برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: از اینجا شروع می کنم که آقای خامنه ای مدعی شده بود که “اگر در سوریه نجنگیم باید در کرمانشاه و همدان بجنگیم”. همزمان با انتشار خبر قرارگیری پایگاه نوژه در اختیار نیروی هوایی روسیه، خبری مبنی بر حمله به گروهی داعشی در کرمانشاه منتشر شد که قصد عملیات انتحاری داشتند و چهار نفر از آنان کشته شدند، بعد هم خبر دیگری منتشر شد که ربطی به داعش نداشته است و اینرا دروغ گفتند؛ فرض کنیم که این خبر راست بوده است پس به این ترتیب، سخن آقای خامنه ای، دروغ از کار در می آید، چون هم در کرمانشاه با داعشی باید بجنگید، هم در سوریه، هم در عراق، هم در یمن. روزنامه کیهان هم گفته است که «ائتلاف ایران و روسیه، غرب را به وحشت انداخته است»، یعنی اعترافی به اینکه یک ائتلاف نظامی انجام گرفته و ایران در جنگ رسمی است.
آنچه هم که انتشار یافته، وسعت قلمروی میدان جنگ را نشان میدهد. از جمله آنها این است که سخنگوی ائتلاف بین المللی در 26 مرداد در عراق گفته است که “در عراق یکصد هزار شیعه تحت حمایت ایران در حال جنگ هستند” و یک سایت دیگر هم گفته بود: “یکصد هزار شیعه تحت رهبری سردار سلیمانی در حال جنگ هستند”. در همان روز خبری انتشار یافت مبنی بر اینکه در یمن موشکی به طرف تاسیسات سعودی پرتاب شده است که ساخت ایران بوده است. یک هئیت هم از کردستان عراق به ایران رفته است برای اینکه مرزها را بر روی کسانی که با استفاده از حاک کردستان عراق در ایران عملیات نظامی انجام میدهند، ببندند. سردار صفوی هم گفته است که “بعضی از کشورهای عربی بدنبال ایجاد ناامنی در جنوب شرقی ایران هستند”. همین خبرها نشان میدهد که جنوب شرقی ایران بعلاوه غرب ایران هم جبهه جنگ شده است. قرار بر این بود که قرارداد وین که بدان اسم برجام نهادند، باعث جلوگیری از جنگ شود و گفتند: “اگر این قرار داد را نمی بستیم جنگ میشد و این قرارداد مانع جنگ شد!”، ولی حالا ایران در جنگ است. از اتفاق یکی از آن قراردادهای محرمانهِ ضمیمه قرارداد وین هم این است که ایران در جنگهای منطقه دخالت داده میشود منتها تحت تابعیت آمریکا و روسیه. همه این خبرها گواهی میدهند که بحران اتمی تمام نشده، رژیم، بحران جنگ را جانشین آن کرده است!
البته توجه هم میدهم که قبل از اینکه به پایگاه دادن به روسیه بپردازند، ایران تنها صحنه جنگ با خارج نیست، بلکه خود کشور نیز گرفتار چندین جنگ است. یکی جنگ با بیابان شدن ایران، یکی جنگ با گرسنگی. به تازگی معاون یکی از وزارتخانه ها (به گمانم بهداشت) گفته است: «30 درصد مردم ایران دچار گرسنگی هستند، نان برای خوردن ندارند»، جنگ با گرسنگی یعنی اینکه گرسنگی در حال جنگ با مردم ایران است. نابسامانیها و آسیبهای اجتماعی نیز جنگ است، آقای علی لاریجانی گفته است: «82 درصد مردم ایران گرفتار نابسامانیهای اجتماعی هستند». خود مردم گرفتار ولایت مطلقه فقیه هستند که خودش عامل همه این جنگهاست.
نماینده ای در مجلس گفته است: «پایگاه نوژه در اختیار روسها قرار داده شده است». آقای علی لاریجانی گفته است که «هیچ پایگاهی به روسیه داده نشده است». تا قبل از اینکه وزارت دفاع روسیه اعلام کند که “از پایگاه نوژه همدان، هواپیماهای روسی بلند میشوند و در سوریه عملیات نظامی انجام میدهند”، رژیم ولایت مطلقه فقیه اصلا لازم ندیده است که حتی اطلاع کوچکی به مردم ایران بدهد، اصلا مردم ایران را به حساب نمی آورند. بعد از اعلام روسها، آقایان درصدد توجیه بر آمدند. اول آقای شمخانی توجیه فرمودند: ما همکاری نظامی با روسیه داریم و پدر تروریستها در سوریه بدر خواهد آمد و … (از دادن پایگاه، چیزی نمی گوید، فقط می گوید: “همکاری داریم”). آقای رئیس مجلس یادش رفته است که قوه مقننه، کارش نظارت است و باید مقام مسئول را به مجلس فرا بخواند و مقام مسئول به نمایندگان توضیح دهد که پایگاه در اختیار روسها گذاشته اند یا خیر؟! آقای فلاحت پیشه که در مجلس به دادن پایگاه اعتراض کرده است و 20 نماینده هم خواستار تشکیل جلسه غیر علنی برای رسیدگی به این ماجرا شده اند، گفته است که «این امر، مخالف اصل 146 قانون اساسی است».
اصل 146 میگوید: «استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور، هر چند بعنوان استفاده های صلح آمیز باشد، ممنوع است». پس جنگ که به جای خود، برای استفاده صلح آمیز هم ممنوع است. صلح آمیزش را هم جایز نمی داند چکونه برای جنگ جایز شد؟ در حال حاضر از پایگاه نوژه برای عملیات نظامی استفاده می شود، اینکه خلاف نص صریح قانون اساسی است! اول گفتند که این پایگاه، موقت است، مگر قانون، گفته بود، استفاده موقت، ممکن است؟ قانون، زمان معین نکرده است، در قانون صحبت از استقرار است و به محض اینکه در انجا هواپیما مستقر بشود خلاف قانون اساسی است.، چه یک ساعت ،چه یک روز، چه یکسال و چه بیشتر از یکسال. آقای خامنه ای که گویا فرمانده کل قوا هستند و مسئول اول این نقض قانون اساسی هستند، همان کسی است که بعد تقلب بزرگ که مردم ایران، جنبش همگانی به راه انداختند، مدعی شد: «شما که میگویید که در انتخابات تقلب شده است، از طریق قانون عمل بشود». البته ایشان در ان زمان هم دروغ میگفت، چون قانون یعنی شورای نگهبانِ دست نشانده ایشان. این آقایی که قانون، قانون میکرد، با این صراحت قانون اساسی را نقض کرده است.
دیدم که توجیه جدیدی برایش پیدا کردند و گفته اند: “نه، هواپیماها در آنجا مستقر نشده اند، برای بنزین گیری به آنجا می روند، بنزین می گیرند و بلند می شوند”. دروغی چنان بزرگ، که مرغ پخته را هم به خنده می اندازد! هواپیما باید بنزین داشته باشد که از روسیه به همدان بیاید، در اینجا بنزینش تمام بشود، دوباره بنزین بزند و … گفتند برای اینکه راه را نزدیک کنند، در همدان مستقر بشوند که بنزین کمتری نیاز باشد تا بتواند بمب بیشتری حمل کند و بمب بیشتری بر سر آن مردم بیچاره بریزد. معنی ندارد که از روسیه، باک بنزینش را پر کند و تا همدان خالی بشود و در آنجا دوباره پر کند. تازه اگر قرار بر بنزین گیری بود، روسها جاهای نزدیکتر از ایران هم داشتند. نه، هواپیماهای روسی در پایگاه نوژه مستقر شده اند و این خلاف قانون اساسی است.
آقای شریعتمداری نوشت که ائتلاف ایران و روس دشمن را نگران کرده است. پس ائتلاف هست، معنای ائتلاف این نیست که بیاید در همدان، بنزین بزند و برود! ائتلاف، به معنی یک همکاری نظامی است که در این همکاری نظامی، ایران به روسیه پایگاه هوایی داده است. ایران در خود سوریه، نقش نیروی زمینی را برای روسیه بازی می کند البته برای آمریکا هم همین نقش را بازی می کند، چون آنها هم از هوا می زنند. حزب الله لبنان، ارتش سوریه، تربیت شدگان سپاه پاسداران، سپاه قدس و افرادی که از افغانستان برده اند، نیروی زمینی اند، آنها هم از هوا می زنند، نیروی هوایی اند پس یک ائتلاف نظامیِ زمینی و هوایی است، نیاز به ائتلاف دریایی ندارد، چون روسها خودشان در آنجا پایگاه دریایی دارند و محتاج نیروی دریایی ایران نیستند. خودشان مدعی شدند که ما با روسیه و سوریه و عراق وارد ائتلاف شده ایم. اما پیامدها برای رژیم اسد، و همینطور دولت عراق و دولت روسیه با پیامدها برای ایران، یکسان نیستند. آنها سود می برند ولی ایران زیان می برد و حالا 10 مورد از این زیانها را می شمرم، تا مردم ما بدانند. بنا بر آنچه که از داخل اطلاع پیدا کرده ام، میدانم که وجدان همگانی مردم ایران با وارد شدن ایران در جنگ مخالف است اما این مخالفت فعل پذیر، کافی نیست، باید مردم ایران فعال بشوند و نگذارند که آتش این جنگ، دامن نسل امروز و نسلهای آینده را بگیرد. بلکه ورود رسمی به این جنگ، آتش بیشتری از بلایی که جنگ هست ساله بر سر ایران آورد دامن ایران را بگیرد. پیامدهای ورود ایران به جنگ سوریه، عبارتند از:
1- ایران در جنگ سوریه وارد شده است، در جنگ عراق وارد شده است، به رغم اینکه در سوریه پول می دهد، اسلحه می دهد، نفت می دهد، نیروی زمینی می فرستد، ولی استقلال عمل ندارد. قبل از اینکه روس با امریکا قرار و مدار بگذارند و روسها وارد جنگ سوریه بشوند، ایران، مقداری استقلال عمل داشت اما حالا ندارد و یکسره باید تابع تصمیمات روس و امریکا باشد. این جنگ، از جنگهای کم مانند در این زمانه است که یک کشوری در یک جنگی شرکت کند، سودش را دیگران ببرند خرجش را این کشور بدهد. فرض کنیم که رژیم سوریه موفق بشود که تمام سوریه را تحت فرمان خودش در بیاورد، چنین رژیمی این وضعیت را از حضور روسها و تعامل روسها و امریکاییها (با فرض اینکه امریکایی ها بپذیرند این رژیم بماند) دارد، ایران این وسط چکاره است؟ ایران خرجش را داده و دخلش را نبرده، ندارد که ببرد چون، نیازی که رژیم اسد از آن به بعد خواهد داشت، از نظر پول و نفت به ایران است و از نظر حمایت نظامی به روسیه است.
2- جبهه سوریه بخشی از جبهه گسترده جنگ در منطقه است، که ایران، عراق، سوریه، یمن و بحرین را در برمی گیرد و اکنون این احتمال هست که این جنگ به عربستان، توسعه بیابد. جبهه جنگی که روز اول در منطقه ای از سوریه بود حالا به همه این مناطق گسترش پیدا کرده است. با توجه به اینکه در افغانستان هم جنگ داخلی است، هموطنان ببینند که گستره جنگ از کجا تا به کجا است.
3- در این جنگ تنها ارتشها نیستند. در مورد ایران از ارتش هم نیرو برده اند ولی نقش عمده را سپاه قدس ایفا می کند. گروههای مسلح هم در این جنگ نقش دارند، الان در غرب و شرق ایران، این گروهها از بیگانه پول و اسلحه می گیرند و عملیات مسلحانه انجام میدهند. در سوریه هم حزب الله حضور دارد و گروههای مسلحی که از قدرتهای خارجی پول و اسلحه می گیرند در سوریه می جنگند.
4- این جنگ، یعنی جنگ نظامی بخشی از جنگهاست و با جنگ اقتصادی همراه می شود که جنگ نفتش، قیمتها را شکست و نفت را از بشکه ای 116 به 47 دلار فعلی آورده است، قبلا از این هم پائینتر آمده بود و حالا قدری بالا رفته است. جنگ تبلیغاتی هست، جنگ از راه ترور هست. اینها را هم به جنگ نظامی اضافه کنید و ببینید که یک کشوری که در داخل با آن جنگها، و در خارج هم با این جنگها روبرو است، امکانش چه اندازه است که بتواند از پس همه این جنگها بربیاید؟ عقل قدرتمدار نمی تواند به این سئوال پاسخی بدهد چون وارد جنگ می شود و دینامیک جنگ، مثل سیل او را با خودش می برد، بعدش نمی تواند برگردد، چون فکر می کند هر زمان برگردد قبول شکست کرده و به قول اقای خامنه ای، “آنوقت باید در درون مرزها با افراد مسلح دست نشانده بجنگد”، پس باید به هر قیمتی به این جنگ ادامه بدهد. همه کسانی که وارد جنگ می شوند، استبدادهایی که وارد جنگ می شوند، به قول آقای خمینی، “تا آخر می روند و جام زهر سر می کشند”، گرفتار این دینامیک می شوند. روز اول عقل و شعور قدرتمدارشان اجازه نمی دهد وضعیت را درست بسنجند و بعد عمل کنند، وارد جنگ می شوند، مثل آقای صدام که وارد جنگ شد، توسط یاسر عرفات به او پیغام دادم گفتم: «وارد جنگ نشو، جنگ حماقت است، دنیا را به تماشای حماقت ننشان، اما وقتی وارد شدی بدان که دیگر پایان دادن جنگ، دست تو نیست»، جنگ با ایران، جنگ اول خلیج فارس را به دنبال آورد، بعد هم جنگ دوم را به بار آورد، بعدم سرش را بر باد داد.
5. روسیه از دوران استقرار رژیم کمونیستی، منتهای تلاشش را کرده بود که به خاورمیانه وارد بشود ولی نتوانسته بود، حالا وارد شده است، در ایران پایگاه دارد، در سوریه عملیات انجام میدهد. قدرتی که به بازی اش نمی گرفتند ولی حالا یک بازیگر اصلی است، مرض دارد این جنگ را زود تمام کند؟ تا خوب توی منطقه جا خوش نکند ول کن نیست، بنا بر این خود این دادنِ پایگاه و خود ورود روسیه به جنگ، معنایش این است که این جنگ طولانی خواهد بود. چند سالی است که هست احتمال دارد هنوز سالهای دیگری هم باشد. هر زمان که این جنگ بخواهد تمام بشود، منافع روسیه باید تامین شده باشد که حاضر بشود بگوید جنگ تمام شد، چون خرجش خیلی نیست، بمب می ریزد، خرجش برای ایران، خیلی سنگین است.
6. رژیم ایران که بقای خود را در ایجاد بحران و تغذیه از بحران میبیند، نمیتوانست بحران اتمی را با بحران جنگ، جانشین نکند و جانشین کرد اما خود این جنگ، یک رویارویی ایجاد کرده است و این رویارویی تشدید هم خواهد شد. یک رویارویی در خود رژیم است، چون بخشی از این رژیم، امروز موافق ورود ایران در چنین جنگی و توسعه این جنگ نیست برای اینکه این بخش از رژیم حضور خودش را در رژیم، نقش خودش را به عنوان شرکت در مدیریت در این میبیند که به کارهای داخل برسد، به اصطلاح به اقتصاد ایران سر و سامان بدهد و مردم را با خود یار کند، مردم هم وقتی می بینند که همه امکانات از آنها دریغ میشود، یار نمی شوند؛ مردمی که سی در صدشان، نان ندارند بخورند و پولشان در سوریه، عراق، یمن و بحرین، خرج جنگ میشود، خرج فلسطین و حزب الله لبنان هم به آن بیفزایید ببینید چه خبر می شود. آنها (بخش مخالف ورود ایران در جنگ سوریه و توسعه این جنگ) روز به روز در درون رژیم قوت می گیرند، حتی در خود سپاه، اینطور که به من اطلاع داده اند آنهایی که برای وطن و استقلال وطن، ارج و منزلتی قائلند، با اینکه ایران به روسیه، پایگاه بدهد و همچنان در باتلاق جنگ فرو برود، مخالفند. دوباره می گویم که بخش مهم جامعه ایرانی، هم مخالف جنگ است، بعبارت بهتر، وجدان همگانی مردم ایران مخالف فرو رفتن ایران در باتلاق جنگ است.
7. وقتیکه غرب به ترورهایی که داخل کشورهای اروپایی انجام می گیرد، رنگ مذهب می داد و برای اسلام ستیزی و اسلام هراسی استفاده می کرد، پاپ گفت: «این جنگها هیچ ربطی به مذهب ندارد، برای منافع است». پاپ مسیحی میگوید که “اسلام نقشی در این جنگها به عنوان دین ندارد و این جنگها، جنگ منافع است”، آنوقت رژیم ولایت مطلقه فقیه به خود می بالد که قشون صد هزار نفری شیعه ترتیب داده و آن دولت سعودی بدتر از این رژیم، و اسراییل بدتر از این دو رژیم، به این جنگ، روز به روز بیشتر رنگ مذهبی می دهند. بهای سنگین اینرا، چه کسانی باید بپردازند؟ مردم ایران. اولا در خود کشور اقلیت سنی موافق نیست که این رژیم، جنگ شیعه و شنی راه بیاندازد، یک تقابل با این اقلیت است. در سطح دنیای مسلمان، یک تقابل خیلی عظیمی است، پیامدهایش یکی دوتا نیست، عواقب و عوارض آن هم یکی دوتا نیست، که ممکن است چند نسل ایران را گرفتار کند.
8. ایران با انقلاب خود از انزوا بدر آمد، چون رژیم شاه به عنوان دست نشانده غرب، ایرانیتی در واقع بیگانه از ویژگی های ایرانیت را تبلیغ می کرد که به نوبه خود، سبب انزوای ایران در بزرگترین حوزه فرهنگی روی زمین، حوزه کشورهای مسلمان میشد، انقلاب، ایران را از آن انزوا بیرون آورد، ایران قلبی شد که خون زندگی در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتمایی را در کل این منطقه و بلکه در تمام جهان پخش می کرد و جریان می داد، حالا این جنگها، دوباره ایران را به صد بار بدتر از آن وضعیتی که در رژیم قبلی داشت، بر میگرداند؛ در یک انزوای شگرف.
9. رژیم ولایت مطلقه فقیه، ایران را گرفتار وابستگی نظامی و سیاسی و اقتصادی دیرپایی، نه تنها به یک طرف که روسیه و چین باشد بلکه به هر دو طرف می کند. یادآور می شوم که جنبش ملی ایران به رهبری دکتر مصدق، موازنه عدمی را به عنوان اصل راهنما در سیاست خارجی بکار برد، با ملی کردن نفت میخواست که ایران از هر دو طرف مستقل بشود، رژیم شاه که حاصل کودتای سیا و “سرویس جاسوسی بریتانیا” شد، مدعی موازنه مثبت یکطرفه شد، به این تعریف که میگفت “چون ایران تحت خطر کمونیسم بین الملل است ما با غرب، هم سرنوشت میشویم برای اینکه بتوانیم در برابر خطر کمونیسم بین الملل بایستیم”، به اصطلاح به یک طرف باج می داد، البته این آخرها شروع به باج دادن کم و بیش به روسها کرده بود. اما در واقع یکطرفه باج می داد. قبل از آن در دوره قاجار، رژیم قاجار به دو طرف باج میداد، به عصر امتیازدهی معروف شد، یک امتیاز به روسها میداد و در ازایش یک امتیاز به انگلیسها میداد، وجب به وجب کشور را به خارجی ها، امتیاز داده بود. حالا رژیم ولایت مطلقه فقیه، جانشین رژیم قاجار شده است، در واقع کودتای خرداد 1360، وضعیتی بدتر از وضعیتی که کودتای بیست و هشت مرداد 1332 به بار آورد، به بار آورده است، ایران، کشوری باجگذار به دو طرف شده است. در داخل رژیم هم دو دسته شده اند، این دسته، آن طرف را متهم میکند که تمایل به امریکا دارد و میخواهد راه ایجاد کند برای اینکه امریکا در ایران، نفوذ اقتصادی بکند. این طرف هم عملا میبیند و میگوید که شما در واقع کشور را از لحاظ اقتصادی به تیول چین و روس در آورده اید و از لحاظ نظامی هم به آنها پایگاه داده اید. خوشمزه است که دو طرف رژیم همدیگر را متهم هم می کنند!
10. منطقه آسیای میانه بعد از اینکه رژیم شوروی از هم پاشید، میتوانست استقلال و آزادی پیدا کند، اگر در جنوبش (ایران) در آن انقلاب، کودتا نشده بود و یک دولت پیشرو و مستقل و آزاد وجود داشت. آنها در حوزه فرهنگی ای بودند که ما هم هستیم و با هم اشتراک فرهنگی داریم، میتوانستند یک مجموعه مستقل ایجاد کنند، اما حالا آنها می بینند که ایران به روسها، پایگاه نظامی داده است، قبلا هم می دیدند که ایران در هر امری که پیش می آید جانب روسها را می گیرد و حالا خود را بین دو سنگ آسیاب میبینند و نتیجه اینکه، گناه بزرگتر در وضعیت خودشان را به پای ایران می نویسند، که هیچ گناهی ندارد، چون این رژیم که متعلق به مردم ایران نیست، پس ما در آسیای میانه هم وضعیت بدتری از آنچه الآن هستیم، پیدا می کنیم، چنانکه تاجیکستان با عضویت رسمی ایران در اجلاس شانگهای، مخالفت کرد.
ائتلاف روسها با ایران، قطعا این ده پیامد را دارد. یک پیامد دیگر مهم این وابستگی دو جانبه این است که چون رژیم به اصطلاحِ خودش با روسها ائتلاف کرده است طبیعتا خود را با غرب قابل کرده است، بنا بر این باید پیامدهای آنرا هم بپردازد، یا باید از راه تعادل بپردازد یعنی به آنها هم باجهای گنده بپردازد، که این چیزهایی که دارند به عنوان نفت آماده می کنند، همین مابه ازا است. ایرانی ها چشمهایتان را باز کنید! گوشهایتان را هم باز کنید! تا کی میخواهید در رژیم کودتا زندگی کنید؟
شاد و پیروز باشید
برگرفته از مصاحبه رادیو عصرجدید با آقای بنی صدر در 29 مرداد 1395