back to top
خانهدیدگاه هانیما حق پور: انتخاب بین بد و بدتر؛ روا یا ناروا؟

نیما حق پور: انتخاب بین بد و بدتر؛ روا یا ناروا؟

pazzel jahanbiniشخصیتهای بسیاری از شرکت در انتخابات و رأی به اصطلاح سلبی حمایت کرده اند، امیدوارم این بار، در صورت خطا بودن نظرات و تحلیل هایشان، مسؤولیت آن را بپذیرند و بدان در عرصه عمومی اعتراف نمایند و به مانند وقایع صدر انقلاب، دست به توجیه راهبری های اشتباهشان نزنند. متن زیر را که در آن به واکاوی فلسفی تز انتخاب بین بد و بدتر پرداخته ام، تاکنون چند بار منتشر نموده ام و اکنون نیز در آستانه انتخابات آن را مجدداً منتشر می نمایم، شاید برای برخی آگاهی بخش باشد.

یکی از روشهای قدرتمداری، محدود کردن گزینه‌ها و آزادی زیرسلطه‌ها در انتخاب است. آنچه از نظر سلطه‌گر خوب و خوب‌تر و خوب‌ترین است، برای زیرسلطه، بد و بدتر و بدترین است. از این رو سلطه‌گر برای زیرسلطه امکان انتخاب بین طیف خوب و خوب‌تر و خوب‌ترین را باقی نمی‌گذارد، بلکه او را مجبور می‌کند به ماندن در محدوده بد و بدتر، و به او می‌باوراند که اگر بد را انتخاب نکند، گرفتار بدتر می‌شود. این رفتار سلطه‌گر، طبیعت سلطه‌گری است و از او انتظاری غیر از این نمی‌توان داشت، اما اینکه زیرسلطه تن به انتخاب «بد» می‌دهد به امید اینکه وضعیت او «خوب» شود یا حداقل «بدتر» نشود، جای تأمل دارد. چرا که از حق جز حق پدید نمی‌آید و از ناحق نیز جز ناحق پدیدار نمی‌گردد. حال وقتی گزینه‌ای «بد» است، پس «ناحق» است و زایش ناحق دارد، بنابراین هر گاه «بد» را انتخاب کنیم، نتیجتاً به طور طبیعی دچار «بدتر» و در نهایت دچار «بدترین» می‌شویم. چرا که وقتی گزینه‌ای «بد» است یعنی میزان ویران‌گری آن از میزان سازندگی آن بیشتر است، بنابراین برآیند آن ویران‌گری است، و این طبیعی است که با تخریب بیشتر، وضعیت «بدتر» می‌شود و این روند ادامه می‌یابد تا «بدترین» که نتیجه‌ای جز هلاک و نابودی نخواهد داشت.


توجه شود که هیچ پدیده‌ای وجود ندارد که تماماً و مطلقاً «ناحق» باشد، و لفظ «ناحق» به پدیده‌هایی اطلاق می‌گردد که امتزاج حق و ناحق باشد، زیرا اگر پدیده‌ای فرضاً ناحق مطلق باشد، فاقد هرگونه روابط توحیدی بوده و واجد زور مطلق می‌باشد، و می‌دانیم که هیچ پدیده‌ای هستی نمی‌یابد مگر به توحید اجزاء،(1) بنابراین پدیده‌ای که مطلقاً ناحق باشد، هیچگاه هستی نمی‌یابد و طول عمر آن صفر خواهد بود، به عبارت دیگر؛ در آستانه پیدایش، نابود می‌گردد.
شاید گفته شود؛ وقتی تن به انتخاب «بد» می‌دهیم، می‌خواهیم از آن به عنوان «مُسکن» در جهت تسکین موقت درد بهره‌ ببریم تا فرصت یابیم به درمان بپردازیم. اما این توجیهی بیش نیست، چرا که از بدو انتخاب «بد»، ویران‌گری آغاز می‌شود و وضعیت روی به بدتر شدن می‌نهد. بنابراین درمان هر لحظه زودتر آغاز گردد، از تخریب بیشتر جلوگیری می‌شود و امکان توفیق بیشتری در درمان وجود خواهد داشت.


و نیز شاید گفته شود؛ اگر ما «بد» را داوطلبانه انتخاب نکنیم، محتمل است که «بدتر» مسلط گردد، از این رو ما «بد» را انتخاب می‌کنیم، تا که دچار «بدتر» نشویم. در پاسخ باید گفت؛ اولاً در نظام عالم، اجباری در انتخاب بین بد و بدتر نیست و همیشه گزینه خوب نیز وجود دارد، چرا که خدا وجود دارد و چون او حق مطلق است، بنابراین همواره گزینه یا گزینه‌های حق نیز وجود دارند و یافتن و انتخاب آنها، همان زیست بر اساس «موازنه منفی یا عدمی» است که در مقاله اول از این سری مقالات با عنوان «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها» بدان پرداخته شد.(2)


ثانیاً؛ هرگاه تن به انتخاب «بد» بدهیم تا اکنون دچار «بدتر» نشویم، در واقع در جهت بقاء بیشتر سلطه‌گر عمل کرده‌ایم، چرا که هر چند سلطه‌گر می‌پندارد اگر «بدتر» از سوی زیرسلطه انتخاب گردد برای او بهتر خواهد بود، اما غافل است از اینکه هر چه اِعمال زور از سوی او بیشتر گردد، سریع‌تر از سوی زیرسلطه تحمل ناپذیر می‌گردد، و نیز بنا بر ویژگیهای قدرت سریع‌تر خویش را تخریب می‌کند، بنابراین، طول عمرش کوتاه‌تر می‌گردد. حال باید به این نکته توجه نمود که حاصلضرب «طول عمر سلطه‌گر» در «میزان ویران‌گری» او، در حالت انتخاب «بد»، بیشتر از انتخاب «بدتر» است چرا که هر چه ویران‌گری سلطه‌گر بیشتر گردد، طول عمرش به نسبت بیشتری کوتاه‌تر می‌شود، زیرا همانطور که گفتیم؛ هم از سوی زیرسلطه، زودتر تحمل ناپذیر‌ می‌گردد و هم سریع‌تر پتانسیلهای خویش را از دست می‌دهد، چون بنا به ویژگیهای قدرت؛ «قدرت در جریان بزرگ‌ و متمرکز شدن، بخشی از صاحبان خود را حذف می‌کند».(3) به عبارت دیگر؛ هر چه به تناسب نرخ تخریب کمتر، رابطه سلطه‌گر ـ زیرسلطه طولانی‌تر گردد، برآیند ویران‌گری بیشتر از حالتی خواهد بود که در آن نرخ ویران‌گری بیشتر باشد و به تناسب آن طول عمر این رابطه کمتر. البته ناگفته نماند که این داوری زمانی صحیح خواهد بود که زیرسلطه، گزینه خوب را انتخاب نماید و در رشد و سازندگی خود بر اساس استعدادها و حقوق ذاتی خویش و تغییر روابط قوا به روابط توحیدی بکوشد تا پتانسیل بیشتری از سلطه‌گر را در حفظ روابط قوا تحلیل برده و او را بیشتر تضعیف نماید.


ثالثاً؛ از آنجایی که قدرت، گرفتار جبر بزرگ و متمرکز شدن و سپس انحطاط و انحلال است، باید توجه نمود که همواره سلطه‌گران، بد را با بدتر، و بدتر را با بدترین جانشین می‌کنند، و این دلیل دیگری است بر این واقعیت که زیرسلطه‌ها با انتخاب «بد» گرفتار «بدتر» و «بدترین» خواهند شد. (بخشی از مقاله روشهای قدرتمداری/ نیما حق پور)

 پی‌نوشتها:

1ـ رجوع کنید به مقاله «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها»، نیما حق پور، وبسایت انقلاب اسلامی در هجرت، مرداد 1393

2 ـ همان

3 ـ مقاله «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق»، نیما حق پور، وبسایت انقلاب اسلامی در هجرت، شهریور 1393

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید