان است که پیشنهاد کناره گیری دادید وگرنه آقای خامنه ای پیشقدم نمی شدند. ایشان گفتند که در مراحل آخر مذاکره، اعلام آمادگی برای خدمت یک دوره پنجساله نمودم. گفتم شرط هایی داشتید. لازم نبود شرط می کردید… پیشنهاد عضویت در شورای نگهبان را به شرط اینکه در آنجا بتوانند تحول ایجاد کنند، با افراد جدید قبول می کنند، که معلوم نیست آقای خامنه ای قبول کنند. پیشنهاد شده که رهبری، ایشان را به عضویت شورای مدیریت حوزه علمیه قم منصوب کنند و در نماز جمعه تهران، نقش اصلی به ایشان داده شود…
شب با آیت الله خامنه ای جلسه داشتیم. خواسته ای آقای موسوی اردبیلی مطرح شد. در مورد نماز جمعه تا حدودی موافقند. در مورد شورای مدیریت حوزه علمیه قم نیاز به بررسی دارد و در مورد شورای نگهبان با اصل عضویت موافقند. .» (سازندگی و بازسازی، ص 278و 279)
30 مرداد 68، « آقای موسوی خوئینی ها آمد. خودم ایشان را خواستم. در باره شغل آینده اش صحبت شد. از رهبری رنجیده، به خاطر اینکه ایشان را رئیس قوه قضائیه نکرده است. گفتم آیت الله خامنه ای مایل اند در دفتر خودشان کاری به ایشان واگذار نمایند؛ نپذیرفت و گفت بنا دارد در انتخابات میان دوره ای به مجلس برود. پیشنهاد همکاری با نهاد ریاست جمهوری را هم دادم. گفت اگر بنا شد کاری بپذیرد، این را می پذیرد.» (سازندگی و بازسازی، ص 280.)
8 شهریور 68، « با احمد آقا به دفترم آمدیم….و تأکید داشت که نگذاریم امثال آقای خوئینی و محتشمی بیکار و منزوی باشند.» (سازندگی و بازسازی، ص 295.)
12 مهر 68، « آشیخ قدرت عالیخانی آمد. وضع روحی خط سه و نگرانی ها و ناراحتی آنها از رهبری و انزوا را گفت. دلداری دادم و گفتم آقای خامنه ای مایلند آنها نرنجند.» (سازندگی و بازسازی، ص 345و346.)
18 دی 68، « آقای احمد جنتی [ رئیس سازمان تبلیغات اسلامی] آمد… از وضع پیش آمده در خصوص ملامت رهبری از خط 3 اظهار رضایت کرد. در باره آقای منتظری هم صحبت شد.» (سازندگی و بازسازی، ص 496.)
توضیحی در مورد چرائی اظهار رضایت آقای احمد جنتی، رئیس سازمان تبلیغات آن روز و دبیر شورای نگهبان امروز از وضع پیش آمده: آقای هاشمی رفسنجانی در 6 دی 68، می نویسد:«در اخبار ظهر، تذکر رهبری به عناصر رادیکال پخش شد. این روزها در مجلس و مطبوعات علیه وزارت خارجه به خاطر عدم پیش بینی حوادث رومانی و دعوت از چائوشسکو حملات زیادی دارند. 45 نماینده از دکتر ولایتی سئوال کرده اند.اولین انتقاد صریح و نسبتاً تند رهبری به رایدکالها است. » (90) چند نکته از سخنرانی آقای خامنه ای در جمعی از اقشار مردم: « مبادا در گوشه و کنار، کسانی یاد شان برود که امروز دنیا در چه شرایطی قرار دارد و ملت ما کیست و کجاست و باز شروع کنند و همان حرفها و حرکتهای تفرقه آفرین را که در چند سال قبل معمول بوده [اشاره به قضیه مک فارلین و سئوال از وزیر خارجه است.ن.] دوباره به صحنه بیاورند…بعضی در گوشه و کنار با اندک بهانه ای، جنجال راه می اندازند و ایراد گرفتن را شروع می کنند…بنده به تبعیت از امام بزرگوارمان، به شدت با تضعیف دستگاههائی که کارهای حساسی را بر دوش دارند، از جمله دستگاه امور خارجه و کسانی که در خط مقدم ببرخورد با سیاستهای خارجی قرار دارند، مخالفم. این چه عادت زشتی استکه بعضی افراد از نظر سیاسی یا مطبوعاتی ، نقاط مثبت را اصلاً نمی بینند و تا نقطه ای منفی مشاهده می کنند، از هر طرف صدائی بلن می کنند.» (91) آقای رفسنجانی هم از این سخن آقای خامنه ای بدین صورت که ایشان « بی دریغ از دولت و وزراء و مجریان کشور حمایت می کنند…البته توقع ما هم همین است. چون ما عملاً مجری سیاستهای خود ایشان هستیم و با آشنائی که با اندیشه ها و تفکرات ایشان داریم، وظیفه خود می دانیم که خواسته های ایشان را که بر ما و مردم ولایت دارند، اجرا کنیم»(92) اظهار رضایت می کند. در همین رابطه عده ای از منتقدین بازداشت شده اند. آقای رفسنجانی در 9 دی 68، گزارش می کند:« آقای قدرت الله علیخانی آمد. مراتب ناراحتی خط 3 را از اظهارات رهبری اطلاع دادد و تحلیلهای آن ها را گفت. توقع کمک من برای خلاص کردن آن ها را دارند. موج حمایتهای مراکز روحانی و فرهنگی از بیانات رهبری و حمایت از دولت ادامه دارد. آقای عبدالله نوری وزیر کشور آمد. و همان مضامین آقای علیخانی را گفت»(93)
23 دی 68، « شب با احمد آقا مهمان رهبری بودیم… احمد آقا از لزوم توجه بیشتر رهبری به نیروهای خط 3 گفت که فعلاً مورد توجه کمتری هستند.» (سازندگی و بازسازی، ص 502.)
30 دی 68، « عصر شورای امنیت ملی جلسه داشت…بعد از جلسه، احمد آقا در باره کم مهری رهبری به نیروهای خط 3 گله کرد.» (سازندگی و بازسازی، ص 513.)
14 بهمن 68، « عصر شورای امنیت ملی جلسه داشت…بعد از جلسه با احمد آقا جلسه خصوصی داشتیم؛ از بعضی از عزل و نصبها های رهبر گلایه داشت.» (سازندگی و بازسازی، ص 535.)
15 اسفند 68، « آقای محمد رضا توسلی [»مسئول دفتر امام خمینی(ره) از برکناری خودش از عضویت دبیرخانه ائمه جمعه توسط آقای خامنه ای گله داشت.» (سازندگی و بازسازی، ص 581.)
17 سفند 68، «آقای آمیرزا حسین نور[همدانی] از علمای قم آمدند. اطلاعت داد که جمعی از سران خط سوم، نظیر آقایان اسدالله بیات، هادی خامنه ای، رسول منتجب نیا و… با ایشان ملاقات و برای تشکیل جمعیتی در مقابل جامعه مدرسین قم، به منظور تشکیل مجموعه ای از نیروهای متفرق خارج از آنها استمدادکرده اند؛ با من مشورت کرد. خود ایشان نگران عواقب تفرقه ای نظیر جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون در تهران بود» (سازندگی و بازسازی، ص 584.)
با توجه به همین موارد و نکات ذکر در همین سال 68، شاید روشن شده باشد اینکه به حد شیایع رسیده بود که آقای هاشمی رفسنجانی «چراغ راهنما را به چپ می زند و به راست می پیچد»، منظور چه بوده است.
ختم کلام و نتیجه اینکه:
بنا به گزارش پزشکان معالج، آقای خمینی در آخرین ساعات روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ از دنیا می رود. بدون اعلان خبر فوت آقای خمینی، پس از به کار انداختن سقیفه در همان شب و نشاندن آقای خامنه ای بر کرسی شاهنشاهی ولایت فقیه، روز چهاردهم خرداد خبر درگذشت را منتشر کردند. (94)
عجیب تاریخ تکرار می شود و ما از آن تجربه نمی آموزیم. شیعه چهارده قرن است که مدام داستان سقیفه و خلیفه تراشی را تکرار می کند، و به خلفا خرده می گیرد که هنوز بدن پیامبر را به خاک نسپرده، اول در سقیفه حتی بدون مشورت با خاندان پیامبر و بنی هاشم و بخشی از یاران نزدیک پیامبر، به خلیفه تراشی مشغول شدند و بعد از تعیین خلیفه به کفن و دفن پیامبر پرداختند. درست این مسئله در سال 68، و به دست همان دسته و گروه روحانیون که به سقیفه و خلیفه تراشی انتقاد می کردند، تکرار شد. و ترور که از هر نوع آن اگر برای حفظ حکومت باشد مباح و واجب است و در غیر آن صورت، حرام و ترور و غافل کشی می شود و مستوجب عقاب، از هر نوع آن برای تراشیدن رهبری به کار انداخته شد.
کار مجلس خبرگان به گردانندگی آقای هاشمی رفسنجانی هم، جالب توجه است و با سقیفه ساعده و خلیفه تراشی، چندان فرقی ندارد و به مراتب بدتر از آن است. در آنجا آن هم 14 قرن پیش، وقتی در صدد تعیین خلیفه بودند، بسیاری از موافقین و مخالفین حرف زدند و نظرات خود را بیان کرد ند و حتی با وجودی که عده ای با خلیفه شدن ابوبکر مخالفت کردند، معترض آنها نشدند. در این سقیفه که با دسیسه سازی و توطئه که اگر بنا بود ولی فقیه حاکم باشد، صاحب اصلی حق که منتظری باشد، کنار زده شد و با کارگردانی آقای هاشمی رفسنجانی و شعبده بازی، و با یک قیام وقعود، به صورت کمیک و خنده دارآقای خامنه ای را بر کرسی رهبری نشانده شد. حقیقت را بخواهید، با خلیفه سازی در سقیفه بنی ساعده قابل مقایسه نیست.
با وجودی که حسب یادداشتهای روزانه شخص آقای هاشمی و مرحوم منتظری و حسنیان مسئول اطلاعات کشور به هنگام فوت آقای خمینی تمام اهرمهای قدرت و صحنه گردان اداره امور لشگری و کشوری و… در ید اختیار آقای هاشمی بوده، اما چون در آن زمان خود را در وضعیتی که کرسی رهبری را قبضه کند نمی دیده، به دنبال جستجوی شخصی بوده که هم بشود او را به عنوان رهبر مطرح کرد و هم کسی باشد که تنها به عنوان رهبری قناعت کند ولی شیرازۀ امور مانند دوران خمینی و بنام وی در دست خودش باشد . وی این خصیصه را ظاهراً و به غلط و بدون توجه به قانون قدرت در آقای خامنه ای دیده است.در تمام مراحل رهبری سازی جهت قبضه کردن قدرت آقای رفسنجانی و احمد آقا یار و مددکار همدیگر بودند، چون بدون موافقت و همراهی احمد آقا امکان پذیر نمی شد. البته احمد آقا نه چندان دور فهمید که بازی خورده است ولی کار از کار گذشته بود و حتی جانش را هم بر آن گذاشت ودیگر پشیمانی سودی نداشت. هر کدام از ما هم که از انتقادِ از خود و بازگو کردن حقایق وحشت داریم، حقایق را با خودمان به گور می بریم و آقای حسن خمینی هم بعد از مرگ و گشته شدن پدر گفت: پدرم گنجینه ای از اطلاعات را با خود به گور برد. احمد آقا اعمال توطئه گرانه خود را بعداً چنین بیان کرد: « من در جهت مصلحت امام به هیچ فرد و گروهی رحم نکرده ام و خیلی ها را در این راستا رنجانده ام که هنوز هم از این جهت ناراحت نیستم.»(95)
محمد جعفری
نمایه و یادداشت:
89- لوح مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دوره سه، جلسه 121 تاریخ: 11/4/68.
90- سازندگی و بازسازی، ص 480.
91- همان سند، ص 480و481.
92- همان سند، ص 481.
93- همان سند، ص 484.
94- بنا بر کتاب آقای عارفی «به نام طبیب دل ها» بی بی سی در تاریخ 14/03/1391،گزارش کرد که آیت الله روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در اواخر شب سیزدهم خرداد ۱۳۶۸ در تهران درگذشت.
95- نقل از از وصیتنامه، احمد خمینی – 30/ شهریور/1371= 23/ ربیع الاول/ 1413.