در چنین نقطه ای ست که تلاقی میان انسان حاضر و انسان قدیم به دلالت خانهها اتفاق میافتد. در بسیاری از این کشورها حتی عبور و مرور خودرو از کنار این بافت نیز قدغن میباشد تا به مرور، مبادا آسیبی به بناها وارد آید. دولت ها نیز باید سعی را بنمایند تا این نمایانگر فرهنگ و هویت برای آیندگان محفوظ بماند. همگان باید بدانند که نابودی خانههای قدیمی پشیمانی ابدی در پی خواهد داشت. باوجود این، چند سالی است که این خانهها در قلب تهران و نیز سایر شهرهای کشور در بافت قدیمی تخریب میشوند.
یکی از روشهای حفاظت از این خانههای تاریخی، «شناسایی» و «ثبت ملی» آنها توسط سازمان میراث فرهنگی است. این در حالیست که سازمان میراث فرهنگی تاکنون به دلیل مشکل تأمین بودجه در خرید این خانههای تاریخی چندین میلیارد تومانی در شناسایی تمام این بناها کوتاهی کرده و وضعیت آنها را به صورت کامل رصد نکرده است.
از سوی دیگر٬ بخشی از مالکان این خانههای تاریخی هم که اشخاص و یا دستگاههای دولتی و خصوصی هستند به دلیل کسب سود بیشتر به دنبال ثبت ملی این بناها در فهرست میراث فرهنگی ایران نیستند و ترجیح میدهند که بنا را تخریب کرده و با کسب مجوزهای قانونی به سراغ بلندمرتبهسازی بروند٬ آن هم بیآنکه تخریب تاریخ آنها را آزرده خاطر کند!
گذری کنیم به روند شکل گیری “قانونی ” تخریب خانههای قدیمی در کشور:
در سال ۱۳۸۲حدود ۲۰۰نفر از روزنامهنگاران در نامهای به رئیسجمهور وقت ( آقای خاتمی )، با اشاره به نقش برخی سازمانها و نهادهای دولتی در تخریب میراث فرهنگی از او خواستند که چارهای برای این معضل بیندیشد. این نامه منجر به ابلاغ بخشنامهای از سوی آقای خاتمی شد که مقرر میداشت: «کلیه دستگاههای اجرایی قبل از آغاز عملیات اجرایی طرحهای عمرانی، ضوابط حفاظتی آثار تاریخی- فرهنگی موجود در محل اجرای طرح را از سازمان میراث فرهنگی کشور استعلام و براساس آن اقدام نمایند». این بخشنامه تأکیدی بود بر وجهه تخصصی سازمان میراث فرهنگی و اینکه در امور مربوط به حفاظت از آثار تاریخی- فرهنگی تنها مرجع اعلام نظر، سازمان مزبور است. آن هنگام، هرگز گمان نمیرفت که این رخداد بتواند زمینهساز تبانی و فساد مالی در سازمان میراث فرهنگی شود اما تحولات سالهای آتی روند حوادث را تغییر داد. بگزارش همشهری انلاین از سال 1385 ( دوره حکومت احمدی نژاد ) دو اتفاق مهم و نگرانکننده در سازمان میراث فرهنگی به وقوع پیوست: نخست اینکه اداره سازمان به دست کسانی افتاد که بیمبالاتیهایی در زمینه مالی داشتند و در قاموس مدیریتشان شفافیت و نظارت جای زیادی نداشت. دوم آنکه با وجود دانشمحور بودن سازمان، مدیران متخصص جای خود را به افراد غیرمتخصص دادند؛ افرادی که حتی اگر فسادناپذیر بودند، تخصص و تجربهشان به اندازهای نبود که بتوانند از پیچیدگیهای موضوع سردربیاورند و زمینههای فساد را شناسایی کنند.
در بیرون سازمان نیز سیاستهای اقتصادی دولت ارزش افزوده زمین را بهشدت افزایش داد و در اکثر شهرها سود ساخت و ساز را بالا برد. مجموع این عوامل، دست بهدست هم دادند و زمینه مساعدی برای بروز فساد اداری و مالی بوجود آوردند. اگرچه تأثیرسلایق شخصی افراد در صدور مجوز برای تخریب بناها، تأسیس آژانسهای توریستی، ایجاد مناطق نمونه گردشگری و… از مهمترین عوامل بروز فساد در سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری است اما در این میان، صدور مجوز تخریب بناهای تاریخی یا نوسازی در حریم آنها بهعلت برگشتناپذیر بودن تصمیمات، واجد حساسیت بیشتری است. با افزایش روزافزون قیمت املاک و توجه سرمایهگذاری به ساخت و ساز، گسترش زمینههای فساد مالی- اداری در سازمان شتاب بیشتری گرفت.
گرچه شهرداریها با توسعه ساخت و سازهایی از این دست مخالف نبودند اما مصوبه سال 82 آنان را ملزم میکرد که بویژه در بافتهای تاریخی مراتب را پیش از صدور پروانه، از اداره میراث فرهنگی محل (استان/شهرستان) استعلام کنند. بنابراین همه چیز به چرخش قلم و امضای فلان مدیر و کارشناس بستگی پیدا کرد؛ برای نمونه خانهای تاریخی در مرکز شهر تهران را درنظر آورید که حداقل 300 مترمربع مساحت داد. مالک این خانه میتواند طبق ضوابط شهرداری 60 درصد از مساحت زمین را حداقل تا 5 طبقه بسازد؛ یعنی 900 مترمربع. میانگین قیمت آپارتمان در این محدوده از شهر حدود 4میلیون تومان/مترمربع (یا متر مکعب بنا ساخته شده) مساحت است که برای 900متر رقمی حدود 3میلیارد و 600میلیون تومان را بالغ خواهد شد. اگر متری یک و نیم میلیون تومان هزینه ساخت (معادل 1میلیارد و 350میلیون تومان) از این رقم کم شود، سود خالص ساخت چنین بنایی 2میلیارد و 250میلیون تومان است اما اگر کارشناسان سازمان میراث فرهنگی مجوز تخریب و نوسازی خانه را صادر نکنند، نهتنها مالک از چنین سود هنگفتی محروم میشود بلکه یک خانه تاریخی پرهزینه و بیمشتری روی دستش میماند. آیا این احتمال وجود ندارد که چنین فردی 5 یا 10درصد سود خود را به منبع صدور مجوز پیشنهاد کند؟ و آیا کارشناسی که حقوق ماهانه او در بهترین حالت از یک و نیم میلیون تومان فراتر نمیرود، برای پذیرش چنین پیشنهادی وسوسه نمیشود؟ ناگفته پیداست که اعداد یادشده در مورد خانههای بزرگ چندهزار متری و بهمنظور ساخت و ساز تجاری ابعاد نجومی دارند.
با فراهم بودن چنین زمینه مساعدی برای بروز فساد، عقل حکم میکند که تدابیری برای جلوگیری از تخلفات احتمالی اندیشیده شود. با وجود این، فرایند پاسخ استعلامات و صدور مجوزها در سازمان میراث فرهنگی دارای 3 کاستی عمده است:
1 – هیچ مرجع موازی و بالادستی و روال منظٌمی برای کنترل مجوزها و استعلامات وجود ندارد و کارشناسان سازمان از آزادی عمل فوقالعادهای در این خصوص برخوردارند. البته اگر شکایتی به سازمان مرکزی برسد، مورد رسیدگی قرار میگیرد اما معمولا طبق قاعده من راضی، تو راضی… دلیلی برای شکایت وجود ندارد.
2 – از کارشناسان و مدیران مرتبط با موضوع، هیچگونه ارزیابی دائمیای صورت نمیگیرد؛ مثلا هیچگاه از مدیر و کارمند اداره میراث فرهنگی در فلان شهر سؤال نشده که احتمالا چگونه توانسته با حقوق معمولی یک کارمند، صاحب خانهای در بهترین نقطه شهر، خودروی گرانقیمت، حساب بانکی پر و پیمان و حتی رستوران و کافی شاپ باشد و چگونه میتواند اختلاف سطح زندگی خود قبل و بعد از کار در سازمان میراث فرهنگی را توجیه کند؟
3 – از همه بدتر، ضوابط پاسخ به استعلامات و صدور مجوز روشن نیست و اگر هم درون سازمان مشخص باشد، بهطور شفاف اعلام عمومی نشده است. درحالیکه بسیاری از شهرداریها، ضوابط و نقشههای طرح تفصیلی خود را در اختیار عموم گذاشته و راه را برای اعمال سلیقه کارشناسان و ادعاهای خارج از ضابطه آنها در مقابل مراجعان مسدود کردهاند، ناشناخته بودن ضوابط در سازمان میراث فرهنگی، موجب سردرگمی مراجعان و فراهم شدن زمینه برای انواع تخلفات شده است.
بدینترتیب، زمینه مساعد برای فساد مالی و نبود نظارت و ارزیابی دقیق، پیوسته و همهجانبه، اعتبار سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری و اکثریت قاطع کارمندان پاکدست و صدیق آن را به چالش کشیده است. طبیعتا انتخاب افراد پاکدست و تشدید ساز و کارهای نظارتی شرط لازم برای عبور از بستر فسادخیز کنونی است اما شرط لازم و مهم دیگر، سپردن مناصب مدیریتی به متخصصانی است که بر حوزه تصدی خود اشراف کامل دارند و دانش و تجربه آنان در سطحی است که نظرشان در بیرون سازمان و نزد سازمانهای مرتبط مانند استانداریها، شهرداریها، ادارات راه و شهرسازی و… از اعتبار کافی برخوردار است.
روند تخریب چنان ادامه یافت که شمار خانه های قدیمی تهران به ١٠٠٠ تا ١۵٠٠ کاهش یافت. در طول ١۵ سال چیزی در حدود ٨٠٠ خانه تاریخ تهران نابود شد.
انقلاب اسلامی در هجرت: یکی از روشهای حفاظت از این خانههای تاریخی، «شناسایی» و «ثبت ملی» آنها توسط سازمان میراث فرهنگی است. این در حالیست که سازمان میراث فرهنگی تاکنون به دلیل مشکل تأمین بودجه در خرید این خانههای تاریخی چندین میلیارد تومانی در شناسایی تمام این بناها کوتاهی کرده و وضعیت آنها را به صورت کامل رصد نکرده است.
از سوی دیگر، بخشی از مالکان این خانههای تاریخی هم که اشخاص و یا دستگاههای دولتی و خصوصی هستند به دلیل کسب سود بیشتر به دنبال ثبت ملی این بناها در فهرست میراث فرهنگی ایران نیستند و ترجیح میدهند که بنا را تخریب کرده و با کسب مجوزهای قانونی به سراغ بلند مرتبهسازی بروند٬ آن هم بیآنکه تخریب تاریخ آنها را آزرده خاطر کند
با روندی که تخریب چیان میراث فرهنگی معاصر پیش گرفته اند، شهر هویت خود را از دست خواهد داد و صورتی مصنوعی به خود خواهد گرفت، شبیه چهره ای که همه اجزایش جراحی پلاستیک شده. هویت شهر به نشانه هایی وابسته است که مردمی در طول تاریخ زنده بودن یک شهر در آن به جا می گذارند. بگزارش روزنامه شهروند در امرداد ماه ۹۵ ُاسکندر مختاری، کارشناس و مرمتگر پیشکسوت میراث فرهنگی و استاد دانشگاه می گوید که با این روند هویت تهران به تاریخ خواهد پیوست:« تخریب خانه های تاریخی و بی توجهی به آنها اتفاق مهمی است که هم جامعه معماران تخصصی و هم افکار عمومی به آن حساساند . ١٠ سال پیش این حساسیت ها وجود نداشت. در مناطق شمالی تهران تعداد زیادی از این آثار بود و هست که روند جدید ساخت و ساز، تقاضا برای سکونت در شهر، افزایش قیمت زمین و بالا رفتن تراکم باعث شد که هیچ ساختمان قدیمی امنیت نداشته باشد. »
به گفته او اگرچه زمانی تاریخ معطوف بود به آنچه از ابتدای قرن شکل گرفته اما از حدود ٣٠ سال پیش پیشگامان مطالعه معاصر این موضوع را طرح کردند که آثار معاصر و حتی آثار مدرن هم واجد ارزش نگهداری هستند.« از این دوره بود که اقداماتی مطالعاتی و قانونی انجام شد و تعدادی از آثار مشمول حفاظت شدند، به خصوص آثاری که مربوط به سال ١٣٠٠ به بعد بودند تحت حمایت قرار گرفتند. هر چند به نظر من آثار مدرن بین المللی هنوز در گردونه حفاظت قرار نگرفته اند، اما موج جدید راه افتاده این آثار را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. آثار مدرن متاخر که با تکیه بر فرهنگ های محلی و بومی در ایران ساخته شد مثل مدرسه امام صادق؛ موزه ملی، دانشگاه علامه (که نظام آمری از معماران آن است)»
مختاری از روند تخریبی در تهران خبر می دهد که مدت هاست تیشه به ریشه تاریخ تهران زده است. «در طرح جامع دوم شهر تهران که توسط مسکن و شهرسازی پیگیری می شد و بعد ها طرح ساماندهی شهر تهران نام گرفت، ۵ هزار نقطه روی شهر تهران معلوم کردیم که ارزش تاریخی و هنری داشت و شورای عالی معماری و وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان میراث فرهنگی لایحه ای به نام ساختمانهای باارزش شهر تهران در نظر داشت طی مصوبهای این آثار را حفظ کند. بنا شد شرکت توسعه فضاهای فرهنگی بر آثار تاریخی تهران مروری کند تا مشخصات بناهای تاریخی تهران را پیدا کنیم. با موسسه gis شهرداری تفاهم نامه ای داشتیم که بر اساس آن نقشه بناهای تاریخی به سند طرح جامع شهر تهران افزوده می شد. » به گفته این مرمتگر پیشکسوت میراث فرهنگی این جستوجو ها به سال ١٣٨٠ تا ١٣٨۵ باز می گردد. « آن زمان گروه هایی از افراد را به مناطق مختلف فرستادم تا دوباره بناهای تاریخی را به طور دقیق روی نقشه مشخص کنیم. نتیجه این بود که تعداد به ٢٣٠٠ خانه تاریخی رسید.
اما تا این لایحه به سرانجام برسد روند تخریب چنان ادامه یافت که شمار خانه ها به ١٠٠٠ تا ١۵٠٠ کاهش یافت. یعنی در طول ١۵ سال چیزی در حدود ٨٠٠ خانه تاریخی تهران نابود شد.» مختاری می گوید که در ارزیابی خانههای مدرن تهران، بسیاری از خانه باغ ها قابل شناسایی و شمارش نبودند «مثل همین خانه توران.»
نقش مردم در حفاظت و یا تخریب خانه های باستانی:
مرحوم پرفسور شهریار عدل باستانشناس ایرانی، کارشناس تاریخ هنر و معماری که کارشناس پروندههای ثبت میراث جهانی در ایران بود، در آخرین مصاحبهِ خود با خبرگزاری ایسنا دیگر علل ناپدید شدن خانه های قدیمی را خود مردم میداند. وی میگوید: «مردم در جوامع اروپایی و آمریکایی بعضا آثار تاریخی را دوست دارند. اما جامعهِ ما بعضا این مسأله را نمیپذیرد. به طوریکه میبینیم بیشتر مردم ایران نمیخواهند در خانهِ پدری بمانند و تمام آرزویشان این است که یک خانه جدید بسازند. این موضوع از سالهای بسیار دور در فرهنگ ما وجود داشته است. بناهایی که ما میسازیم، به جز مساجد و اماکنی از این نوع، برای کوتاه مدت ساخته میشوند، نه یک زمان طولانی؛ همچنین میبینیم در ایران وقتی ۳۰ سال از عمر یک بنا میگذرد، به آن کلنگی میگویند. بنابراین بعضا فرهنگ جامعهِ ایرانی، اثر و بنای قدیمی را نمیخواهد و نمیپسندد.»
وی با اعتقاد به اینکه بسیاری از کسانی که مأمور هستند تا قانون ثبت آثار تاریخی را رعایت و اجرا یا خانههای تاریخی را مشخص کنند، خودشان در آپارتمانهای مدرن زندگی میکنند، میگوید:«مردم انتظار دارند وقتی به آنها گفته میشود، خانهشان در فهرست آثار ملی ثبت شده، از ارزش آن کاسته نشود. در حالی که میبینیم،اگر خانهای تا روز پیش، مثلا دو میلیارد تومان ارزش مادی داشت، قیمت آن پس از ثبت در فهرست آثار ملی بسیار کاهش مییابد. آیا همان بازرسی که مأمور کارشناسی بنای تاریخی بوده، حاضر است با خانهِ خودش چنین کاری را انجام دهند؟» وی با ارائه این پیشنهاد که دولت چیزی در برابر ثبت این بناها به صاحبان ملک بدهد، گفت: «آن چه دولت در عمل میدهد، در برابر ارزش آن ملک، ناچیز است. مثلا میگویند، مالیات ندهید؛ ولی مگر مالیات چقدر است که ارزش یک ملک چند صد میلیونی یا دو سه میلیارد تومانی را داشته باشد؟ این در حالی است که در فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و لوکزامبورگ، اگر خانهای از دورهی صفوی وجود داشته باشد، قیمت آن چهار یا پنج برابر میشود. همچنین مالکان چنین بناهایی احساس برتری میکنند که خانهِ آنها به ۵۰۰ سال پیش تعلق دارد، نه احساس حقارت.” این کارشناس حوزهی میراث فرهنگی با انتقاد از فقدان فرهنگ حفظ آثار تاریخی ادامه می دهد:” این موضوع در ایران وجود ندارد. بیشتر مردم میگویند، باید این خانهها را حفظ کرد، به شرطی که خانهِ من نباشد و این تفکر اشکال ساختاری دارد. سازمان میراث فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا هر وزارتخانهِ دیگری، تمام خانههای بالای ۱۰۰ سال را نمیتواند بخرد». وی دربارهِ اینکه چه اقداماتی باید انجام شوند تا زمینههای بیفرهنگی در تخریب آثار تاریخی کمرنگ شوند، میگوید: این مسأله در درجهِ نخست به تربیت اجتماعی مربوط میشود؛ یعنی از روز نخستی که بچهای بهدنیا میآید، تربیت آن باید انجام شود. در واقع، این فرهنگ عمومی است که باید بالا بیاید. گرچه زمینههای اقتصادی را که بستر بیشتر تخریبها را فراهم میکنند، بهطور کامل نمیتوان از میان برد. همچنین باید بپذیریم که سازمان میراث فرهنگی یکتنه قیم ۷۰ میلیون نفر نمیتواند باشد. باید دید آیا این سازمان با کادری که دارد، از یک میلیون و ۶۴۸ هزار و ۱۹۵ کیلومتر مربع مساحت ایران میتواند حفاظت کند؟ این اصلا امکان ندارد. زیرا سازمان میراث فرهنگی که سهل است، ارتش هم سر هر تپه و اثر یک محافظ نمیتواند بگذارد. در این شرایط، خود مردم باید محافظ آثار باشند».
شکل گیری نهادهای مردمی علاقه مند به حفظ آثار تاریخی:
در پانزدهم اسفندماه ۱۳۹۰ جمعی از سازمانهای مردم نهاد، صاحب نظران و فعالان میراث فرهنگی کشور کمیتهای را تشکیل دادند که در بدو امر به شکل غیر رسمی با عنوان کمیته پیگیری خانه – باغ اتحادیه نامیده شد. هدف این مجموعه صیانت از میراث مادی و معنوی شهر تهران و حفاظت از بافت تاریخی پایتخت کشورمان و با تاکید بر خانههای تاریخی پایتخت است. محور کارش حفظ لالهزار بود. پس از موفقیت این مجموعه در پیگیری حفاظت از این بنا در ۲۹ فروردین ۱۳۹۱ کمیته مردم نهاد پیگیری حفاظت از خانههای تاریخی تهران به صورت رسمی اعلام موجودیت کرد. سجاد عسگری عضو این نهاد در گفتوگویی با خبرگزاری ایسنا میگوید: بنا به گفتۀ بسیاری از کارشناسان میراث فرهنگی، مدیران شهرسازی و سازمانهای مردمنهاد، خانه – باغ امینالسلطان هویت تهران قدیم و قلب تپندۀ محلههای لالهزار و فردوسی محسوب میشود و از سویی مهمترین و تنها باغ باقیمانده از باغهای ایرانی در دورۀ فتحعلیشاه است».
وی با اشاره به قرار گرفتن بلندترین و سالمترین بادگیر تهران در این خانه – باغ، ادامه می دهد:«قطعا تخریب این بنا، به میراث شهر تهران صدمه بزرگی میزند و رویۀ بدی را ایجاد میکند که مالکان خانههای تاریخی در سراسر کشور با خارج کردن بناهای خود از فهرست آثار ملی، آنها را تخریب کنند. با این شرایط، در ۱۰ سال آینده هیچ بنای تاریخی در شهر تهران نخواهد بود.» او در مورد هدف این سازمان اضافه میکند: «این کمیته به نمایندگی از همۀ NGOهای سراسر کشور و فعالان میراث فرهنگی تشکیل شدهاست تا از هویت پایتخت دفاع کند و از تخریب احتمالی این بنا و دیگر بناهای تاریخی با حمایت از نهادهای خصوصی و دولتی از آنها حفظ و حمایت کند و در صورت نیاز، آنها را احیا کند».
خانه های قدیمی و زیبای تهران که تخریب شدند:
- ۱-تخریب خانه « ملکه توران » همسر سوم رضا شاه توسط کمیته امداد امداد خمینی به نام کمک به محرومان!
خبرگزاری میراث فرهنگی نوشت: در تاریخ ۳۰ تیر ماه ۹۵ خبر تخریب خانه قمرالملوک امیر سلیمانی معروف به ملکه توران (1283 تا 1374 خورشید ) همسر سوم رضا خان پهلوی در خیابان پسیان در شبکههای اجتماعی منتشر شد. به دنبال انتشار این خبر، اداره کل میراث فرهنگی استان تهران کوشید تا با اعزام کارشناس و یگان حفاظت میراث فرهنگی از تخریب این خانه جلوگیری کند. هرچند که حاضران در خانه از ورود کارشناسان میراث تهران جلوگیری کردند اما عملیات تخریب خانه متوقف شد. همچنین عدهای از معماران برای اعلام اعتراض و جلوگیری از تخریب خانه در محل حاضر شدند. گفته میشود این بنا با پیگیری مسئولان ذیربط سازمان میراث فرهنگی به صورت اضطراری به ثبت رسیده است. بیل مکانیکیها کار خود را از بیست و هفتم تیرماه شروع کردندو بخش زیادی از خانه ویران شده است. این خانه در ضلع جنوب غربی تقاطع خیابان پسیان و کوچه اسماعیلی در منطقه زعفرانیهِ تهران قرار دارد.خانهای با مساحت چند هزار متر مربع.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ در فیلم مستند باد صبا (به انگلیسی: The Lovers› Wind) یا باد عاشقان که درباره طبیعت و مردم ایران توسط آلبرت لاموریس در سال ۱۹۶۹ ساخته شده، این بنا برای چند لحظه از دید پرنده (از جنوب به شمال) مورد توجه دوربین قرار گرفته و بوضوح و به دور از سلایق فردی نمونه شاخصی از طراحی ویلای مسکونی تحت نظام ساختاری و زیبایی شناسی معماری مدرن به معرض نمایش گذاشته شده است. این خانه به لحاظ معماری از نمونههای شاخص معماری مسکونی ویلایی در اوایل دوران مدرن ایران به شمار میرود. گفته میشود، در سال 1356 و پس از ساخته شدن مهرشهر توسط شمس پهلوی، ملکه توران به فکر ساختن تورانشهر افتاد که اجرای طرح آن با همکاری آلمانیها پیش بینی شده بود. بنابراین، بعید نیست که معمار بنای منزل او نیز از معماران آلمانی آن دوران بوده باشد.
خبرگزاری فارس از قول محسن ولینی مدیر کل کمیته امداد خمینی استان تهران نوشت: خانه «ملکه توران» برای کمک به نیازمندان تخریب شد! مدیر کل کمیته امداد استان تهران گفت: خانه توران متعلق به مجتمع اقتصادی کمیته امداد است و این سازمان حق دارد برای حمایت از نیازمندان به فروش، تخریب و تغییر کاربری اقدام کند. املاک کمیته امداد اعم از خانه توران یا هر ملک دیگری متعلق به مجتمع اقتصادی کمیته امداد است و این املاک به صورت مصادرهای به این نهاد تحویل داده شده است.
۲-تخریب خانه تاریخی پناهی یکی از آثار دوران مدرنیته ایران و ساخته معمار فرانسوی رولان مارسل دوبرل:
به گزارش ایسنا، ویلای «پناهی» که سال ۱۳۱۷ توسط «رولان مارسل دوبرل» در ضلع شمالی خیابان انقلاب و نبش خیابان وصال شیرازی ساخته شد، پس از انقلاب در اختیار کمیته امداد قرار گرفت، هر چند نوع استفادهای که از این بنا در طول این سالها میشده و با توجه به فضای آن به نظر میرسد به حال خود رها شده باشد، اما کمیته پیگیری خانههای تاریخی تهران پس از تجربهِ تخریب خانه همسر سوم رضاشاه (ملکه توران) که در اختیار کمیته امداد بود، نسبت به احتمال تخریب این بنا نیز هشدار داده که احتمال دارد این ساختمان ارزشمند تخریب و بجای آن مجتمع تجاری ساخته شود.خانه پلاک ۱۰۴۷ در حدود سال ۱۳۱۷ در خیابان انقلاب، حدفاصل خیابان وصال شیرازی و فلسطین، به سفارش «اصغر پناهی»، از پیمانکاران معروف دوره پهلوی توسط این معمار فرانسوی ساخته شد. این بنا یکی از آثار دوره مدرنتیه است که اهمیت و ارزش خاصی دارد، اما متاسفانه هنوز در فهرست آثار ملی به ثبت نرسیده است. به گزارش کمیته پیگیری بناهای تاریخی تهران، ویلای پناهی پس از انقلاب مصادره و در اختیار کمیته امداد قرار گرفت و حالا این نهاد در نظر دارد با طراحی بنایی ۱۳ طبقه که هفت طبقه در سطح و شش طبقه در زیر زمین ساخته میشود، آن را تخریب و مجمتع جدیدی جای این بنایِ متعلق به دوره پهلوی اول بسازد.
«رولان مارسل دوبرل» از معماران فرانسوی بود که در سال ۱۳۱۴ شمسی (اواخر دوره پهلوی اول) وارد ایران میشود. او در ابتدا کار خود را در شرکت ساختمانی «باتینیول» از شرکتهای ساختمانی خارجی مستقر در تهران که در طرحهای جدید دوران رضاخان فعال بودند، در ایران آغاز کرد. او علاوه بر مشارکت در تأسیس دانشکده هنرهای زیبا و ریاست یکی از آتلیهها، ساختمان باشگاه دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای زیبا را نیز طراحی و نظارت کرد. وی از سال ۱۳۱۵ همکاری با وزارت معارف وقت را آغاز کرد و از سال ۱۳۱۶ در سمت سر مهندسی در آنجا مشغول به کار شد. استادیوم ۳ هزار نفره منظریه، توسعه پارک ورزشی شهید شیرودی (امجدیه سابق) و طرحهای مربوط به دانشگاه تهران عمده فعالیتهای این معمار برای این وزارتخانه است. وی در سال ۱۳۲۰ شمسی برای همیشه ایران را ترک کرد.
بعد از جدال کمیته امداد و سازمان میراث فرهنگی از گزند تخریب جان به در برد( هرچند عکس فوق نشان دهنده آسیب جدی به این خانه است !)
۳-ساختمان تاریخی «حبیب الله کهنی» در خیابان ولیعصر با خاک یکسان شده است.
همزمانی این ویرانی با بزرگداشت معمار خانه کهنی نظام عامری (تنها شاگرد ایرانی فرانک لوید رایت، قصه را تلختر کرد. آنطور که «آرش طبیب زاده»، پژوهشگر تاریخ معماری و سرپرست پروژه تاریخ شفاهی معماری معاصر ایران میگوید:«این ساختمان که در خیابان ولیعصر، رو به روی رستوران لوکس طلایی قرار گرفته، خانه حبیب الله کهنی بود، از سرمایه داران قدیمی تهران. ساختمان موزه دفینه در میرداماد و کاخ شمس پهلوی در مهرشهر از آثار شاخص اوست. به گفته او تخریب این خانه اگرچه چندان در خبرها سر و صدا نکرده و به گوش دوست داران میراث تهران نرسیده، خانه گود برداری شده و چیزی از آن باقی نمانده بود. انتشار خبر ویرانی این بنا همزمان شده است با برنامهای که معماران تدارک دیدهاند: «میراث معماری مدرن با یاد نظام عامری» به گفته پژوهشگر تاریخ معماری این خانه اگرچه در صف بوده تا در فهرست آثار ملی کشور ثبت شود اما این اتفاق نیفتاده و سرانجامش ویرانی بوده است. خانه دست موسسه مطالعات و پژوهش سیاسی بود، سرانجام مصادره شد و از بین رفت. این بنا به آثار فرانک لوید رایت، معمار معروف قرن گذشته در آمریکا که استاد و همکار نظام عامری بوده بسیار شبیه است، سقف های شیروانی، حجم ها و کشیدگی ها، تزئینات داخلی و درها و پنجره ها همگی تاثیر گرفته از معماری لوید رایت است که شاخصه کار عامری نیز هست. میراث باقی مانده از نظام عامری در معرض خطر است و یکی پس از دیگری از بین میرود.
۴- تخریب کامل کاخ ثابت پاسال، بزرگترین خانه تهران:
یک خانه تاریخی و ارزشمند دیگر در تهران تخریب شد تا به برجی 9 طبقه و با کاربری تجاری، اداری و مسکونی تغییر کاربری دهد. خانهای که با وسعت 11 هزار و 543 متر مربع یعنی بیش از یک هکتار، «بزرگترین خانه تهران» لقب گرفته است، آن هم در یکی از گرانترین نقاط شهر یعنی خیابان جردن (آفریقا). این خانه مشهور به «کاخ ثابت پاسال» است.
به گزارش «معمارینیوز» معماری «کاخ ثابت پاسال» از قصر «لو پتی تریانون» یکی از کاخهای جانبی ورسای در فرانسه کپیبرداری شده است و اشیای به کار رفته در آن بسیار ارزشمند است که قبل از انقلاب به روایتی حدود «15 میلیون دلار» قیمتگذاری شده بود.
کاخ ثابت پاسال تهران اگر چه از ظاهر شبیه به قصرهای فرانسه است ولی در تزئینات آن هنرهای ایرانی به کار برده شده به نحوی که منبّت کار کاخ میگوید: ۱۲ سال طول کشید تا این کاخ توسط هنرمندان ایرانی ساخته شود. به گزارش خبرنگار مهر، بزرگی این خانه که تنها از روی برج سیاه روبه روی آن میشد حیاطش را دید، به حدی بود که بسیاری از افراد آن را کاخ و یا بزرگترین خانه در تهران مینامند و از آنجا که پیش از انقلاب ساخته شده بود و در ساخت آن از مصالح گران قیمت بهره برده شده بود این خانه دارای شأن ملی و یکی از خانههای تاریخی تهران بود. خانهای که مالکیت آن در دست فردی به نام ثابت پاسال بود.
محمدطاهر ساریخانی کسی است که وقتی ۲۵ سالش بود به عنوان کارگر منبت کار وارد قصر سفید پاسال شد. او میگوید: کارهای منبت کاری و گچ بری این قصر را به افراد سرشناس میسپردند. اکبر میقانی هم ظریف کاری انجام میداد. استاد من و هاشم عسگری و چند نفر دیگر هم در این کار بودند. میشود این کاخ را موزهای از هنر ایرانی و معاصر دانست. وقتی شنیدم میخواهند اینجا را خراب کنند خیلی دلم سوخت. ما منبت کاری های این کاخ را روی چوب بلوط که چوب سرسختی است انجام دادیم. هنرهای به کار رفته در آن کم نیست. میلیاردها تومان هزینه برایش شده، حیف است که خراب شود. و این خانه با خاک یکسان شد!
موج ویرانی که تاریخ تهران را هدف گرفته چنان سرعت و شدتی داشته که به گفته «اسکندر مختاری»، کارشناس و مرمت گر پیشکسوت میراث فرهنگی کشور در طول ١۵ سال اخیر از ٢٣٠٠ خانه تاریخی تهران تنها هزار تا ١۵٠٠ خانه باقی مانده است، از این تعداد نام ۵٠٠ خانه در فهرست آثار ملی ثبت شده اما هنوز هزار خانه سرنوشتی نامعلوم دارند؛ شب ها کابوس لودرها و روزها هراس آسمان خراش ها.
«معماری نیوز» در اولین خبر درباره این اتفاق نوشت: «پس از تخریب خانه توران، ساختمان موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در خیابان ولیعصر که معمار آن نظام عامری (تنها شاگرد ایرانی فرانک لوید رایت) بود هم تخریب شد.» آنطور که «آرش طبیب زاده»، پژوهشگر تاریخ معماری و سرپرست پروژه تاریخ شفاهی معماری معاصر ایران می گوید:«این ساختمان که در خیابان ولیعصر، رو به روی رستوران لوکس طلایی قرار گرفته، خانه حبیب الله کهنی بود، از سرمایه داران قدیمی تهران. ساختمان موزه دفینه در میرداماد و کاخ شمس پهلوی در مهرشهر از آثار شاخص اوست.»
انقلاب اسلامی در هجرت: یک هموطن در ذیل عکس خبر تخر یب این خانه توضیح جالب و گویایی با این مضمون نوشته است: خانه عامریهای تهران را میخواستیم ثبت کنیم، گفتند رئیس دفتر سید ضیاء طباطبایی بوده، انجمن فرهنگی ایران و انگلیس بوده. خانه بوشهریها را خواستیم ثبت کنیم، گقتند: این خانه از آن وابستگان شاه بوده!! میخواستند خانه صادق هدایت یا خانه میرزا بزرگ را خراب کنند، گفتیم: سر درش بنویسید: خانه کفار، خانه عبرت، خانه فساد، بگذارید، مردم درباره خانهها فکر کنند!
۵- تخریب باغ اتحادیه یاخانه دایی جان ناپلئون در محله لالهزار و عاقبت جلوگیری از تخریب کامل
باغ اتحادیه منسوب به خانهِ «امینالسلطان» یکی از باقیماندههای باغ بزرگ لالهزار در محدودهِ منطقهِ 12 شهر تهران است که در 12 تیر سال 1384 در فهرست آثار ملی ثبت شد، اما متاسفانه به دلیل خریداری نکردن این بنا توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سال 1384، مالکان خانهِ اتحادیه درخواست خروج این اثر را از دیوان عدالت اداری دادند و در 24 اسفند 1388 از فهرست میراث ملی خارج شد. خانه – باغ اتحادیه بر اساس منابع تاریخی خانهِ «امینالسلطان» صدراعظم ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمد علی شاه بود که پس از کشته شدن او، توسط «حاج رحیم اتحادیه» خریداری شد. در دههِ 50 نیز فیلم معروف «دائی جان ناپلئون» که توسط ناصر تقوایی کارگردانی شده بود، در این خانه – باغ فیلمبرداری شد. میخواستند پس از تخریب خانه دایی جان ناپلئون، در زمین آن یک مجتمع تجاری بسیار بزرگ بسازند که در آن صورت، با توجه به تراکم چند ده هزار متری این مجتمع، آخرین بقایای بافت تاریخی لالهزار در ازدحام بازار مضمحل میشد.
رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران گفت: طبق اسناد موجود مساحت خانه ۸ هزار و ۷۵۰ مترمربع است که توسط سازمان زیباسازی شهر تهران خریداری و تملک شد تا برای آن کاربری فرهنگی و هنری تعریف شود. قسمتهای تخریب شده در سال ۱۳۹۳ نیز با توجه به بازدید صورت گرفته قابل مرمت، احیاء و بهره برداری است
۶-تخریب خانه استاد موسیقی بنان
منزل استاد «بنان» هنرمند بزرگ عرصه موسیقی به یک ساختمان چندین طبقه تبدیل شد.
منزل سه نبش استاد «بنان» واقع در نیاوران نبش کوچه مینا، که در زمره میراث فرهنگی قرار داشت، تخریب شد. این بنا متعلق به سازمان میراث فرهنگی بوده، اما در حدود سه سال پیش با درخواست ورثه وی، فروخته شده و شهرداری تهران نیز بدون توجه به اینکه کاربری ساختمان فرهنگی است، مجوز تخریب و ساخت یک ساختمان چندین طبقه را اعطا کرده است. صدور مجوز تخریب و ساخت این بنا و همچنین سکوت بیدلیل مسوولان سازمان میراث فرهنگی در زمان دولت دهم صورت گرفته است برخی از مسوولین این سازمان سبب سکوت خود را ثبت نشدن نام این بنا در لیست «آثار ملی» و اهمال مسوولین وقت سازمان میراث فرهنگی در قرار دادن منزل استاد بنان در این فهرست میدانند.
با گذشت چند سال و پس از تخریب تدریجی و از پیش تعیین شده و در نهایت نابودی کامل این ساختمان پرخاطره که یادگار روزهای زندگی یکی از بزرگترین هنرمندان عرصه موسیقی است، هیچگونه اقدامی این بنا را دوباره به صورت اولیه بازنمیگرداند، اما افکار عمومی با ذکر پرسشهای بسیار همچنان در انتظار پاسخ مسوولین مربوطه به این فجایع فرهنگی است.
۷– اولین کلانتری تهران در معرض تخریب
اولین ساختمان کلانتری تهران یکی دیگر از این خانههای قاجاری است که از آخرین روزهای سال 90 از فهرست آثار ملی خارج شد. این ساختمان که در محدوده بازار تهران قرار دارد جزو هستهِ اولیه تهران بود که در بخشهایی از آن آثاری از دوره صفویه به چشم میخورد. با این حال، این هم دلیلی نشد تا دیوان عدالت این خانه را به عنوان یک بنای تاریخی به رسمیت بشناسد. خانهای که در تملک سازمان تعاون ناجا است و در مسیر تخریب قرار گرفته است. این بنای تاریخی با پلاک 47 در کوچه کلانتری را کارشناسان میراث فرهنگی در تاریخ 23 بهمن سال 1380در فهرست آثار ملی کشور ثبت کردند. اما این ملی شدن بیش از 10 سال دوام نیاورد و 17 اسفند 1390 طبق حکمی از سوی دیوان عدالت اداری، از فهرست آثار ملی کشور خارج شد.
حالا همان بلایی که بر سر «سرای دلگشا» آمد، دارد سر این بنای تاریخی میآید. سرای دلگشا را هم ابتدا مالکان از ثبت خارج کردند و سپس اقدام به تخریب آن کرده و حالا دارند مجتمع تجاری میسازند که نفس کاخ گلستان و بافت تاریخی بازار را گرفته است. با توجه به قرارگرفتن این اثر در بازار تهران به عنوان هسته اولیه تهران (طهران) قدیم و سکونت گاه رجال قاجار، این اثر ملی روزگاری خانه قوام السلطنه بوده و سپس کاربری نخستین کلانتری تهران را پیدا کرده است. این بنا دارای کاشیکاریهای زیبا به شکل گل و گیاه، تصاویر رجال عهد قاجار است و حوض سنگی بزرگی دارد و سرستونهایی با طرح معماری کلاسیک و …. همچنین پایه ستونهای سنگ تراشیده آن در تهران منحصر به فرد است.
۸-ساختمان پرچم با خاک یکسان شد:
ساختمان پرچم در دروازه شمیران تهران، نخستین هتل آپارتمان ایران متعلق به دوره پهلوی دوم بود که طی دهههای اخیر به دلیل اینکه کارگاهها و فروشگاههای پرچم در این مجموعه مشغول به کار بودند و پرچم اکثر کشورهای جهان بالای این ساختمان به اهتزاز در آمده بود، شهرت ساختمان «پرچم» را به خود گرفت. این ساختمان اوایل دهه 1320 توسط امیر جلیلوند که سرهنگ شهربانی بود به عنوان نخستین هتل آپارتمان کشور بنا نهاده شد، مسجد فخرالدوله در کنار این ساختمان نیز همان باغهای اطراف این هتل آپارتمان بود که در مالکیت میرزا علیخان امینالدوله، همسر اشرف الملوک فخرالدوله دختر مظفرالدین شاه قرار داشت و در سال 1324 مراحل ساخت آن آغاز شد.ساختمان پرچم یا «ایران اسکرین» که سالها وقف جامعه تعلیمات اسلامی بود، پس از واگذاری به مالک شخصی، امروز از تیشههای برجسازی نتوانست جان سالم به در ببرد، ساختمان پرچم دیگر خرابهای شده است که با سرعت میرود تا در هیاهوی شهری نامش از یاد رهگذران پاک شود و این ساختمان که در محدوده حریم ثبتی مسجد فخرالدوله قرارداشت تبدیل به پاساژ شود، این نخستین بنای تاریخی در پایتخت نیست که زیر آوار برجسازی و پاساژ سازی سوداگران له میشود. پاساژسازی در بازار تاریخی تهران گواه دیگر بر این موضوع است. ۱۵
انقلاب اسلامی در هجرت : اینها تنها ۸ خانه از ۸۰۰ خانه قدیمی است که در پایتخت در مدت ۱۵ سال تخریب شدهاند به مثابه مشتی نمونه خروار.
و اگر تنها به یک منطقه تهران (منطقه۱۲ ) نظر افکنیم که چند خانه قدیمی و با ارزش دیگر در معرض تخریب قرار دارند همچون خانه قجری کاظمیها، خانه فخرالملوک نوه میرزا محمود وزیر، اولین بانک ایران، حمام نواب، خانه معتمدالسلطنه، قدیمیترین چناری که تا به حال پا بر جاست، مدرسه معمارباشی که میرزا کوچک خان در آن درس میخوانده و… همه آثاری هستند که به بافت تاریخی تهران در منطقه 12 تعلق دارند. منطقهای که اکنون با اجرای طرح انضباط شهری قرار است؛ تغییرات بسیاری کند، از جمله آنکه گفته میشود 64 خانه در این منطقه به دلیل ساماندهی خانههای مجردی و کارگری قرار است که تخریب شوند.
10 سال پیش محمد باقر قالیباف در سمت فرماندهی نیروی انتظامی و محمود احمدی نژاد در سمت شهردار تهران این طرح را علیرغم مخالفتهای شدید مسئولان و فعالان میراث فرهنگی کشور انجام دادند و اکنون فرمانده اسبق نیروی انتظامی و شهردار کنونی تهران کمر همت بسته است تا اقدام 10 سال پیششان را تحت عنوان «طرح انضباط اجتماعی» تکمیل کند.
کارشناسان معماری و باستانشانسی شدیدا با این طرحهای ویرانگر مخالفند و آنچه نامشخص است پاسخ هزاران سئوالی است که برای هر شهروند ایرانی پیش میآید. چرا شهرداری در پشت درهای بسته، طرح انضباط اجتماعی را تدوین میکند؟ چرا هیچ طرح دقیق و مکتوبی از این پروژه به شهروندان، رسانهها و حتی اعضای شورای شهر ارائه نشده است؟ چرا اجازه ندادهاند که اداره کل میراث فرهنگی از ابتدا در جریان این طرح باشد؟ چرا معنی ساماندهی، بافت فرسوده و خانه تاریخی در این طرح به وضوح مشخص نشده است؟ وضعیت مالکیت زمینهای تخریب شده این منطقه که گفته میشود؛ واگذار شده، چرا برای مردم شفاف نمیشود؟ و هزاران چرای دیگر که نگرانیهای بسیاری را بر میانگیزند
و از آنجا که ایران تنها تهران نیست و متاسفانه در نظام ولایت فقیه روند تخریب خانههای قدیمی و آثار تاریخی ایران به وسعت ایران در جریان است وضعیت سنجی شماره آینده را به تخریب خانه های قدیمی در برخی شهرهای ایران اختصاص میدهیم.