back to top
خانه-اخبار روزافزایش نابرابری هزینه ها با دستمزد ها و خراب تر شدن وضعیت...

افزایش نابرابری هزینه ها با دستمزد ها و خراب تر شدن وضعیت اقتصادی مردم در سال آینده/ افزایش نرخ ارز توسط حکومت علت اصلی تورم

 جمعه ۱۴۰۲.۱۱.۲۷- آسمان پر شده از ابرهای سیاه. ابرهایی که توی هم می لولند و گاه از سر و کول هم بالا می روند. کمی آن سوتر ابرهای پا به ماه که انگار ساعت دردشان نزدیک است، باد را به یاری می خواهند؛ درد توی تن شان پیچیده و رنگ شان از درد، سیاه شده است. باد آغوش باز می کند. هر کدام را به بغل می گیرد و به سمت قابله دشت می برد تا بار را آنجا به زمین بگذارد. مقصد، دشت است. باد ابر را به آن سو می برد؛ اما در این میانه ابرها گاه روی شهر، بارشان را روی زمین می گذارند و از قطرات باران روی سر شهر، فارغ می شوند.

باران خودش را توی خیابان شلوغ سرازیر می کند. روی سر مردمان شهر. مردمانی که گاه از حیرانی اوضاع راهی خیابان می شوند. خیابان هایی که هر روز شاهد چهره هایی درهم است که توی صورت شان «کاسه چه کنم»، نقش بسته است. مثل شلوغی این روزهای بازار تهران یا هر بازار دیگر. مردمانی که گروه گروه به بازار پناه می برند و گاه، آخر ماجرا با دستانی خالی به خانه بازمی گردند؛ گویی که هیچ چیزی که به مذاق شان خوش آمده باشد، گیر نیاورده باشند.

آن روز که «جواد آقا» را دیدم؛ او هم همین طور بود. مثل خیلی ها حیران توی خیابان راه می رفت. از بوسه های محکمی که بر گونه زردرنگ سیگار می زد، کاملا مشخص بود که در عالمی دیگر غرق است و حال را اصلا نمی فهمد. از دور نگاهش می کردم. سیگارش را انداخته بود و دست هایش را توی جیب کرده بود؛ مثل آدم هایی که در هپروت اند، برای خودش می رفت. توی شلوغی خیابان گویی که غیر از خودش، کسی را نمی دید. خودش بود و خودش. انگار که یاد بچگی هایش افتاده باشد، سر راه قوطی پلاستیکی نوشابه را شوت کرد و… .

جواد آقا از زندگی می نالید. از اینکه هیچ چیز جای خودش قرار ندارد. از اینکه طول و عرض زندگی با هم نمی خواند و از اینکه همیشه روزهای آینده صرف روزهای گذشته می شود. همان که قدیمی ها می گفتند پیش خور کردن. کارکردن در روزهای آینده برای از عهده برآمدن هزینه روزها گذشته! آنچه جواد می گفت، معنی دقیق ترش این بود: قواره زندگی مان به هم خورده. لباس هایش گشاد شده و به تن زندگی زار می زند و…! جواد کلی حرف زد. همان حرف های من و شما. حرف هایی که از کوچک شدن سفره ها خبر می دهد و از اقدامات نامناسبی که اگر برای مدیریت وضع موجود انجام نشود، نتیجه ای بهتر در بر دارد. جواد یکی از آدم هایی است که توی خیابان راه می رود و یک نفر به شلوغی بازار می افزاید؛ اما نه دل و دماغ خرید دارد، نه… .

شلوغی سرشار از زندگی:

داخل بازار شلوغ است. خیابان میان هیاهوی جمعیت گم شده است. از هر سر صدایی بلند است و همهمه کل بازار را گرفته است. یکی داد می زند: «بدو سه تا ۵۰ تومن»! دیگری انگار که زوری باشد، مشتریان را به داخل مغازه، فرا می خواند. یکی از مغازه دارها می گفت: اصلا کاسبی این روزها خوب نیست. خرج و دخل مان به هم نمی خواند و نمی توانیم جواب مردم را بدهیم. کلی جنس خریده ایم و برایش چک کشیده ایم. حالا باید بدویم و پول جور کنیم تا طلب مردم را بدهیم.

اینها بخشی از سخنان بازاریان است. بازار دم عید که انگار فقط شلوغی را به خود می بیند؛ اما مثل سال های قبل رونق چندانی ندارد. شلوغی بازار و ناله های فروشنده ها انگار تناقضی را جلوی چشم پدیدار می کند. تناقضی که احتمالا از دید اهالی دولت، پنهان مانده است. همین ایام عید سال گذشته بود که سخنگوی دولت برای بازدید از ستاد مرکزی هماهنگی خدمات سفر، به محل ستاد رفته بود و بعد از جلسه، با خوشحالی از آمارهایی که به او داده بودند، خبر داد و به طور ویژه شلوغی جاده ها را به دلیل اوضاع مالی خوب و مناسب مردم اعلام کرد. آن روز علی بهادری جهرمی، سخنگو و رئیس شورای اطلاع رسانی دولت و دبیر هیئت دولت، گفت: آمار و ارقامی که در این جلسه شنیدم، بسیار دلگرم کننده بود. درباره تصادفات و حوادث جاده ای دوست داریم که این آمار به سمت صفر برسد؛ اما این یک واقعیت تلخ است که باید به سمت کاهش آن پیش برویم. خوشبختانه امسال حجم تلفات جانی کاهش داشته و ان شاءالله این آمار کمتر هم خواهد شد و تا پایان سفرهای نوروزی کمتر اخبار تصادفات و حوادث را داشته باشیم تا شیرینی عید نوروز بیشتر احساس شود.

جهرمی اینها را که گفت، به نقطه مهم سخنانش رسید و از همه این آمارها نتیجه گرفت: زیادبودن سفرها نشان دهنده توان مالی مردم است و از این بابت خوشحالیم که مردم می توانند به مسافرت بروند. برای من جای سوال بود که چرا تهران شلوغ است و اکنون فهمیدم که به دلیل برنامه ریزی خوب ستاد هماهنگی سفر بوده است. انشاءالله بتوانیم توزیع زمانی را به توزیع مکانی اضافه کنیم. در حد توان حتما پیگیر حل مشکلات حوزه گردشگری خواهم بود.

شلوغی سرشار از زندگی همین است که سخنگوی دولت گفته است. با این حال مردم داخل کوچه و خیابان کمی از این فضا دور هستند. آنها به احتمال چیزهایی می بینند و موضوعاتی را لمس می کنند که احتمالا از دید دولتمردان گاهی دور می ماند. وضعیت جواد آقا یکی از آن مواردی است که با آنچه سخنگوی دولت گفته و در تاریخ مانده، در تناقض است. جواد جزئی از این شلوغی است. جزئی از آنهایی که بازار و خیابان را شلوغ می کند؛ اما حضورش در خیابان خیلی به وضعیت مالی اش ربطی ندارد یا حضور دیگر مردمانی که حیران توی خیابان و بازار می گردند و در پایان با دست خالی گویی که چیز دندان گیری که مطلوب ذائقه شان باشد، گیر نیاورده و سلانه سلانه راهی منزل می شوند.

نتیجه گیری سخنگوی دولت و ارتباط خوبی وضعیت مالی با شلوغی جاده های شمال هرچند برای مردم ملموس نیست؛ اما برخی از کارشناسان هم آن را رد کرده بودند. مرتضی افقه، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران همان زمان در پاسخ به این برداشت گفته بود: شلوغ بودن جاده شمال به هیچ روی ربطی به خوب بودن وضعیت اقتصادی خانوار ها در ایران ندارد. این روزها زیاد می شنویم که چون جاده ها در تعطیلات شلوغ می شود، به آن معنی است که وضع مردم خوب است، من این حرف را حرف خطرناکی می دانم؛ چون این ترس وجود دارد که برای بهتر نشان دادن وضع مردم، مسئولان دست از مدیریت ترافیک بکشند و بگویند آن قدر وضعیت مالی خوب است که جاده به طور کامل قفل شد و شاید هرچه ساعات ماندگاری مسافران بیشتر باشد، آمار بهتری به افکار عمومی ارائه شود. او می گفت: دلایل متعددی وجود دارد که طبق آن می شود اثبات کرد شلوغی جاده ها هیچ ربطی به وضعیت مالی مردم ندارد. مثل این می ماند که بگوییم ترافیک تهران نشان از وضع خوب مردمی دارد که مدام ماشین می خرند؛ درحالی که ترافیک تهران به دلیل مدیریت بسیار اشتباه از یک سو و نارسایی شدید حمل ونقل عمومی از سوی دیگر است. اگر وضعیت مردم این قدر خوب است، چرا خودتان معتقدید که ۶۰ میلیون نفر از جمعیت ایران نیاز به حمایتی بالاتر از یارانه ۴۵ هزارتومانی دارند. واقعیت این است که شش دهک از جمعیت ایران فقیر هستند و این را حتی در آمارها هم می توان دید. به گفته این استاد دانشگاه، از سوی دیگر باید در نظر داشته باشید که بسیاری از این مسافران نیز روش سفرشان طوری است که حتی به اقتصاد شهری که به آن می روند خدمتی نمی کنند، در چادر می خوابند، روی پیک نیک غذا می پزند و شاید آنچه به جا می گذارند، زباله تولیدی شان باشد. کافی است تصاویر خیابان ها و پارک های شهرهای میهمان پذیر را در ماه های اوج سفر ببینید تا این گزاره اثبات شود.

اقتصاد یک مسیر دو طرفه:

اقتصاد یک مسیر دو طرفه است. کارآفرین کار ایجاد می کند. نیروهایی با سطوح مختلف در مجموعه هایی که سرپا می شوند به کارگیری خواهند شد. مراکز تولید کالا و خدمات تولید می کنند و مردم با خرید کالا و خدمات، به چرخ اقتصاد بنگاه کمک می کنند. این طور است که چرخ اقتصاد می چرخد. مثل سانتریفیوژ می ماند. هرقدر این گردش سرعتش بیشتر شود (خرید کالا به عنوان تقاضا و فروش به عنوان عرضه)، اقتصاد غنی و غنی تر می شود. اما گاه چرخ ها به جایی گیر می کنند که دیگر امکان حرکت ندارند یا خیلی کند حرکت می کنند. کارگران این روزها در پی محاسبه افزایش حقوق اند. هر سال دقیقا در چنین وقتی همه شان چرتکه برمی دارند تا حساب کنند آنچه قرار است به عنوان حقوق و دستمزد بگیرند، در مقابله با وضع اقتصادی و تورم، چطور قرار است پیروز از زمین بیرون بیاید. چطور قرار است دستمزدی بگیرند که هم بتوانند به سفر بروند و به خیابان تا مراکز جمعیتی را شلوغ کنند و بتوان از آن نتیجه گرفت وضع مردم خوب است و هم این دستمزد طوری باشد که باز صدای عده ای در نیاید که داریم ورشکست می شویم یا مجبوریم بنگاه های اقتصادی را تعطیل کنیم.

این موضوع را با حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا، در میان گذاشتیم. راغفر در پاسخ به این پرسش که هر وقت صحبت از افزایش دستمزد می شود، کارفرمایان فریاد برمی آورند که اگر چنین شود واحدهای تولید تعطیل می شوند، با این گزاره موافقید یا خیر؟ به «شرق» گفت: طبیعی است که وقتی قیمت هر کالا یا خدماتی افزایش پیدا کند، اثرات قیمت نسبی بر آن بار می شود و افزایش قیمت بر بازار هم تأثیر می گذارد. او افزود: از این نظر آنها درست می گویند اما باید دید مقصر کیست؟ آنها راست می گویند اما از این جهت راست می گویند که هزینه های بنگاه تولید یا اقتصادی شان با افزایش حقوق و دستمزد، افزایش پیدا می کند. اما باید دقت داشته باشیم که افزایش هزینه های واحدهای تولید و بنگاه های اقتصادی فقط مربوط به دستمزد نیست. به این دلیل که سهم دستمزد بنگاه ها از کل مخارج، کم و نازل است. من دقیق محاسبه نکرده ام اما برآوردم این است که این سهم حدود ۱۰ درصد است.

راغفر تأکید کرد: نکته ای که وجود دارد این است که این واحدها، هزینه های دیگری هم دارند. مسئله اصلی ما دستمزد نیست، بلکه نرخ ارز است که توسط خود دولت تغییر می کند. برای چه؟ احتمالاً برای اینکه کسری بودجه را تأمین کند. حالا هزینه این نوع مدیریت را چه کسی می دهد؟ حتماً تولیدکننده، کارفرما و مردم عادی این هزینه را می پردازند. حتماً این هزینه را آن کارفرما هم می پردازد. اما اگر موضوع فقط دستمزد بود، با افزایش حقوق و دستمزد مطابق وضع درست می شد. حالا کارفرمایان چون زورشان به عوامل شکل دهنده تورم نمی رسد، فشار موجود سر کارگر و نیروی کار خالی می شود. تأکید راغفر این است که این نابرابری هزینه ها و وضعیت در سال آینده، بدتر هم خواهد شد و با افزایش تورم، مدیریت وضعیت موجود در بنگاه ها سخت تر خواهد شد. دولت اعلام کرده تورم ۴۰ درصد است و همین حدود را برای سال آینده نیز برآورد کرده اند، اما با برآوردهایی که انجام داده ایم به نظر من تورم چه بسا، ۶۰ درصد یا بیشتر باشد؛ به ویژه با شرایطی که در حال حاضر داریم. به هر حال تورم هم میانگین ۳۰۰ یا ۴۰۰ قلم کالاست و برای مردم بیشتر آن بخش حس می شود که سبد کالایی شان را تشکیل می دهد.

آنچه راغفر درباره تورم می گفت، با گزارش مرکز آمار ایران درباره تورم دی ماه سازگار است. طبق اعلام مرکز آمار، در دی ماه ۱۴۰۲، تورم نقطه به نقطه خانوارهای کشور، ۳۸،۵ درصد بوده است؛ یعنی خانوارهای کشور به طور میانگین، ۳۸.۵ درصد بیشتر از دی ماه ۱۴۰۱ برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کرده اند. تورم نقطه به نقطه دی ماه ۱۴۰۲ در مقایسه با ماه قبل، ۱،۷ واحد درصد کاهش داشته است؛ منظور از تورم نقطه به نقطه، درصد تغییر عدد شاخص قیمت نسبت به ماه مشابه سال قبل است.

در گزارش مرکز آمار آمده است: در دی ماه ۱۴۰۲، شاخص قیمت مصرف کننده خانوارهای کشور به عدد ۲۲۲،۷ رسیده است که نسبت به ماه قبل ۲.۶ درصد افزایش، نسبت به ماه مشابه سال قبل ۳۸.۵ درصد افزایش و در ۱۲ماهه منتهی به ماه جاری نسبت به دوره مشابه سال قبل ۴۳.۶ درصد افزایش داشته است.

در گزارش مرکز آمار که میانه بهمن منتشر شده، تورم ماهانه نیز مدنظر قرار گرفته است. منظور از تورم ماهانه درصد تغییر عدد شاخص قیمت نسبت به ماه قبل است. در دی ماه ۱۴۰۲، تورم ماهانه خانوارهای کشور برابر ۲،۶ درصد بوده است. تورم ماهانه برای گروه های عمده «خوراکی ها، آشامیدنی ها و دخانیات» ۲.۴ درصد و برای گروه عمده «کالاهای غیرخوراکی و خدمات» ۲.۷ درصد بوده است.

مهم ترین بخش این گزارش بخش مربوط به تورم سالانه است. در گزارش مرکز آمار بر این موضوع هم تاکید شده است که منظور از نرخ تورم سالانه، درصد تغییر میانگین اعداد شاخص قیمت در یک سال منتهی به ماه جاری، نسبت به دوره مشابه قبل از آن است. در دی ماه ۱۴۰۲، نرخ تورم سالانه برای خانوارهای کشور به ۴۳،۶ درصد رسیده که نسبت به همین موقع در ماه قبل، ۰،۸ واحد درصد کاهش یافته است.

زندگی ملموس:

هزینه های زندگی چه کارگر باشی و چه بازاری، افزایش پیدا کرده است. این را همه شهروندان با پوست، گوشت و استخوانشان، لمس می کنند. اینکه یک مسئول دولتی آمار بدهد که تورم کاهش پیدا کرده است، برای مردم قابل قبول نیست. در افزایش تورم هم مطابق آنچه کارشناسان می گویند، افزایش دستمزدها چندان تأثیر ندارد. اینکه افرادی در دورن جلسات جایی به نام شورای عالی کار برای مقابله با تورم احتمالی بهانه افزایش میزان دستمزدها را می آورند هم دور از واقعیت است. مردم در کف جامعه چیزی را حس می کنند و زندگی تنگنای معیشت را برای همه چنان ملموس کرده که دیگر نمی توان به راحتی هر عدد و رقمی را به عنوان دستاورد به خورد آنها داد. همین چندی پیش خبرگزاری مهر، در گزارشی رسماً نرخ تورم در سال های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ را بالای ۴۵ درصد اعلام کرد. به این ترتیب اگر بخواهیم قدرت خرید حقوق پرداختی کارکنان شاغل و بازنشستگان را نسبت به سال ۱۴۰۰ حفظ کنیم، باید در این دو سال بیش از ۹۰ درصد به حقوق این قشر که دارای درآمدهای ثابت پایینی در شرایط تورمی فعلی هستند، اضافه می شد؛ این تأکیدی است که یکی از تحلیلگران اقتصادی درباره حقوق کارکنان دولت در خبرگزاری مهر داشت. این رقم قطعا برای اقشار با درآمد پایین تر و حداقل بگیران جامعه بالاتر است. بخش های مختلف جامعه سختی های معیشتی را به راحتی درک می کنند. به راحتی داخل بازار و کف خیابان این جامعه، نداری و گاه ناتوانی در پرداخت برخی از هزینه ها را درک می کنند. فضل الله صلواتی، استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان را بسیاری از اهالی فرهنگ می شناسند. او در گفت وگو با «شرق» درباره اوضاع اقتصادی بر این موضوع تاکید داشت که در حوزه تامین معیشت مردم، بخش های مختلف حاکمیت ناموفق بوده اند. چه دولت و چه مجلس قول های زیادی داده اند که هیچ کدام از آنها محقق نشده است. او می گفت: آقای قالیباف بارها فرموده اند ما برای بهبود وضع معیشتی مردم آمده ایم. بیشتر نمایندگان مجلس هم همین موضوع را تایید کرده اند اما همین الان به خیریه های سطح شهر خودتان مراجعه کنید؛ خواهید دید برخی از مردم نان و پنیر هم گیر نمی آورند و در شرایط سختی معیشتی به سر می برند. خود مراکز معتبر دولتی هم بیش از ۵۰ درصد جمعیت را زیر خط اعلام کرده اند و آنها را واجد دریافت یارانه می دانند. او افزود: سوال همه ما این است که پس این مجلس چه کرده؟ این شعارها چطور شده است؟ وعده هایی که جناب آقای قالیباف یا آقای رئیسی دادند، چطور شد؟ چرا هیچ کدام عملی نشد؟ دولت گاهی گزارش هایی می دهد که برای مردم قابل لمس نیست. مثلا اینکه فلان پروژه عمرانی انجام شده است. ما درباره این موضوعات بحثی نداریم. اگر دولت یک جا راهی کشیده یا یک طرح آبرسانی انجام داده، خدا پدرش را بیامرزد اما همه باید بدانیم اصل موضوع معیشت مردم و خوراک آنهاست. اصل زندگی مردم است. اصل داروی مردم است که نباید روز به روز گران تر شود.

این استاد بازنشسته دانشگاه گفت: خدا نکند که کارتان به دارو و درمان بیفتد. بروید ببینید این داروها چه قیمتی شده است. خود من که داروهایم هر دو یا سه ماه ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار تومان هزینه داشت، الان حدود یک میلیون و ۵۰۰، ۶۰۰ هزار تومان هزینه دربر دارد. اینها را به عنوان نمونه عرض می کنم، این برای همه صادق است. مگر یک معلم بازنشسته می تواند از پس این هزینه ها بربیاید؟ حالا به فرض یک سوم یا بیشتر آن را هم بیمه بپردازد. حالا اگر کسی از یک خانواده دچار بیماری خاص شود که هیچ. برخی از این بیماران خاص که تحت پوشش هیچ نوع بیمه ای نیستند. صلواتی گفت: خودتان به عنوان خبرنگار فکر کنید اینها چطور زندگی می کنند. اینها را همه حس می کنند. در این زمینه اصلا مهم نیست شما چپ هستید یا راست. همه لمس می کنند گوشت قیمتش چقدر است یا مرغ چه قیمتی دارد. چه راست و چپ اینها برای همه قابل لمس است. اینها همه هزینه هایی است که معیشت را سخت می کند، مگر یک معلم بازنشسته لیسانسه چقدر حقوق می گیرد که بتواند از عهده این هزینه ها بربیاید؟

اینها بخشی از واقعیت وضع معیشت در جامعه است که گاه در کلام دولت مردان طور دیگر بیان می شود. همین چندی پیش رئیس جمهوری در گزارش مربوط به دهه فجر، آمار و ارقامی را اعلام کرد که انتقادهای زیادی را دربر داشت. انتقادهایی که در بخش های مختلف جامعه نمود داشت و در کوچه بازار گاه به تلخی و گاه به طنز، درباره آن صحبت می شد. صحبت هایی که به نظر می رسد اگر کمی در میان جامعه کارگری، کارمندی و بازنشستگان آمدوشد داشته باشیم، شاید طور دیگری بیان می شد.

منبع: روزنامه شرق

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید