back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: خامنه ای، صریحا اعلام کرد که فردی از قماش خودش...

بنی صدر: خامنه ای، صریحا اعلام کرد که فردی از قماش خودش رهبر آینده می شود!

Banisadr1عصر جدید: آقای خامنه ای اخیرا از نجیب و نانجیب صحبت به مبان آورد و حمله شدیدی به مخالفانش کرد. بررسی شما از سخنان او چیست؟

  برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

بنی صدر: نه شخص او و سخنان او، بلکه آنچه که از زبان قدرت می تواند بیرون اید را بررسی می کنم. بین این سخنرانی ایشان با سخنانش بعد از تقلب بزرگ در انتخابات 88، تفاوت آشکاری وجود دارد، آنزمان چون تقلب به دستور او صورت گرفته بود و مردم به جنبش درآمده بودند از موضع دفاع، سخن می گفت، از گریه هم مضابقه نمی کرد، اما اینبار از موضع حمله و تهاجم صحبت کرده، چون خاطرش جمع است که آنچه در این انتخابات مهندسی شده انجام گرفته، نمی تواند از ناحیه آنهائی که در همین سخنرانی به آنها حمله کرده، زیر سئوال برده بشود، چون آنها هم رای داده اند، یعنی این انتخابات را قبول کرده اند. اگر رای دادن کافی نبوده، آقای محمد خاتمی صحبت هم کرده و گفته “این انتخابات پیروزی رهبر بوده و آقایان میر حسین موسوی و کروبی هم که رای دادند خود را در نظام تعریف کرده اند”، با اینکه از ناحیه آنها هم پوزش خواسته است، اما کافی نبوده و آقای خامنه ای همین پوزش را دستاویز حمله کرده و آنها را بلحاظ اینکه انتخابات صحیح سال 88 را زیر سئوال برده اند، فتنه کرده اند، مردم را به خیابانها کشانده اند و به نظام، زیان بزرگ وارد کرده اند، نانجیب خواند. در این تهاجم، آقای هاشمی رفسنجانی که آنجا نشسته بود را هم معاف نکرد، وقتی گفت که “انتقاد از شورای نگهبان قانونا و شرعا ممنوع است”، یعنی نه تنها می خواست توی دهن ایشان بزند که چرا بعد از انتخابات هم چیزی راجع به بررسی صلاحیتها گفته بود، بلکه می خواست بگوید که اگر شورای نگهبان، تقلبهایی را در آن بخش از انتخابات مهندسی شده که انجام نگرفته، انجام داد پیشاپیش راه اعتراض را ببندد و هرکس بخواهد به عمل شورای نگهبان اعتراض کند پیشاپیش عمل او غیر قانونی و غیر شرعی و بنابراین قابل مجازات باشد. خامنه ای چه نیازی دارد که بقیه انتخابات هم طوری شود که او می خواهد؟ می خواهد از این مهندسی که انجام داده این را القا کند که مردم ایران با طیب خاطر رای داده اند و این آقا را نه تنها در مقام ولایت مطلقه فقیه پذیرفته اند و تثبیت کرده اند و بقول آقای محمد جواد لاریجانی، 10 سال تضمین کرده اند، بلکه به همان صورتی که می خواسته، به تمام ترکیب دو مجلس رای دادند. این را قدرت ایجاب می کند، گمان نکنید که دلخواه آدمیست، آدم قدرتمدار چون بنده قدرت است انچه را که قدرت می خواهد بر زبان می آورد و عمل می کند.

آقای خامنه ای در جای جای سخنرانی اش گفته که “این انتخابات به نظام دوام بخشیده و یک انتخابات عالی است و … “. ولی آیا واقعا این طور است و مردم ایران به ولایت مطلقه فقیه رای داده اند؟ آیا آقای خاتمی راست گفته و خود این آقا راست می گوید؟ خیر، راست نمی گویند، میدانند هم که راست نمی گویند. قبلا راجع به اینکه تعداد آرا ضربدر 2 شده، صحبت کرده ام. بین انچه که در روز 8 اسفند اعلام شد و انچه که بعدا توسط ستاد انتخابات وزارت کشور تحت عنوان 34 میلیون نفر اعلام شد، 6 میلیون تفاوت وجود دارد. این شش میلیون از کجا آمد؟ آنها دیدند 28 میلیون کافی نیست، چون 50 درصد می شود؛ با این انتخابات، وضعیت شفاف شده چون همه آنهایی که در درون رژیم و حاشیه رژیم بودند، بطور هماهنگ با تمام دستگاههای تبلیغاتی داخل و خارج (بی بی سی که خود را بیشتر از همه واله و شیدا نشان داد و عمل کرد)، همه اعم از روحانی و غیر روحانی در قم و تهران جمع شدند و 50 درصد مردم را پای صندوق بردند و این ورشکستگی است، چون قضیه بدین صورت درآمده، پس 50 درصدی که پای صندوق نرفته اعتراف روشن و واضح است که آنها دانسته و آگاهانه این انتخابات را تحریم کرده اند، پس می خواستند از درصد تحریمیها، حتی بنا بر قول خودشان کم کنند، پس 6 میلیون بنا بر قول وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات بر آرا افزودند تا 62 درصد بشود. بر مبنای 28 میلیون، نیمی از مردم رای نداده اند و این انتخابات را بعنوان انتخابات آزاد نپذیرفته اند. بقیه ای که بنا بر این آرا، رای داده اند چگونه رای داده اند؟ اگر تهران را بخواهیم مثال بزنیم که البته آقای شجونی گفته: “تهران ستاد ضد ولایت فقیه و ضد انقلاب است”، رای دهندگان در شهر تهران، رای سلبی و اعتراضی داده اند. پس بخشی از آن کسانی که رای دادند، رای اعتراضی دادند، با آقای خامنه ای و ولایت مطلقه ایشان موافق نیستند، البته بخشی از کسانی که مردم را به رای دادن سلبی، دعوت میکردند، این مطلب را در ذهن خود داشتند و حتی برخی اینرا نیز بیان می کردند. اگر فقط 10 درصد اعتراضی به آن 50 درصد اضافه کنید، 60 درصد می شود.

اما اینها، تمام واقعیت نیست، دستگاههای تبلیغاتی اصولگراها، خطاب به انتخاب شدگان تهران، یعنی آقایان رفسنجانی و عارف، “25 درصدی” گفته اند. در واقع کسانی که رای دادند و رایشان خوانده شده، نفرات اول این دو لیست، میگوید که اینها یک اقلیت کوچکی در جامعه ایران، بیش نیستند! این آن واقعیتی است که آقای خامنه ای قصد پوشاندن آن را دارد، با استفاده از کار غلطی که قربانیان کودتای انتخاباتی سال 88، انجام دادند. همین انتخابات مهندسی شده، واقعیت را آشکار و روشن جلوی دیدگان مردم ایران قرار داد، اما دستگاههای تبلیغاتی داخل و خارج این واقعیت را پوشاندند. در تهران که در ابتدا گقتند 2.9 میلیون نفر رای دادند و بعد به 3.4 میلیون رسیدند، چطور نفر اول 25 درصد رای آورده است؟! البته 25 درصد از کل کسانی که در شهر تهران حق رای داشته اند. رای آقای عارف، بنا بر فرض همان تعداد رای دهندگان، هنوز از نصف هم کمتر است، و این دیگر محل چون و چرا باقی نمیگذارد که اینها در جامعه ایران، اقلیت هستند، تازه در انتخابات مهندسی شده ای که خود ترتیب داده اند. چون نمیخواهند به این امر اعتراف کنند شروع میکنند به رقم سازی.

اگر در همان تهران هم آقای هاشمی رفسنجانی و آقای روحانی را به کنار بگذارید و حتی 3 تا ارفاق دیگر بکنید، 5 نفر می شود، پس 10 به 5 به نفع آقای خامنه ای رای داده اند. پس خیال خامنه ای از مجلس خبرگان تخت است، از اینرو بطور واضح می گوید که مجلس خبرگان باید انقلابی فکر کند، انقلابی عمل کند، و رهبر آینده را انقلابی انتخاب کند. برای اولین بار است که ایشان از انتخاب رهبر آینده صحبت می کند! پس خود او هم این احتمال را میدهد که این مجلس برای ایشان جانشین معین کند، منتها از هم اکنون میگوید که جانشین باید از قماش خودش باشد. گزارشی از داخل ایران آمده که هم اکنون در سایت انقلاب اسلامی است، از زبان آقای روحانی که “گل زدیم و گل خوردیم”، گلهایی که رای دهندگان و کسانی که آنها را دعوت به رای دادن کرده اند خورده اند را یکی یکی بر شمرده است. اگر بعد از عمل بنشینید و بگویید که “فریب و گل خوردیم”، بعنوان انتقاد از خود خوب است، اما اگر معنایش این باشد که قبلا این حرفها به او گفته شده و گوش نکرده، آنوقت، کافی نیست و باید بر هوشیاری خود بیافزاید. باید که استقلال و آزادی را بعنوان 2 حق، در وجدان خود بنشاند، تا راهبر اندیشه و عمل شهروند ایرانی باشد.

عصرجدید: آیا فکر می کنید که احتمال دارد که آقای خامنه ای، فرزندش مجتبی را جانشینش بکند، مثلا بگویند به وی اشاره ای کرد یا وصیتی کرد یا …؟!

بنی صدر: احتیاجی به وصیت ندارد چون آقای خامنه ای احتیاج به دروغ از قول آقای خمینی داشت، جعل قول و جعل نامه کردند تا بتواند رهبر شود، چون مجلس خبرگانی که در آنزمان تشکیل شد برای این بود که آقای منتظری را رهبر بکند، که شد قائم مقام. افشای کشتار زندانیان و افشای روابط پنهانی با امریکا که به ایرانگیت معروف شد، سبب شد که آقای منتظری را مجبور کنند تا از قائم مقامی استعفا دهد. آنوقت آقای خامنه ای بعنوان مجتهد متجزی به آن مجلس، راه پیدا کرده بود، ابتدا به ساکن نمیشد او را رهبر کرد آن هم با تصدیق قانون اساسی که رهبر باید مرجع و علم می بود، پس لازم شد که نامه ای جعل کنند که اعلم بودن لازم نیست! اما این مجلس را خود آقای خامنه ای ساخته و پرداخته تا مطابق میل او تعیین کنند. پس نه محتاج جعل نامه است و نه محتاج جعل قول و وصیت. ایشان خیلی صریح گفته است که باید یکی از قماش ایشان تعیین شود، چه لازم که بگویند: “ایشان وصیت کرده بود”؟. یکی مثل ایشان کیست؟  آقای مصباح یزدی که گفت: “شبیه ترین مردم به معصوم را آقای خامنه ای یافته ام”. انصافا در مقام تملق هیچ فرو گذار نکرده، یک دفعه هم پای این آقا را بوسیده بود. شبیه ترین مردم به آقای خامنه ای، طبیعتا آقا مجتبی یا یکی نظیر اوست. بنابرین احتیاجی به وصیت ندارد.

پس در واقع، این آقا روشن و واضح به مردم ایران گفت که مجلس خبرگانی می خواستم که اگر لازم شد برای من جانشینی معین کند، از قماش من معین کند. خب، شما که به مردم گفتید: “رای سلبی و اعتراضی بدهند”؛ قبلا که به شما گفته شده بود این دو تا انتخابات را با هم انجام داده اند تا مجلس شورا را پوشش آن یکی (مجلس خبرگان) بکنند و سر مردم کلاه بگذارند، چرا این را گوش نکردید؟ به هرحال، با آن مردم است که از این به بعد گوشهایشان را به هر سخنی باز بکنند، اما آنچه که می شنوند را نقد بکنند، تا بتوانند بهترین را برگزینند. پس، آقای خامنه ای تکلیف رهبر آینده را هم در همین سخنرانی معین کرد. از نوع انتصاباتی که ایشان با مرگ آقای طبسی انجام داد که جنایتکار معروف، آقای رئیسی را نایب التولیه کرد و پدر زن ایشان را هم نماینده خود در استان خراسان رضوی کرد، شبکه روابط شخصی سرجای خود، که در واقع تکیه گاه رژیم است و روابط شخصی قدرت در ایران را خیلی روشن نمایان می کند، این انتصاب هم گویا است. می دانید که در فردای این انتصابات، عکس آقای هاشمی رفسنجانی را از حوزه دینی مشهد بر داشته اند، یعنی هاشمی رفسنجانی زدایی. خمینی زدایی را که قبلا انجام گرفته بود، چون آن آقای طبسی رفیق هاشمی بود، بعد مرگش در آنجا باید رفسنجانی زدایی بشود.

اگر نظام ولایت مطلقه بخواهد ادامه پیدا بکند اقتضای قدرت چیست؟ اقتضایش این است که آدم ناتوانی مثل آقای خامنه ای، جانشینش بشود و آدمهایی مثل آقای رئیسی هم، تصدی پیدا کنند وگرنه این انتخابات خیلی روشن گفت که مردم ایران، رژیم ولایت مطلقه فقیه را نمیخواهند. یک تناقض آشکار اما صوری است، از یکسو نتیجه انتخابات این شد که، مجلس خبرگان کاملا در اختیار ایشان قرار گرفت و آن یکی مجلس هم تابع ولایت مطلقه شد، پس این برد آقای خامنه ای است ولی وقتی که از صورت به محتوی عبور کنید می بینید که مردم ایران بطور شفاف، موضعی روشن اتخاذ کرده اند و آن این است که اکثریت بزرگ این مردم، رژیم ولایت مطلقه فقیه را نمیخواهند. این تناقض چگونه حل میشود؟ ملت که سر جایش است، نمیشود که ملت نباشد، ولایت مطلقه فقیه باشد، اما میشود که ولایت مطلقه فقیه نباشد و ملت باشد پس این تناقض، یک راه حل دارد و آن هم حذف ولایت مطلقه فقیه است، امروز نشود فردا خواهد شد. آنهایی که نقش ستون فقرات این رژیم را بازی می کنند، خطاب من به گردانندگان و همینطور اعضای سپاه پاسداران، بسیج، کارکنان دستگاههای سرکوب مثل قوه قضائیه، دادگاههای انقلاب، و روحانیان در خدمت این رژیم، این است حواستان را جمع کنید، های هوی تبلیغاتی و دروغ، یک چیز است اما دروغ، پوشش است و حقیقت را می پوشاند اما می بینید وقتی که تناقض زدایی کنید حقیقت آشکار میشود. مردم این رژیم را نمیخواهند و در این وقتی که باقی مانده، توضیح خیلی دقیقی می دهم که چرا نمیخواهند.

وقتی امر بر ولایت مطلقه فقیه است به معنای اینکه تمام قدرت باید در شخص آقای رهبر متمرکز بشود، پس رهبر، راس هرم اجتماعی می شود، نظام اجتماعی جامعه، شکل هرم پیدا میکند. یک قاعده دارد که اکثریت بزرگ مردم ایرانند، یک راس دارد که محور و مرکز و کانونش آقای خامنه ای و آنهایی است که در این نظام مناصب و مقامات دارند. نیروهای محرکه، مثل حاصل کار، مثل در آمد نفت و گاز و حتی دانش و فن، در رابطه های سطح قاعده، یعنی روابط افقی بین فرد با فرد، گروه با گروه، بعد یک رابطه های عمودی بین قشرهای مختلف بر قرار میشود تا به آن راس برسد، اینها یک رشته روابط قواست که نیروهای محرکه از پائین این قاعده به آن راس جریان پیدا می کنند. بنابرین قاعده را فقیر می کند، اینکه جامعه روز بروز فقیرتر میشود بدین دلیل است، در مرکز متمرکز میشود. البته در این جریان انتقال از پائین به بالا برای اینکه این وضعیت بر جا بماند بخشی از آن برای حفظ همین رابطه ها، یعنی مجاری و هرمی که گفتم، صرف تخریب میشود و این همان فسادی است که رژیمهایی از این نوع گرفتارش هستند و ذاتی این نظامهاست. اگر شما زیر فقر همگانی در پائین، یعنی زیر قشر بزرگی از جامعه ایرانی، طبیعت ایران را قرار بدهید آن طبیعت که این نیروهای محرکه از آن گرفته میشود، بیشتر از همه فقیر میشود. این است که در ایران امروز دو بیابان می بیند، یکی آن بیابانی است که طبیعت ایران است، دیگری هم قشرهای بزرگ مردم ایران است که گرفتار فقرند. اینکه این نظام  سرپاست به خاطر جریان این نیروها به راس است. اگر این جریان قطع شود این نظام اجتماعی فرو می پاشد. این است که تحول باید از پائین انجام گیرد، در سطح آن جامعه بزرگ است که جامعه باید خود را از اعتیاد به اطاعت از اوامر و نواهی قدرت رها کند، خود را حقوقمند بداند و به حقوق خویش عمل کند، آنوقت وضعیت تغییر می کند. پس، آن راس نگران این است که این هرم تغییر نکند. از آن موضع است که عمل میکند.

گفته اند آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد پوزش بخواهند تا از حصر بیرون بیایند، فرض کنیم این کار را هم بکنند و پوزش آقای خاتمی را خود آنها تکرار کنند بگویند: “در سال 88 خطا کردیم و ما را ببخشید”، این تقاضای بخشش سبب نمیشود به کاری گرفته شوند بلکه بهانه ای برای حذف کاملشان می شود. چنانکه در همین انتخابات مهندسی شده، آن بخش از اصلاح طلبان که آقای خامنه ای آنها را نانجیب و فتنه گر خواند، حذف شدند و در این نظام دیگر نمیتوانند محلی داشته باشند. اگر شما توجه کنید، تمام نظامهای اجتماعی دیگری که قدرت در کانون متمرکز می شود همینطور عمل کرده اند. مثلا، در نظام استالینی آنهایی که به دادگاه می رفتند، اول از آنها اعتراف می گرفتند، مثلا می گفتند شما به خاطر حزب و … اعتراف کنید، بخشوده میشوید، اما بجای بخشودگی، اعدام می شدند، حتی رژیم شاه هم همین کار را می کرد، چون قدرت اگر بخواهد این امکان را بدهد که با آن مخالفت کنید آن هم در درون نظام؛ در بیرون باشد باز آسانتر پذیرفته میشود اما اگر در درون یا حول و حوش نظام باشید و بعد بر ضد آن مرکز وارد عمل شوید، بعد هم بگویید: “پوزش خواستم”، چنین نیست که بگویند: “خوب کردی پوزش خواستی، بفرمایید تصدی کنید”، پس آنها حذف میشوند. از روز اول گفتم آقای روحانی، دو تا وظیفه دارد، یکی برجام، یعنی همان قرارداد اسارت بار وین، و دیگری هم حذف است، حذف به طور کامل انجام گرفت، از پوزش هم سودی نمیبرند.

آنهایی هم که دویدند و می دوند و مردم را از تغییر و تحول می ترسانند که تکان نخوردید که چنین و چنان میشود و عرش به تکان در می آید، به دلیل همین هرمی که عرض کردم، در این رژیم محلی از اعراب پیدا نخواهند کرد. آن راس اگر بخواهد مراکزی که در آنجا هم قدرت بتواند جمع بشود را در حول و حوش خودش بپذیرد، خودش را محکوم به انحلال کرده است، بنابرین حذف می کند، این امر خیلی ساده و روشن است. چرا این امر را حالیشان نیست؟، متاسفانه باید گفت آدمی، وقتی که قدرت را هدف و روش کرد، کور و کر میشود، چیزهای واضحی را نمی بیند. مفهوم سخن آقای خامنه ای این است که این هرم باید حفظ بشود، پس کسی که جانشین ایشان میشود باید مثل خود او آلت قدرت باشد، آن مجلس خبرگان هم باید آلت این آلت باشد، مجلس به اصطلاح خودشان شورای اسلامی هم باید آلت این آلت باشد، رئیس جمهور هم باید آلت این آلت باشد وگرنه این هرم فرو می ریزد، اینکه دائم، در این جمهوری، بین رئیس جمهور و رهبر دعوا پیش آمده، دلیلش این است که اگر آن مرکز در بیرونش، مرکز دیکری، کوچک، حتی خیلی کوچکتر از خود را بپذیرد هرم به خطر می افتد، چه این مرکز در درون رژیم، بعنوان رئیس جمهور باشد، چه در بیرونش باشد، این است که می بینید که مرجعت قم را هم از بین بردند. برای اینکه ببینید هیچ اعتباری برای مرجعیت قم باقی نگذاشتند، به رفتاری که با حسن خمینی کردند، دقت کنید که چند تا از مراجع قم گفتند که او صلاحیت دارد، و شورای نگهبان گفت فضولی موقوف! بشما نیامده نظر بدهید! هرمی که عرض کردم، با مرکزی که دارد، حتی اجازه شکل گرفتن سازمانهای صنفی را هم نمی دهد، چون آنها هم می توانند برای آن مرکز، خطر باشند. شنوندگانی که این واقعیت را شنیدید، به آن فکر کنید، اگر دیدید که این سخنان درست است، آنگاه توجه کنید که ضعف بزرگ این هرم در قاعده اش است، یعنی اگر شما از پایین، رابطه را تغییر دهید، هرم از بالا فرو می خوابد. امیدوارم که چنین کنید و این فرم فرو بخوابد و ایران، سرزمین شهروندان مستقل و آزاد باشد و این شهروندان بتوانند، بیابانی که جامعه ایرانی شده است، و بیابانی که وطنمان شده است را به باغ و گلستان آزادی، استقلال و حقوقمندی تبدیل کنند.

شاد و پیروز باشید 

برگرفته از گفتگو با رادیو عصرجدید در 21 اسفند 1394

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید