back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oاگر تا دو ماه وضعیت همین که هست بماند؟ - جنگ ایران...

اگر تا دو ماه وضعیت همین که هست بماند؟ – جنگ ایران و عراق چگونه پایان یافت؟

 

وقتی عامل ادامه جنگ خدمتگزار ایران می شود چون به جنگ پایان داده است و وقتی خمینی از کرده خود در باره بنی صدر اظهار پشیمانی می کند:

❊ جنگ چگونه پایان یافت و نقش هاشمی رفسنجانی در پایان یافتن جنگ چه بود؟:

◀ در 17 دی 91، جام جم، مصاحبه خود با علی اکبر ولایتی، «مشاور ارشد» خامنه ای در سیاست خارجی را انتشار داده است. قسمتی از آن در باره جنگ و چگونگی پایان یافتن آنست:
❊ جام جم: حس شما در آن لحظه، لحظه قبول قطعنامه توسط امام خمینی(ره) چه بود؟ خوشحال شدید، ناراحت شدید یا اصلا توقعش را داشتید؟
• ولایتی: از یک سال قبل زمینه‌ قبول قطعنامه فراهم می‌شد، البته به شرطی که قطعنامه درستی تصویب می‌شد. قطعنامه 598 که تصویب شد، دبیر کل سازمان ملل ملزم کرده بود آیین‌نامه اجرایی 598 را تهیه کنیم. ما گفتیم تا زمانی که عقب‌نشینی تعیین نشود، قبول نمی‌کنیم برای این‌که می‌گوید آتش‌بس و عقب‌نشینی. حالا این عقب‌نشینی ظرف چند ما‌ه‌ یا چند سال باید انجام شود، مشخص نبود. علت این‌که ما قطعنامه‌های قبل را قبول نکرده بودیم، برای این بود که می‌گفت آتش‌بس و مذاکره و این یعنی تثبیت نیروهای عراقی در ایران، اما ما اعلام کردیم حتما در کنار این باید عقب‌نشینی هم باشد و این قطعنامه برعکس قبلی‌ها این بند عقب‌نشینی را پذیرفت اما باید زمان آن معلوم می‌شد و صبر کردیم تا دبیرکل آیین‌نامه اجرایی را صادر کرد که بعدا شد بیست‌ونهم مرداد 1367. اول 28 مرداد بود، بعد که به صرافت افتادیم که این با 28 مرداد کودتای آمریکا و انگلیس علیه دکتر مصدق است من به دبیرکل اطلاع دادم که این را یک روز بعد بیندازند چون آنها به ماه میلادی گذاشته بودند و ما به شمسی که تطبیق دادیم شد 28 مرداد و تغییرش دادیم به بیست‌ونهم مرداد، بعد می‌گفتیم که ما آیین‌نامه اجرایی را قبول داریم. عراق می‌گفت که 598 را قبول دارند تا بالاخره امام پذیرفتند که البته شرایط سختی هم بود که شیمیایی به کار بردند که این ماده ممنوع شده بود، اما آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها چراغ سبز داده بودند و الا عراق جایی نبود که بتوانند این گازها را تولید کنند بلکه از آلمان، هلند و جاهای دیگر گرفتند و در حقیقت آمریکایی‌ها هم از اینها حمایت می‌کردند و مخالفت می‌کردند که این مسأله در مجامع بین‌المللی از جمله شورای امنیت مطرح شود.
❊ جام جم: حس آن لحظه‌تان که امام قبول کردند را نگفتید؟
• ولایتی: هیچ کدام از ما نبودیم که افسوس نخورده باشیم، ولی در عین حال چاره‌ای هم نبود، یعنی در آن شرایط، قبول قطعنامه 598، محترمانه‌ترین چاره‌ای بود که ما داشتیم و تبیینی که امام طی اعلامیه بلند‌بالای تاریخی انجام دادند، مسائل را روشن می‌کند.
❊ جام جم: کسی قبول قطعنامه 598 را به امام تحمیل کرد یا این تصمیم خود امام بود؟
• ولایتی : نه، من از جزئیات اطلاعات دقیقی ندارم.
❊ جام جم: چون اخیراً بحث‌هایی مطرح شده است که عده‌ای قبول قطعنامه 598 را مثل یک جام زهر به کام ایشان ریختند و به نوعی امام را مجبور به قبول قطعنامه کردند.
• ولایتی: نه، این‌که کسی به امام تحمیل کرده نیست. ایشان شخصیتی بودند که ضمن این‌که اهل مشاورت بود استقلال رأی خود را داشت و این‌طور نبود که کسی برود و چیزی را خلاف مصلحت به امام تحمیل کند. البته امام در موردی هم فرمودند که ما فلان کار را کردیم اشتباه شد که شاید در مورد بنی‌صدر بود.
انقلاب اسلامی: گفته ولایتی صریح است:
1 – از زمانی که اعضای دائمی شورای امنیت با قطعنامه ای برای پایان بخشیدن به جنگ ایران و عراق موافقت کردند، اقدامات برای پایان دادن به جنگ آغاز شده اند. در خور یادآوری است که 3 ماه پیش از آنکه رﮊیم خمینی بطور رسمی با قطعنامه موافقت کند، ولایتی که آن زمان وزیر خارجه بوده است، به گنشر، وزیر خارجه آن روز آلمان اطلاع داده بود که ایران قطعنامه را می پذیرد. لوموند در مارس 1967، خبر اطلاع ولایتی به گنشر را انتشار داده بود.
2 – بهنگام پذیرفتن قطعنامه، قوای عراق در خاک ایران بوده اند اما در هیچ قسمت از خاک عراق، قوای ایران نبوده اند. به سخن دیگر، مناطق متصرفی را از دست داده بودند.
3 – از یک سال پیش از قبول قطعنامه، زمینه آن فراهم می شده است. اما این زمینه چگونه فراهم می شده است؟ اینگونه:
– برابر گزارشهای رسمی در باره ایران گیت، نماینده «میانه روهای رﮊیم» (هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و…) با سرهنگ الیویه نورث، عضو شورای امنیت ملی امریکا و طرف رﮊیم در روابط و معاملات پنهانی با امریکا، در لندن گفتگو می کنند. آنها، فهرستی از 1000 میانه رو را در اختیار او می گذارند و به او می گویند باید ایران در جنگ با عراق شکست بخورد تا میانه روها بتوانند دولت را به اختیار خود درآورند.
– درست از تاریخی که ولایتی می گوید، شکستهای قوای ایران در جبهه ها شروع می شود. همزمان، وضعیت اقتصادی به وخامت می گراید. بطوری که دیگر ارزی در اختیار دولت نمی ماند و ایران با خطر قحطی روبرو می شود. افزون بر این، ایران یک قرضه 12 میلیارد دلاری نیز پیدا می کند.
– 8 سال جنگ، ارتش را فرسوده کرد. ملاتاریا مانع از آن شد که ارتش و سپاه، با پیروزی در جنگ، اعتبار کسب کنند. این هنگام، سپاه بزرگ شده بود و در همان حال که اعتباری کسب نکرده بود، می توانست نقش ستون فقرات رﮊیم ملاتاریا را بازی کند. پس از دید ملاتاریا که نگذاشته بود در دوران موفقیت نیروهای مسلح، جنگ پایان پذیرد، بهترین موقعیت برای سرکشیدن جام زهر شکست در جنگ بود.
– ضربه تعیین کننده را افشای روابط پنهانی (ایران گیت ها) وارد می کند. این افشاگری سبب می شود که جوانان، جبهه های جنگ را ترک گویند و مخالفت با جنگ، همگانی شود. بدان شدت که یک «روحانی» در منبر، می گوید: با ترک کردن جبهه ها در جنگ، ملت به دولت خیانت کرد.
باوجود این واقعیت ها، اینک هاشمی رفسنجانی، کسی که از عوامل تعیین کننده کودتا و طولانی شدن جنگ و تمام شدن جنگ در شکست است، مدعی است او با متوقف کردن جنگ، ایران را نجات داده است:
◀ داریوش سجادی، در نوشته خود، زیر عنوان «آقای هاشمی باد کاشتید طوفان درو کنید»، قول فاطمه هاشمی، دختر علی اکبر هاشمی رفسنجانی را اینطور آورده است:
«ﭘﺪر ﻣﻦ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ اﻧﻘﻼب اﺳﺖ. ھﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐﻪ ﭘﺪر ﻣﻦ در زﻣﺎن ﺟﻨﮓ اﯾﻦ ﮐﺸﻮر را ﻧﺠﺎت داد، رﻓﺖ و ﺑﺎ ﺣﻀﺮت اﻣﺎم ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ دﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﯿﻢ اداﻣﻪ دھﯿﻢ، ھﻤﺎﻧﻄﻮر ﮐﻪ ﺑﻌﺪ از ﺟﻨﮓ ﮐﺸﻮر را اداره ﮐﺮد، اﻣﺮوز ھﻢ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ بهبود ﺷﺮاﯾﻂ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﺪ».
هم او، قول صادق زیبا کلام را نیز آورده است: بزرگ ترین خدمت هاشمی رفسنجانی به ایران، در عمر 80 ساله اش، پایان دادن به جنگ بوده است.
انقلاب اسلامی: اینک که دانستیم زمینه قبول قطعنامه 598 و نوشاندن جام زهر به خمینی را چگونه فراهم کردند، لازم است بدانیم که در کشور استبداد زده ایران، چگونه بزرگ ترین خیانت بزرگ ترین خدمت می شود:
1 – اسناد محرمانه حکومت انگلستان، مربوط به دوران جنگ، منتشر شده اند. بنابر این اسناد، در چهارمین ماه جنگ، رﮊیم صدام شکست ارتش خویش را پذیرفته بوده و به دنبال چاره بوده است برای پایان بخشیدن به جنگ.
2 – ایران پیشنهاد هیأت عدم تعهد را پذیرفته بود و قرار بود هیأت پاسخ موافق صدام را در 24 خرداد به تهران بیاورد و جنگ پایان بپذیرد. از دفتر رجائی، «نخست وزیر» تحمیلی خمینی، به وزیر خارجه کوبا تلفن می شود که چون فعل و انفعالاتی در حال انجام است، فعلاً نیائید. این «فعل و انفعالات» همان کودتای خرداد 60 بود که اینک به روایت ولایتی، خمینی انجام آن را اشتباه خوانده بوده است. در آن کودتا، هاشمی رفسنجانی کارگردان اول بود. طرفه این که بعد از کودتا نیز، آن هیأت به ایران نیامد. یعنی کودتاچیان موافق پایان یافتن جنگ از موضع متفوق نبوده اند. پیش از کودتا، هاشمی رفسنجانی در «عبور از بحران» (21 اردیبهشت 60، صفحه 106) نوشته است:
«با آقای رجائی در باره پیشنهادات هیأت صلح غیر متعهدها صحبت کردیم. پیشنهاد ایجاد منطقه غیر نظامی در خاک ایران همراه با خروج نیروهای عراقی داده اند. بعضی از نظامی ها و آقای بنی صدر مایلند با تعدیلی بپذیرند».
در این نوشته یک دروغ بزرگ وجود دارد و آن اینکه ایجاد منطقه غیر نظامی در خاک دو کشور پیشنهاد شده بود و نه تنها در خاک ایران. اما دروغ بزرگ تر سانسور کردن پذیرفته شدن این پیشنهاد با تغییرها که شورای عالی دفاع در آن داد توسط این شورا و خمینی است. پیشنهاد یک پیروزی سیاسی – نظامی مسلم برای ایران بود.
و باز، در همان کتاب، هاشمی رفسنجانی، مخالفت خویش با پایان یافتن جنگ را اینطور اظهار می کند:
«در پیام امام در مورد جنگ و هیأت میانجی هم مطالبی آمده سیاست آقای بنی صدر را محکوم می کند. آقای بنی صدر در کارنامه دیروز خود نوشته، مایل است به جنگ خاتمه دهد و صلح کند. ولی شعارهای راه پیمائی امروز و اظهارات امام یقیناً راه را بر ایشان بسته است».
و چون پیشنهاد غیر متعهد ها مسلم کرد ایران می تواند به جنگ از موضع متفوق، پایان دهد، سه تن، بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای نزد خمینی رفتند و به او گفتند: امروز، اگر تمامی روحانیت با آقای بنی صدر طرف شوند، پیروزی با بنی صدر است. اگر او جنگ را تمام کند، سوار بر تانک، به تهران می آید و دیگر شما نیز حریف او نمی شوید. بدین سان بود که او را راضی و موافق با کودتاکردند.
3 – هاشمی رفسنجانی، در اسفند 1360، مصاحبه ای انجام می دهد، که سه دهه بعد، دست آویز حمله مخالفانش در رﮊیم به او می شود. بنا بر آن مصاحبه با مجله «الموقف العربی» چاپ قبرس گفته بود:
«نمی خواهیم در سایه رژیم فعلی عراق، به هیچ توافقی با بغداد برسیم. این سری نیست که آن را فاش کنم. صدام حسین توسط میانجیها موافقت کرد طبق مواد و شرایط قرارداد الجزایر و بدون قید و شرط، عقب نشینی کند. ولی ما این پیشنهاد را رد کردیم و با هرگونه توافقی مخالفت خواهیم کرد. مادامیکه رژیم فعلی عراق، طرف دوم توافق باشد. این توافق باید با ملت عراق و پس از پیروزی امضا گردد. ما حاضر نیستیم دست از حمایت از سازمان های مخالف رژیم عراق برداریم.»
بدین قرار، او خوب می دانسته است که در خرداد 60، جنگ می توانست به پایان برسد. اما کودتا و به دنبال آن، قربانی شدن یک نسل لازم بود، تا استبداد جباران استقرار پیدا کند. پس می باید جنگ ادامه می یافت. ادامه آن در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل نیز بود. از این رو، در نوبت های دیگر نیز که ایران دست بالا را پیدا کرد و از موضع متفوق جنگ می توانست پایان یابد، باز مانع از خاتمه جنگ شدند، زیرا نباید جنگ، در موقعیتی که ایران دست بالا را پیدا کرده بود، پایان می یافت:
4 – هاشمی رفسنجانی در کتاب «پس از بحران» (کارنامه سال 1361 هاشمی رفسنجانی)، در یادداشت روز 13 شهریور 61 (صفحه 240)، می نویسد:
«عصر شورای عالی دفاع در دفتر امام تشکیل شد. فرماندهان سپاه و نیروی زمینی برای انجام عملیات وسیع بعدی، مهلت طولانی خواستند. گفتیم: اگر قرار است این اندازه معطل شویم، بهتر است سعی کنیم که جنگ تمام شود. کشور تحمل طولانی شدن جنگ را ندارد . بحث داغ شد و تصمیماتی اتخاذ گردید».
هم او در یادداشت 20 تیر 61 (صفحه 176) می نویسد:
«گرچه اکثریت می دانند که در شرائطی که بوق های استکبار می خواهند ایران را جنگ طلب معرفی کنند، درست نیست که به طبل جنگ بکوبیم، اگر چه در عمل و بموقع کار خودمان را انجام می دهیم».
و در یادداشت 1 آبان 61 می نویسد (صفحه 289): خمینی با متارکه جنگ موافق بوده است.
بدین قرار، با آنکه خمینی با متارکه جنگ موافق بوده است، جنگ ادامه می یابد. چرا با وجود این که سقوط رﮊیم صدام «هدف استراتژیک» بوده است، جنگ وقتی پایان می یابد که رﮊیم صدام برجا است و قوای عراق در خاک ایران هستند و این خمینی است که جام زهر را سر می کشد؟ چرا؟ زیرا:
5 – پس از گروگانگیری که در امریکا طراحی و در ایران انجام گرفت و پس از آنکه سبب پیروزی ریگانیسم در امریکا شد و جنگ و مجازاتهای اقتصادی را روی دست ایران گذاشت و افتضاح اکتبر سورپرایز را ببار آورد، جنگ، دومین ضربه کمرشکنی بود که بنا بر نامه محرمانه آلکساندر هیگ (وزیر خارجه ریگان) به ریگان و نیز بنابر گفته آلن کلارک در داده ایران گیت انگلیسی (جنگ در سود انگلستان و غرب بود، اسباب ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم)، امریکا و انگلیس طراح آن بودند و تا زمانی که آنها خواستند، ادامه یافت و وقتی خمینی جام زهر را سر کشید، مک فارلین، مشاور امنیتی ریگان که در رأس هیأتی به ایران آمد، نوشت: خمینی در برابر امریکا زانوی تسلیم برزمین زد. پرسیدنی است که آیا بحران اتمی سومین ضربه نیست؟

❊ و اما ندامت خمینی از «کاری که با بنی صدر کرد»:

◀ ولایتی گفته است: «نه این‌که کسی به امام تحمیل کرده نیست. ایشان شخصیتی بودند که ضمن این‌که اهل مشاورت بود استقلال رأی خود را داشت و این‌طور نبود که کسی برود و چیزی را خلاف مصلحت به امام تحمیل کند. البته امام در موردی هم فرمودند که ما فلان کار را کردیم اشتباه شد که شاید در مورد بنی‌صدر بود».
انقلاب اسلامی: در باره ندامت خمینی، گفتنی است که او، نوشت به بنی صدر رأی نداده است. پس در انتخاب او، نقش نداشته و کاری نیز نکرده است. تنها کاری که کرده است، کودتای خرداد 60 است.
1 – اول بار که او اظهار پشیمانی کرد، با فرستادن مصباحی نزد بنی صدر کرد. درست زمانی این کار را کرد که ولایتی به گنشر گفته بود ایران قطعنامه 598 را می پذیرد. یعنی سه ماه پیش از سرکشیدن جام زهر بخاطرشکست در جنگ بود. او بار دومی نیز نزد بنی صدر آمد، یک ماه بعد از بار اول و دو ماه پیش از سرکشیدن جام زهر بود. او حاضر نشد خطاب به مردم ایران و در علن بگوید اشتباه کردم و به دو اصلی بازگردد که هدف و راهبر انقلاب ایران بود: استقلال و آزادی. ترجیح داد جام زهر شکست را سر کشد و به قول مک فارلین، در برابر امریکا زانوی تسلیم بر زمین بزند و در ایران، به ضرب کشتار زندانیان و سرکوب شدید مردم، دم از ولایت مطلقه فقیه بزند.
2 – همسر او بهنگام سفر حج، در سالی که رﮊیم سعودی حجاج ایرانی را کشتار کرد و برادر همسر او و فرزند او، نیز این پشیمانی را به اطلاع بنی صدر رسانده بودند. اما حال که ولایتی از آن صحبت می کند، معلوم می شود که مقامات اول رﮊیم و بسا وزیران دیگر نیز از آن آگاه بوده اند.
3 – این آگاهی هشداری است به آنها که گرفتار عقده خود آزاری شده اند و بشیوه ملامتیه، خویشتن را سرزنش می کنند که اگر با خمینی کنار آمده بودیم، فرصتی را که بدست آورده بودیم، از دست نمی دادیم. اینطور کسان، از مخالفت با خمینی و رﮊیم ولایت فقیه، دست شسته اند و اینک، در درون رﮊیم، سراغ کسی را می گیرند که پرچم اصلاح آن را باز برافرازد. اما پشیمانی خمینی و این واقعیت که او حاضر نشد به اصول راهنمای انقلاب ایران بازگردد، تصدیق یک امر واقع است و آن این که بنی صدر و دوستان او بر حق ایستادند و به ایستادن برحق ادامه داده اند. این ایستادگی است که نوید تحول از استبداد به دموکراسی و قطعی بودن این تحول است.
ملاتاریائی که کودتا کرد، دیگر در رأس قدرت نیست. هر روز بیشتر از روز پیش، نقش آلت فعل را بازی می کند. سران سپاه می گویند و واضح می گویند که دولت را تصرف کرده اند و حاضر نیستند آن را از دست بدهند:

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید