استاد عزیزجناب آقای حسن یوسفی اشکوری
با سلام وتبریک سال نوهجری شمسی
اخیرا نوشتارحضرتعالی با عنوان“ملاحظاتی پیرامون برخی سخنان ابوالحسن بنی صدر” درسایت بی بی سی فارسی منتشر شد که اینجانب برآنم که من باب تکلیف شرعی بدانها اشاره نمایم.از این حیث به نکاتی در ذیل اشاره مینمایم.
1. حضرتعالی مدعای دکترابوالحسن بنی صدرمبنی بر تقلب گسترده در انتخابات دور اول مجلس شورا را کذب و تحریف تاریخ خوانده و نگاشته اید ؛ «جناب بنی صدر ادعا کرده است که انتخابات مجلس اول «قلابی» بوده چرا که در آن اولا حدود ۲۸ درصد بیشتر شرکت نکرده بودند و تازه آن هم با تقلب بوده و از این رو در نهایت آرا ۱۴ درصد بوده و این تقلب نیز با چراغ سبز آیت الله خمینی به حزب جهوری اسلامی بوده است..
ایشان مدعی است که ده هیئت بازرسی در این مورد رسیدگی کرده و فهرست تقلبات را تهیه کرده بودند و قرار شده بود که مجلس باز نشود، اما برخلاف قانون و به دستور آقای خمینی مجلس تشکیل شد.
اکنون جای تحقیق در مورد تحلیل شرایط سال ۵۸-۵۹ و از جمله انتخابات مجلس اول و بررسی آماری آن نیست، اما بیگمان دعوی جناب ایشان از جهت مختلف کذب و تحریف تاریخ است».
جناب اشکوری اگرمنظور حضرتعالی از شرایط سال های 58–59 اقبال مردم به روحانیت و شخص خمینی است و همین منظور را پایه استدلال خود درشرکت گسترده مردم در انتخابات و رأی به مجلس فرمایشی در دست حزب جمهوری قرار داده اید باید توجه داشته باشید که چنین استدلالی از بیخ و بن دارای فساد میباشد.چراکه اگر مردم اینچنین مطیع جو انقلابی آن سالها به قرائت خمینی و حزب جمهوری اسلامی میبودند درهمان سالها زندانهای رژیم سرشار از زندانیان سیاسی وبه موازات آن اعدام های گسترده نمی بود.و البته باید متذکر شوم اگر آنگونه که وانمود میکنید میبود پس ازکودتا علیه رئیس جمهوروقت مردم نمی باید خود جوش به خیابان ها می آمدند وبا شعار”کودتا افشا شد،بهشتی رسوا شد” و”بنی صدر بنی صدر دوباره برمیگردی” حمایت خود از بنی صدر را نشان میدادند.البته اینجانب درهجرت بقدر کفایت منابع در اختیارندارم اما حضرتعالی را به خاطرات مرحوم “فخرالدین حجازی”در مورد حمایت گسترده مردم در30 خرداد از دکتر بنی صدر ارجاع میدهم
2.در فرازی دیگر مدعی شده اید؛« طبعا نخستین پرسشی که به ذهن میرسد مستندات این دعوی چیست و اسناد و شواهد و قراینی که مدعا را مدلل کند کداماند؟ بر اساس قاعده «البینه علی المدعی» بر آقای بنی صدر است که مستندا نشان دهد که دعوی او درست است. ایشان در آن زمان رئیس جمهور و رئیس شورای انقلاب و رئیس دولت بود و مجری انتخابات و قاعدتا باید مدارک کافی برای اثبات مدعای خود داشته باشد. حتی اگر اسناد مکتوب در اختیار نباشد قطعا شواهد مقالیه و حالیه برای آن وجود دارد. مثلا ایشان میتواند اعضای آن ده هیئتی که فهرست آرای تقلبی را رسیدگی کرده و به ویژه رؤسای هیئتها را اعلام کند. احتمالا شماری از آنها درگذشتهاند، اما بیگمان هنوز شماری زندهاند و میتوانند شهادت دهند. افزون بر آن میتوانند از شخصیتها و جریانهای سیاسی مستقل و حتی منتقد حاکمیت که خود نیز در انتخابات حضور داشتند (مانند نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز، جاما، جنبش حاج سید جوادی، حزب توده، فدائیان خلق-اکثریت- و…) بخواهند که بر این مدعا گواهی دهند. چرا که قابل قبول نیست که از چنین رخداد مهمی، آن هم در فضای تقریبا باز و آزاد آن زمان، فقط یک نفر آگاه باشد».
جناب اشکوری بنا بر قاعده فقهی و حقوقی “البینه المدعی والیمین علی انکر”مستنداتی را خدمت شما ارائه خواهم داد.یکی از این مدعا ها مصاحبه جناب “حبیب یکتا”عضونهضت آزادی ایران وکاندیدای اولین دوره انتخابات مجلس شورا در تبریز میباشند که درگفتگویی پیرامون ریشه یابی 30 خرداد 60 با نشریه چشم انداز ایران به تخلفات گسترده انتخاباتی در تبریز از سوی نیروهای ستاد انتخاباتی آیه الله سید حسین موسوی تبریزی در روز رأی گیری و ایجاد موانع برای طرفداران مرحوم “موسی خیابانی”میباشد. در ضمن نامه اقای پسندیده نام مرحوم شریعتی و شیخعلی تهرانی در باره تقلب گسترده در همان زمان چاپ شد.
جناب اشکوری شما را به فضای حاکم بر برگزاری انتخابات که از شواهد حالیه و مقالیه بنا بر علم اصول فقه میباشد توجه میدهم از زمان شروع بحث انتخابات مجلس تا 26 اسفندماه، زمان برگزاری انتخابات، اغلب مناطق ایران، به خصوص، شیراز، میانه و قائمشهر شاهد درگیریهای لفظی و مسلحانه، اعتصابات و تحصنهای مختلف بود و حتی صبح روز برگزاری انتخابات، در دفتر روزنامهی بامداد در تهران و مقابل رستورانی در عباسآباد تهران، دو بمب منفجر شد، در قروه، بهار همدان، سقز، بانه، مریوان و سنندج به دلیل درگیری و اعتصاب غذا، انتخابات متوقف شد. در چند شهر فارس، از جمله اقلید، فیروزآباد، قیر و کازین، 46 صندوق رأیگیری به آتش کشیده شد، بازاریان کرمانشاه در اعتراض به نحوهی برگزاری انتخابات تحصن کردند و در خلخال اعتراضکنندگان در اعتراض به نحوهی برگزاری انتخابات، فرماندار و اعضای انجمن نظارت را به گروگان گرفتند
مرحلهی دوم انتخابات در حالی برگزار شد که از زمان برگزاری مرحلهی اول تا زمان برگزاری مرحلهی دوم، همچنان تظاهرات، اعتصابات و درگیریهای مسلحانهی پراکنده ادامه داشت و حتی به دلیل وخامت اوضاع شهرهای پاوه، میاندوآب، ماکو، سنندج، سقز، بانه، مریوان، فیروزآباد فارس، نقده، بندر لنگه، بهار همدان، بویراحمد، قطور، فریدون، هشترود، بستانآباد، ورزقان، مغان، چابهار، درگز و شیروان در آنها انتخابات مرحلهی دوم برگزار نشد.
جناب اشکوری اگر این فضای حاکم بر انتخابات سالم خوانده میشود پس فضای حاکم بر انتخابات ریاست جمهوری سال 88 که باید بسیار سالم و بهداشتی خوانده شود.
3.استاد بزرگوار مدعی شده اید؛« پرسش دیگر این است که چرا پس از ۳۳ سال چنین دعوی مهمی مطرح میشود؟ البته ممکن است در گذشته در گفتهها و نوشتههای جناب بنی صدر در خارج از کشور مطرح شده باشد و من بیاطلاع ماندهام، اما باز باید به این سئوال جدی پاسخ داد که چرا در همان زمان یعنی در مقطع برگزاری انتخابات نخستین دوره مجلس ایشان به عنوان عالیترین مقام اجرایی کشور و مجری انتخابات به چنین تقلب و خیانت بزرگی اعتراض نکردهاند؟ تا آنجا که من به یاد میآورم چنین ادعایی از سوی ایشان و حتی از سوی گروههای سیاسی فراوان و فعال در آن زمان که در انتخابات کاندیدا داشتند مطرح و اعلام نشده است. میتوان تصور کرد که دیگران از آن بیخبر بوده و یا از کنار آن به سادگی گذشته باشند؟»
جناب اشکوری این مدعی از سوی اولین رئیس جمهور نه فقط پس از23 سال مطرح نشده بلکه رئیس جمهور از همان ابتدا آشکارا در اعتراض به تخلفات و تقلبات انتخابی موضع مستحکم اتخاذ کردند.روزنامه اطلاعات مورخه 28 اسفند ماه 1358 شماره 16102 با تیتری درشت از قول رئیس جمهورمینویسد؛”نمی توانم نسبت به عدم سلامت انتخابات لا قید بمانم”
اما در مورد افراد و گروه ها روزنامه اطلاعات در همان شماره اعتراض مرحوم آیه الله پسندیده اخوی رهبر فقید جمهوری اسلامی راجب انتخابات بالاخص خمین را منتشر کرده بود.از گروه ها که مجاهدین خلق وزارت کشور را به تقلب در انتخابات متهم کرد وگروه های چپ و… هریک به نوعی مورد اعتراض واقع گردید.
4.از دیگر مدعیات نوشتار حضرتعالی اینکه فرموده اید؛« از همه مهمتر صحت این دعوی بیش و پیش از آنکه تقلب کنندگان را زیر سئوال ببرد شخص مدعی را به چالش میکشد، چرا که ایشان باید به این پرسش مهم پاسخ دهند که اصلا چرا به چنان انتخابات متقلبانه و مجلس قلابی و فرمایشی تن داده و حتی با آن همکاری کرده و در همان مجلس سوگند خوردهاند که به قانون اساسی وفادار باشند؟ ایشان در آن زمان تمام سمتهای اجرایی و حتی تقنینی کشور را در اختیار داشتند و چنان که از فحوای کلامشان بر میآید از چنان مقام و مرتبی برخوردار بودند که شخصیتی چون آیت الله خمینی در مقام رهبر بلامنازع انقلاب را هم در مقامی فروتر میدیده و به او همواره «تذکر» میداده است! چرا و به چه دلیلی چنان خیانتی را پذیرفته است؟ بدین ترتیب مشروعیت خود ایشان به عنوان رئیس جمهور غیر قانونی و نامشروع بوده (زیرا طبق قانون اساسی منتحب مردم پس از ادای سوگند در مجلس و در محضر نمایندگان ملت و نیز پس از تنفیذ مقام رهبری مشروعیت و رسمیت مییابد) و دولت و کابینه او نیز مطلقا نامشروع بوده است. آیا آقای بنی صدر به پیامدهای منطقی مدعای خود اندیشیدهاند؟ اگر بگویند به مصلحت و یا از ترس تن به چنان تقلب و افتضاح بزرگ دادهاند، باز عذری بدتر از گناه است و قابل قبول نیست؛ زیرا اولا چنین خیانتی و آن هم در آن زمان حساس و در آغاز شکل گیری نظام سیاسی جدید و بر آمده از یک انقلاب بزرگ و آزادیخواهانه (که جناب بنی صدر هنوز نیز از آن دفاع میکند) با هیچ بهانهای قابل قبول نیست و ثانیا با مدعای پایدار ایشان مبنی بر قانون گرایی و مبارزه با جبهه استبداد از موضع دفاع از قانون و حقوق ملت در تعارض است. ایشان که در دوره ریاست جمهوریاش با کمترین بهانه به ستیز با رقیبان بر میخواست و برای تخریب رقیبان از هیچ چیزی رویگران نبود و اکنون نیز همان راه ادامه میدهد (از این منظر ایشان سلف احمدینژاد است)، چگونه ممکن است که از رخداد مهمی چون تقلب گسترده در انتخابات مجلس اول چشم بپوشد و آن را جار نزند؟»
در مورد اختار ایشان به خمینی باید رجوع کنید به کتاب نامه ها گردآوری شده توسط خانم فیروزه بنی صدر.سطوری از نامه مورخه 1 خرداد 1359 رئیس جمهور به خمینی .اما اینکه چرا به چنین مجلسی تن داد را ایشان درخیانت به “امید”از اشتباهات خود میخوانند و دلیلش را واهمه از شرایط حمله عراق به ایران و بیم تجزیه کشورمیدانند.البته حضرتعالی که مدارج حوزوی را طی نموده اید مسلم میباید با قاعده فقهی “تزاحم” آشنا باشید.بر حال دو اصل مجلس دموکراتیک و واهمه تجزیه کشور در تزاحم با هم قرار گرفته بودند و در این تحلیل رئیس جمهور میباید یکی را بنا بر قاعده فقهی فدای آن یک دیگر میکرد.
جناب اشکوری چطور دکتر بنی صدر را به جهت زیر بار بازگشایی مجلس در آن شرایط متهم به خیانت و هم پای احمدی نژاد میخوانید اما خاتمی را در مقام رئیس جمهور زمانی که درانتخابات ریاست جمهوری نهم تخلف و تقلب موج میزد متهم به خیانت نمیکنید؟خاتمی حتی انتخابات را فاسد هم نخواند از ابتدا مهر تأیید برآن نهاد.
جناب اشکوری واقعا چه می اندیشید؟!
4.از مدعیات حضرت عالی در این نوشتار اینکه مکتوب داشته اید؛« ایشان ادعا میکند آیت الله خمینی به حزب جمهوری اسلامی چراغ سبز داده بود تا تقلب کنند. ادعای بس شگفتی است! پرسش جدی این است که چرا باید آقای خمینی چنین بکند و انگیزه ایشان چه میتوانست باشد؟ واقعیت این است که اگر قرار بوده رهبر انقلاب به کسی و جریانی اجازه تقلب در انتخابات مجلس را داده باشد، میبایست که به آقای بنی صدر و دفتر هماهنگی او چنین مجوزی داده باشد نه به رقیبان ایشان. چرا که در آن زمان بر عالم و آدم آشکار بود که آیت الله خمینی مدافع و حامی جدی بنی صدر بود و حال که با حمایتهای همه جانبه رهبری انقلاب به مقام ریاست جمهوری رسیده، عقل و تدبیر حکم میکرد که آیت الله خمینی جانب رئیس جمهور محبوبش را بگیرد و با استفاده از ابزارهای آشکار و پنهانش کاری بکند تا دفتر هماهنگی رئیس جمهور با مردم (که در آن زمان به عنوان یک حزب سیاسی عمل میکرد) مجلس را هم در اختیار بگیرد تا برای اداره کشور دچار مشکل نشود نه اینکه از رقیب حمایت کند. واقعیت این است که در آن زمان جناب بنی صدر، به درست یا غلط، مورد حمایت آیت الله خمینی شمرده میشد و از این رو توانست چنان رأی بالایی بیاورد و گرنه اگر در همان مقطع حسن حبیبی (کاندیدای نهضت آزادی و در نهایت مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی) از چنین حمایتی برخورداربود قطعا انتخاب میشد. آیت الله خمینی تا پایان کار نیز از او به سختی حمایت کرد».
استاد محترم توجه داشته باشید که برخلاف مدعای شما عقل حکم میکرد و میکند که رهبر فقید جمهوری اسلامی همواره بر علیه اولین رئیس جمهور گام بر میداشت.چرا که بر ما و شما پوشیده نیست که بنی صدر مصدقی بود و خمینی همواره به وضوح مرحوم دکتر مصدق را مورد تکفیر قرار میداد.حتی علیه اولین رئیس جمهورشعار میدادند “حالا که رهبرت مصدق شده رأی ما را پس بده” و البته باید بیاد داشته باشید که پس از کودتا علیه بنی صدرچماق دارها با بیل و کلنگ بر جان خیابان “مرحوم دکتر مصدق” افتادند و تمام پلاک های را کندند و پس از آن تا کنون نام خیابان به “ولیعصر” تغییر یافته است.
جناب اشکوری برما و شما پوشیده نیست که خمینی به گواه صحیفه نوربا مطبوعات آزاد عناد داشت اما بنی صدرعلنا از مبارزه با سانسور سخن میگفت و میگوید.اینکه مکتوب کرده اید چرا خمینی میباید با بنی صدر مخالفت و دست حزب جمهوری را باز نهد به قطع بسیار ساده است.چراکه جمهوری اسلامی بلاقید رژیم شکنجه است و بنی صدر از جایگاه حقوقی رئیس جمهور بارها و بارها با بیان اینکه ،”مگر قانون اساسی شکنجه را تحریم نکرده،مگر کتاب الله شکنجه را حرام نکرده . . .” انگشت اتهام را به سوی جمهوری اسلامی گرفت.
چرا باید باور کنیم که خمینی درمقابل پای رئیس جمهور سنگ که هیچ کوه می انداخت؟از آنجا که بنی صدرهمواره گروگان گیری را محکوم میکرد.
چرا باید بپذیریم حمایت خمینی برای ریاست جمهوری پشت بنی صدر نبود؟ازآنجا که بنی صدر در مجلس خبرگان جزو معدود نمایندگانی بود که بلا قید و شرط با تصویب ولایت فقیه مخالفت میکرد.
جناب اشکوری چگونه باورکنیم که خمینی تا پایان حامی رئیس جمهور منتخب ملت بوده در صورتی که روزنامه های حامی خمینی تیتر میکردند؛«خوزستان از دست برود بهتر است تا بنی صدر در جنگ پیروز شود».
براستی چگونه باید به مدعای شما باور داشته باشم.
جناب اشکوری از آنجا که مبارزات ضد استبدادی حضرتعالی براین حقیرعیان است خواهش دارم جسارت حقیر را ببخشید و باری دیگر اولین رئیس جمهور را در ترازوی سنجش قرار دهید.اطمینان داشته باشید اولین رئیس جمهور همچنان مانده بر آرمان.
ایام عزت برقرار
مازیار شکوری گیل چالان _ ترکیه
توضیح: اخیرا سایت های جرس و بی بی سی نوشتاری ازاستاد محترم جناب یوسفی اشکوری با عنوان “ملاحظاتی پیرامون برخی سخنان ابوالحسن بنی صدر” را منتشر کردند. اینجانب هم متن بالا را خطاب به جناب یوسفی اشکوری نوشته وبه سایت های مذکور ارسال داشتم.البته متأسفانه سایت های مذکورنوشتاراین جانب را منتشرنکردند. از این روی این نوشتار را برای انتشار به سایت انقلاب اسلامی در هجرت ارسال داشتم. امید است پدیده سانسور برای همیشه از ریشه برکنده شود.