رای وجدان من “نه “است و وجدانم آسوده است زیرا:
هـیچگاه تا به این حد، مرز و خط کشی اخلاقی و اصولی بین جنبش تحریم و حاکمیت و دو جناحش شفاف و واضح نبود.
من رأی ندادم و وجدانم آسوده است.
وجدانم آسوده است زیرا:
١- به خود و مردم خود دروغ نگفته ام
٢- وجدان اخلاقی خود را با “مصلحت سنجی” و توجیهات رنگارنگ تخدیر نکرده ام و مردم را نیز به تخدیر وجدان اخلاقی نخوانده ام.
٣- وارد بازی خانمانسوز “قمار” انتصابات نظامی- مافیایی نشده ام، چرا که بر خلاف کسانی که معتقد بودند “شرکت در انتخابات به قمارش می ارزد!”، نتیجه ای جز باختِ سیاسی-اجتماعی- فرهنگی و اخلاقی بر این قمار قائل نبوده و نیستم.
۴- رأی خود را به پای تأیید مقام “ولایت مطلقه فقیه”، ذبح شرعی نکرده ام.
۵- از حقِ اول که حاکمیت جمهور مردم است، نه غفلت کرده ام، و نه مردم را به غفلت و نسیان آن، فرا خوانده ام.
۶- میدان عمل سیاسی خود را به مدار بستۀ بد و بدتر محدود نکرده و افق مدار باز خوب و بهتر و بهترین را به روی خود و مردم وطنم، باز گذاشته ام.
٧- امید خود و مردم وطن خود را به عملکرد قاتلان و جانیان، منجمله ٣ وزیر مخوفِ اطلاعات رژیمی سرکوبگر، محدود و محصور نکرده ام.
٨- با قلب معنای امید، نمایندگان نا امیدی و فساد و خشونت را “نماینده امید”، به مردم جا نزده ام.
٩- ارزش رأی خود را به مصلحت سنجی و استصواب و سلطۀ نظر ۶ عضو شورای نگهبان رژیم مافیایی ولایت فقیه واگذار نکرده ام.
١٠- آرمان و امید خود را به وطنی آزاد و مستقل و حقوقمند که تحقق آن منوط به عملکرد و کنش و تمهیدات خودسنجیده و بسیج نیروهای محرکۀ خود است، از دست نداده ام.
مبارزه برای استقرار آزادی و دموکراسی در ایران، با این “انتخابات”، پایان نیافته و
رسالت و مسئولیت همۀ هموطنان در باز سازی وطن، به قول شاعر آزادۀ ایران سیمین بهبهانی، بر جاست:
دوباره میسازمت وطن!،
اگر چه با خشت جان خویش،
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش،
…
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش،
دوباره، یک روز آشنا،
سیاهی از خانه میرود،
٨ اسفند ماه ۱۳۹۴