مقاله را فلینت و هیلاری مان لورت در 7 مارس 2013 انتشار داده است. اوباما قدم به قدم به مصالحه با ایران، بر سر پرونده اتمی ایران، نزدیک می شود. باوجود این، خوش اندیشیدن در باره ایران، هنوز، خطرناک است:
● بایدن، معاون رئیس جمهوری امریکا، در سخنرانی خود، در کنفرانس سالانه کمیته امور عمومی امریکا و اسرائیل، گفت: ایران، در قبال همسایه های خود، در موضع دفاعی است. وقتی ما حکومت امریکا را در دست گرفتیم، نفوذ ایران در منطقه، در حال افزایش بود. اینک دیگر در این حال نیست. در حکومت اوباما، ایران به انزوائی درآمده است که هیچ گاه در نیامده بود. ما عمل کرده ایم و اینک همه دنیا با ما هستند. مهم است بدانیم دنیا با ما است.
● سخنان بایدن به گوش آشنا هستند: کشور غیر عرب و شیعه ای مثل ایران آسان در منطقه منزوی می شود و نخبگان واشنگتن از طریق کنفرانس کشورهای اسلامی، از انقلاب 1979 ایران بدین سو، دست بکار منزوی کردن این کشور شدند.
با وجود این، در دهه گذشته، در خاورمیانه، زمینه مساعد پیش بردن سیاست منزوی کردن ایران نبود. در حقیقت، در پایان دوره ریاست جمهوری بوش بود که مفسران امریکائی، به استناد سنجش های افکار و دلایل دیگر، به این نتیجه رسیدند که مخالفت ایران با هژمونی امریکا، نزد مردم عرب که با اشغال فلسطین توسط اسرائیل، مخالف هستند، جاذبه دارد و برنامه اتمیش، در دنیای عرب، از حمایت گسترده برخوردار است.
باوجود این، اخیرا، مفسران بطور روز افزون می گویند و می نویسند که دوره محبوبیت ایران بسر رسیده است. بنا بر قول آنها، انتقاد جهانی از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 ایران، و نشاندادن حساسیت بیشتر از سوی اوباما در باره مسائل خاورمیانه و بیداری مردم دنیای عرب باعث فروکش کردن حمایت مردم منطقه از جمهوری اسلامی ایران شده است.
● این نظر در کتاب Looking at Iran: How 20 Arab and Muslim Nations View Iran and Its Policies نوشته زوگبی، بسط یافته است. زوگبی مدتی دراز است که جانبدار تعدیل سیاست امریکا در مورد نزاع عرب با اسرائیل و حقوق اعراب است. و ما مفتخریم که از او، بخاطر پیشبرد این نظر حمایت کرده ایم.
اما در این کتاب، زوگبی، کاری دیگر می کند. او داده های مربوط به 17 کشور عرب و نیز آذربائیجان و پاکستان و ترکیه را بکار می برد و به این نتیجه می رسد که حمایت از ایران، در دنیای عرب و دنیای اسلام، در چند سال اخیر، از 2006 بدین سو، سخت کاهش یافته است. تا بدانجا که امروز، نظر مردم دنیای اسلام نسبت به جمهوری اسلامی ایران، منفی است. زوگبی می گوید او «کتاب ننوشته است برای این که سیاست خاصی را تجویز کند». هدف کار تازه او کمتر توضیح و بیشتر مشروع گرداندن یک استراتژی خاص است. استراتژی که امکان دست زدن امریکا به جنگ دیگری در خاورمیانه را بیشتر می کند.
نظریه زوگبی روشن است: «وقتی ایران از دید مردم عرب دیده می شود و از در رابطه با رفتار اسرائیل و امریکا با مردم منطقه، دیده می شود، از حمایت این مردم برخوردار می شود. اما وقتی رﮊیم ایران بخاطر رفتارش در منطقه و سرکوبگریش در داخل، مورد قضاوت قرار می گیرد، از محبوبیت و حمایت محروم می شود. بدیهی است زوگبی، در سنجش های افکاری که بعمل می آورد، از سیاست ایران در قبال رفتار امریکا و اسرائیل نمی پرسد و از رفتار رﮊیم ایران در منطقه و در خود ایران می پرسد و نتیجه ای که بدست می آید، اینست که انزوای مصنوعی ایران و صحت نظر زوگبی است.
برای مثال، در رویه زوگبی، در آنچه به موقعیت ایران در منطقه مربوط می شود، تأمل کنیم: داده های زوگبی نشان می دهند که وقتی از رتبه و مقام ایران، بدون ارجاع به صاحب نقشهای دیگر منطقه و یا جهان، پرسیده می شود، درصدهای بالائی از عربها و دیگر مسلمانان، در هفت سال اخیر، نظر نامساعد به ایران دارند.
در تازه ترین نظر سنجی زوگبی، در 2012، تنها در دو کشور عراق و لبنان، نسبت به ایران حسن نظر وجود داشته است. زوگبی داده های گویای نظر مساعد و نظر نامساعد را بکار می برد برای این که مدلل کند موقعیت امریکا در منطقه بهبود یافته است. بخاطر آن بهبوبد یافته است که چهره کمتر مهاجمی جسته است و این امید پدید آمده است که اوباما، در دور دوم ریاست جمهوری خود، به اسرائیل برای دادن امتیازها به فلسطین و صلح کردن با آن، فشار وارد آورد.
● اما آیا راست است که موقعیت امریکا مثبت و موقعیت ایران منفی شده است؟ داده های گویای مساعد / نامساعد مربوط به ایران همانند داده های مربوط به امریکا هستند. اما چون در ارزیابی مردم عرب و دنیای اسلام در باره وضعیت استراتژیک تأمل می کنیم، تفاوت آشکار می شود: حتی باوجود بهبود موقعیت امریکا از 2011 بدین سو، سنجش افکار سال 2012 زوگبی نظر مساعد به امریکا، تنها در چهار کشور آذربایجان و قطر و عربستان سعودی و ترکیه از نظر مساعد به ایران بیشتر است. در برابر، نظر مساعد نسبت به ایران در 14 کشور عرب و پاکستان بیشتر از نظر مساعد نسبت به امریکا است. در اردن هم که مدتهای دراز متحد امریکا بوده است، میان نظرهای مساعد، همسانی وجود دارد.
زاگبی پرسشهائی را بعمل نیاورده است که اگر پرسیده می شدند، بطور قطع پاسخهای داده شده ای را روشن می کردند که زوگبی در توجیه نظر خود بکار برده است. برای مثال، در 2008، او در باره احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران و شیخ حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان، پرسیده بود و پاسخها معلوم می کردند که این دوم، در میان رهبران جهان، بیش از همه محبوب مردم عرب هستند.
و باز، داده های حاصل نظر سنجی 2012 زوگبی، نشان می دهند که اکثریت پاسخ دهندگان فکر می کنند برنامه اتمی ایران، از امنیت منطقه می کاهد. و باید در خاورمیانه یک منطقه غیر سلاح اتمی باشد. اما سنجش افکار او امکان بررسی تطبیقی رفتار منطقه در قبال برنامه اتمی ایران، را نمی دهد. اگر او امکان این بررسی را بوجود می آورد و این بررسی را انجام می داد، همان نتایجی را بدست می آورد که دانشگاه مریلند، با نظر سنجی در دنیای عرب، بدست آورده است. این نتایج نشان می دهند که عربها اسرائیل و امریکا را خطری بزرگ تر از خطر ایران برای خود می دانند.
● زاگبی می توانست همان نتیجه را بدست آورد که محققان عرب بدست آورده اند: حمایت از بمب اتمی ایران ربط مستقیم دارد با مجهز بودن اسرائیل به بمب اتمی. تا زمانی که اسرائیل بمب اتمی دارد، مردم منطقه فکر می کنند کشورهای دیگر منطقه نیز حق دارند اسلحه اتمی داشته باشند. و این نتیجه با نظریه اصلی زاگبی تلاقی می کند. زاگبی بر این باور است که این رویه ایران و متحدانش – در مناطق مختلف خاورمیانه، فعالیتهای اتمیش و سیاستهای داخلیش – سبب روی برگرداندن مردم منطقه از جمهوری اسلامی شده اند. اما باور او، نادیده می گیرد سرکوب مستمر جنبش شیعه ها را در کشورهای منطقه طی سالهای اخیر که بخشی از بیداری و جنبش دنیای عرب است و مداخله ایران جای گزین آن می کند.
● این نه ایران که امریکا، متحد رﮊیم عرب کشورهای خلیج فارس است که برگ نزاع سنی و شیعه را بازی می کنند. این کار را تنها با تبلیغات ضد شیعه نمی کنند سرکوب شدید شیعه ها را، هم توسط رﮊیمها و هم بدست متعصبان سنی، نیز برآن می افزایند. با وجود این وضعیت، این امر که ایران همچنان از محبوبیت در منطقه برخوردار است، بس قابل توجه است.
● استناد زاگبی به «سرکوب» مردم ایران توسط جمهوری اسلامی ندیدن این واقعیت است که کشورهای منطقه، از همان حق رأی که مردم ایران برخوردارهستند، برخوردار نیستند. هر دولتی که بطور دموکراتیک انتخاب شده و در دوران جنبش کشورهای عرب، در تونس و لیبی و مهمتر از همه در مصر، بر سرکار آمده است، روابط خود را با ایران بهبود بخشیده است. سرانجام وقتی حاکمیت مردم در بحرین استقرار بجوید، دولت جدید بحرین نیز روابط خود را با ایران بهبود خواهد بخشید.
● زاگبی می گوید اکثریت بزرگ مردم کشورهای عرب و دنیای اسلام همچنان با بکار بردن نیروی نظامی برای متوقف کردن اجرای برنامه اتمی ایران مخالف هستند. حال آنکه تمامی کتاب این فکر را القاء می کند که امریکا می تواند به ایران حمله نظامی کند بدون اینکه با واکنش مخالف مردم منطقه روبرو شود. این فکر سخت نادرست و بس خطرناک است. بعد از شکست حمله نظامی امریکا به عراق و افغانستان، جنگ با تروریسم که دنیای مسلمان برضد امریکا گرداند و با وجود حمایت امریکا از اسرائیل در اشغال سرزمینهای مردم فلسطین، موقعیت و وضعیت امریکا در خاورمیانه به موئی بسته است. اگر، در این وضعیت، امریکا جنگ دیگری برای خلع سلاح کشتار جمعی، از کشوری دیگر، براه اندازد، موقعیت امریکا همان که بعد از تجاوز به عراق شد، نخواهد شد. بسیار وخیم تر خواهد شد و منافع امریکا در تمامی منطقه زیر حمله ها قرار خواهند گرفت.
● نخبگان امریکا نیاز دارند داستانهای ساخته در باره جمهوری اسلامی را رها کنند. رﮊیم ایران نه خود سقوط می کند و نه توسط مردم سقوط می کند. امریکا، بخاطر منافع خود، نیاز دارد به رسیدن به مصالحه با ایران، از راه یک دیپلماسی واقعی و نه از راه مجازاتها.
انقلاب اسلامی: این دو نویسنده مخفی نمی کنند که جانبدار مصالحه حکومت اوباما با رﮊیم ولایت مطلقه فقیه هستند. به زاگبی ایراد می گیرند که واقعیت هائی را نادیده گرفته اند. اما خود نیز واقعیتهای مشهودی را نادیده می گیرند:
1 – سرکوب بی حساب و کتاب مردم ایران یک واقعیت است. این واقعیت را هم مردم ایران می بینند و هم مردم منطقه می بینند و هم مردم جهان.
2 – ولایت مطلقه فقیه جعل در اسلام است. در خود ایران، نظریه ساز ولایت فقیه، منتظری، آن را از مصادیق شرک می داند. پس مردم دنیای عرب که برضد استبدادها برخاسته اند، نمی توانند با ولایت مطلقه یک نفر سر یک ملت، آنهم با سوء استفاده از دین، موافق باشند.
3 – کشتار و ویرانی در سوریه را مردم دنیای عرب و دنیای مسلمان می بینند و نمی توانند با آن موافق باشند. بنا براین، همان اندازه که با دخالت رﮊیمهای عربستان و قطر و اربابان غربی آنها مخالف هستند، با مداخله ایران و روسیه نیز مخالفند.
4 – استدلال این دو نویسنده، همانست که تبلیغاتچی های رﮊیم مرتب تکرار می کنند: در ایران انتخابات هست و در بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه نیست. این استدلال ابلهانه و ابله فریب است چراکه اولا″ انتخابات صوری که فاقد آزادیهای ابتدائی است، طبیعت استبدادی رﮊیم را بهتر از طبیعت رﮊیمهای استبدادی منطقه نمی کند. از این نظر که حتی اگر انتخابات بطور کامل هم آزاد بود، ولایت مطلقه ای که کاربردی جز در زور گفتن ندارد، رﮊیم ایران را بدترین رﮊیم منطقه می گرداند و گردانده است.
5 – کشورهای مصر و لیبی و تونس برفرض که بتوان گفت دولتهای انتخابی پیدا کرده اند، با رﮊیم ایران رابطه نابرابر دارند. توضیح این که رﮊیم ایران است که امتیاز می دهد. باوجود این، بر سر سوریه، اختلاف این رﮊیم با مصر شدید است.
6 – سرنگون شدن رﮊیم توسط مردم ایران، داستانی بی پایه نیست. مردم ایران رﮊیم شاه را برانداختند. هرگاه غرب براستی نخواهد از این رﮊیم حمایت کند و دست از تهدید به حمله نظامی بردارد و مجازاتهای وضع شده را لغو کند، مردم ایران به آسانی، نه با خشونت که با خشونت زدائی، رﮊیم کنونی را با دولت حقوقمداری که خود را کارگزار مردم بداند، جانشین می کند.
7 – عامل تخریب اقتصاد ایران رﮊیم مافیاهای نظامی – مالی است که پاسدار اقتصاد مصرف محوری است که میزان رانت مافیاها را به حد اکثر می رساند:
شماره ۸۲۴ از ۶ تا ۲۰ فروردین ۱۳۹۲